كلمات كليدي : سرمايه داري، مالكيت فردي، اقتصاد بازار، رقابت، سود، فردگرايي، ماركس
نویسنده : مهدي رحمان زاده
اصطلاح "کاپیتال" مأخوذ از ریشه لاتینی کاپیتلیوم (Capitalium) است. پیشوند "Caput" بهمعنای "سر" و در زبان اقتصاد بهمعنای سرمایه بهکار میرود. پول، از آن جهت که سود و بهره بهدنبال دارد، در اقتصاد، سرمایه مالی محسوب میشود.[1]
سرمایهداری عبارت از روحیه سودجویی و سرمایهگذاری مستمر سودها، با توسل به راه و روش عقلانی است. در یک نظام سرمایهداری هر فرد سرمایهدار، الزاماً باید از تمام امکانات موجود برای کسب حداکثر سود استفاده کند؛ زیرا در غیر اینصورت، محکوم به زوال و ورشکستگی است.
برای اینکه بتوانیم به تعریف دقیقی از سرمایهداری برسیم، تبیین این مسئله ضروری است، که ما کنش اقتصادی را کنشی مبتنی بر سودجویی و تحقق سود با بهرهگیری از فرصتهای تجاری و بهعبارت دیگر امکانپذیری فرصتهای (بهظاهر) صلحآمیز بدانیم.
سرمایهداری، حتی با خصلتی نسبتاً عقلانی در تمام جامعههای متمدّن؛ از جمله چین، هندوستان، بابل و مصر در قرون وسطی و همچنین دورهی معاصر وجود داشته است. در این جوامع، سرمایهداری عمومیت داشته و بر سرمایهگذاری مجدد متکی بوده است. البته معاملات در این جوامع، تا مدت مدیدی تداوم تاریخی معاملات در مغربزمین را نداشته است. با اینوصف، بنگاههای سرمایهداری و مدیریت سرمایهداری؛ نه بهعنوان فعالیّتی موسمی؛ بلکه بهعنوان فعالیّتی منظم و مداوم ریشهی باستانی دارد و در تمام جامعهها بهنحوی وجود داشته است. در عین حال باید توجه داشت که فقط در جامعههای غربی بود، که نظام سرمایهداری از لحاظ کیفی و کمّی بهنحو بیسابقهای تکامل یافت.[2]
نظام سرمایهداری در بریتانیای قرن هجدهم توسعه یافت و بعدها به شمال غربی اروپا و آمریکای شمالی راه یافت.[3] این مسئله همراه و همزمان با انقلاب صنعتی بود.
فعالیت سرمایهداری
فعالیت سرمایهداری بر محاسبهی دقیقی مبتنی بوده و اساساً فعالیتی حسابگرانه و عقلانی است؛ بهبیان دیگر، فعالیت سرمایهداری بر مبنای استفادهی منظم از کالاها یا خدمات شخصی برای کسب حداکثر سود، استوار است. بدین معنی که در پایان سال مالی، باید مبلغ داراییهای مالی یا ارزش مالی داراییها، از سرمایهی اولیه بیشتر باشد. منظور از سرمایهی اولیه ارزش ابزار تولید است؛ که در سرمایهگذاری بهکار رفته است.
سرمایهی اولیه میتواند شامل پول، کار، ابزار فنی، مواد خام و تأسیسات باشد؛ اما در فعالیّت سرمایهداری، هم در حسابداری جدید و هم در شیوههای ابتدایی حسابداری، سرمایه بر حسب پول محاسبه میشود.[4]
پرفسور تانی در دیباچه "اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری" میگوید: «سرمایهداری بهمفهوم معاملات بزرگ فردی و اداری، منابع مالی وسیعی که با سفتهبازی، ربا، فعالیت بازرگانی، دزدیهای دریایی و از طریق جنگ، ثروتهای زیادی را نصیب صاحبان سرمایه کند، از آغاز تاریخ وجود داشته است. اما سرمایهداری بهمفهوم یک نظام اقتصادی مبتنی بر سازمان کار آزاد و قانونی که در جهت منافع مادّی سرمایهداران یا نمایندگان آنها باشد و در ضمن بر تمام شئون جامعه هم اثر بگذارد، پدیدهای نوظهور است.»[5]
جایگاه واژه در علوم اجتماعی
این واژه در علم اقتصاد، علوم سیاسی و جامعهشناسی کاربرد فراوان دارد. اساسا واژه سرمایهداری در حیطه و حوزهی هریک از آنها، تعریف خاص خود را داشته و از بار معنایی خاصی، با توجه به آن علم برخوردار بوده و صاحبنظران آن علوم نیز به بعدی از ابعاد سرمایهداری، در دامنه تخصصشان پرداختهاند.
سرمایهداری بهعنوان بخشی از جنبش فردگرایی رشد کرد. جنبش فردگرایی، موجب تغییراتی در رشتههای مختلف شد: اصلاحاتی را در مذهب، بهوجود آورد، رشد علوم فیزیکی را در آموزش، موجب گردید، علوم اجتماعی را در روابط انسانی، بهبار آورد، در سیاست، حکومتهای دموکراتیک را پایهریزی کرد و در اقتصاد، سیستم سرمایهداری را ایجاد نمود. فرضیهی "تمدن سرمایهداری" هم مبتنی بر همین معناست؛ مبنیبر اینکه سرمایهداری یک نظام اقتصادی ویژه و صرف نیست؛ بلکه یک نظام کامل اجتماعی است.[6]
مبانی نظری و فکری سرمایهداری
بهلحاظ نظری سرمایهداری جلوهای از مدرنیتهی غربی در عرصه اقتصاد و یکی از مؤلفههای آن است؛ که همراه آن، رو به تحول و تکامل رفته است. در واقع "انسانگرایی" (Humanism) که از عناصر و مبانی دنیای مدرن محسوب میشود و "فردگرایی" (Individualism) از بسترهای رشد و گسترش سرمایهداری در بعد نظری بوده و هستند. این اندیشهها بهتدریج زمینهی افزایش حقوق فردی و گسترش حوزهی خصوصی را فراهم ساختند. بدین ترتیب زمینهی فعالیت آزاد اقتصادی، بدون دخالت دولت فراهم شد. در واقع سرمایهداری چیزی جز بروز فردگرایی در حوزهی حیات اقتصادی نیست.
همانگونه که "ماکس وبر" (Max Weber: 1864-1920)، معتقد است ظهور تحولات مذهبی در قالب نهضت اصلاح دینی یا "دینپیرایی" (Reformation) و جنبش "پروتستانتیسم" (Protestantism) نیز در اروپا، در پیدایی و تکامل کاپیتالیسم نقش عمده داشت. البته پروتستانتیسم را نیز باید نوعی فردگرایی مذهبی دانست. پروتستانها تحقیر ثروت و ثروتمندان را در مذهب مسیحیّت از بین بردند و کار و کوشش فردی برای کسب ثروت را تقدس بخشیدند؛ ثروت نشانهای از لطف الهی تلقّی گردید و بدین ترتیب مالکیت، امری مقدس دانسته شد و دولتها و اشخاص از تعدّی به آن منع شدند.[7]
البته "مارکس" (Karl Heinrich Marx: 1818-1883)، بررسی خود را از جامعهی سرمایهداری بر برداشتی تاریخی که "ماتریالیسم تاریخی"، نامیده شده است، پایه نهاد. او میکوشید که با توجه به انبوه انگارهها، قوانین، اعتقادات مذهبی، رسوم و اصول اخلاقی و نهادهای اقتصادی و اجتماعی، که در تمام نظامهای اجتماعی وجود دارد، رابطهی علت و معلولی پیچیدهی بین همه تجلیات گوناگون نظامهای اجتماعی را ساده سازد. مارکس عقیده داشت، که یک چنین سادهسازی به او امکان میدهد، تا توجه خود را به روابطی که در تعیین جهت کلّی تغییرات و تحولات نظام اجتماعی نقش اساسی دارند، معطوف دارد. او عقیده داشت که شالودهی اقتصادی، یا شیوهی تولید، مهمترین عامل تعیینکنندهی نهادهای اجتماعی دیگر و همچنین افکار اجتماعی و مذهبی است. او در نهایت، ستیزهای میان طبقات اجتماعی را نیروی محرّک تاریخ میداند.[8]
مؤلفههای نظام سرمایهداری
برای شناخت دقیق نظام سرمایهداری، باید به مؤلفههای آن پرداخت؛ که عبارتند از:
- مالکیت فردی؛ در نظام سرمایهداری، مالکیت ابزار تولید (زمین، کارخانجات، ماشینآلات و منابع طبیعی)، در اختیار افراد است، نه دولت. مالکیت عمومی بر انحصارات طبیعی یا خدمات عمومی عمده (صنایع همگانی عمومی و ادارهی پست) از این قاعده مستثنی نیستند و بهطور کلی حمایت از مالکیت خصوصی بر ابزار تولید.[9]
- اقتصاد بازار؛ در دوران ماقبل سرمایهداری، اقتصاد، عمدتاً محلّی و خودکفا بود. هر خانوادهای صرفاً آنچه را که بدان نیاز داشت، تولید میکرد؛ تا نیازهای اولیهی خود را با معاملات پایاپای در بازار محلّی ابتدایی برآورده سازد، تقسیم کار شناختهشده نبود و هر خانوار مجبور بود مشاغل زیادی را که اکنون بین صدها حرفه و تخصص تقسیم گردیدهاند، انجام دهد. در مقابل اقتصاد بازاری، نظام سرمایهداری، براساس تخصصی شدن کار، بنا نهاده شده و هر شخص، تنها بخش کوچکی از احتیاجات خود را با کارها و مهارتهای خویش، برآورده میسازد و تولیدات برای ضرورتهای خانگی تولید نمیشوند؛ بلکه برای عرضه در بازار تولید میشوند.[10]
- رقابت؛ در نظامهای اقتصادی ماقبل سرمایهداری این عرف و عادت بود، که دیکته میکرد، چه کالاها و خدماتی ارزشمندند. اشخاص زیادی وجود داشتند که به هیچوجه نمیتوانستند رقابت کنند؛ بهخاطر آنکه از برخی مشاغل یا تجارت محروم بودند. در اقتصاد مدرن، رقابت چه بهصورت انحصار خصوصی یا بهصورت انحصار قانونی، در اختیار دولت است.
- سود؛ اصل سود از ویژگیهای اساسی نظام سرمایهداری است. اقتصاد سرمایهداری بیش از هر نظام اقتصادی، پیشین فرصت برای کسب سود را فراهم میکند. اقتصاد سرمایهداری سه مورد آزادی که معمولاً در سیستمهای ماقبل سرمایهداری یافت نمیشوند، را تضمین کرد: آزادی تجارت و مشاغل، آزادی دارایی و اموال و آزادی قرارداد.[11]