21 فروردین 1395, 8:48
براي ذكر معاني متعددي را آوردهاند، اما عاليترين معاني آن همان ياد خدا بودن است، چرا كه اضطراب و نگراني خيال با ياد خدا از بين ميرود و انسان در نهايت آرامش به زندگي ادامه ميدهد. بدون شك انسان فقط در زير سايه خداوند متعال ميتواند راحتي دل و اطمينان خاطر خويش را تأمين كند و معني سعادت هم جز اين نيست. آرامش روح با ياد خدا تحقق مييابد. (الذين آمنوا و تطمئن قلوبهم بذكرالله الا بذكرالله تطمئن القلوب؛ كساني كه ايمان آوردهاند و دل آنان به ذكر خدا مطمئن ميگردد، آگاه باشيد به ذكر خدا دلها مطمئن ميگردد) كلمه ذكر كه به فارسي به معني ياد است در قرآن كريم در چند مورد آمده است. حتي قرآن كريم نيز به اين كلمه ناميده شده است. كلمه ذكر داراي معاني مختلف است و عاليترين معاني آن از نظر عرفا و دانشمندان همان ياد خدا بودن است. اضطراب و نگراني خيال و ناراحتي با ياد خدا از بين ميرود و انسان در نهايت آرامش به زندگاني ادامه ميدهد. بسياري از مادي گرايان نتوانستهاند اين معني را درك كنند، اما تفسير ساده اين مطلب اين است هرگاه به ياد خدا باشيم هيچگاه مرتكب جرم و جنايت و گناه نخواهيم شد. ارتكاب جنايت و جرم است كه روان بشر را در يك اضطراب و ناراحتي قرار ميدهد. پيروي از هواي نفس و مقيد بودن به شهوات سراسر وجود انساني را در يك حال اضطراب و نگراني نگه ميدارد. اين يك واقعيت انكارناپذير است كه انسانهاي داراي ضعف ايمان هميشه در حوادث و اضطرابها متوسل به ضعيفتر از خود ميشوند، زيرا آنان با نارسايي فكري و ضعف ايمان نميتوانند درك كنند كه خداي قادر و توانا برطرفكننده جميع حوادث و نجاتدهنده انسانهاست و آن جايي كه خداوند اراده كند آدميرا سرنگون سازد ولو در كاخهاي مستحكم جاي گيرد ذرهاي آرامش خاطر نخواهد داشت. قرآن درباره كاخهاي فرعون و فرعونيان ميفرمايد: كاخهاي مجللي كه ساختند ويران شد و هيچگاه آن كاخها موجب آرامش آنها نشد. اهل بيت (ع) كه هميشه به ياد خدا بودند در جميع حوادث آن قدر آرام و متين و استوار بودند كه دشمن را بهت زده ميكردند. به عنوان مثال وقتي ابن زياد به حضرت زينب (س) گفت ديدي كه خدا با خانواده شما چه كرد زينب (س) در پاسخ در نهايت آرامش و متانت فرمود: ما رايت الا جميلا. اعراض از ياد خداوند، زندگي را وحشت زا ميكند. انسان با هر عشق و معشوقي غير از حضرت حق عمر خود را تلف كند بالاخره نااميد خواهد شد، چرا كه غير خدا تماماً فاني و بيدوام است و هيچگاه اضطراب دل و پريشاني خاطر را برطرف نميكند. در واقع مؤمن حقيقي و خوشبخت واقعي آن كسي است كه به همه اقسام ذكر ايمان داشته باشد و از هيچ كدام اعراض ننمايد و از فرمان خدا و پيغمبر و ائمه و قرآن سر نپيچد. انسان كه به اين مرحله رسيد به مصداق آيه شريفه و الذاكرينالله كثيرا و الذاكرات كاملاً انسان شرعي ميشود و چنانكه بايد به وظيفه آدميت عامل ميگردد.
انديشيدن، يكي از نعمتهاي بزرگی است که خداوند به انسانها ارزاني داشته تا در سايه بهرهگيري از آن به رشد و تكامل برسند. تاريخ نشان ميدهد انسانهايي كه بيشتر و بهتر از قوه تفكر استفاده كردهاند، نه تنها زندگي موفقيت آميز و سعادتمندانهاي داشتهاند، بلكه هدايتگر انسانهاي ديگر بودهاند و با سخنان و نوشتههاي خود، خدمت بزرگي به جامعه بشري كردهاند. آنچه به آموختههاي انسان ژرفا ميبخشد و دانش را در وجود انسان پايدار و استوار ميكند، تفكر روي مطالب علمي است. اميرمومنان عليه السلام ميفرمايد: «هر كس در آنچه فرا ميگيرد بسيار انديشه كند، دانش خود را استوار ساخته و آنچه را نفهميده، ميفهمد». نيز از آن حضرت است كه: «دانشي مانند تفكر نيست».
كودك در سايه عبادت مادر با ملاكهاي ايماني ثابت و استوار بزرگ ميشود، از رذيلتها و پستيها دور ميشود و اثر عبادتهاي مادر حتي پس از مرگش در ذهن فرزندش اثر دارد. مادري وظيفهاي سنگين و انجام آن توأم با مسائل و مشكلات است. مادر در طي مراحل متعدد تربيت كودك نيازمند است كه بردبار و در برابر دشواريها مقاوم و در برابر ناكاميها خوددار باشد. بر اين اساس مادر بدون پيوند با خداوند متعال نميتواند به خوبي از عهده انجام وظيفه برآيد و كار دشوارش را به پايان رساند. عبادت ايجاد پيوند با خداست و براي مادر فرصتي است تا نفسي تازه كند و با قدرت و تلاشي جديد به كارش ادامه دهد. عبادت براي مادر ضروري است و بدون آن كار مادر ناقص است. از سوي ديگر مادر نيازمند است كه خير مطلق براي كودك باشد و به انتظار پاداش و به چشمداشت جبران آينده طفل از زحمات خود نباشد. در چنين صورتي او بايد خالصانه كار كند و جز خير و خوبي نخواهد و غير از خداي پاداش نطلبد. از سوي ديگر مادر الگوي كودك است و اگر بخواهد نسل سالم به جامعه تحويل دهد چارهاي ندارد جز آنكه به خدا مؤمن و معتقد و دائماً در تمرين عبادتي باشد. ضروري است از حرص و آز، ستيزه كاريها، غرورها دور و بركنار باشد و لغزش و انحراف در زندگي نداشته و براي فرزندان خير و سعادت محض باشد. وقتي مادر با خدا پيوندي خالصانه داشته باشد راستي و زيبايي پديد ميآيد، منافع خود را ناديده ميگيرد و سود فرزندان را ميطلبد. به هر حال هنگامي كه اساس فكر مادر پيوند با خدا باشد زندگي رنگ و جهتي معين پيدا ميكند و فرزندش نيكو پرورش مييابد. آنچه از عبادت مادر در نظر است پيوندي دائمي با خداست، منظور اين است كه وجهه نظر مادر در تربيت فرزند و در انجام فعاليتهاي روزمره خدا باشد و ايمان به آفريننده مطلق پايه و اساس محكمي براي انجام وظيفه و تلاش باشد و فقط از او پاداش بطلبد. چيزي كه در اين عبادت مهم است وجود عشق و علاقه مداوم است، يادآوري قلبي خداست آنچنان كه جلوه و اثرش در فكر و زندگي مادر عيان شود. رمز عبادت ايجاد قدرت است، از آن بابت كه احساس تعلق و وابستگي به قدرتي بزرگ خود قدرت آفرين است. آدمي در طريق عبادت خود را به خدا وابسته ميكند، عزت و برتري را از او ميخواهد و از هر آلودگي به او پناه ميبرد، جهت فعاليت خود را به سوي او سوق ميدهد و خود را به حقيقت به او متصل ميسازد، پس داراي احساس قدرت و بر اساس آن دور از هواي نفس و تبعيت از هوي است. آنچه در عبادت مادر مطرح است، همه اش شب زنده داري، بيخوابي و تسبيح گفتن نيست، قرآن خواندنها، دعا گويي، ذكرها، روزه داري همه و همه عبادت است ولي مهمتر از آن جنبه عملي و دخالت دادن معني در تمام فعاليت زندگي است. در انجام عبادت عمل و رفتار مهم است. صد سخن مادر در زمينه عبادت خدا به اندازه يك عمل چند لحظهاي در كودك نافذ نيست. صد بحث درباره نماز به اندازه يك نماز خواندن نميارزد. روح ديني را بايد از طريق عمل به كودك تزريق كرد نه از راه حرف و سخن. روح خلوص و خضوع مادر در حين عبادت، تضرعات و خيرخواهي او، بيداري و شب زنده داريهايش، عمل و رفتار اسلامياش در كودك مؤثر است. او در سايه عبادت شخصيتي مستقل با ملاكهاي ايماني ثابت و استوار پيدا ميكند. از رذيلتها و پستيها دور ميشود و همين خصايص در فرزند او اثر ميگذارد و او را ميپروراند. از سوي ديگر وقتي شير مادر به همراه ياد خدا وارد دهان كودك ميشود هنگامي كه دوران حملش با ذكر و ياد الهي باشد و موقعي كه مادر در زندگي روزمره خدا را به ياد داشته و به ياد كودك اندازد فرزندش غارتگر، كثيف و پست بار نميآيد و ارزشهاي انساني را فداي مقاصد شخصي نميكند.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان