- ياد تو در ضميرم و مهر تو در دلمبا شير به اندرون شد و با جان به در رود
- گر بر کنم ز تو مهر و بردارم از تو دلآن دل بر که افکنم آن دل کجا برم
- نامم ز کارخانه عشاق محو بادگر جز محبت تو بود شغل ديگرم
- اي عاشقان کوي تو از ذره بيشترمن کي رسم به وصل تو کز ذره کمترم
- شاها من ار به عرش رسانم سرير فضلمملو که آن جنابم و مسکين آن درم
چند چيز ميزان حسنات را خيلي سنگين مي کند که اگر سنگين بشود قرآن مي فرمايد فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ[1]فَهُوَ في عيشَةٍ راضِيَةٍ[2] در روز قيامت در خوشي دائم است. بعد از اداکردن خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و حق اهل بيت عليهم السلام است حق پدر و مادر خيلي مهم است التبه حق اهل بيت عليهم السلام را ما نمي توانيم به طور کامل ادا کنيم اعمال ما خيلي برجسته نيست. آنها تفضلاً قبول مي کنند. ما فقط ذره اي از حق ايشان را ادا مي کنيم. حق پدر و مادر را هم کسي نمي تواند ادا بکند چه برسد حق اهل بيت عليهم السلام که آنها ديگر بالاترين حق را بعد از خدا و پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم دارند. جواني از پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم سوال کرد که مادر من پير و زمين گير شده است. آب و غذايش را من مي دهم. لباسش را مي شويم و همان کارهايي که در کودکي براي من مي کرد من هم برايش مي کنم. گفت: من حق مادرم را ادا کرده ام. فرمود: به اندازه يک نفسي که مادرت کشيده است حقش را ادا نکرده اي. گفت: مادرم در کودکي هر کاري براي من مي کرده من هم انجام داده ام آيا حقش را ادا کرده ام؟ فرمود: نه به خاطر اينکه تو اين کارها را مي کني اما در دلت هزار بار مي گويي کي مي شود از دنيا برود راحت شوم. اما او لقمه در دهانت مي گذاشت و شير به تو مي داد و آه و ناله تو اگر بلند مي شد دلش از جا کنده مي شد. يک حق مادر را نمي شود ادا کرد.
اين عزاداري ها خيلي مهم است. بايد قدر اين ها را بدانيم. به خدا قسم اگر ما سني مي بوديم چه مي شد آيا اين ولايت را داشتيم؟ آدم بي ولايت چيزي ندارد. آدم با ولايت زنده است و عاقبتش هم به خير است. اين نعمت ولايت را شکر کنيد که نعمت خيلي بزرگي است. هر کسي توفيق گريه بر امام حسين عليه السلام را ندارد.
نيت ما بكى على الحسين بن علي عليه السلام[3] است يا بر قرض خودمان گريه مي کنيم. گريه بايد با ولايت باشد. دشمنان اهل بيت عليهم السلام هم بر ايشان گريه کردند. اما آيا هر گريه اي انسان را نجات مي دهد؟ مردم شام و کوفه هم گريه کردند. در همه مقاتل نوشته اند که عمرسعد هم زماني که حضرت زينب عليها سلام در قتل گاه بود گريه کرد. گريه بايد با محبت باشد و قبول اهل بيت عليهم السلام باشد.
مرحوم نوري هم در کتاب لؤلؤ و مرجان و شهيد مطهري در يکي از کتاب هايش نقل کرده است شخصي در سفر خراسان از روستايي رد مي شد و هنگام نماز براي نماز جماعت به مسجد روستا رفت و ديد کنار منبر يک ظرف بزرگ گذاشته بودند و خادم مسجد داخل اين ظرف بزرگ را پر از سنگ کرد. اين شخص مسافر تعجب مي کند و به خادم مي گويد اين سنگ ها چيست؟ خادم مي گويد در محرم آقا که روضه مي خواند مردم گريه نمي کنند ما چراغ ها را خاموش مي کنيم و سنگ ها را به سر و کله امان مي زنيم تا ناله امان بلند شود و گريه کنيم. متاسفانه الان بعضي از مداح ها و روضه خوان ها هستند که هر چه روضه مي خوانند مردم گريه نمي کنند مي گويند آي مريض دارها کجا نشستيد. آي قرض داران. آي دردمندان و خودشان هق هق گريه مي کنند.
نيت انسان خيلي مهم است که براي چه گريه مي کند؟ آيا اين گريه ها نجات دهنده است. آيا نيت اينها گريه بر امام حسين عليه السلام است يا براي قرض و مريضي.
امام حسين عليه السلام فرمود إنّما أحبّنا للّه و رسوله، جاء معنا يوم القيامة كهاتين و قرن بين سبّابتيه[4] اگر کسي براي خدا ما را دوست داشته باشد در روز قيامت مانند دو انگشت به هم چسبيده با جدمان پيغمبر وارد بهشت مي شوند. کربلاي خالص، زيارت خالص، يا حسين خالص و روضه خالص حتي اگر دو نفر در روضه باشد؛ فرقش از زمين تا آسمان است با روضه و يا حسين بدون اخلاص و فرموده اند من أحبنا للدنيا فان صاحب الدنيا يحبه البر و الفاجر[5] بعضي ها هم هستند براي دنيا ما را دوست دارند. سورخوردن، شکم، چشم و هم چشمي فاميل اجري ندارد. خدا دنيا را به کافر، فرعون، قارون و يهودي هم مي دهد. براي خدا آنچه که ارزش دارد گريه خالصانه است. حضرت امام صادق فرمودند فَلَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنْ دُمُوعِهِ سَقَطَتْ فِي جَهَنَّمَ لَأَطْفَأَتْ حَرَّهَا[6] يعني اگر يک قطره از گريه خالصي که عزادار امام حسين مي ريزد به آتش جهنم افکنده بشود آتش جهنم را خاموش مي کند. و هر مرضي را شفا مي دهد.
يکي از اساتيد حوزه علميه قم مي فرمودند طلبه اي دخترش سرطان گرفته بود. دخترش را پيش من آورد. گفتم کاري از دست من برنمي آيد. اما اصرار کرد. گفتم شما تشريف ببريد و من فردا شما را خبر مي کنم. گفت من معمولاً نصف شب بلند مي شوم و اگر هوا خوب باشد زير آسمان با خدا درد دل مي کنم. آن شب هم گفتم خدايا اين بنده تو به پيش من آمده است نمي خواهم نااميد برگردد وقتي استغاثه کردم به دلم افتاد شفاي اين بچه در اشک چشم گريه کن امام حسين عليه السلام است و بايد قطرات اشک چشم به آن دختر مي داديم. روضه اي خواندم و حالم منقلب شد و اشک ها را در آن استکان ريختم فردا که پدر بچه آمد مقداري آب هم با آن اشک مخلوط کردم و دادم و گفتم انشاالله اين آب متبرک است ولي نگفتم که چه چيزي است. اين طلبه رفت بعد از مدتي آمد و گفت اين چه آبي بود که به من دادي؟ گفتم: اين قطرات اشکي بود که براي روضه امام حسين عليه السلام خالصانه ريخته شده بود. طلبه گفت: دخترم را به آزمايشگاه بردم و به من گفتند اين بچه نه مشکل خوني دارد و نه سرطان دارد.
يکي از رفقا مي گفت يک آقايي بين زن ها روضه مي خواند ولي زن ها گريه نمي کردند. بچه اي به مادرش گفت که مامان يک بشگون از من بگير تا من گريه کنم و دل اين روضه خوان شاد بشود.
در کتاب منهاج السرور آمده است چوپاني بياباني ميهمان شخصي شده بود. ميزبان به چوپان گفت جايي مجلس روضه خوبي است با هم برويم و او را مجلس روضه مي برد. چوپان مقداري که پاي منبر نشست يک باره شروع کرد به هق هق و با صداي بلند گريه مي کرد و مي گفت آه صاحب درد را باشد اثر. از شدت گريه او اطرافيان هم حالشان بد شد و ياد قرض و گرفتاري هايشان افتادند.
يکي از اساتيد ما مي فرمود سردسته يکي از هيئت هاي معروف قم را در خواب ديدم که جايش در بهشت خيلي پايين است. با خودم گفتم من فکر مي کردم جايش بايد خيلي بالا باشد. به او گفتم: چه خبر؟ گفت: وَا حَسْرَتَا امام حسين را خيلي ارزان فروختم. من دنبال چشم و هم چشمي و ريا و تظاهر بودم.
يکي از علما شوخي مي کرد مي گفت بهشت طويله هم دارد. بعضي ها را مي برند داخل طويله جا مي دهند بعضي را مي برند اعلا درجه بهشت با امامان جا مي دهند.
روايت داريم اگر در پرونده انسان فقط يک عمل خالص باشدکارش درست است. من قبل الله منه حسنة واحدة لم يعذبه أبدا و دخل الجنة[7].
مداحي به من گفت حاج آقا ماه محرم من را به جايي دعوت کردند و يک چک سفيد دادند تا مبلغ را خودم بنويسم ولي يک شرط گذاشتند و گفتند محله کناري ما خيلي پررو شده اند بايد روي آنها را کم کني. اين نيت ما شده است. اينجا ديگر خدا مطرح نيست از امام حسين عليه السلام خبري نيست.
در کتاب معال سبتين آمده است که امام حسين عليه السلام مي فرمايند دوست داران من دو دسته اند. مَنْ أَحَبَّنَا لِلَّهِ وَ رَدْنَا نَحْنُ وَ هُوَ عَلَى نَبِيِّنَا صلي الله عليه و آله و سلم هَكَذَا وَ ضَمَّ إِصْبَعَيْهِ[8] يعني آنهايي که سنگ ما را به سينه مي زنند؛ يک عده فقط محض رضاي خداست و کاري به مال و دنيا ندارد. اما بعضي ها براي اينکه ثروتشان زياد شود دم از امام حسين عليه السلام مي زنند. براي اينکه مشتري هايشان زياد بشود. امام را وسيله پول درآوردن مي دانند.
عزادار و گريه کن واقعي کارش براي خداست. کاري هم به تعريف ديگران ندارد. علامتش هم اين است که دنبال دنياپرستي نمي رود. يعني دنيا را فداي امام مي کند نه اينکه روضه معصومين عليهم السلام را وسيله مقاصد دنيايي اش قرار بدهد. مَثَل کساني که معصومين عليهم السلام را وسيله امور دنيوي خود قرار مي دهند مثل گداهايي است که با يا ابوالفضل و يا علي گدايي مي کنند. اين يعني با حضرت ابوالفضل کاري ندارد پول شما را مي خواهد. مواظب باشيم اخلاصمان خدشه دار نشود.
سعي کنيم با اخلاصمان خودمان را جزو اصحاب امام حسين عليه السلام کنيم. يادمان باشد که اصحاب ايشان در همه زمان ها کم هستند. مگر در شب عاشورا چقدر از ياران ايشان ماندند. خيلي ها در بين راه برگشتند. الان هم همين طور است. بنا به روايت کل يوم عاشورا و کل ارض کربلا هر روز ما عاشورا است و هر جا که هستيم؛ آنجا کربلا است. بزرگي مي فرمود آدم ها هم يا حسيني اند يا شمري و يزيدي. کسي که ربا و نزول مي خورد، ظلم، فساد، مردم آزاري و خيانت مي کند در حال جنگ با خداست. اين آدم شمر است.
اکثر مردم، حتي مسلمانان هم دنبال حقيقت نيستند. مرحوم ملاصدرا در يکي از کتاب هايش مي گويد اکثر مردم، مسلمانان و علما قشري و ظاهربين هستند و درک و پيروي از حقيقت در آنها کم است. قرآن هم مي فرمايد: بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ[9]، وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَشْكُرُونَ[10]، وَ قَليلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ[11] صدها مدرک قرآني و روايي وجود دارد که مي گويند اکثريت مردم زير بار حق نمي روند مگر در زمان ظهور امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف. چند درصد مردم نماز جماعت مي روند؟ چند درصد از کساني که مسجد مي آيند خمس مي دهند؟ زکات مي دهند؟ وَ قَليلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ هميشه اهل حق کم بودند و کم هستند شعار زياد است سر و صدا خيلي زياد است ولي حق و حقيقت خيلي کم است.
فردا که پيشگاه حقيقت شود پديد / شرمنده رهروي که عمل بر مجاز کرد
کساني که دنبال حقيقت و واقعيت و اخلاص باشند کم اند. نماز و ديگر اعمالمان چقدر بوي خدا مي دهد بوي امام حسين عليه السلام مي دهد. اکثر کارهاي ما بوي دنيا، چشم و هم چشمي، حسادت و رقابت مي دهد.
امام حسين سيره اش مقابله با ظلم بود. ظلم خيلي گناه دارد. ما روايات فراوان داريم کسي که به دوستان اهل بيت عليهم السلام ظلم کند به ايشان ظلم کرده است. من آذا مومن فقد آذاني[12] اين فرمايش پيغمبر خدا است. خيلي مواظب ظلم و اذيت باشيم. شِيعَتُنَا جُزْءٌ مِنَّا خُلِقُوا مِنْ فَضْلِ طِينَتِنَا يَسُوؤُهُمْ مَا يَسُوؤُنَا وَ يَسُرُّهُمْ مَا يَسُرُّنَا[13]
آيت الله قاضي که استاد آيت الله بهجت و علامه طباطبايي بود در لحظه جان دادن فرمودند: عزيزان من سعي کنيد در زندگي کسي را نرنجانيد.
راه امام حسين عليه السلام اين است که نه مظلوم باشيد نه ظالم ولي اگر سر دو راهي قرار گرفتيد مظلوم باشيد نه ظالم. اگر به شما آب ندادند، شما به آنها آب بدهيد.
داستاني در کتاب رند عالم سوز نقل شده که شخصي در جلسه زيارت عاشورا بوده و به اين فراز از زيارت که مي رسد و شايعت و بايعت و تابعت على قتله[14] به ذهنش خطور مي کند آيا ممکن است کسي که زيارت عاشورا مي خواند مورد لعن قرار بگيرد که ناگهان پرده ها کنار رفت و ديدم، شخصي که زيارت عاشورا را مي خواند در حال خواندن لعن است و مي گويد خدا اول ظالم و آخر ظالم را لعنت کند و اين لعن هايي که مي فرستد؛ بلند شد و به سروکله خودش خورد، من جاخوردم. به رفقا گفتم که اين آقا کيست گفتند حاج آقا اين اول رباخوار بازار قم است مثل گرگ در بازار کمين کرده است و بعد با اين پول ها روضه مي گيرد و زيارت عاشورا مي خواند. اين شخص چون ظالم است قطعاً مورد لعن است. دستگاه امام حسين با ظلم سازگار نيست. من به دوست و فاميل و بچه ام ظلم بکنم و بعد هم بگويم و شايعت و بايعت و تابعت على قتله[15]
مواظب باشيم دلي را نرجانيد. مبادا به خانمتان بزنيد. يک آقايي آن چنان به گوش خانمش زده بود که کر شده بود. اين آقا چطوري جواب خدا را مي خواهد بدهد.
يک آقايي براي من نقل کرد گفت چند روز قبل يکي از رفقايم در حرم امام رضا عليه السلام مکاشفه اي داشته است و نقل کرد که اين بنده خدا يک نداي غيبي به گوشش مي خورد و مي گويد آي مردم چقدر شما بد هستيد راه امام حسين عليه السلام مي گويد اين است که در راه خدا داشته هايش را بدهد. شما هميشه مي خواهيد بگيريد. درس امام حسين درس قرباني شدن، ايثار، فداکاري و گذشت است نه گرفتن و از ديگران کندن. آيا ما حاضريم به اطرافيان، همسايگان، فاميل و دوستانمان کمک کنيم. متاسفانه ما به نزديک ترين فردمان حاضر به کمک نيستيم.
راضي بودن به رضاي خدا و نداشتن روحيه طلب کاري از خدا و پيامبر يکي ديگر از سيره هاي حسيني است. شهيد مطهري مي گويد ما همه مي گوييم انقلاب براي ما چه کار کرده است. چرا نمي گوييم ما براي انقلاب چه کار کرديم؟ آدمي هست که سه تا شهيد براي انقلاب داده است ولي توقع ندارد و مي گويد من کاري نکرده ام از طرف ديگر آدمي هست که يک سيلي براي اين مملکت نخورده است ولي گلايه دارد که اين آخوندها چکار کردند و چکار نکردند. در صورتي که همه ما بدهکاريم. اين روحيه طلب کاري ما ايراني ها خيلي بد است. آدم نمي تواند بگويد حسيني هستم و اين همه گلايه کند. نمي توان خدا را دوست داشت و شکايت داشت که خدايا من چرا رئيس نشدم، ثروت مند نشدم.
يکي از رفقاي خارج از کشور مي گويد من در کشوري هستم که حدود دويست ميليون مسلمان دارد و سطح زندگي آنها به مراتب پايين تر از ايران است. اما مردمش با اينکه در کپر زندگي مي کنند؛ گلايه و شکايت ندارند. يک نان و آب ساده اي مي خورند و خيلي شاد و خوش و قانع هستند. اما هر وقت به ايران مي آيم و به هر خانواده اي که سر مي زنم؛ گلايه مي کنند که چنين است و چنان است. اگر روحيه ما طوري باشد که خودمان را مديون ديگران بدانيم همه مشکلاتمان حل مي شود.
يک جايي حضرت موسي عليه السلام هم زبان به گلايه گشود و گفت خدايا بني اسرائيل به من تهمت رابطه با زن فاحشه اي را مي زنند ومن خيلي ناراحت شده ام اگر مي شود زبان مردم را ببند تا به من حرف نزنند. خدا در جواب فرمود اي موسي جان پشت سر من حرف مي زنند و همه انبياء و رسولان قبل از تو را هم مسخره مي کردند و حرف مي زدند. اگر زورشان مي رسيد من را هم مي کشتند يا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما يَأْتيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ[16] خدا به موسي مي فرمايد چقدر گلايه و شکايت.
آقا اباعبدالله عليه السلام در کربلا بهترين دارايي هايش را انتخاب کردد و در راه خدا فدا کرد. بهترين فرزندان، خواهران، برادران، نزديکان و دوستانش را در راه خدا و دين خدا قرباني کرد و علاوه بر اينها بهترين لباس و اسب و خيمه را براي شهادت آماده کرد. امام سجاد عليه السلام هم که زنده ماند، مصيبت هايي که تحمل کرد کمتر از ايثار و شهادت نبود. اما اگر ما بخواهيم به فقير و بيچاره اي کمک کنيم مي گرديم و يک جنس کهنه، قالي دور افتاده، بدردنخور و آشغال و دسته دوم را به فقرا مي دهيم.
قابيل کشاورز بود و هابيل چوپان بود. خداي متعال فرمود که من دوست دارم شما بهترين هديه اتان را در راه من بدهيد. حضرت هابيل بهترين گوسفندش را هديه کرد و قابيل گندم هاي خرابش را هديه کرد و خداي متعال قرباني و هديه هابيل را قبول کرد ولي گندم هاي قابيل را رد کرد. قابيل حسادت کرد و هابيل را کشت. به جاي اينکه بگويد من بايد آدم بشوم برادرش را کشت. همان کاري که برادران حضرت يوسف عليه السلام با او کردند.
يکي از رمزهاي جاودانگي نام و سيرهامام حسين عليه السلام و اهل بيت عليهم السلام، اخلاص است. ميليون ها نفر در جنگ جهاني اول و دوم از بين رفتند ولي اثري از آنها نمانده است. به خدا قسم کسي يک قطره اشک برايشان نمي ريزد و يادشان نمي کند. اما هزار سال قبل، هفتاد و چند نفر در صحراي کربلا شهيد شدند؛ اما موجي ايجاد کرده است که هر سال هم ارتفاعش بالاتر مي رود.
شخصي مي گفت در تايلند که وضع فرهنگي بدي هم دارد و محل عياشي جهانگردان است؛ در ايام محرم همه يا حسين يا حسين مي گويند و به ياد امام حسين عليه السلام از روي چاله هاي آتش رد مي شوند. مرحوم آقاي بهاء الديني مي فرمودند که اگر ديوانگي است شما جرأت داري بيا اين کار را بکن يا حسين يا حسين مي گويند روي آتش مي روند و پايشان نمي سوزد. در قلب آمريکا دسته هاي ده هزار نفري راه مي افتد. در شرق آسيا يا حسين مي گويند و روي آتش مي روند در هندوستان، پاکستان و اروپا و همه عالم اين موج جريان دارد و کسي هم نمي تواند جلوي اين موج حسيني را بگيرد. اين حقانيت است که نتيجه اخلاص امام حسين عليه السلام و يارانش است.
ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ
[17]
وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ
[18] سر اين جاودانه بودن اين بود که عملشان خالص بود. ذره اي ريا و شرک در آن وجود نداشت. اشتباه است که فکر کنيم امام حسين عليه السلام براي تشکيل حکومت قيام کرد. قيام حضرت فراتر از اين تشکيل حکومت و قدرت بود. ممکن است اگر در ظاهر پيروز مي شوند حکومت اسلامي هم تشکيل مي دادند.
محيط خانه و جايي که زندگي مي کنيد را از گناه پاک کنيد. موقعيت و محيطي که انسان در آن مکان رشد مي کند در تربيت انسان و فرزندان خيلي مهم است. آيت الله بهاءالديني مي فرمودند جواني به من گفت که حاج آقا از من چه انتظاري داريد. من در خانه اي بزرگ شده ام که پدرم تا سن هفتاد سالگي با فاحشه ها رابطه داشت. من اگر يک بار پيشاني ام به سجده برسد شما بايد مرا سجده کنيد. آقا گفتند درست مي گويي. من در اين محيط آدم شدم درست شدم.
اگر روحيه بچه و خانمت عوض شده است به محيطي که در آن بزرگ شده است نگاه کنيد. انتظاري که از يک آدم پخته و بزرگ داريم نبايد از يک بچه و جوان داشته باشيم. نبايد پختگي هايي که خودمان بعد از هفتاد سال به آن رسيده ايم؛ به يک نوجوان قالب کنيم. اين کار اشتباهي است. در اصول کافي آمده است لَوْ عَلِمَ النَّاسُ كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى هَذَا الْخَلْقَ لَمْ يَلُمْ أَحَدٌ أَحَداً[19] اگر مي دانستيد خدا مردم را چگونه خلق کرده است کسي ديگري را ملامت نمي کرد. هر کس يک کدي و رمز خاصي دارد. يک خلقت و زاويه اي دارد. وراثت خيلي مهم است و قابل ملامت نيست. ما هم اگر مي خواهيم خدمتي بکنيم و امر به معروفي بکنيم بايد از راه صحيح و مودبانه و محترمانه باشد.
آقاي بهاءالديني مي فرمودند ايام رمضان در چله تابستان بود و من به نانوايي سنگک رفتم ديدم نانوا پشت تنور در حال خوردن روزه است. از شدت ناراحتي خواستم داد بزنم که زندانش کنيد. شلاقش بزنيد. اما يک باره با خودم گفتم بهاءالديني اگر تو هم پانزده شانزده ساعت جاي او کنار آتش بودي روزه ات را مي خوردي. بايد موقعيت هر کس را در نظر گرفت و از زاويه خودش نگاه کرد. اين طوري خيلي از مشکلات ما را حل مي شود.
روحاني با ايمان و باتقوايي به نام آقاي حسيني که امام جمعه زرين شهر بود در نانوايي ديده بود که نانوا در حال خوردن روزه است. ناراحت مي شود و مي گويد: آقا جان چرا روزه مي خوري؟ نانوا مي گويد: آقا ما پشت تنور طاقت نداريم تشنه مي شويم. اين روحاني گفته بود: عزيز من روزه خوردن باعث مي شود شما به جهنم برويد و در آنجا بسوزيد. آتش جهنم از اين آتش خيلي گرم تر است من حاضرم با ماشينم شما را چهار فرسخ بيرون از قم به نيت مسافرت ببرم و چهار فرسخ هم برگرديم. شما آنجا روزه تان را بخوريد و در زمستان قضايش را بگيريد. اين امر به معروف درست است که وضع و موقعيت افراد را هم در نظر بگيريم.
آيت الله بهاء الديني را گاهي براي تفريح و گردش بيرون مي برديم. زماني همراه با حاج آقاي گنجي ايشان را به جمکران برديم البته اين اواخر خيلي حال نماز نداشتند و مي نشستند يا نشسته نماز مي خواندند. ما مشغول نماز شديم و بعد از نماز هرچه دنبال ايشان گشتيم پيدايش نکرديم. بعد از مدتي ايشان را در حال قدم زدن پيدا کرديم و وقتي به بيرون مسجد رسيديم خانواده اي را ديديم که ماشينش خراب شده بود و نگه داشتيم و ماشين را هل داديم و روشن شد آقاي بهاءالديني خيلي تشويق کرد گفت اين کارها از هزار منبر مهم تر و اثرگذارتر و بالاتر است. دين ما دين عمل است نه دين شعار كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ[20] ما اگر از شعارمان کم کنيم و به عملمان اضافه کنيم کارمان خيلي درست مي شود.
شش ماهه اباعبدالله حضرت علي اصغر عليهماالسلام به قول ميرزاي قمي مشکل گشاست. علماي بزرگي بودند که هر وقت گرهي در کارشان پيدا مي شده توسل به علي اصغر پيدا مي کرده اند. مرحوم حاج عبدالکريم حائري مشکلي پيدا کردند و شاگردهاي ايشان به جمکران رفتند و متوسل به امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف شدند. يکي از شاگردان ايشان، آقا امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف را زيارت مي کند و آقا مي فرمايند به شيخ عبدالکريم بگوييد اگر مي خواهد مشکلش حل بشود برود بالا سر قبر عمه ام فاطمه معصومه عليها سلام و به عمويم علي اصغر توسل کند. آقا هم مي تواند حاجت ما را بدهد اما مي خواهد عموي کوچکش را معرفي کند که ايشان هم باب الحوائج است.
مصيبت شهادت اين طفل شش ماهه براي امام حسين عليه السلام خيلي سنگين بود و ما نمي توانيم درک کنيم. مادرهايي که بچهکوچک دارند اين حال را مي فهمند. مي گويند وقتي منهال به مدينه به خدمت امام سجاد عليه السلام رفت ماجراي قيام مختار را نقل کرد و امام فرمود بگو حرمله را هم اسير کرده اند يا نه؟ گفت: نه آقا. و اشک از چشمانش جاري مي شود و منقلب مي شود و مي فرمايد: خدايا طعم آهن و آتش را به حرمله بچشان. اين نانجيب دل اهل بيت عليهم السلام را خون کرد.
- در حرم زاري مکن از بهر آبچون خجالت مي کشم من از رباب
- مي روم تا آنکه سيرابت کنماز خدنگ حرمله خوابت کنم
- غم مخور اي کودک خاموش منقتلگاهت مي شود آغوش من
- غم مخور اي کودک دردي کشممن خودم تير از گلويت مي کشم
اباعبدالله عليه السلام فرمودند اين بچه پيغمبر است. شيرخواره است. لشکر دشمن منقلب شد و خواستند آب بياورند. يک نانجيبي صدا زد حرمله چرا جواب حسين را نمي دهي و با تير سه شعبه شهيدش کردند. علي اصغر در دستان پدر مثل ماهي که از آب بيرون افتاده است جان داد و لحظات آخر فقط لب هايش را تکان مي داد. صيادان مي گويند ماهي در اين موقع حتي اگر دوباره به آب برسد باز هم مي ميرد. مختار به ابوخليق که جاسوس دشمن بود گفت که تو هم دلت براي امام حسين سوخت؟ گفت والله من هم دلم آتش گرفت و گريه کردم وقتي که قنداقه غرق به خون علي اصغر در دست اباعبدالله بود آقا به طرف خيمه آمدند چشم شان به رباب افتاد سه بار آمدند ديدند نمي توانند داخل بروند و از رباب خجالت مي کشيدند. حيا مي کنند و به طرف پشت خيمه ها مي روند و قبر کوچکي مي کنند. يک وقت ناله اي بلند شد که آقا صبرکن تا يک بار ديگر علي اصغرم را ببينم. لَاحَوْلَ وَ لَاقُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيم[21] أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمينَ[22].
[1]. المؤمنون: 102.
[2]. الحاقة: 21.
[3]. كامل الزيارات / ابن قولويه قمي / 100 / الباب الثاني و الثلاثون ثواب من بكى ..... / ص: 100.
[4]. مع الركب الحسينى(ج 1) / على الشاوي / 284 / رعاية الامام(ع) للا مة عامة وللشيعة خاصة..... / ص: 277.
[5]. فضائل الخمسة من الصحاح الستة / سيد مرتضى فيروز آبادى / ج 2 / 79 / باب فيما جاء في حب أهل البيت عليهم السلام..... / ص: 75.
[6]. وسائل الشيعة / شيخ حرعاملي / 14 / 507 / 66- باب استحباب البكاء لقتل الحسين... / ص: 500.
[7]. مجموعةورام / ورام بن ابى فرا س / 2 / 86 / الجزء الثاني..... / ص: 1.
[8]. بحارالأنوار / مجلسي / 27 / 84 / باب 4- ثواب حبهم و نصرهم و ولايتهم... / ص: 73.
[9]. العنكبوت: 63.
[10]. يونس: 60.
[11]. سبأ: 13.
[12]. روضةالواعظين / محمد بن حسن فتال نيشابوري / 2 / 293 / مجلس في ذكر مناقب أصحاب الأئمة... / ص: 287.
[13]. بحارالأنوار / مجلسي / 65 / 24 / باب 15- فضائل الشيعة..... / ص: 1.
[14]. شفاءالصدور / ميرزا ابو الفضل تهرانى / 1 / 31 / متن زيارت عاشورا..... / ص: 29.
[15]. شفاءالصدور / ميرزا ابو الفضل تهرانى / 1 / 31 / متن زيارت عاشورا..... / ص: 29.
[16]. يس: 30.
[17]. النحل: 96.
[18].ا الرحمن: 27.
[19]. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار / مجلسي / ج 66 / 164 / باب 32 درجات الإيمان و حقائقه..... / ص: 154.
[20]. الكافي / شيخ کليني / 2 / 78 / باب الورع..... / ص: 76.
[21]. الكافي / شيخ کليني / 1 / 230 / باب ما أعطي الأئمة ع من اسم الله... / ص: 230.
[22]. هود: 18.