دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

زندگی اجتماعی Social Life

No image
زندگی اجتماعی Social Life

كلمات كليدي : جامعه، اجتماع، زندگي اجتماعي، جامعه شناسي، انسان شناسي، نياز، زندگي اجتماعي

نویسنده : فاطمه كاظمي آراني

مجموعه‌ای از افراد انسانی که با نظام، سنن، آداب و قوانین خاص به یکدیگر پیوند خورده و زندگی دسته‌جمعی دارند، جامعه را تشکیل می‌دهند. زندگی دسته‌جمعی این نیست که گروهی از انسان‌ها در کنار یکدیگر و در یک منطقه زیست کنند و از یک آب و هوا و یک نوع مواد غذایی استفاده کنند. زندگی انسان اجتماعی، به‌معنای این است که ماهیت اجتماعی دارد؛ از طرفی نیازها، بهره‌ها و برخورداری‌ها، کارها و فعالیت‌ها، ماهیت اجتماعی دارد و جز با تقسیم کارها و تقسیم بهره‌ها و تقسیم رفع نیازمندی‌ها، در داخل یک سلسله سنن و نظامات میسّر نیست، از طرف دیگر نوعی اندیشه‌ها، ایده‌ها، خلق و خوی‌ها، بر عموم، حکومت می‌کند؛ که به‌آنها وحدت و یگانگی می‌بخشد. به‌تعبیر دیگر، جامعه عبارتست از مجموعه‌ای از انسان‌ها که در جبر یک سلسله نیازها و تحت نفوذ یک سلسله عقیده‌ها، ایده‌ها و آرمان‌ها در یکدیگر ادغام شده و در یک زندگی مشترک غوطه‌ورند. نیازهای مشترک اجتماعی و روابط ویژه زندگی انسان‌ها، آن‌ها را آن‌چنان به‌یکدیگر پیوند، می‌زند و زندگی را آن‌چنان وحدت می‌بخشد، که افراد را در حکم مسافرانی قرار می‌دهد، که در یک هواپیما و یا اتومبیل سوارند، به‌سوی مقصدی در حرکتند، همه باهم به منزل می‌رسند، از رفتن می‌مانند، دچار خطر می‌گردند و سرنوشت یگانه‌ای پیدا می‌کنند.[1]

عوامل به‌وجود آورنده زندگی اجتماعی

به‌طور کلی شرایط مختلفی باید وجود داشته باشد تا بتوانیم بگوییم عده‌ای اجتماعی زندگی کرده و یک جامعه را تشکیل می‌دهند:

  1. سرزمین مشترک؛ یعنی در یک ناحیه و باهم زندگی کنند.
  2. داشتن روابط متقابل با یکدیگر؛
  3. فرهنگ مشترک و احساس مشابهی از عضویت، تعهد و تعلق به آن.[2]

تمایز زندگی اجتماعی حیوانات و انسان‌ها

شاید بتوان ادعا کرد، که بسیاری از انواع جانوران و حتی حشرات نیز دارای زندگی گروهی‌اند، سازمان اجتماعی خاصی دارند و دارای ویژگی‌های اجتماعی مخصوص به خود هستند: شکلی از خانواده، رهبری، اطاعت، حمایت، دفاع دسته‌جمعی، شکار، تغذیه، نگهداری و ذخیره مواد و حفظ نوع، به‌صورت اجتماعی در میان آن‌ها دیده می‌شود. با این همه، زندگی اجتماعی انسان ویژگی‌هایی دارد که آن‌را به‌کلی از زندگی جمعی حیوانات متمایز می‌کند:

  1. زندگی اجتماعی حیوانات، حالت و شکل کم و بیش پایدار و ثابتی را نشان می‌دهد؛ به‌عبارت دیگر، زندگی اجتماعی حیوانات خالی از ابتکار و خلاقیت است در صورتی‌که زندگی انسان برخلاف این است.
  2. زندگی اجتماعی حیوانات، تابع محیط خارج و خصوصیات آن است و کمتر می‌تواند برحسب نیاز‌ها در محیط تغییری ایجاد کند و به‌هنگام نیاز‌ها از محیطی به محیط دیگر می‌رود. در صورتی‌که انسان در عین حال که از محیط خارج متأثر می‌شود، براساس نیاز‌های خود در محیط طبیعی و اجتماعی تغییر و دگرگونی ایجاد می‌کند و آثار تازه‌ای از خود به‌جای می‌گذارد.
  3. جانوران برخلاف انسان، کمتر می‌توانند خود را با موقعیت‌های غیرمنتظره که به تفکر و استدلال نیازمند است، منطبق سازند و واکنش‌های آن‌ها اغلب غریزی و تکراری است. در صورتی‌که انسان در برابر این‌گونه عوامل، قدرت ابتکار فوق‌العاده‌ای دارد. همچنین پیش‌بینی‌های درازمدت و مرتبط ساختن گذشته، حال و آینده با یکدیگر، از ویژگی‌های حیات اجتماعی انسان است؛ که حیوانات فاقد این ویژگی‌ها می‌باشند.
  4. از وجوه تمایز حیات انسان، قدرت جمع کردن و تراکم اطلاعات و تجربیات در طول تاریخ است؛ به این معنی که جامعه بشری در هر زمان و مکان سعی می‌کند، آن‌چه از نسل‌های گذشته به ارث برده را حفظ و نگهداری کند، تجربیات تازه خود را بر آن بیفزاید و آن‌را به نسل‌های بعد بسپارد؛ که حیوان قدرت انجام این کار را ندارد.
  5. از ویژگی حیات اجتماعی انسان، داشتن فرهنگ است؛ که در هیچ اجتماع حیوانی نمی‌توان آن‌را ملاحظه کرد. فرهنگ به مجموعه فنون، هنرها، ساخته‌های دست بشری و آثار دیگری که فکر و رفتار نوع انسان را نشان می‌دهد، گفته می‌شود.

می‌توان تمایزات و ویژگی‌های دیگری نیز برای اجتماعات انسانی جستجو کرد؛ مثلاَ روابط خویشاوندی و سلسله مراتب قدرت، ارزش‌های معنوی و اخلاقی، روابط حقوقی، سازمان حکومتی، دین، ملیت و غیره.[3]

نظریات زندگی اجتماعی

پاسخ به چگونگی و چرایی حیات اجتماعی، یکی از مباحث بنیادی علم‌الاجتماع است؛ که دست کم از دوران فیلسوفان یونان مطرح بوده، ولی تاکنون، با وجود طرح نظریات گوناگون، پاسخ قطعی، روشن و جامع به آن داده نشده است. در باب زندگی اجتماعی سه نوع نظریه مطرح است:

1.نظریه‌ی زیستی؛ بعضی از جامعه‌شناسان معاصر، منشأ تشکیل اجتماع را در نیازهای زیستی، روانی و عوامل محیطی و جغرافیایی می‌دانند و معتقدند: «بشر اوّلیه، برای ارضای نیازهای زیستی؛ از قبیل خوراک، پوشاک، مسکن و ارضای جنسی و نیز نیازها و خواست‌های فردی؛ چون نیازها و خواست‌های روانی، امنیت فردی و عوامل نامساعد طبیعی، به دور هم جمع آمده و جامعه را تشکیل داده است.»[4]

کتاب مبانی جامعه‌شناسی که به کوشش جمعی از مؤلفان تدوین شده، موارد زیر را نیز جزء نظریه زیستی معرفی می‌نماید:[5]

  • افلاطون، ابوعلی سینا و خواجه نصیرالدین طوسی معتقدند عامل تشکیل اجتماع، تأمین منافع ضروری و مصالحی است که با زندگی جمعی به‌دست می‌آید.
  • از نظر اپیکوروس، زندگی اجتماعی معلول قانون تطوّر و تکامل است.
  • مونتسکیو، در زمینه عوامل اجتماعی زیستن انسان، از احساس ترس، غریزه جنسی، لذّت بردن، کنار همنوع خود بودن و آگاهی و شعور یاد می‌کند.
  • ویکو، منشأ زندگی اجتماعی را دین دانسته.
  • باروخ اسپینوزا، علّت روی آوردن به زندگی اجتماعی را دفع حوادث طبیعی می‌داند.
  • آگوست کنت منشأ زندگی اجتماعی را حسّ غیرخواهی و عقل مکتسب با تجربه دانسته است.
  • اخوان‌الصفا، به نقش زیست جمعی در تداوم زندگی و رسیدن به کمالات دنیوی و اخروی اشاره کرده است.
  • هیوم چنان‌که بارنز و بکر متذکر شده‌اند، برای زندگی اجتماعی سه مرحله قائل است: در مرحله نخست، زندگی خانوادگی در اثر غریزه جنسی پدید می‌آید؛ سپس حس همدردی و به‌دنبال آن، عادت، عامل به‌هم پیوستن اعضای خانواده می‌گردد و در مرحله سوّم، که با گسترش خانواده از حس همدردی و عادت کاسته می‌شود، مزایای تعاون و همکاری، پیوستگی افراد انسان را تضمین می‌کند.

2.نظریِه‌ی قرارداد اجتماعی؛ عده‌ای دیگر از جامعه‌شناسان، در تبیین علل زندگی اجتماعی، عامل حساب‌گری عقلانی و درنتیجه، قراردادهای اجتماعی را مؤثر می‌دانند و معتقدند، انسان، به‌طور طبیعی، غیرمدنی بوده و زندگی اجتماعی، مخالف طبیعت انسانی است. از این نظر، انسان موجودی خودخواه، منفعت‌جو و فردی است که می‌خواهد همه‌ی نعمت‌ها و آدم‌ها را در خدمت خود بیاورد. محدودیت به مقررات اجتماعی، ضد آزادی طبیعی انسان است و ورود در جامعه‌ی سیاسی، به‌واسطه‌ی عقل، حساب‌گری و منفعت‌طلبی انسان است.[6]

از جمله‌ی این نظریه‌پردازان، هابز است که معتقد است، رهایی انسان از جنگ و ستیز منجر به میثاق اجتماعی میان انسان‌ها شده است.[7] البته جان لاک این سخن هابز را قبول ندارد و معتقد است که انسان با رضایت و رغبت، به زندگی اجتماعی دست یازیده است.[8]

3.نظریه مدنیّ بالطبع بودن انسان؛ در این نظریه، به‌جای این‌که عامل جبر و اضطرار و یا قرارداد اجتماعی در منشأ تشکیل اجتماع مؤثر فرض شود، اعتقاد بر این است که زندگی اجتماعی در اثر میل طبیعی و فطری انسان بوده است.

ازجمله‌ی این دانشمندان افلاطون و ارسطو را می‌توان نام برد.«افلاطون و ارسطو و دیگر فلاسفه قدیم، معتقدند که تجمّع و تشکیل جامعه برای بشر، یک امر طبیعی است. منتهی این امر، با آن‌چه در حیوان است، فرق دارد؛ چون در انسان، امر طبیعی غریزه، با عقل توأم است.»[9]

استاد مطهری بحث‌های مفصّلی در این‌باره کرده است. ایشان با استناد به پاره‌ای از آیات قرآن، نظریه‌ی فطری بودن زندگی اجتماعی انسان را ارزیابی کرده و سپس نظریه فطرت را با ارائه بیانی خاص از آن، می‌پذیرد. او می‌گوید: «اجتماعی بودن انسان در متن خلقت و آفرینش او پی‌ریزی شده است و انسان‌ها از نظر امکانات و استعدادها، یکسان و همانند آفریده نشده‌اند؛ که اگر چنین بود، هرکس همان را داشت که دیگری دارد و طبعاً همان را فاقد بود، که دیگری فاقد است. خداوند انسان‌ها را از نظر استعداد و امکانات جسمی، روحی، عقلی و عاطفی، مختلف و متفاوت آفریده است. ... و به این وسیله همه را بالطبع نیازمند به‌هم و مایل به پیوستن به‌هم قرار داده و به این وسیله زمینه‌ی زندگی به‌هم پیوسته‌ی اجتماعی را فراهم نموده است. لذا زندگی اجتماعی انسان، امری طبیعی است؛ نه صرفاً قراردادی و انتخابی و نه اضطراری و تحمیلی.»[10]

 

مقاله

نویسنده فاطمه كاظمي آراني

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS