خلافت، تنها سزاوار عترت پیامبر

«ثُمَّ الْتَفَتَتْ إلی الَْمجْلِسِ وَ قالَتْ: اَنْتُمْ عِبادَ اللّهِ نَصْبُ أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ» [1]. «پس حضرت زهرا علیهاالسلام رو كرد به كسانی كه در مسجد نشسته بودند و آنها را مخاطب قرار داد و فرمود: شما ای بندگان خدا، مورد امر و نهی خدا هستيد». نصب به معنی علامت است؛ مثل بيرق ها و علامت هايی كه در مكان هايی قرار می دهند. يعنی شما كسانی هستيد كه پيامبر خاتم را ادراك كرده ايد و با او مصاحبت داشته ايد، چه مهاجر و چه انصار. شما محور احكام الهی هستيد كه ديگران از شما كه پيامبر را درك كرده ايد اطاعت می كنند.

«وَ حَمَلَةٌ دينِهِ وَ وَحْيِهِ» [2]. «و شما حاملين دين خدا و وحی او هستيد». يعنی شما مهاجرين و انصار بوديد كه نزول قرآن و وحی و مصاحبت پيامبر اكرم صلی الله... را درك كرديد. يعنی با اينكه حامل وحی به يك معنا پيامبر اكرم صلی الله... است امّا شما ای تابلوهای تاريخ بشريت، شما بايد اين دين را به آيندگان برسانید. حمل دين و وحی (همين رسالت)، رساندن صحيح بدون كم و زياد به ديگران است.

«وَ اُمَناءُ اللّهِ عَلی اَنْفُسِكُمْ وَ بُلَغاؤُهُ إلَی الْأُمَمِ» [3]؛ «شما بايد امين های خدا باشيد نسبت به خودتان و بايد رسانندگانی باشيد از ناحيۀ خداوند به امّتها». يعنی خدا شما را امين خود قرار داده است و اشاره است كه به خودتان خيانت نكنيد و برخلاف آنچه می دانيد عمل نكنيد.

«وَ زَعَمْتُمْ حَقّاً لَكُمْ؟» [4]؛ «و آيا شما گمان می كنيد كه اين مقام ها حق شما بود؟». سزاوار شما بود؟ آيا شما مستحق بوديد كه تابلو برای بشريت بشويد. يعنی شما كه به خود خيانت و جنايت كرديد آيا امين بوديد؟ شما به تاريخ بشريت خيانت كرديد.

از اينجا حضرت شروع به اعتراض می كنند. اشاره به اينكه شما لايق اين مقام يعنی امامت و خلافت نيستيد چون هم به خودتان و هم به امّتها خيانت كرديد و رعايت امانت الهی را نكرديد و مسير دين خدا را پس از رحلت پيامبر منحرف ساختيد، لذا شايستگی اين مقام را نداريد. حضرت دليل اين امر را در عبارت بعد می فرمايند:

«لِلّهِ فيكُمْ عَهدٌ قَدَّمَهُ اِلَيْكُمْ وَ بَقِيَّةٌ اسْتَخْلَفَها عَلَيْكُمْ» [5]؛ «برای خداوند در بين شما عهد و پيمانی است كه آن را سابقاً به شما گفته اند و برای خداوند ميان شما يادگاری است كه خداوند آن را خليفه بر شما قرار داد». در اينجا بايد ديد مراد از عهد و بقيه چيست؟ ظاهر اين است كه عهد آن چيزی است كه می گيرند و بقيه آن چيزی است كه می گذارند. يعنی عهد، وصيت و سفارش است؛ و بقيه، آن چيزی است كه شخص بعد از خود در اهلش باقی می گذارد. پس اين ها دو چيزند نه يكی. در اينجا احتمال اظهر اين است كه آن پيمان و عهد مربوط به عترت است، يعنی اشاره دارد به مسئلۀ ولايت امام علی علیه السلام . پس حضرت زهرا علیهاالسلام می فرمايند: مگر شما نبوديد كه پيامبر اكرم صلی الله... از شما عهد گرفت. زيرا هنوز از غديرخم چند ماه هم نگذشته است. غديرخم ظاهرا در هجدهم ذی الحجّه بود تا اين مجلس كه برگزار شد هنوز دو ماه و نيم بيشتر نگذشته است. پيامبر به همين مردم فرمود: «إنّی تارِكٌ فيكُمُ الثَّقَلَيْن كِتابَ اللّهِ وَ عِتْرَتی»[6] پس در عَهْد دو احتمال است: يكی اين كه منظور غديرخم باشد و ديگر اينكه منظور كتاب الهی باشد كه در اين صورت باز هم كتاب خود دلالت بر عترت دارد . و در آيۀ شريفه آمده است: «لااَسُئُلُكُمْ عَلَيْهِ اَجْرا اِلا الْمَوَدَّةَ فی الْقُرْبی»[7]. امّا ظاهر همان احتمال اوّل است زيرا كتاب در جملۀ بعد حضرت علیهاالسلام آمده است. پس مراد از عهد همان عترت است، و مراد از بَقِيّه آن يادگار و خليفه ای است كه در ميان شما قرار داده است. اين جمله نيز خود متضمّن اعتراض به عملكرد مردم است.

توصیف قرآن كريم

«كِتابُ اللّهِ النّاطِقُ و الْقُرْآنُ الصّادِقُ وَ النُّورُ السّاطِعُ وَ الضِّياءُ اللاّمِعُ» [8] «كتاب گويای خداوند كه گويا به حكم الهی است؛ صادق است و در او هيچ باطلی راه ندارد. نورش چنان تلألو می كند كه فراگير است. آن روشنی دهنده و درخشنده ای كه خود نورانی است و ظلمت ها را از غير خود می زدايد.

«بَيِّنَةٌ بَصائِرُهُ، مَنْكَشِفَةٌ سَرائِرُهُ، مُتَجَلِّيَّةٌ ظَواهِرُهُ» [9] حجت و برهان های قرآن آشكار است. يعنی در آن يك پيچيدگی ای نيست كه فقط دانشمندان خاصی بتوانند مخاطب آن باشند، در آن اسرار نهفته است ولی سربسته نيست. درست است كه قرآن اسراری دارد كه كسی به آن راه ندارد امّا هر كس به قدر فهمش با رعايت مقدماتی می تواند بهره ای بگيرد.

البته اشتباه نشود، اين طور نيست كه هر كس بدون آشنايی با مقدماتی مثل زبان، شأن نزول، روايات و... بتواند قرآن را ترجمه و تفسير كند. در روايات هم آمده هر كس اين گونه و بدون آگاهی لازم به تفسير قرآن بپردازد در قيامت جايگاهش در آتش است[10]؛ چه رسد به آيات احكام قرآن كه به اين راحتی هر كسی نمی تواند از روی قرآن فتوی صادر كند. امّا دقت كنيد اسرار قرآن سربسته نيست و می توان به آن ها دست يافت امّا با طی مقدمات. بعنوان مثال در يك كتاب پزشكی خيلی مطالب وجود دارد امّا هر كسی نمی تواند كتاب پزشكی را باز كند و از آن سر دربياورد بلكه مقدمات خاص خود را لازم دارد.

«مُغْتَبِطَةٌ بِهِ أشْياعُهُ» [11]؛ «پيروان قرآن مورد غبطه و حسرت امّت های ديگرند». اشياع جمع شيعه است به معنی پيروان. يعنی آن ها كه به قرآن عمل می كنند مورد غبطه ديگرانند نه كسانی كه به قرآن عمل نمی كنند. اشاره به اين كه قرآن هم درس زندگی دنيوی است و هم مربوط به امور اخروی. پس در اين عبارت دو معنا وجود دارد اوّل اينكه قرآن دستورالعملی برای عمل است يعنی صرف اينكه پیروان آن را بدانند برای تكامل کافی نيست بلكه آنچه مهم است عمل به قرآن است؛ دوّم اينكه قرآن هم درس زندگی دنيوی و هم درس رستگاری اخروی است و پيروان واقعی قرآن هم در دنيا مورد غبطۀ ديگرانند هم در قيامت و آخرت.

«قائِدٌ إلَی الرِّضْوانِ التِّباعُهُ» [12]؛ «پيروی كردن از قرآن انسان را به رضوان رهبری می كند»، كه رضوان بالاترين درجات بهشتی است و در قرآن كريم هم آمده است: «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ اَكْبَر»[13].

«مُؤدٍّ إلی النَّجاةِ اسْتِماعُهُ» [14]؛ «استماع قرآن سبب نجات می شود». در برخی از نسخه ها اِسماع آمده، استماع با اسماع تفاوت دارد. استماع يعنی انسان مطلبی را دقيق و با تأمل و دقت گوش دهد، اما اسماع همان گوش كردن ظاهری است زيرا در آيۀ قرآن آمده است: «وَ إذا قُرِءَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا»[15]؛ «يعنی هرگاه قرآن خوانده شود استماع كنيد». در اين خطبه هم حضرت زهرا علیهاالسلام دائماً آيات قرآن را می خواند پس در اينجا هم بايد استماع باشد نه اسماع.

«وَ بِهِ تَنالُ حُجَجِ اللّهِ الْمُنَوَّرَةِ» [16]؛ «و به واسطۀ قرآن، آدمی به حجّتهای نورانی خدا دست پيدا می كند». ببينيد چقدر تعبير زيباست. خود قرآن حجّت است و به وسيلۀ قرآن هم به حجّت های نورانی دست می يابيد يعنی به سنّت و عترت. «ما اتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوه»[17]؛ «هر چه پيامبر برايتان آورده بگيريد». و در آيۀ ديگری از زبان رسول اكرم صلی الله... می فرمايد: «لااَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ اَجْراً اِلاّ الْمَودَّةَ فِی الْقُرْبی»[18]؛ «رسول اكرم صلی الله... هيچ اجری از شما نمی خواهد مگر دوستی اهل بیتش را».

«وَ عَزائِمُهُ الْمُفَسَّرَةُ وَ مَحارِمُهُ الْمُحَذَّرَةُ وَ بَيِّناتُهُ الْجالِيَةُ وَ بَراهِينُه الْكافِيَةُ» [19]؛ «و به وسيله قرآن به واجبات تفسير شده و محرّمات منع شده و دليل های ظاهر و برهان های كافی دست می يابيد». يعنی به واجبات، محرّمات و ادلّه و براهينی كه پشتوانه آن هاست دست پيدا می كنيد.

«وَ فَضائِلُهُ الْمَنْدُوبَةُ وَ رُخَصُهُ الْمَوْهُوبَةُ وَ شَرائِعُهُ الْمَكْتُوبَةُ» [20]؛ «و به مستحبات و مباحات و احكام نوشته شده آن دست می يابيد». عجيب است كه حضرت زهرا علیها السلام همۀ مسائل را به ترتيب ذكر كرده از مبدأ خلقت گرفته تا واجبات و محرّمات و مستحبّات و همين طور مباحات و حتّی احكام و قوانين را. سپس به ذكر آثار هر يك از اين ها می پردازد و دوباره از اعتقادات شروع می كند.

آثار ایمان و احکام الهی

«فَجَعَلَ اللّهُ الإيمانَ تَطْهيراً لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ» [21]؛ «خداوند ايمان را برای پاكی شما از شرك قرار داد». يعنی اثر ايمان پاك شدن دل ها از كثافات است. به عبارت ديگر ايمان نور، و شرك ظلمت است.

« وَ الصّلاةَ تَنْزيهاً لَكُمْ عَنِ الْكِبْرِ» [22]؛ «و نماز شما را از كبر منزّه می كند»، چرا؟ چون سراسر نماز كُرنش است. ابتدای نماز می گويی اللّه اكبر. يعنی او بزرگ است و همه كوچكند و خودت كوچكتر از همه. ركوع و سجده و همۀ اعمال و گفتار نماز، حاكی از اقرار به نقص و كوچكی انسان در مقابل عظمت خداوند است.

«وَ الزَّكاةَ تَزْكِيَةً لِلنَّفسِ وَ نِماءً فِی الرِّزْقِ»؛ «و زكات را قرار داد تا نفس از آلودگی پاك شود و روزی وسعت يابد». در اين بحث آنچه زيباست با هم بودن اين دو معناست. يعنی تعلّق به مال دنيا نداشته باش، امّا نه اينكه اصلاً مال دنيا نداشته باشی بلكه تعلّق نداشته باش، لذا از طرفی زكات می دهی از طرف ديگر وسعت در رزق می يابی.

«وَ الصِّيامَ تَثْبِيتاً لِلإِخْلاصِ» [23]؛ «و روزه را برای تثبيت اخلاص قرار داد». در ميان جميع اعمالی كه انسان برای خدا و قربة الی اللّه انجام می دهد يك عمل عبادی وجود دارد كه انسان می تواند آن را مخلصاً لِلّه، يعنی فقط برای خدا انجام دهد و هيچكس هم نفهمد و آن عمل روزه است. اعمال ديگر هر يك نشانه و اثر ظاهری دارند كه ديگران از آن باخبر می شوند امّا روزه را فقط آدمی می داند و خدا، مگر اينكه خود انسان بخواهد به ديگران بگويد كه آن بحث ديگری است. پس اثر اين عمل يعنی روزه همانا تثبيت اخلاص است.

«وَ الْحَجَّ تَشْييداً لِلدِّينِ» [24]؛ «و حج را برای رفعت دين قرار داد». حج از نظر باطن، ترك علائق و كوچ كردن انسان است و از نظر ظاهر همان اجتماع عظيم است كه آيين يكتاپرستی و توحيدی را تقويت می كند.

«وَ الْعَدْلَ تَنْسيفاً لِلْقُلُوبِ» [25]؛ «و عدالت را قرار داد برای اينكه دلها به هم وابسته و با هم هماهنگ شود».

«وَ طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّةِ» [26]؛ «و اطاعت ما اهل بیت را واجب كرد زيرا موجب نظم شريعت و ملّت می شود» چون همه بر محور يك امام جمع می شوند و اجتماع می كنند. «وَ إمامَتَنا أماناً مِنَ الْفُرْقَةِ»[27]؛ «و امامت ما را محوری برای جلوگيری از تفرقه قرار داد». هر جماعتی اگر يك محور نداشته باشد كه همه دور آن محور حركت كنند بتدريج دچار چند دستگی و تفرقه و بالاخره نابودی می شود. پس امامت را واجب كرد تا هر كسی مدعی رهبری نشود و ملوك الطوايفی كه موجب از بين رفتن دين است به وجود نيايد.

«وَ الْجِهادَ عِزّاً لِلإسْلامِ وَ ذُلّاً لِأهْلِ الْكُفْرِ وَ النِّفاقِ» [28]؛ «و جهاد را واجب قرار داد برای عزّت اسلام و ذلّت اهل كفر و نفاق». «وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَی اسْتيجابِ الْأجْرِ»[29]؛ «و بردباری را برای استحقاق پاداش قرار داد. شايد منظور پايداری در جهاد باشد». «وَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعامَّةِ»[30]؛ «و امر به معروف را برای مصلحت اجتماعی تعيين كرد تا جامعه به فساد كشيده نشود». «وَ بِرَّ الْوالِدَيْنِ وِقايَةً مِنَ السَّخَطِ»[31]؛ «و نيكی به پدر و مادر را واجب كرد برای مصونيّت آدمی از غضب الهی». «وَصِلَةَ الْأرْحامِ مِنْساةً فِی الْعُمْرِ وَ مِنْماةً لِلْعَدَدِ »[32]؛ «و صله رحم را قرار داد كه موجب طولانی شدن عمر و وسيله ای برای تكثير است». اين هم طبيعی است كه وقتی عمرها طولانی شد قهرا مرگ و مير كم شده و تعداد مسلمانها زياد می شود، در صدر اسلام هم ازدياد نسل مسلمين مورد احتياج بود چون از نظر عدد در قلّت بودند. «وَ الْقِصاصَ حَقْناً لِلدِّماءِ»[33]؛ «و قصاص را واجب كرد برای حفظ خون ها»، طبعاً اگر كسی بداند در مقابل قتل، قصاص می شود خود به خود اقدام به قتل و جنايت در جامعه كم می شود و در نتيجۀ قصاص، حرمت خون انسان ها محفوظ می ماند.

«وَ الْوَفاءَ بِالنَّذْرِ تَعْريضا لِلْمَغْفِرَةِ» [34]؛ «و وفای به نذر را قرار داد تا انسان خود را در معرض مغفرت الهی قرار دهد». «وَ تَوْفِيَةَ الْمكاييلِ وَ الْمَوازينِ تَغْييراً لِلْبَخْسِ»[35]؛ «و وفا در كيل و وزن كردن را برای اينكه حق ديگران ضايع نشود»، يعنی وفاداری به مقياسها و موازين را واجب كرد تا دچار كم فروشی نشويد.

«وَ النَّهْی عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزيهاً عَنِ الرِّجْسِ» [36]؛ «و نهی از شراب را قرار داد تا شما را از پليديها بازدارد». «وَ اجْتِنابَ الْقَذْفِ إجْتِناباً عَنِ اللَّعْنَةِ»[37]؛ «و دوری از نسبت زشت دادن به ديگران را واجب كرد تا خود را در معرض لعنت الهی قرار ندهيد».

«وَ تَرْكَ السِّرْقَةِ ايجابا لِلْعِفَّةِ» [38]؛ «و ترك دزدی را واجب كرد تا عفيف و پاك بمانيد». «وَ حَرَّمَ اللّهُ الشِّرْكَ إخْلاصا لَهُ بِالرُّبوبِيَةِ»[39]؛ «و خدا شرك را حرام كرد تا به ربوبيت او اخلاص پيدا كنيد». خدا می فرماید: از ديگران پيوندت را قطع كن تا به من بپيوندی. گسستن از غير، پيوستن به ربّ را در پی دارد، و پیوند به خدا فقط اخلاص است.

از اينجا حضرت به بيان دستورات قرآن می پردازند: «فَاتَّقُواللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ»[40]؛ «پس حريم حق را پاس بداريد آن طور كه سزاوار است حفظ حريم خدا». حضرت زهرا علیها السلام تا اينجا فهرستی از واجبات و محرمات ارائه و سپس آثار هر يك را هم بيان كرد. حال می فرمايد به اين اوامر و نواهی مقيّد باشيد و عمل كنيد.

«وَ لاتَمُوتُنَّ إلاّ وَ أنْتُمْ مُسْلِمُونَ» [41]؛ «و مراقب باشيد كه از دنيا مسلمان برويد». يعنی طوری عمل كنيد كه در هنگام مرگ مسلمان مانده باشيد.

«وَ أَطيعُواللّهَ فيما أمَرَكُمْ بِهِ وَ نَهاكُمْ عَنْهُ» [42]؛ «و خدا را اطاعت كنيد در آنچه به شما امر و نهی كرده است». يعنی اوامر او را عمل كن و نواهی اش را ترك كن.

«فَإنَّهُ اِنَّما يَخْشَی اللّهُ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ» [43]؛ «همانا بندگان دانای خدا از خدا بيم دارند». تا اينجا حضرت زهرا علیها السلام به بيان اعتقادات از آفرينش گرفته تا اصول و فروع و اخلاقيات و آثار واجبات و محرمات پرداخت.

آیت الله آقا مجتبی تهرانی