دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

سید محمد مولانا موسوی تبریزی (آیت الله سید محمد مولانا)

سید محمد مولانا موسوی تبریزی (آیت الله سید محمد مولانا)
سید محمد مولانا موسوی تبریزی (آیت الله سید محمد مولانا)

سید محمد مولانا

متوفاى 1363 هـ .ق.

عنوان مقاله: آیت انصاف

نویسنده: محمد الوانساز خویى

فقیه دانشور، آیت الله مولانا، از جمله عالمانى است که فقاهت را با جهاد و شجاعت درهم آمیخت و نام نامى خویش را در ردیف فقیهان شیعه جاوید ساخت. نیک مردى که با تألیف کتاب هاى گوناگون در زمینه هاى مختلف و پرورش ده ها شاگرد ممتاز در حوزه درسى و تربیت فرزندان فقیه، خدمت بزرگى به جامعه نمود. هم اکنون نامش در بین مردم خوب آذربایجان، زنده و آثارش مورد گفت و گوى دانشمندان است. این مقاله به شرح کوتاهى از زندگى سراسر تلاش و کوشش ایشان مى پردازد بدان امید که مورد رضاى حق قرار گیرد.

نسب

از پرآوازه ترین و شاخص ترین سادات علوى که به ایران مهاجرت کردند، خاندان موسوى سرابى هستند، که به سادات «مولانا» یا «آل مولانا» مشهورند. طى سده هاى سپرى شده مردانى بنام و عارفان و عالمانى معروف، باعث عزت و شرافت این سلسله شده اند. علامه ادیب و شاعر بلند مرتبه، سید احمد شیخ الاسلام، عارف سالک و زاهد پرهیزگار، قاسم الانوار تبریزى([1]) و آیت الله حاج سید محمد مولانا از این ستارگان پرفروغ هستند.

نسب شریف این خاندان، به امام موسى کاظم(علیه السلام) مى رسد. آیت الله مرعشى نجفى در مورد نسب آیت الله مولانا مى نویسد:

«سیدِ جلیل القدر، سید محمد مشهور به مولانا تبریزى فرزند حاج میر عبدالکریم شیخ الاسلام، فرزند حاج میر محمدتقى شیخ الاسلام، فرزند میر جعفر شیخ الاسلام، فرزند علامه ادیب و شاعر خطیب سید احمد شیخ الاسلام، که نسبشان به عارف مشهور معین الدین على ابوالقاسم موسوى، مشهور به شاه قاسم الانوار تبریزى مى رسد»([2]) و نسب وى نیز به هارون فرزند امام موسى بن جعفر(علیه السلام)مى رسد.

خاندان

اجداد آیت الله مولانا، در شهر زیباى سراب([3])، از شهرت بسزایى برخوردار بودند و منصب شیخ الاسلامى([4]) شهر را به عهده داشتند. هم اکنون، مسجد صدرالدین([5]) سراب از آثار به جاى مانده، از این خاندان است.([6])

پدر

پدرش، عالم فاضل و فقید وارسته، حاج میر عبدالکریم موسوى تبریزى، مشهور به «مؤتمن الشریعه» از عالمان نام آور آن دیار و داراى خطى زیبا و طبعى روان بود. در جوانى براى تحصیل راهى تبریز شد. و در جلسات درس استاد معروف در حوزه تبریز، مرحوم آخوند ملا مهدى چرندابى (پدر شادروان میرزا حسن رشدیّه، پیر معارف ایران) شرکت جست. او در اثر اخلاق نیکو و اوصاف پسندیده، شرافت نسب و کمال تدین و ادب، مورد توجه وى قرار گرفت و استادش دختر خود را به نکاح میر عبدالکریم در آورد.([7]) حاج میر عبدالکریم تا آخر عمر در تبریز زندگى مى کرد و در همان شهر دار فانى را وداع گفت. از تاریخ وفات و محل دفن وى اطلاعى در دست نیست.

ولادت

ثمره این پیوند میمون، تولد پسرى از تبار موسى بن جعفر(علیهما السلام) گردید. خجسته ولادت این نورسیده، در اول ربیع الاول (1294 هـ .ق.) مصادف با بیست و هفتم اسفند ماه (1255هـ .ش.) در شهر عارف خیز تبریز به وقوع پیوست.([8]) این مولود مبارک را سید محمد نام نهادند.

تحصیل

سید محمد موسوى تبریزى مشهور به «مولانا» و «حاجى مولانا» در تبریز مشغول به تحصیل شد. در جوانى وارد حوزه علمیه گردید و از محضر بزرگان علم و فقاهت همچون، حاج ملا على علیارى([9]) (1236 ـ 1327 ق)، صاحب «بهجة الآمال فى شرح زبدة المقال» بهره ها برد. هنوز هیجده بهار از عمرش سپرى نشده بود، که در بیستم ربیع الثانى (1312 هـ .ق.) به همراه پدرش، حاج میر عبدالکریم مؤتمن الشریعه، براى ادامه تحصیل به نجف اشرف هجرت نمود و تا سال (1321 هـ .ق.) در آن دیار سکنى گزید.

وى بعد از ورود به حوزه نجف اشرف دروس سطح فقه و اصول را از محضر استادانى بهره برد که عبارتند از:

1. ملا محمّدعلى نخجوانى (1298 ـ 1334هـ .ق.).

2. آقا سید آقا قزوینى.

3. آقا رضا تبریزى.([10])

دوره تخصصى فقه و اصول فقه را از دروس آیات عظام:

1. ملا محمدفاضل شربیانى (1248 ـ 1322هـ .ق.).

2. ملا محمدکاظم خراسانى (1255 ـ 1329هـ .ق.).

3. شیخ هادى تهرانى (متوفاى 1321هـ .ق).

4. شیخ فتح الله شیخ الشریعة اصفهانى (1289 ـ 1361 هـ .ق.).

5. شیخ محمدحسن ممقانى (1237 ـ 1322هـ .ق.).

6. میرزا محمدباقر اصتهباناتى.([11])

فرا گرفت و از خرمن دانش آنها، خوشه ها چید.

مولانا در کنار تحصیل سطوح عالیه، منطق، فلسفه و کلام را پیش استادانى همچون:

1. حاج میرزا احمد آشتیانى

2. حاج سید اسدالله فرقانى

3. آقا میر حیدر ایروانى([12]) آموخت.

ایشان در اثر هوش سرشار و علاقه وافر به کسب علوم آل محمد(صلى الله علیه وآله) در فقه به درجه اجتهاد رسید و از استادان خویش اجازه اجتهاد و روایى گرفت. وى در دوران نه سال اقامتش در نجف، با همه قشرهاى مردم به ویژه با فرهیختگان دین به خوبى رفتار مى کرد و به خوش خُلقى معروف بود. او از روى عشق و علاقه اى که به دانشمندان مذهبى نشان مى داد، آنان را با لفظ «مولانا» مورد خطاب قرار مى داد و کم کم در اثر کثرت استعمال این لفظ به «مولانا» معروف گردید.([13])

مشایخ اجازه

مولانا در دوره اقامت نُه ساله در سرزمین فردوسى نشان نجف اشرف، موفق به دریافت اجازات اجتهادى و روایى از استادان مسلّم نجف اشرف گردید. مشایخ روایتى ایشان عبارتند از:

1. حاج میرزا حسین نورى(1254 ـ 1320هـ .ق.). 2. حاج سید اسماعیل صدر (درگذشته 1338 هـ .ق.).

3. شیخ الشریعة اصفهانى (1289 ـ 1361هـ .ق.).

4. آخوند ملا محمدعلى نخجوانى نجفى (1268 ـ 1361هـ .ق.).

مولانا براى عده اى از عالمان فاضل آذربایجان، از جمله آیت الله العظمى مرعشى نجفى، اجازه روایى صادر فرمود.([14])

بازگشت به تبریز

ایشان در سال 1321 هـ .ق. به زادگاه خویش مراجعت نمود و مشغول تدریس فقه جعفرى و ترویج احکام شریعت نبوى و تألیف و تصنیف گردید.([15])

شاگردان

اواسط قرن چهاردهم هجرى قمرى حوزه علمیه تبریز، از جوشش خاصى برخوردار بود. نام آورانى چون حاج میرزا صادق آقا مجتهد (1269 ـ 1351 هـ .ق.) و حاج میرزا ابوالحسن انگجى (1282 ـ 1357 هـ .ق.) حاج سید محمد مولانا، هر کدام صاحب مکتب و حوزه درسى خاصى بودند.

مکتب علمى مولانا، پرورش دهنده دانشورانى چون علامه محقق حاج شیخ عبدالحسین امینى است. ایشان در طول چهل سال تدریس، شاگردان فرزانه اى پرورش داد که در این جا از آنان یاد مى کنیم.

1. علامه، حاج شیخ عبدالحسین امینى (1281 ـ 1349 هـ .ق.).

2. حاج سید مرتضى ایروانى([16]) (1284 ـ 1369 هـ .ق.).

3. حاج شیخ محمدعلى توحیدى([17])صاحب مصباح الفقاهه (1304 ـ 1354 هـ .ق.)

4. حاج میرزا عباسعلى توکلى([18])، از مشاهیر عالمان تبریز.

5. حاج میرزا حسن تیلى تبریزى([19])(1285 ـ 1364 هـ .ق.).

6. حاج سید محمد توتونچى([20])، از ائمه جماعت مسجد گوهرشاد.

7. حاج سید هادى خسروشاهى([21])(1287 ـ 1376 هـ .ق.).

8. حاج میرزا محمد خیابانى، معروف به «بالا مجتهد»([22]) (1270 ـ 1349 هـ .ق.).

9. حاج میرزا عباسقلى چرندابى([23])(1266 ـ 1345 هـ .ق.).

10. حاج سید ابراهیم دروازه اى([24])(1274 ـ 1340 هـ .ق.).

11. حاج میرزا محمد غروى توتونچى([25]) (1284 ـ 1357 هـ .ق.).

12. حاج سید حسین قاضى طباطبایى([26]) (1278 ـ 1354 هـ .ق.).

13. حاج سید مهدى کمارى،([27])صاحب کتاب مباحث الفاظ، در دو جلد.

14. حاج میرزا عبدالرحیم مدرس تبریزى([28]) (متولد 1285 هـ .ق.).

15. حاج سید محمدعلى موسوى زرین([29]) (1249 ـ 1320 هـ .ق.).

16. حاج سید على مولانا، پسر ارشد صاحب ترجمه (1281 ـ 1350 هـ .ق.).

17. حاج سید مصطفى مولانا، پسر صاحب ترجمه (1295 ـ 1363 هـ .ق.).

18. حاج میرزا صادق نصیرى سرابى.([30])

19. حاج سید یوسف راثى هاشمى([31])(1287 ـ 1373 هـ .ق.).

قیام عالمان آذربایجان

رضا شاه ملعون در ابتداى کار، سعى در جلب نظر دانشوران و روحانیان شهرها مى نمود امّا پس از تثبیت قدرت خویش، کاملاً تغییر روش داد و از در عناد و مخالفت با مقدسات و علما وارد گردید. او که از نزدیک شاهد ترقى علما و فعالیت آنها در انقلاب مشروطیت بود، از برخورد جدى با آنها اجتناب مى کرد. ولى بعد از گذشت چند صباحى سعى در محدود کردن نقش آن ها در مسائل مملکتى نمود. اگر چه علما پس از جریان مشروطیت تا حدودى خود را از سیاست دور نگه مى داشتند اما کارهاى ضدمذهبى رضا شاه بار دیگر آنها را به دفاع از حریم مقدسات کشاند. اولین درگیرى عالمان تبریز با حکومت رضاخانى، مربوط به بى عفتى سرلشکر آیرم([32]) در عاشوراى 1304 هـ .ش. است. از جمله عواملى که علماى تبریز را به نهضت و قیام علیه حکومت واداشت عبارتند از:

1 ـ محدود کردن عالمان و جلوگیرى از فعالیت حوزه ها.

2 ـ داستان کلاه پهلوى و متحدالشکل کردن لباس مردم.

3 ـ مبارزه با احکام قطعى اسلام توسط رضاخان.

4 ـ وابستگى رضاخان به انگلیس.

5 ـ تصویب و اجراى قانون نظام وظیفه عمومى([33]) در خدمت بیگانگان.

تبعید

در برابر سیاست هاى غربىِ رضاخانى، روحانیت دست به قیام زدند و خواستار لغو سیاست هاى ضدمذهبى رضاخانى شدند. فقیه مجاهد، مولانا، به اتفاق حضرات آیات، حاج میرزا صادق آقا مجتهد تبریزى([34]) (1269 ـ 1351 هـ .ق)، حاج میرزا ابوالحسن انگجى([35])(1282 ـ 1357 هـ .ق) و حاج میرزا باقر آقا قاضى طباطبائى([36]) (1285 ـ 1366 هـ .ق) با برنامه هاى ضددینى رضاخان مخالفت نمود. رژیم در برابر مخالفت علما چاره اى جز تبعید آنها ندید بنابراین مولانا را به همراه حاج میرزا صادق آقا مجتهد و حاج میرزا ابوالحسن انگجى به کردستان تبعید کرد. تبعید علما در تاریکى شب و در 3 جمادى الاولى (1347 هـ .ق.)، برابر با 2 آذر ماه 1307 به وقوع پیوست.([37]) معروف است عناصر حکومت رضاخان پس از دستگیرى آنها، مدتى در خارج از شهر توقف کردند و جاسوسى را جهت اطلاع از اوضاع شهر فرستادند اما چون عکس العملى از سوى مردم مشاهده نکردند، آنها را به تهران حرکت داده و به سردشت کردستان تبعید نمودند.([38])

مولانا، پس از هفتاد و هفت روز تبعید سرانجام در 13 رجب (1347 هـ .ق.) از تبعید خلاصى یافت و در بیستم رجب همان سال وارد تبریز گردید.([39])

خصوصیات اخلاقى

نیک مردِ زاهد، آیت الله حاج سید محمد مولانا در کارهاى روزانه، نظم و ترتیب خاصى داشت. بیشتر وقتش را صرف تألیف، تحشیه، تعلیقه، مطالعه و تدریس مى نمود. هیچ گاه بدون مطالعه تدریس نمى کرد و بدون جهت درس هاى خود را تعطیل نمى نمود. فقط دو ـ سه روز آخر که بیمارى اش رو به وخامت گذاشته بود درس ها را تعطیل کرد.([40])

ایشان عشق و علاقه فراوانى به عبادت داشت. در سایه همین عشق و علاقه وافرى که به درگاه حضرت احدیت داشت، مدت ها پیش از وفاتش نمازهاى یومیه خود را از روى احتیاط اعاده مى نمود.([41])

در کنار کارهاى علمى، اجتماعى، فرهنگى و سیاسى، در مسجد نزدیک منزلشان به اقامه نماز جماعت مى پرداخت و با موعظه هاى شیرین و حکیمانه اش مردم را بهره مند مى ساخت. از جدل و مناظره پرهیز مى نمود. محبوب قلوب مؤمنان بود و از احترام خاصى در بین مردم برخوردار بود.([42])

در مصرف وجوهات شرعیه دقت کامل داشت. موارد مصرف آن را دقیقاً مشخص نموده و در دفترچه مخصوص یادداشت مى کرد. از رسیدگى به وضع معیشتى اهل علم، فقرا و مستمندان دریغ نمى ورزید و همواره غمخوار و یاور آنها بود.([43])

یارى مظلومان

در جنگ جهانى دوم که دولت هاى استعمارگر روسیه، انگلیس و آمریکا به ایران هجوم آورده و خواهان تسلط بر ایران بودند فقرا و مستمندان در وضع بسیار سختى به سر مى بردند. گرسنگى و فقر بى داد مى کرد. در چنین شرایطى، حضرت آیت الله مولانا، با صدور اعلامیه اى در 10 صفر (1361 هـ .ق.) مطابق با 19 اسفندماه (1322 هـ .ش.) تجار و ثروتمندان را به یارى مظلومان فرا مى خواند. متن اعلامیه ایشان بدین شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم، اوضاع حالیه شهر تبریز و اطراف ـ از جهت گرانى قیمت هاى آذوقه و ناتوانى اغلب اهالى ـ محتاج به بیان نیست.

اگر ارباب قدرت و مکنت به این زودى به تکلیف شرعى خود عمل نکنند قطعاً باعث اتلاف نفوس محترمه و سبب نزول بلیات خواهد شد. قال الله تعالى: «اَفَاَمِنَ اَهْلُ القُرى اَن یَأتِیَهُمْ بأسنابَیتاً وَ هُمْ نائِموُنَ أوَ أَمِنَ اَهلُ القُرى اَن یَاْتِیَهُمْ بَأْسُْنَا ضُحىً وَ هُم یَلْعَبُونَ»([44]) ولى بحمدالله از قرار معلوم اشخاص نیکوکار و خیّرى درصدد عمل به وظایف دینى و شرعى خود بر آمده اند و از وجوه شرعیه اى که مثل مال امام ـ علیه السلام ـ محتاج به اذن حاکم شرع است، خواستار اجازه مى باشند، که در مورد فقرا و مستمندان خرج کنند. و اقلّ، صریحاً با کمال تشکر از این قبیل اشخاص، اجازه مى دهم که از مال امام ـ علیه السلام ـ هر چه زودتر به این امر مهم قیام نموده و وجوه شرعى خود را به آقایان مفصلة الاسامى که تعیین شده و مورد اعتماد و وثوق مى باشند، پرداخت نمایند و آنها نیز آن وجوه را در موردش خرج و محتاجین را از ورطه هلاکت نجات دهند و خداوند متعال نیز آنها را از هلاکت و سوء عاقبت نجات کرامت فرماید!([45])

مِن الاحقر محمد الموسوى

تراوش قلم

مولانا در طول زندگانى ارزشمند خویش، از هر فرصتى در جهت نگارش و تألیف، سود جسته و حاصل این تلاش و کوششِ پى گیر، پیدایش آثار سودمندى است. ایشان در زمینه هاى فقه، اصول، فلسفه، کلام، رجال، تفسیر و ادبیات اثرات ماندگارى از خود به یادگار گذاشته است. برخى از آثار وى در زمان حیاتش به چاپ رسیده و برخى دیگر، بعد از وفات او توسط فرزند ارشدش حاج سید على مولانا چاپ و نشر یافته است.

آثار قلمى ایشان عبارت است از:

1. اثنا عشرة مسألة مهمة

2. الاجتهاد و التقلید

3. احکام الوصیة

4. ارشاد الانام فى اثبات النبوة العامة و الخاصة

5. الاستصحاب

6. براهین الحق فى عدة رسائل اصولیة و فقهیة([46])

این کتاب مشتمل بر حجیت خبر واحد، حجیتِ شهرت، قاعده ضرر، مسأله مالکیت عبد، تعیین حدود کعبه و تعیین ذکر رکوع و سجود است. این کتاب همراه با رساله «الحق و الحکم»، تألیف شیخ هادى تهرانى، در سال 1330 در تبریز به چاپ رسیده است.

7. تداخل الاغسال

8. التفسیر الوجیز([47])

این کتاب براى اولین بار در سال 1380هـ .ق. در قطع جیبى به چاپ رسیده و چاپ دوم آن با تحقیق مالک محمودى و با مقدمه آیت الله مولانا ـ نوه مفسر ـ در سال 1418هـ .ق. از طرف مؤسسه الامام المنتظر(عج) به زیور چاپ آراسته شده است.

9. حاشیة شرح الباب الحادى عشر

10. حاشیة شوارق الالهام فى الکلام

11. حاشیة فرائد الاصول

12. حاشیة على مباحث الالفاظ مِن الفصول

13. حاشیة قوانین الاصول

14. حکم الاستطراق

15. السِحْر و العلوم الخمسة المخفیّة

16. شرح تشریح الافلاک

17. طریق الهدایه فى علم الدرایة([48])

کتاب مذکور با تحقیق محمدرضا جدیدى، در دفتر سوم میراث حدیث شیعه، در سال 1378 به چاپ رسید.

18. الفرق بین الحق و الحکم

19. الفوائد الاربع عشرة فى المسائل الکلامیه و الحکمیة

20. قاعده لاضرر

21. القصر و الاتمام

22. الماء المستعمل فى دفع الخبث

23. مصباح الاعلام فى مدارک الاحکام فى الطهارة و الصلاة([49])

24. مصباح السالکین و زاد المسافرین فى معرفة القبلة([50])

این کتاب در سال 1349 به چاپ رسیده است.

25. مصباح الوسائل فى شرح الرسائل([51])

26. مفتاح المطالب فى شرح المکاسب([52]) (دو جلد). جلد اول این کتاب، در سال 1340، توسط حاج سید على مولانا به چاپ رسیده است.

27. رسالة فى نصاب النقدین و الغلاّت.

28. رسالة فى کیفیة تعلقِ الخمس بالعین

29. رسالة فى المسائل المتفرقه

30. رسالة فى بیان احکام الوقوفین فى الحج

31. رسالة فى حکم الولایة من قبل الجابر

32. رسالة فى حکم ما جعل طریقاً عدوان

33. رسالة فى الانفحة و حکمه

34. رسالة فى بعض مهمات سائل القصر

35. رسالة فى حکم الصلوة فى الشعرِ الملاصق لبدن المصلى و ثوبه([53])

از منظر دیگران

حُسن خُلق، هوش سرشار، اخلاق حمیده، صراحت لهجه، زبان گویا و خصوصیات بارز دیگر ایشان موجب شده است که تراجم نگاران از ایشان به نیکى یاد کنند. ما، در ذیل، به پاره اى از آنها اشاره مى کنیم.

مورخ و رجالى معروف حاج ملا على واعظ خیابانى در مورد صفات پسندیده وى، مى نگارد:

«آن مرحوم، از اکابر مجتهدین تبریز و مرجع احکام و فتاوى، محقق، مدقّق، ثقه، نقه، فقیه، اصولى، عالم، فاضل، عادل، متواضع، متخلق به اخلاق حمیده، منصف در مقام مباحثه و غیر مجادل در مواقع مذاکره، نظیر او در این اوصاف ندیدم. مقبول تمام طبقات ناس و محبوب قاطبه انام، با این تفرق آراء و تشتّت اهواء و حواس پیوسته، مشغول تدریس و تألیف و تصنیف، بالجمله عالم حقیقى و فقیه واقعى بود. قدس الله سره و اکمل برَّه».([54])

2. مرحوم، علامه متتبع، میرزا محمّدعلى مدرس خیابانى، در مورد ایشان مى نویسد:

«از علماى تبریز عصر حاضر و از اصدقاى این نگارنده مى باشد که داراى اخلاق فاضله و ملکات حمیده بود... و داراى اجازه اجتهادى و روایتى از اساتید خود مى باشد.»([55])

3. مؤلفِ مفاخر آذربایجان، در مورد ایشان مى نگارد:

«این مرد بزرگ از جهات گوناگون مانند علو طبع، استغناى از همه، بى اعتنایى به ریاست، صراحت لهجه، زبان صدق و گویا، قلم و بیان شیوا و رسا، قیافه جذاب، سیماى دلنشین و آراستگى به صفات کریمه دیگر از قبیل توکل، شجاعت و امثال این ها، در میان اقران خود کم نظیر و ممتاز بودند.»([56])

4. آیت الله مرعشى نجفى در اجازه نوه صاحب ترجمه (آیت الله حاج سید ابوالحسن مولانا) چنین مى نگارد:

«... از کسانى که من از آن ها روایت مى کنم، با اجازه و قرائت علاّمه ذو فنون مؤلّف و مصنّف بزرگوارى است که مطالب (علمى) را با اسلوب و روش نیکو بیان مى کند. فقیه و اصولى و رجالى بلند مرتبه اى است حجت الاسلام، آیت الله حاج سیّد محمد بن عبدالکریم موسوى تبریزى، مشهور به «مولانا» و این سید جلیل القدر، یکى از حسنات زمان و افتخارات بلاد آذربایجان مى باشد.»([57])

5. نوه فرزانه اش پرفسور حمید مولانا،([58]) در مورد صفات و مبارزات جد عالیقدرش مى نویسد:

«براى اولین بار در کودکى و در تبریز بود که کلمات و واژه هاى «دولت غاصب»، «مشروعیت»، «مشروطه» و «حقانیّت» را از زبان پدربزرگم، مرحوم آیت الله العظمى حاج سیّد محمّد مولانا شنیده و آموختم. او به مشروعیت دولت هاى «ملى» مانند پهلوى اعتقاد نداشت و تا آنجا که مى توانست با آن مبارزه مى کرد. وى در مدت اقامت و تحصیل در نجف و بین النهرین، از استکبار جهانى و تجاوز انگلستان و سایر قواى اروپایى به مردم و سرزمین هاى اسلامى، شخصاً آگاه بوده و دیده بود که چگونه مشروطه را مسخ کرده و دزدیده اند! او و دانشورانى مانند او نمونه «جامعه مدنى اسلامى» و ابعاد عرضى و شرعى آن بودند. من درس اولیه «جامعه، دولت» و شکاف این دو در ممالک اسلامى را از او آموختم.»([59])

6. نوه فاضلش حاج سید ابوالحسن مولانا، در مورد صفات جد بزرگوارش مى نگارد:

«جد بزرگوار ما آیت الله العظمى مولانا از بزرگان علماى تبریز، مرجع احکام و فتاوى، محقق، مدقّق، فقیه، اصولى، رجالى و در حسن خلق پسندیده و کم نظیر بود.»([60])

وفات

سرانجام این عالم ربانى، سید محمّد مولانا پس از شصت و نُه سال عمر بابرکت در شب جمعه 18 جمادى الاولى (1363 هـ .ق.) برابر با 21 اردیبهشت 1323 زندگانى را بدرود گفت و روح بلندش در ملکوت اعلى جاى گرفت. با انتشار خبر رحلتِ جانسوز مرجع تقلید شیعه، مردمِ خوب آذربایجان و تبریز بازار را تعطیل کرده و در مساجد و حسینیه ها به سوگ نشستند.

پیکر مطهر او پس از غُسل، تکفین و اقامه نماز، بر دوش مردم تبریز تشییع، و در زادگاهش به صورت موقت دفن گردید. جسم پاکش پس از مدتى به نجف اشرف منتقل و در جوار مرقد مطهر جد بزرگوارش، حضرت على بن ابى طالب(علیه السلام)، به خاک سپرده شد.([61])رحمت و رضوان خدا شامل حال او باد!

فرزندان

آیت الله مولانا(قدس سره) یازده فرزند ـ نه پسر و دو دختر ـ داشت. سه تن از فرزندان ایشان، در شمار عالمان و فرزانگان عصر خود بودند. گرچه شعاع نور تابناک پدر آن ها را تحت سیطره خویش درآورد. امّا نام آن ها هرگز از صفحات تذکره ها محو نخواهد شد.

1. حاج سید على مولانا (1281 ـ 1350ش.)

فقیه وارسته حاج سید على مولانا، پسر ارشد آیت الله مولانا، در شب دهم ربیع الاول (1320هـ .ق.) در نجف اشرف دیده به جهان گشود. در دوران کودکى به همراه پدر عازم تبریز شد. تحصیلات مقدماتى و ادبیات متداول و سطوح را در تبریز فراگرفت و در بیست سالگى راهى عتبات عالیات گردید. در آن دیار، از محضر استادان عالیقدر و بزرگان علم و پژوهش، آقا شیخ احمد کاشف الغطاء (1292 ـ 1344هـ .ق.)، حاج شیخ محمدحسین کاشف الغطاء (1296 ـ 1373 هـ .ق.)، حاج سیّد محمد حجّت کوه کمرى (1310 ـ 1372 هـ .ق.)، حاج شیخ ضیاءالدین عراقى (1278 ـ 1361 هـ .ق.)، حاج شیخ محمدحسین غروى کمپانى (1296 ـ 1361هـ .ق.) و حاج سید ابوالحسن اصفهانى (1284 ـ 1365 هـ .ق.)، بهره مند گردید و موفق به کسب اجازه اجتهاد از استادان عالیقدر شد

حاج سید على مولانا، پس از شش سال اقامت در کنار مرقد مطهر على(علیه السلام) در 17 محرم (1346 هـ .ق.) به وطن خویش بازگشت و به تدریس علوم دینى، تبلیغ احکام نبوى(صلى الله علیه وآله)، تألیف کتاب هاى اسلامى و تربیت طلاب علوم دینى پرداخت.

او در اثر جدیت و پشتکار، آثار پربرکتى از خود به یادگار گذاشت که عبارتند از:

1. تقریرات دروس فقه آیت الله حجت

2. تقریرات دروس اصول آیت الله حجت.

3. صحت و سلامت

4. آثار المعاصى

5. نصایح المعصومین(علیهم السلام)

6. لطائف الاخبار

7. مرآة الحج

8. شرط و جز

9. الفروق بین المرء و المراة فى الاحکام

10. البرکات

11. سیره حسنه

12. حکایات المعصومین

13. کیف اصبحت

14. چهل حدیث

15. خدا، نه طبیعت، منظومه اى در اثبات صانع

16. حج نامه منظومه اى در اعمال حج و سفرنامه

17 و 18. بخش اول و دوم در منظوم، در حالات پنج تن آل عبا(علیهم السلام)

19. تعدیل المیزان که آخرین کتاب ایشان است.

سرانجام این مرد بزرگ در 22 شوال (1392هـ .ق.) در سن هفتاد و دو سالگى در تهران دار فانى را وداع گفت و در شهر مقدس قم، قبرستان ابوحسین، مقبره خانوادگى صادقیان، به خاک سپرده شد.

2. حاج سید مرتضى مولانا (1290ـ1358ش.)

