دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

حکومت دینی از نگاه امام حسین (ع)(3)

No image
حکومت دینی از نگاه امام حسین (ع)(3)

حکومت دینی از نگاه امام حسین(3)

حجت الاسلام سید جواد ورعی

در دو شماره قبلی این مقاله به بررسی حکومت دینی از منظر امام حسین(ع) اشاره شد به بررسی جو زمانی و مکانی دوران ایشان پرداختیم، در این شماره به ادامه این مباحث می‌پردازیم.

ج- فقدان‌ رضایت‌ قلبی‌ مردم‌

یکی‌ از نکات‌ مهمی‌ که‌ در منابع‌ دینی‌ از پایه‌های‌ مشروعیت‌ حکومت‌ اسلامی‌ به‌شمار می‌رود، تأمین‌ حقوق‌ و نیازهای‌ واقعی‌ مردم‌ است‌ که‌ طبعاً رضایت‌ قلبی‌ آنان‌ را به‌همره‌ دارد.

آنچه‌ که‌ در مکاتب‌ سیاسی‌ امروز دنیا تحت‌ عنوان‌ دموکراسی‌ و رأی‌ اکثریت‌ مردم ‌مطرح‌ می‌شود، در واقع‌ به‌ اعتراف‌ نخبگان‌ آن‌ جوامع‌، حاکمیت‌ سرمایه‌ داران‌ است‌ که ‌صاحب‌ اصلی‌ قدرت‌ و ثروت ‌هستند، ولی‌ با ابزارهای‌ تبلیغاتی‌ خود وانمود می‌کنند که‌ اکثریت‌مردم‌ حکومت‌ می‌کنند.

صرف‌ نظر از بعضی‌ تفاوت‌ها، حکومت‌ معاویه‌ به‌ خاطر فریب‌ بخشی‌ از افکارعمومی‌ و ایجاد رعب‌ و وحشت‌ در بخشی‌ دیگر، که‌ ظاهراً حمایت‌ اکثریت‌ مردم‌ را دراختیار داشت‌، ممکن‌ است‌ از نظر ظاهربینان،‌ حکومتی‌ دموکراتیک‌ به‌ شمار رود، اما درحقیقت‌ حکومتی‌ استبدادی‌ بود و این‌ واقعیت‌ را نه‌ تنها امام‌ حسین‌، بلکه‌ بسیاری‌ از خواص‌ نیز بدان‌ واقف‌ بوده‌ و هرگاه‌ فرصتی‌ و فضایی‌ پیدا می‌کردند، در جلسات‌ خصوصی ‌یا عمومی‌ مطرح‌ می‌کردند.

قتل‌ بسیاری‌ از نیکان‌ توسط‌ معاویه‌، نیز به‌ خاطر اعتراض‌ به‌ عملکرد حکومت، ‌گواه‌ صادقی‌ بر این‌ مطلب‌ است‌. توجه‌ به‌ مردم‌ و رضایت‌ آنان‌ از ابتدا در کلمات ‌امام‌ حسین‌(ع) به‌ چشم‌ می‌خورد.

هنگامی‌ که‌ خلیفه‌ دوم‌ پس‌ از پیامبر، انتخاب‌ مردم‌ را علت‌ تصدی‌ حکومت‌ خود شمرد، حسین‌ بن‌ علی‌ در پاسخ‌ او فرمود؛ که کدام‌ مردم‌ تو را امیر کردند؟ خلیفه‌ از این‌ سخن‌ ناراحت‌ شد و شکایت‌ نزد علی‌(ع) برد که‌ فرزندت‌ به‌ من‌چنین‌ می‌گوید.

یکی‌ از نقاط‌ اختلاف‌ و عوامل‌ مخالفت‌ امام‌ و شخصیت‌های‌ دیگر با معاویه‌ این‌ بود که‌ تو بر خلاف‌ نظر رسول‌ خدا و سیره‌ و سنت‌ خلفای‌ پیشین‌، همچنین‌ با زیر پا نهادن‌ قرارداد صلح‌ با امام‌ مجتبی،‌ فرزند نالایقت‌ را به‌ جانشینی‌ برگزیده‌ای‌ و با تهدید و تطمیع‌ از مردم‌ بیعت‌ می‌گیری‌.

معاویه‌ به‌ کارگزارنش‌ دستور داده‌ بود که‌ به‌ هر قیمتی‌ از مردم‌ برای‌ یزید بیعت‌بگیرند. امویان‌ در شام‌ و بسیاری‌ از سرزمین‌های‌ اسلامی‌ مشکل‌ چندانی‌ احساس‌ نمی‌کردند، چون‌ به‌ مدت‌ بیست‌ سال‌ به‌ میل‌ خود اسلام‌ را معرفی‌ کرده‌ بودند، اما در شهرهایی‌ چون‌ مکه‌ و مدینه‌ و کوفه‌ و بصره‌ که‌ مردم‌ حکومت‌ پیامبر و خلفای‌ بعد از پیامبر بالاخص‌ امام‌ علی‌(ع) را دیده‌ بودند، با مشکل‌ جدی‌ رو به‌ رو بودند.

سعید بن‌ عاص‌ والی‌ مدینه‌ با خشونت‌ تمام‌ از مردم‌ بیعت‌ می‌گرفت‌، چرا که‌ اکثرمردم‌ مدینه‌ بالاخص‌ بنی‌ هاشم‌ زیر بار بیعت‌ با یزید نمی‌رفتند.

شاید علت‌ توصیه‌ امام‌ به‌ پیروانش‌ مبنی‌ بر این‌که‌ باید تا مرگ‌ معاویه‌ صبر کنند،به‌ همین‌ جهت‌ بود که‌ معاویه‌ با رعایت‌ ظواهر امر به‌ هر قیمتی‌ بسیاری‌ از مردم‌ را راضی‌ نگاه‌ داشته‌ بود. روسای‌ قبایل‌ را با درهم‌ و دینار و آنان‌ نیز افراد قبیله‌ را مطیع‌ خود وحکومت‌ ساخته‌ بودند.

قیام‌ بر علیه‌ چنین‌ حکومتی‌ که‌ خلاف‌هایش‌ علنی‌ نشده‌ و تحت‌ پوشش‌ دین‌ ومصالح‌ اسلام‌ و مسلمین‌ عمل‌ می‌کرد دشوار بود. بسیاری‌ از مردم‌ گرچه‌ بر اثر تهدید یا تطمیع‌ امویان‌ از حکومت‌ پیروی‌ می‌کردند، اما علاقه‌ای‌ به‌ آنان‌ نداشتند. این‌ مطلب‌ از واضحات‌ تاریخ‌ است‌ که‌ بسیاری‌ از مسافران‌ که‌ با کاروان‌ حسینی‌ رو به‌ رو شده‌ و ازعزیمت‌ آن‌ حضرت‌ به‌ سوی‌ عراق‌ آگاه‌ می‌شدند، می‌گفتند: «قلوبهم‌ معک‌ و سیوفهم‌علیک‌».

امام‌ نیز در شب‌ عاشورا خطاب‌ به‌ یاران‌ خود فرمود:

«شما به‌ این‌ دلیل‌ مرا همراهی‌ کردید که‌ می‌دانستید ما به‌ سوی‌ جماعتی‌ می‌رویم‌ که‌ با زبان‌ها و قلب‌هایشان‌ با ما بیعت‌کردند و این‌که‌ ماجرا بر عکس‌ شده‌...»

رجال‌ مذهبی‌ و سیاسی‌ در مسئله‌ جانشینی‌ یزید از این‌که‌ خلافت‌ را سلطنتی ‌موروثی‌ نماید، به‌ شدت‌ ناراحت‌ و نگران‌ بودند، وقتی‌ از او می‌خواستند که‌ به‌ شیوه پیامبر رفتار کند که‌ خلافت‌ را به‌ مردم‌ واگذار کرد (از نظر افرادی‌ چون‌ عبدالله‌ بن‌ زبیر که‌ با معاویه ‌سخن‌ می‌گفتند، پیامبر برای‌ خود جانشینی‌ تعیین‌ نکرد)، او پاسخ‌ می‌داد: چون‌ شخصی‌ مانند ابوبکر در میان‌ شما نیست‌، اگر خلافت‌ را به‌ مردم‌ واگذار کنم‌، اختلاف‌ پیش‌ می‌آید وروی‌ یک‌ نفر توافق‌ صورت‌ نمی‌گیرد.

وقتی‌ به‌ او پیشنهاد شد، که‌ مثل‌ خلیفه‌ اول‌ حکومت‌ را به‌ شخص‌ غیر از قوم‌ و قبیله خود واگذار کند، یا مثل‌ خلیفه دوم‌ امر خلافت‌ را به‌ شورای بزرگان‌ واگذار نماید، عصبانی ‌شد و آنان‌ را تهدید کرد و بالاخره‌ با فریب‌ و نیرنگ‌ به‌ دروغ‌ به‌ مردم‌ گفت‌: بزرگان‌ شما بایزید بیعت‌ کردند!

در نظام‌ سیاسی‌ اسلام،‌ رضایت‌ مردم‌، از اصول‌ مهمی‌ است‌ که‌ علاوه‌ بر وجود آن ‌در اصل‌ بیعت‌ با حاکم‌، در استمرار حکومت‌ نیز اهمیت‌ دارد. امام‌ علی‌(ع) در نامه خود به‌ مالک‌ اشتر نیز، او را به‌ تأمین‌ رضایت‌ توده‌های‌ مردم‌ توصیه‌ می‌کند.

یکی‌ از اشراف‌ بصره‌ پس‌ از مرگ‌ معاویه‌ به‌ رؤسای‌ قبایل‌ این‌ شهر گفت‌:

«اکنون ‌پسر او، یزید شراب‌خوار و سرآمد تباهی‌ها، ادعای‌ خلافت‌ بر مسلمین‌ می‌کند و بدون ‌رضایت‌ آنان‌ آرزوی‌ امارت‌ دارد، با اینکه‌ از صبر و بردباری‌ اندک‌ و دانش‌ کم‌ برخوردار است‌ و در شناخت‌ حق‌ از جای‌ پای‌ خود نیز خبر ندارد.»

اگر جو خفقان‌ عصر اموی‌ از جامعه‌ برداشته‌ می‌شد، سیاست‌ خدعه‌ و فریب‌ جای‌خود را به‌ راستی‌ و صداقت‌ با مردم‌ می‌داد، و مردم‌ برای‌ انتخاب‌ شخصیتی‌ آگاه‌ به‌ معارف‌ واحکام‌ دین‌ و دلسوز آنان‌ جز به‌ فرزند پیامبر رو می‌آوردند؟

شرایط‌ حاکم‌ اسلامی

بخشی‌ از کلمات‌ امام‌ حسین‌(ع)، به‌ این‌ موضوع‌ اختصاص‌ دارد که‌ برای‌تکمیل‌ بحث‌، مروری‌ گذرا به‌ بعضی‌ از آنها می‌کنیم‌:

1- آگاهی‌ از احکام‌ خدا

حکومتی‌ که‌ فلسفه‌اش‌ حفظ‌ اسلام‌ و هدفش‌ حاکمیت‌ احکام‌ و قوانین‌ دینی‌ باشد تادر پرتو آن‌ سعادت‌ دنیا و آخرت‌ مردم‌ تأمین‌ شود، بدیهی‌ است‌ که‌ در رأسش‌ کسی‌ قرارگیرد که‌ از احکام‌ خدا آگاهی‌ کامل‌ داشته‌ باشد.

یکی‌ از محورهای‌ مخالفت‌ حسین‌ بن‌ علی‌(ع) با خلفا همین‌ نکته‌ بود. حضرت‌ دریک‌ گفتگو خطاب‌ به‌ خلیفه دوم‌ اظهار داشت‌:

«صرت‌ الحاکم‌ علیهم‌ بکتاب‌ نزل‌ فیهم‌ لا تعرف‌ معجمه‌ و لاتدری‌ تأویله‌ الاّ سماع‌ الآذان‌.»

‌ «تو بر آنان‌ حاکم‌ شدی‌، آن‌ هم‌حکومت‌ با کتابی‌ که‌ در خاندان‌ محمد فرود آمد و تو از نکات‌ سربسته‌ و تأویل‌ آن‌ جزشنیدن‌ به‌ گوش‌ها چیزی‌ نمی‌دانی‌.»

خلفای‌ بعد از پیغمبر، بارها به‌ منظور اطلاع‌ از احکام‌ خدا در مسائل‌ مختلف‌ و مورد ابتلای‌ حکومت،‌ به‌ سراغ‌ علی‌ بن‌ ابی‌ طالب‌(ع) می‌رفتند. وقتی‌ که‌ خلفای‌ نخست‌ چنین‌ وضعیتی‌ داشتند، وضع‌ حاکمان‌ اموی‌ همچون‌معاویه‌ و یزید روشن‌ بود.

یزید بن‌ مسعود از بزرگان‌ بصره‌ در دعوت‌ از رؤسای‌ قبایل‌ برای‌ یاری‌ فرزند پیغمبر، گفت‌:

«...این‌ حسین‌ بن‌ علی‌ فرزند رسول‌ خدا، صاحب‌ شرافتی‌ پایدار و اندیشه‌ای‌استوار است‌ که‌ فضیلت‌ او در بیان‌ نگنجد و دانش‌ او پایان‌ نگیرد...»

2- عامل‌ به‌ کتاب‌ خدا و سنت‌ پیامبر

ویژگی‌ دوم‌ حاکم‌ اسلامی‌ آن‌ است‌ که‌ در برابر دستورهای‌ خدا و پیغمبر او تسلیم‌ باشد و به‌ دلخواه‌ خود و مصلحت‌ سنجی‌های‌ بی‌ اساس‌، حریم‌ قوانین‌ و مقررات‌ الهی‌ رانشکند و بدعت‌ در دین‌ نگذارد.

امام‌ در نامه‌ خود به‌ کوفیان‌ یکی‌ از ویژگی‌های‌ رهبری‌ جامعه‌ را «عمل‌ به‌ قرآن‌» و«وقف‌ خود در راه‌ خدا» معرفی‌ می‌کند:

«فلعمری‌ ما الامام‌ بالکتاب‌ و الاخذ بالقسط‌ والدائن‌ بالحق‌ و الجالس‌ نفسه‌ علی‌ ذات‌ الله»

متأسفانه‌ بسیاری‌ از حاکمان‌ پس‌ از رحلت‌ پیامبر به‌ این‌ آفت‌ دچار شدند. یکی‌ ازمحورهای‌ مخالفت‌ امام‌ حسین‌(ع) و بسیاری‌ از شخصیت‌های‌ موجه‌ آن‌ زمان‌ با خلفا به‌خصوص‌ امویان‌ بدعت‌گزاری‌ ایشان‌ در دین‌ خدا بود. ابوذر در سرزمین‌ شام‌ با ابرازنارضایتی‌ از رفتار و عملکرد کارگزاران‌ حکومتی‌ می‌گوید:

«حاکمان‌ اعمال‌ قبیح‌ انجام‌ دادند، اعمالی‌ که‌ نمونه‌ آنها را قبلاً ندیده‌ بودیم‌. مثل‌خاموش‌ کردن‌ سنتی‌، زنده‌ نگاه‌ داشتن‌ بدعتی‌ و سخنگوی‌ حقی‌ که‌ دروغگو شمردند وبخشش‌های‌ بدون‌ رعایت‌ تقوا...»

امام‌ حسین‌(ع) در نامه شدید اللحن‌ خود به‌ معاویه‌ ضمن‌ یادآوری‌ جنایات‌ او، وی‌را در ماجرای‌ زیاد ابن‌ ابیه‌ مورد سرزنش‌ قرار می‌دهد که:‌

«فترکت‌ سنه‌ رسول‌ الله واتبّعت‌ هواک‌ بغیر هدی‌ً من‌ الله؟»

آیا تو نبودی‌ که‌ سنت‌ رسول‌خدا را عمداً ترک‌ کردی‌ و هوای‌ نفست‌ را پیروی‌ نمودی‌؟

امام‌ حسین‌(ع) قیام‌ خود را به‌ کلامی‌ از رسول‌ خدا(ص) مستند ساخت‌ که:

‌ «من‌ رأی‌ سلطاناً جائراً مستحلّا لحرام‌ الله، ناکساً لعهد الله، مخالفاً لسنه رسول‌ الله، یعمل‌ فی‌ عباد الله بالاثم‌ و العدوان‌ فلم‌ یغیّر علیه‌ بفعل‌ و لاقول‌، کان‌ حقاً علی‌ الله ان‌ یدخله‌ مدخله‌»

«‌ کسی‌ که‌ سلطان‌ستمگری‌ را ببیند که‌ حرام‌های‌ خدا را حلال‌ کرده‌، عهد و پیمان‌ خدا را شکسته‌، با سنت‌رسول‌ خدا مخالفت‌ نموده‌، درباره بندگان‌ خدا بر اساس‌ گناه‌ و تجاوز رفتار می‌کند و با کردار و گفتار خود به‌ مقابله‌ با او برنخیزد، شایسته‌ است‌ که‌ خداوند او را نیز در همان‌ جایگاهی ‌قرار دهد که‌ آن‌ سلطان‌ ستمگر را قرار داده‌ است‌.»

3- برپاکننده عدالت‌

خصوصیت‌ دیگر حاکم‌ اسلامی‌ آن‌ است‌ که‌ حقیقتاً به‌ دنبال‌ تحقق‌ عدالت‌ درجامعه‌ باشد، بدیهی‌ است‌ کسانی‌ که‌ خود وارسته‌ از هواها و هوس‌ها نباشند، قادر به‌ تحقق‌ این‌ هدف‌ مهم‌ در جامعه‌ نخواهند بود. یکی‌ از اشکالات‌ امام‌ حسین‌ به‌ خلیفه‌ دوم‌ این‌بود:

«المخطی‌ء و المصیب‌ عندک‌ سواء»

سخنان‌ حسین‌ بن‌ علی‌(ع) با خلفای‌ بعد از پیغمبر و محورهای‌ مخالفت‌ او با آنان ‌نشان‌ می‌دهد که‌ چه‌ مسائلی‌ از نظر آن‌ حضرت‌ دارای‌ اهمیت‌ بوده‌ که‌ از سنین‌ نوجوانی ‌نسبت‌ به‌ آنها از خود حساسیت‌ نشان‌ می‌داد.

نادیده گرفتن حق‌ اهل‌ بیت‌ پیامبر در امر حکومت‌، نقض‌ عدالت‌ و رواج‌ تبعیض‌ در جامعه‌، نقض‌ حقوق‌ واقعی‌ مردم‌ و حکمرانی‌ کردن بر آنان‌ ‌بدون‌ رضایت‌ قلبی‌ آنان از جمله محورهای‌ اعتراض‌ حسین‌ بن‌ علی‌ به‌ خلیفه دوم‌ است‌.

در زمینه‌ تبعیض‌ و بی‌ عدالتی‌، حاکمان‌ اموی‌ گوی‌ سبقت‌ را از دیگران‌ ربوده‌بودند. دستور العمل‌ معروف‌ معاویه‌ به‌ زیاد بن‌ ابیه‌ کارگزار وی‌ در کوفه‌ مبنی‌ بر تحقیر عجم‌ها و محروم‌ کردن‌ آنان‌ از حقوق‌ اجتماعی‌ یک‌ نمونه‌ از خروار است‌.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS