24 آبان 1393, 14:4
كلمات كليدي : آزمون هاي تشخيصي، آزمون هاي پيشرفت، آزمون هاي استعداد، آزمون هاي توانايي، خودسنجي، سنجش رواني، روان سنجي
نویسنده : هانيه بشارتي
سنجش و اندازهگیری روانی و تربیتی، دانش کاربردی مهمی است که یکی از رشتههای بنیادی روانشناسی و علوم تربیتی است. علاوه بر روانشناسان و روانسنجان، اکثر متخصصان علوم تربیتی(روانشناسان مدرسه، مشاوران آموزشی و پرورشی، برنامهریزان، مدیران و معلمان) با آزمودن و سنجش و ارزشیابی سروکار دارند. آزمونها، که ابزاری برای اندازهگیری و سنجش به حساب میآیند، اطلاعات مهمی را درباره دانشآموزان و سایر افراد به دست میدهند. این آزمونها انواع مختلفی دارند، از جمله: آزمونهای تشخیصی، آزمونهای پیشرفت، آزمونهای استعداد، آزمونهای توانایی و غیره. علاوه بر آزمونهایی که معلمساخته هستند، آزمونهای بسیاری هستند که توسط ناشران مختلف در سطوح بینالمللی و ملی و منطقهای در سراسر جهان توزیع میشوند. همه مدارس از آزمونها استفاده میکنند تا به کمک آنها اطلاعاتی درباره خصوصیات دانشآموزان و پیشرفت آنان به دست آورند. اعتقاد عمومی آن است که از راه دیگری نمیتوان به اطلاعات کارآمد و موثری درباره افراد دست یافت، اگرچه در مورد حدود استفاده از انواع آزمونها و ارزش روانی ـ تربیتی آنها اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد. یعنی، هرچند در نفس موضوع و ضرورت آزمون و سنجش و ارزشیابی روانی ـ تربیتی تردیدی وجود ندارد، اما در مورد ارزش آزمونهای سنتی و تصمیمگیریهای روانی ـ تربیتی ناشی از آنها دیدگاههای متفاوت و گاه متعارضی ارایه شده است.[1]
الف ـ روشهای مبتنی بر شرطیسازی کنشگر
در شرطیسازی کنشگر، پاسخها یا رفتارهای مختلف فرد را مشاهده میکنیم. همین که پاسخی بروز کرد، میتوان تدابیری را به کار برد که وقوع مجدد آن تغییر کند. ممکن است با ارایه پیامدی مثبت، احتمال بروز مجدد رفتار یا پاسخ را افزایش داد و یا با ارایه پیامد منفی یا آزارنده، احتمال بروز مجدد رفتار یا پاسخ را کاهش داد.
ب ـ روشهای خودسنجی
این روش با استفاده از پرسشنامههای خودسنجی که به طور معمول شامل تعدادی گزاره یا اظهار نظر درباره موقعیتهای خاص است، انجام میگیرد. آزمودنی باید به هر یک از گزارهها به صورت "آری" و یا "نه" پاسخ بدهد و یا در هر گزاره با کشیدن یک دایره دور اعداد از 1 تا 5(در مقیاسهای 5 درجهای) و یا از 1 تا 7(در مقیاسهای 7 درجهای)، درجه اهمیت و یا میزان ارتباط هر گزاره را با وضعیت خاص خود مشخص کند. روش خودسنجی بر این پیشفرض استوار است که پاسخهای شخص به مادههای مقیاس تفاوتهای فردی را منعکس میکند و شاخصی از پدیدههای قابل مشاهده را به دست میدهد.
ج ـ روشهای سنجش رفتاری ـ شناختی
روشهای رفتاری به طور کلی بر رفتار آشکار و موقعیتهایی که به الگوی رفتاری خاصی منتهی میشوند متمرکز است. اما سنجش رفتاری ـ شناختی، الگوهای تفکر و دیگر فرآیندهایی که تصور میشود به بروز رفتارها میانجامند، مانند باورداشتها، انتظارها، گفتگوهای درونی با خود را ارزشیابی میکند.
د ـ سنجش روانی ـ فیزیولوژیکی
درک و شناخت کامل انسان نه تنها مستلزم سنجش شیوههای رفتاری، عاطفی و شناختی است، بلکه سنجش خصایص فیزیولوژیکی را نیز طلب میکند. متداولترین پاسخهای فیزیولوژیکی که مورد سنجش قرار میگیرند عبارتند از: ضربان قلب، فشار خون، دمای پوست، تنش عضلانی، گشادگی یا اتساع رگها، پاسخ برقی(گالوانیک) پوست و فعالیتهای مغز که با برقنگارههای مغز اندازهگیری میشوند. با توجه به رابطه بین پارهای از خصایص روانی و ویژگیهای فیزیولوژیکی، این احتمال وجود دارد که بتوان ویژگیهای روانی را از روی ویژگیهای فیزیولوژیکی پیشبینی کرد.[2]
رویکردهای سنجش در روانسنجی سنتی برای اندازهگیری ویژگیها و کارکردهای روانی ـ تربیتی فرد یا گروه و تهیه و گسترش آزمونهای روانی و تربیتی، از اوایل قرن 19 به بعد مطرح شده است. پیدایش آثار دانشمندانی چون بینه(Binet)، گالتون(Galton)، کتل(Cattel)، ترمن(Terman)، گودارد(Goddard) و یرکز(Yerkes) درباره هوش و رفتار آدمی اساسا مبتنی بر روانشناسی تجربی اوایل قرن بیستم و مطالعه منظم کارکردهای ذهن انسان بوده است. این دانشمندان سعی میکردند که در آثار خود از باورهای متافیزیکی که ریشه در فلسفه و اعتقادات داشت فاصله بگیرند. با پیشرفتهای دانش پزشکی، نظامهای تبیین کمی در ریاضیات و آمار و اطلاعات هنجاری منتشرشده درباره رشد و نمو فرد روانشناسانی چون اسپیرمن((Spearman، ترستون(Thurstone)، گیلفورد(Guilford) و وکسلر(Wechsler)، نگرشهای چندعاملی درباره هوش و کارکردهای ذهن فرد را ارایه کردند. گفتگو درباره رویکردهای گوناگون سنجش در روانسنجی سنتی و طرح پیشفرضهای نظری آنها و پیشرفتهای تکنیکی مربوط به هوش و دیگر کارکردهای روانشناختی انسانی که توسط این دانشمندان ارایه شده است، زمینه مناسبی را برای بررسی و نقادی آنها در اختیار ما قرار میدهد. تردیدی نیست که آزمون و ارزشیابی هوش و استعداد و پیشرفت تحصیلی و سایر رفتارهای آدمی موضوع بسیار مهمی در دانش روانشناسی و تعلیم و تربیت معاصر است. پیدایش هزاران آزمون روانی و تربیتی در زمینههای مختلف زبانی، شناختی، تحصیلی، حرکات ظریف و درشت، خلاقیت و رشد اجتماعی و عاطفی در یکصدسال اخیر واقعا تعجبانگیز و حاکی از توسعه فوقالعاده دانش روانسنجی است. مهمترین موضوعات روانسنجی یعنی عینیت، نمونهگیری، هنجاریابی، تدوین آزمونها، پایایی یا اعتبار، روایی و استفاده دقیق از ریاضیات و آمار، حائز بیشترین اهمیت در حوزه مذکور است که در قرن اخیر و به تدریج گسترش یافتهاند و اکنون نیز در برنامههای سنجش روانی ـ تربیتی بسیار مهم به حساب میآیند. توجه به این موضوعات در برهههای زمانی معین و در جریان تعامل نیازهای اجتماعی و آموزشی پیدا شده و تغییراتی را در معنا و محتوای خود از سر گذراندهاند. این تغییرات همچنین به دلیل تحول در دیدگاههای روانشناسی، فیزیولوژی و اعصاب، بیولوژی و پردازش اطلاعات و ارتباط این تحولات با آزمونهای روانی و تربیتی صورت گرفته است.[3]
هدف نهایی سنجش روانی حل مشکل درمانجو از طریق فراهم کردن اطلاعات و توصیههایی برای اتخاذ تصمیم بهینه در جهت کمک به حل مشکل اوست. این امر مستلزم یکپارچه کردن انواع گستردهای از اطلاعات وابسته به تشخیص مانند ویژگیهای خاص مساله، ویژگیهای شخصیتی درمانجو و مقتضیات محیطی است. روانشناسان بالینی باید با استفاده از این اطلاعات در ارتباط با زمینه درمان(بستری کردن، درمان سرپایی)، شدت درمان(فراوانی و طول مدت)، هدفها، شیوه درمان(فردی، گروهی ـ خانوادگی) و راهبردها و فنون خاص، توصیههای لازم را به عمل آورند. تعداد این متغیرها به اندازهای زیاد است که سنجش را به تکلیفی دشوار مبدل میسازد. بنابراین باید چارچوبی برای سازماندهی نظام نتایج سنجش فراهم شود تا برنامهریزی درمان به بهترین بازده محتمل منجر شود که این چارچوب هم متوالی است و هم نظامدار است؛ از این نظر متوالی است که معمولا متخصصان بالینی با مجموعهای از تصمیمها مواجه میشوند که در این مجموعه نخستین پرسش این است که تدابیر درمانی تا چه اندازه باید محدود باشد و پرسش پایانی آن است که فنون خاص درمان و روشهای پیشگیری از بازگشت بیماری کدام است. سرانجام تعداد متغیرهایی که باید مورد توجه قرار گیرند، به متغیرهایی محدود شده است که به نظر میرسد مرتبطتر و مناسبترند، به آسانی میتوان آنها را اداره کرد و به وسیله پژوهشهای مختلف تایید شدهاند.
همچنین باید یادآور شد که تجربه و قضاوت بالینی ناگزیر باید با یافتههای پژوهشی، نتایج سنجش و یکپارچگی درمانجو تعامل کند تا بهترین برنامهریزی برای درمان امکانپذیر باشد.[4]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان