دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

خطبه 32 نهج البلاغه بخش 4 : روش برخورد با دنيا

خطبه 32 نهج البلاغه بخش 4 به موضوع "روش برخورد با دنيا" می پردازد.
No image
خطبه 32 نهج البلاغه بخش 4 : روش برخورد با دنيا

موضوع خطبه 32 نهج البلاغه بخش 4

متن خطبه 32 نهج البلاغه بخش 4

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

ترجمه مرحوم خویی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

موضوع خطبه 32 نهج البلاغه بخش 4

4 روش برخورد با دنيا

متن خطبه 32 نهج البلاغه بخش 4

فَلْتَكُنِ الدُّنْيَا أَصْغَرَ فِى أَعْيُنِكُمْ مِنْ حُثَالَةِ الْقَرَظِ وَ قُرَاضَةِ الْجَلَمِ وَ اتَّعِظُوا بِمَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ قَبْلَ أَنْ يَتَّعِظَ بِكُمْ مَنْ بَعْدَكُمْ وَ ارْفُضُوهَا ذَمِيمَةً فَإِنَّهَا قَدْ رَفَضَتْ مَنْ كَانَ أَشْغَفَ بِهَا مِنْكُمْ أقول و هذه الخطبة ربما نسبها من لا علم له إلى معاوية و هي من كلام أمير المؤمنين عليه السلام الذي لا يشك فيه و أين الذهب من الرغام و العذب من الأجاج و قد دل على ذلك الدليل الخريت و نقده الناقد البصير عمرو بن بحر الجاحظ فإنه ذكر هذه الخطبة في كتاب البيان و التبيين و ذكر من نسبها إلى معاوية ثم قال هى بكلام علي عليه السلام أشبه و بمذهبه في تصنيف الناس و بالإخبار عما هم عليه من القهر و الإذلال و من التقية و الخوف أليق قال و متى وجدنا معاوية في حال من الأحوال يسلك في كلامه مسلك الزهاد و مذاهب العباد

ترجمه مرحوم فیض

(12) پس بايد دنيا (ئى كه رفتارش با نيكان چنين بوده) در نظر شما كوچكتر باشد از تفاله برگ درخت سلم (درختى است در بيابان كه برگ آن در دبّاغى بكار مى رود) و از خرده ريزه اى كه از مقراض مى افتد (هنگام مقراض كردن پشم گوسفند و مانند آن) و پند گيريد (تنبيه شويد) از احوال پيشينيان (رفتند و به جزاى اعمالشان رسيدند) پيش از آنكه آيندگان از حال شما پند گيرند، و رها كنيد دنيا را كه مذموم و ناپسنديده است، زيرا دنيا بكسيكه بيش از شما بآن علاقه و دوستى داشته وفاء ننموده (سيّد رضىّ فرمايد:) مى گويم: نادانى، اين خطبه را به معاويه نسبت داده،

و شكّ و ريبى نيست در اينكه اين خطبه از سخنان امير المؤمنين عليه السّلام است، و كجا برابرى ميكند مرتبه طلا با خاك و مرتبه آب شيرين با آب شور و دلالت نموده بر درستى اين سخن راهنماى ماهر و تشخيص داده آنرا مشخّص بينا: عمرو ابن بحر جاحظ كه اين خطبه را در كتاب «بيان و تبيين» بيان كرده و كسيرا كه آنرا به معاويه نسبت داده نام برده پس از آن گفته: اين خطبه بكلام علىّ عليه السّلام شبيه تر و به روش آن حضرت در تقسيم مردم و شمردن اصناف ايشان و خبر دادن از احوال آنها: مغلوبيّت، خوارى، تقيّه و خوف لايقتر و سزاوارتر است، (و نيز در آن كتاب) گفته: ما معاويه را در كجا يافتيم كه در كلام خود راه زهّاد پيش گيرد و به روش بندگان خدا رفتار نمايد

ترجمه مرحوم شهیدی

پس، دنيا را خرد مقدارتر از پر كاه و خشكيده گياه بينيد، و از پيشينيان خود پند گيريد، پيش از آنكه پسينيان از شما عبرت گيرند. دنياى نكوهيده را برانيد، چه او كسانى را از خود رانده است كه بيش از شما شيفته آن بوده اند. [مى گويم، كسى كه از دانش بى بهره بوده است، اين خطبه را از معاويه دانسته است. حالى كه بى گمان از سخنان امير مؤمنان زر را با خاك چه مناسبت، و آب شيرين را با شور چه مشابهت جاحظ كه چابكسوار ميدان بلاغت و سخن شناس بازار فصاحت است، در كتاب خويش «البيان و التبين آن كس كه خطبه را به معاويه نسبت داده برده، و خود افزوده كه اين سخنان به گفتار على (ع) ماند، و روش او را، در بيان دانستن اصناف مردمان رساند. معاويه را كه ديده است كه در گفتار خود چون زاهدان و عابدان سخنى براند].

ترجمه مرحوم خویی

چون حال روزگار غدار در حق اين طايفه عاليمقدار بر اين منوالست، پس بايد كه باشد دنياى فانى در نظر شما خارتر از دردى برك سلم كه بآن دباغى مى كنند و از ريزهاى پشم بزكه از مقراض مى افتد، و نصيحت بپذيريد با كسانى كه بودند پيش از شما پيش از آنكه پند گيرند با شما آن كسانيكه مى آيند بعد از شما و بگذاريد و ترك نمائيد متاع دنيا را در حالتى كه مذموم است و معيوب نزد اهل دانش و بينش، پس بتحقيق كه ترك كرده است دنيا كسى را كه حريص تر بود و مايل تر بآن از شما.

شرح ابن میثم

فَلْتَكُنِ الدُّنْيَا فِي أَعْيُنِكُمْ- أَصْغَرَ مِنْ حُثَالَةِ الْقَرَظِ- وَ قُرَاضَةِ الْجَلَمِ- وَ اتَّعِظُوا بِمَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ- قَبْلَ أَنْ يَتَّعِظَ بِكُمْ مَنْ بَعْدَكُمْ- وَ ارْفُضُوهَا ذَمِيمَةً- فَإِنَّهَا قَدْ رَفَضَتْ مَنْ كَانَ أَشْغَفَ بِهَا مِنْكُمْ قال الشريف: أقول: هذه الخطبة ربما نسبها من لا علم له إلى معاوية، و هى من كلام أمير المؤمنين عليه السّلام الذى لا يشك فيه، و أين الذهب من الرغام، و العذب من الأجاج و قد دل على ذلك الدليل الخرّيت، و نقده الناقد البصير عمرو بن بحر الجاحظ، فإنه ذكر هذه الخطبة فى كتاب البيان و التبيين، و ذكر من نسبها إلى معاوية، ثم قال: هى بكلام على عليه السّلام أشبه و بمذهبه فى تصنيف الناس، و بالإخبار عما هم عليه من القهر و الإذلال، و من التقية و الخوف- أليق قال: و متى وجدنا معاوية فى حال من الأحوال يسلك فى كلامه مسلك الزهاد، و مذاهب العباد

اللغة

الحثالة الثفل. و القرظ، ورق السلم يدبغ به. و الجلم: المقراض تجزّ به أوبار الإبل، و قراضته ما تساقط من قرضه.

المعنی

و قوله: فلتكن الدنيا في أعينكم. إلى آخره

و قوله: فلتكن الدنيا في أعينكم. إلى آخره.

أمر للسامعين باستصغار الدنيا و احتقارها إلى حدّ لا يكون في أعينهم ما هو أحقر منها فإنّ حثالة القرظ و قراضة الجلم في غاية الحقارة، و المراد من هذا الأمر.

و غايته الترك لها فإنّ استحقار الشي ء و استصغاره يستتبع تركه و الإعراض عنه، ثمّ أمرهم بالاتّعاظ بالامم السابقة فإنّ في الماضين عبرة لاولى الأبصار، و محلّ الاعتبار ما كانوا فيه من نعيم الدنيا و لذّاتها و المباهاة بكثرة قيناتها ثمّ مفارقتهم لذلك كلّه بالموت و بقاء الحسرة و الندامة للمستكثرين منها حجبا حايلة بينهم و بين الوصول إلى حضرة جلال اللّه، و نبّههم بقوله: قبل أن يتّعظ بكم من بعدكم. على أنّهم مضطرّون إلى مفارقة ما هم فيه و سيصيرون عبرة لغيرهم، و فايدة الأمر بالاتّعاظ أيضا الإعراض عنها و الاقلاع و الاغترار بها، ثمّ لمّا أمرهم بهذه الأوامر الّتي ليست صريحة في الترك أردف ذلك بالأمر الصريح بالترك فقال: و ارفضوها ذميمة: أي أتركوا ما حاله الحقارة و الذمامة، ثمّ نبّه بعده على ما يصلح علّة لتركها و هو عدم دوام صحبتها و ثباتها لمن كان أحبّ منهم لها: أي و لو دام سرورها و نعيمها لأحد لدام لأحبّ الخلق لها و أحرصهم على المحافظة عليها فلمّا لم تدم لمن هو أشدّ حبّا لها منكم فبالأولى أن لا تدوم لكم، و إذا كان طباعها رفض كلّ محبّ فالأحرى بذي المروّة اللبيب الترفّع و الإعراض عمّن لا تدوم صحبته و لا تصفو محبّته. و باللّه التوفيق.

ترجمه شرح ابن میثم

فَلْتَكُنِ الدُّنْيَا فِي أَعْيُنِكُمْ- أَصْغَرَ مِنْ حُثَالَةِ الْقَرَظِ- وَ قُرَاضَةِ الْجَلَمِ- وَ اتَّعِظُوا بِمَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ- قَبْلَ أَنْ يَتَّعِظَ بِكُمْ مَنْ بَعْدَكُمْ- وَ ارْفُضُوهَا ذَمِيمَةً- فَإِنَّهَا قَدْ رَفَضَتْ مَنْ كَانَ أَشْغَفَ بِهَا مِنْكُمْ

معانی لغات

حثالة: تفاله، ته مانده چيزى.

قرظ: برگ سلم كه با آن پوست را دباغى مى كنند.

جلم: قيچى كه با آن كرك و پشم شتر را مى چينند.

قراضة: خورده پشمهايى كه از ميان پشمها مى ريزد.

ترجمه

بنا بر اين دنيايى به اين بى اعتبارى بايد در نظر شما، كم ارزش تر از خوار مغيلان و ريزه هاى پشم باشد (پشم ريزه هايى كه از پشم جدا شده و براى كارى مفيد نيست) از حال گذشتگان خود پند گيريد پيش از آن كه آيندگان از شما پند گيرند، دنياى قابل سرزنش را رها كنيد. به اين دليل كه جهان افرادى را، كه بيش از شما دوست مى داشت، رها كرد، چه رسد به شما»

شرح

حضرت با عبارت: «فلتكن الدّنيا» به شنوندگان دستور مى دهد كه دنيا را حقير بشمرند به آن مقدار كه در ديده آنها از دنيا چيزى پست تر نباشد، زيرا عبارت «حثالة القرظ و قراضة الجلم»، بيان كننده نهايت كوچكى و پستى است. منظور از اين امر و فرمان و نتيجه آن ترك دنياست، بدين بيان كه هرگاه چيزى حقير و بى مقدار باشد، عقلا رها كردن و دورى جستن از آن لازم است.

پس از بيان فوق حضرت مردم را فرمان مى دهد كه از پيشينيان و گذشتگان پند گيرند، زيرا مطالعه در چگونگى حال آنان براى صاحبنظران مايه عبرت و پند است، زمينه عبرت گرفتن، نعمتها و خوشيهايى بود كه گذشتگان داشتند، و به زيادى مال و منال و ثروت خويش افتخار مى كردند، تمام آنها با فرا رسيدن مرگ از ميان رفت و اندوه و غم و پشيمانى در آخرت براى آنان باقى ماند. و اموال فراوان آنها حجابى ميان آنان و محضر جلال و عظمت خداوندى شد.

امام (ع) مردم را با اين بيان، متوجّه مى فرمايد كه آيندگان از سرنوشت اينان عبرت گيرند، بخود آيند و از گذشتگان پند گيرند، زيرا ناگزير از واگذارى اندوخته هاى خود هستند و بزودى زمينه ساز عبرت ديگران مى شوند.

لازمه پندپذيرى كناره گيرى از دنيا و كندن مهر آن از دل و برحذر بودن از فريب آن است، چون اوامر و فرامين امام (ع) در عبارات بالا، در ترك دنيا صراحت و روشنى لازم را نداشته است، حضرت عبارت: و ارفضوها ذميمة، را افزوده است كه بروشنى دلالت بر وانهادن دنيا دارد. منظور اين است كه آنچه را پست و ناچيز و بى مقدار است ترك كنيد. آن گاه دليل ترك دنيا را بيان كرده، و آن را دايمى نبودن و بى ثباتى آن براى دوستدارش دانسته است. بدين توضيح كه اگر قرار بود، خوشيها و نعمتهاى دنيا، براى كسى پايدار باشد، بايد براى كسى پايدار باشد، كه به شدّت دنيا را دوست مى دارد، و چون دنيا براى چنان دوست دارنده و علاقه مندى كه از شما بيشتر به دنيا عشق مى ورزد بقا و دوام نداشته باشد به طريق اولى براى شما بقا ندارد، و هرگاه طبيعت و خصلت دنيا دور انداختن هر دوستى باشد براى جوانمرد عاقل شايسته اين است كه دنيا را كنار گذارد و از چيزى كه رفاقتش دوام ندارد، و دوستيش خالص نيست، دورى كند.

شرح مرحوم مغنیه

فلتكن الدّنيا في أعينكم أصغر من حثالة القرظ و قراضة الجلم، و اتّعظوا بمن كان قبلكم قبل أن يتّعظ بكم من بعدكم. و ارفضوها ذميمة فإنّها قد رفضت من كان أشغف بها منكم.

اللغة

الحثالة: الردي ء من كل شي ء و يرمي به مع القمامة. و القرظ- بفتح الراء- ورق السّلم يدبغ به. و قراضة: ما يسقط عند القرض. و الجلم: المقراض.

المعنی

(فلتكن الدنيا في أعينكم أصغر من حثالة). الدنيا وسيلة الى غيرها، و ليست غاية في نفسها، و كل عمل يعمله الانسان في دنياه يقاس بنتائجه إن خيرا فخير، و إن شرا فشرّ. و قد مدح الإمام (ع) الدنيا في بعض أقواله، و مراده دنيا الأبرار الذين لا يؤثرونها على آخرتهم، و يقولون: رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ- 201 البقرة. و أكثر الإمام من ذم الدنيا على قدر المتكالبين عليها، و مراده دنيا الأشرار الذين آثروا العاجلة على الآجلة، و هم المعنيون بقوله تعالى: وَ رَضُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ آياتِنا غافِلُونَ- 7 يونس. و قال: فَأَمَّا مَنْ طَغى وَ آثَرَ الْحَياةَ الدُّنْيا فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوى - 38 النازعات.

(و اتعظوا بمن كان قبلكم إلخ). و الشي ء المحير ان الانسان يرى كل يوم العديد من الصور و الحوادث التي توحي بالاتعاظ و الاعتبار، و مع هذا لا يزدجر من اللّه بزاجر، و لا يتعظ منه بواعظ، فما هو السر يا ترى و ليس ببعيد أن يكون السر هو المجتمع المعقد الفاسد الذي يضم أناسا يأكلون و لا يكدحون تماما ككلاب السيدات و الآنسات «الارستقراطيات» و أناسا يعملون ليل نهار، و لا يعثرون على الغذاء إلا بقسوة مع الصبر على المخاطر.. و كل الناس قرءوا أو سمعوا عن الآلاف الذين ماتوا خنقا تحت الردم، و هم يحفرون في المناجم لتتكدس الثروات في مصارف المتسابقين اليها.. هذا هو السر، أو السبب الأهم، و اليه يومئ الإمام (ع) بقوله في خطبة يأتي شرحها: «اضرب بطرفك حيث شئت من الناس، فهل تبصر إلا فقيرا يكابد فقرا، أو غنيا بدل نعمة اللّه كفرا».

شرح منهاج البراعة خویی

فلتكن الدّنيا في أعينكم أصغر من حثالة القرظ، و قراضة الجلم، و اتّعظوا بمن كان قبلكم قبل أن يتّعظ بكم من بعدكم، و ارفضوها ذميمة، فإنّها قد رفضت من كان أشعف بها منكم. قال السّيد (ره) أقول هذه الخطبة ربّما نسبها من لا علم لها إلى معاوية و هي من كلام أمير المؤمنين عليه السّلام الذى لا شك فيه، و أين الذّهب من الرّغام و العذب من الاجاج، و قد دلّ على ذلك الدّليل الخرّيت و نقده النّاقد البصير: عمرو بن بحر الجاحظ، فانّه ذكر هذه الخطبة في كتاب البيان و التّبيين، و ذكر من نسبها إلى معاوية، ثمّ قال: هي بكلام عليّ عليه السّلام أشبه و بمذهبه في تصنيف النّاس و في الاخبار عمّا هم عليه من القهر و الاذلال و من التقية و الخوف أليق، قال: و متى وجدنا معاوية في حال من الأحوال سلك في كلامه مسلك الزّهاد و مذاهب العبّاد.

اللغة

(القرظ) محرّكة ورق السّلم يدبغ به و (الجلم) بالتحريك أيضا المقصّ يجزّبه أو بارا لابل، و قراضته ما يقع من قرضه و قطعه و (الرّغام) تراب لين او رمل مختلط بتراب و (الخريت) بالكسر و تشديد الرّاء الدّليل الحاذق و (صنّف) النّاس تصنيفا جعلهم صنفا صنفا.

المعنی

(فلتكن) لكم بهم أسوة حسنة و لتكن (الدّنيا) الدّنية (في أعينكم اصغر) و احقر (من حثالة القرظ و قراضة الجلم) و هو أمر للسّامعين باستصغار الدّنيا و استحقارها إلى حدّ لا يكون في نظرهم أحقر منها، و الغرض من ذلك تركهم لها و اعراضهم عنها.

قيل: أنّ النبيّ صلّى اللّه عليه و آله مرّ على سخلة منبوذة على ظهر الطريق فقال صلّى اللّه عليه و آله اترون هذه هينة على أهلها فو اللّه الدّنيا أهون على اللّه من هذه على أهلها، ثمّ قال: الدّنيا دار من لا دار له، و مال من لا مال له، و لها يجمع من لا عقل له، و شهواتها يطلب من لا فهم له، و عليها يعادى من لا علم له، و عليها يحسد من لا فقه له، و لها يسعى من لا يقين له.

(و اتّعظوا بمن كان قبلكم قبل أن يتّعظ بكم من بعدكم) و هو أمر بالاتّعاظ بالامم السّالفة و تنبيه على أنّهم مفارقون للدّنيا لا محالة و كاينون عبرة لغيرهم، كما أنّ السّابقين عليهم صاروا عبرة لهم (و ارفضوها ذميمة) أى فارقوا عنها و اتركوها حال كونها مذمومة عند العقلا و أولى البصيرة.

و تنبيه على أنّهم مفارقون للدّنيا لا محالة و كاينون عبرة لغيرهم، كما أنّ السّابقين عليهم صاروا عبرة لهم (و ارفضوها ذميمة) أى فارقوا عنها و اتركوها حال كونها مذمومة عند العقلا و أولى البصيرة.

و ذلك لزوال نعيمها و فناء سرورها و نفاد صحبتها و انقطاع لذّتها (فانّها)لو دام سرورها و بهجتها لأحد لدامت في حقّ أحبّ الخلق إليها مع أنّها لم تدم في حقّهم بل (قد رفضت من كان أشعف بها منكم) و تركت من كان أشدّ حرصا إليها، و إذا كان طباعها رفض كلّ محبّ فالأولى للعاقل رفضه لها قبل رفضها له.

روى انّ عيسى عليه السّلام كوشف بالدّنيا فرآها في صورة عجوزة هتماء عليها من كلّ زينة فقال لها كم تزوّجت قال: لا احصيهم، قال: فكلّهم مات عنك أو طلّقوك قال: بل كلّهم قتلت قال عيسى عليه السّلام: بؤسا لأزواجك الباقين كيف لا يعتبرون بأزواجك الماضين، كيف أهلكتهم واحدا واحدا و لا يكونون منك على حذر، و لنعم ما قيل:

  • يا طالب الدّنيا يغرّك وجههاو لتندمنّ إذا رأيت قفاها

شرح لاهیجی

فلتكن الدّنيا اصغر فى اعينكم من حثالة القرط و قراضة الجلم يعنى پس بايد نباشد دنيا و مال دنيا خوارتر در چشم و نظر شما از نقل برگ مغيلان در دباغت پوست و ريزه از چيده شده پشم بمقراض و اتّعظوا بمن كان قبلكم ان يتّعظ بكم من بعدكم يعنى وعظ و پند بگيريد باحوال كسى كه بود پيش از شما و گذشت و دنيا را گذاشت پيش از آن كه پند بگيرند باحوال شما كسى كه بعد از شما باشند يعنى پيش از اين كه بر شما وارد و نازل شود امور و حوادث چندى كه موجب عبرت مردم بعد از شما بشود و ارفضوها ذميمة فانّها قد رفضت من كان اشعف بها منكم يعنى ترك بكنيد و واگذاريد محبّت دنيا را از جهة مذموم و بد دانستن او پس بتحقيق كه ترك كرد و واگذاشت دنيا كسيرا كه بسيار دوست دارنده تر بود او را از شما و با وصف ان وفا باو نكرد البتّه وفا بشما نيز نكند

شرح ابن ابی الحدید

فَلْتَكُنِ الدُّنْيَا فِي أَعْيُنِكُمْ- أَصْغَرَ مِنْ حُثَالَةِ الْقَرَظِ- وَ قُرَاضَةِ الْجَلَمِ- وَ اتَّعِظُوا بِمَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ- قَبْلَ أَنْ يَتَّعِظَ بِكُمْ مَنْ بَعْدَكُمْ- وَ ارْفُضُوهَا ذَمِيمَةً- فَإِنَّهَا قَدْ رَفَضَتْ مَنْ كَانَ أَشْغَفَ بِهَا مِنْكُمْ قال الرضي رحمه الله- و هذه الخطبة ربما نسبها من لا علم له إلى معاوية- و هي من كلام أمير المؤمنين ع الذي لا يشك فيه- و أين الذهب من الرغام- و أين العذب من الأجاج- و قد دل على ذلك الدليل الخريت- و نقده الناقد البصير- عمرو بن بحر الجاحظ- فإنه ذكر هذه الخطبة في كتاب البيان و التبيين- و ذكر من نسبها إلى معاوية- ثم تكلم من بعدها بكلام في معناها- جملته أنه قال و هذا الكلام بكلام علي ع أشبه- و بمذهبه في تصنيف الناس- و في الإخبار عما هم عليه من القهر و الإذلال- و من التقية و الخوف أليق- قال و متى وجدنا معاوية في حال من الأحوال- يسلك في كلامه مسلك الزهاد و مذاهب العباد

شرح نهج البلاغه منظوم

فلتكن الدّنيا فى اعينكم اصغر من حثالة القرظ، و قراضة الجلم، و اتّعظوا بمن كان قبلكم قبل ان يّتعظ بكم من بعدكم، و ارفضوها ذميمة فانّها قد رفضت من كان اشغف بها منكم اقول: هذه الخطبة ربّما نسبها من لّا علم له الى معاوية، و هى من كلام أمير المؤمنين (عليه السّلام) الّذى لا يشكّ فيه، و أين الذّهب من الرّغام و العذب من الأجاج و قد دلّ على ذلك الدّليل الخريّت، و نقده النّاقد البصير عمرو ابن بحر الجاحظ،فانّه ذكر هذه الخطبة فى كتاب البيان و التّبيين، و ذكر من نسبها الى معاوية، ثمّ قال: هى بكلام علىّ (عليه السّلام) اشبه، و بمذهبه فى تصنيف النّاس و بالأخبار عمّا هم عليه من القهر و الأذلال و من التّقيّة و الخوف اليق. قال: و متى و جدنا معاوية فى حال من الأحوال يسلك فى كلامه مسلك الزّهّاد، و مذاهب العبّاد

ترجمه

پس دنيا (ئى كه اين طور است) بايد در نظر شما خوارتر از بزرگ مغيلان (كه با آن پوست دبّاغى ميكنند) و ريزهائى كه از پشم مى ريزد باشد از احوال پيشينيان خويش پند گيريد پيش از آنكه آيندگان پس از شما از حال شما پند گيرند جهان سرزنش شده را واگذاريد زيرا كه جهان واگذاشت كسى را كه خيلى بيش از شما او را دوست مى داشت. (سيّد رضى ره فرمايد): مى گويم: نادانى اين خطبه را بمعاويه نسبت داده و شكّى نيست در اين كه اين خطبه از سخنان أمير المؤمنين عليه السّلام است و كجا مرتبه طلا با خاك و آب شيرين با آب شور برابرى تواند كرد و دلالت نموده بر درستى اين سخن راهنماى ماهر و تشخيص داده آن را مشخص بينا عمرو ابن بحر جاحظ كه اين خطبه را در كتاب بيان و تبيين بيان كرده پس از آن گفته اين كلام بكلام على عليه السّلام شبيه تر و بروش آن حضرت در تقسيم مردم و شمردن اصناف ايشان و خبر دادن از حالات آنها از مغلوبيّت و خوارى و تقيّه و خوف لا يقتر و سزاوارتر است و نيز (در آن كتاب) گفته ما معاويه را در كجا يافتيم كه در كلام خود راه زهّاد را پيش گيرد و برفتار عبّاد و عمل كند.

نظم

  • فلك تا بوده و باشد همين استجهان را دأب و ديدن اين چنين است
  • جهان باشد به پيش ديده جانبسى كوچكتر از ريك بيابان
  • چو تفّاله درخت سلم خوار استچو ريزه پشم و همچون برگ خار است
  • بود كارش اگر چه پر خم و پيچخمش پوچست و پيچش نيست جز هيچ
  • خوشا آن كس كه از پيشينيان پندگرفت و چشم دل زين آب و گل كند
  • به پيش از آن كز او گيرند عبرتگرفت از ديگران پند از بصيرت
  • جلوتر ز آنكه گردد ضرب امثالشد از امثال خود دنبال اعمال
  • چو حال مردم ما قبل خود ديدبخود گرئيد و بر آنان بخنديد
  • بتك رخش عمل از جابر انگيختز همّت خاك بر فرق جهان بيخت
  • مكان بگزيد در گلزار مينوبرى شد جانش از هر عيب و آه

منبع:پژوهه تبلیغ

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

No image

خطبه 27 نهج البلاغه بخش 3 : مظلوميّت امام عليه السّلام، و علل شكست كوفيان

خطبه 27 نهج البلاغه بخش 3 به تشریح موضوع "مظلوميّت امام عليه السّلام، و علل شكست كوفيان" می پردازد.
No image

خطبه 182 نهج البلاغه بخش 7 : ياد ياران شهيد

خطبه 182 نهج البلاغه بخش 7 به تشریح موضوع "ياد ياران شهيد" می پردازد.
No image

خطبه 11 نهج البلاغه : آموزش نظامى

خطبه 11 نهج البلاغه موضوع "آموزش نظامى" را بررسی می کند.
No image

خطبه 228 نهج البلاغه : ويژگى‏ هاى سلمان فارسى

خطبه 228 نهج البلاغه موضوع "ويژگى‏ هاى سلمان فارسى" را مطرح می کند.
No image

خطبه 83 نهج البلاغه بخش 4 : وصف رستاخيز

خطبه 83 نهج البلاغه بخش 4 موضوع "وصف رستاخيز" را بررسی می کند.
Powered by TayaCMS