خطیب توانا حاج سید مرتضى مولانا 21 رجب (1330 هـ .ق.) در تبریز به دنیا آمد. دروس حوزوى را در زادگاهش فراگرفت. و آنگاه به خطابه روى آورد. ایشان از بزرگ ترین وعاظ تبریز بود و بیانى شیرین و رسا داشت. وى داراى کتابخانه مفصلى بود که بعد از وفاتش به کتابخانه مدرسه حضرت ولیعصر (عج) تبریز اهدا گردید.

حاج سید مرتضى مولانا در کنار خطابه هاى شیرین و تبلیغ احکام الهى آثار سودمندى به شرح ذیل از خود به یادگار گذاشته است:

1. مسأله حج (خطى)

2. العنبر فى مجالس المنبر که چاپ شده است.

3. وقایع الایام (خطى)

4. کشکول (خطى)

سرانجام ایشان در 12 محرم (1400 هـ .ق.) وفات نمود و در قبرستان وادى رحمت شهر تبریز مدفون گردید.

3. حاج سید مصطفى مولانا (1295 ـ 1363ش.)

حاج سید مصطفى مولانا یک ساعت به غروب 29 محرم (1335 هـ .ق.) در بیت تقوا و فضیلت در تبریز دیده به جهان گشود. دروس حوزوى را در زادگاهش از محضر پدرش، سید محمد مولانا، حاج سید على مولانا، برادرش و حاج میرزا على اکبر نحوى فراگرفت.

در سال 1355 هـ .ق. عازم حوزه هزار ساله نجف گردید و از جلسات درس استادان بزرگى همچون حاج شیخ احمد اهرى (1305 ـ 1365هـ .ق.)، حاج میرزا باقر زنجانى (1312 ـ 1392 هـ .ق.)، حاج سید ابوالحسن اصفهانى (1284 ـ 1365 هـ .ق.)، حاج شیخ محمّدحسین اصفهانى (1296 ـ 1361 هـ .ق.) و حاج شیخ محمّدعلى کاظمینى، صاحب تقریرات مرحوم نایینى، استفاده هاى شایانى برد و با کوله بارى از علوم آل محمّد(صلى الله علیه وآله) به وطن خود بازگشت. از تألیفات ایشان مى توان به «حقوق والدین و فرزند» اشاره نمود. این عالم فرزانه در 11 ربیع الثانى (1405 هـ .ق.) در تبریز وفات یافت. و پس از تغسیل و تکفین و اقامه نماز توسط آیت الله حاج سید ابوالحسن مولانا، در قبرستان وادى رحمت به خاک سپرده شد.

نوادگان

سه تن از نوادگان آیت الله سید محمد مولانا از شخصیت هاى کشور اسلامى مان هستند. ما در ذیل به گوشه هایى از زندگانى آن ها اشاره مى کنیم:

1. آیت الله حاج سید ابوالحسن مولانا

پدر شهید، آیت الله حاج سید ابوالحسن مولانا، فرزند آیت الله حاج سید على مولانا، در سال 1303 ش. در نجف متولد گردید و در دوران کودکى همراه والدین به تبریز رفت. دروس مقدماتى حوزه را در تبریز فراگرفت و در سال 1321 به قم مهاجرت نمود. وى در قم از محضر آیات، سید محمدرضا موسوى گلپایگانى، سید محمّدتقى خوانسارى، مرعشى نجفى، عبدالکریم خویینى، سید حسین قاضى طباطبایى، علاّمه طباطبایى، محقق داماد، بروجردى و حجت بهره برد. در سال 1376 هـ .ق. راهىِ عتبات عالیات گردید و از محضر درس آیت الله خویى و آیت الله شیخ حسین حلى سود جست. ایشان بعد از یک سال اقامت در نجف به تبریز مراجعت نمود و هم اکنون از استادان سطوح عالیه است. ایشان داراى تألیفات بسیارى بوده که مهم ترین آن ها «النجم الزاهر فى صلاة المسافر» تقریرات درس آیت الله حجت است.

2. آیت الله حاج سید ابوالقاسم مولانا

حاج سید ابوالقاسم مولانا، فرزند کوچک حاج سید على مولانا است. وى دروس حوزوى را در تبریز و قم فراگرفت و هم اکنون در تبریز در سنگر مسجد و محراب مشغول فعالیت است.

3. پروفسور سید حمید مولانا

استاد، پروفسور سید حمید مولانا، فرزند مرحوم سید کریم، در سال 1315 در تبریز دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایى و متوسطه را در تبریز و تهران به پایان رساند و در سال 1334 سردبیر نشریه «کیهان فرهنگى» گردید. استاد در اثر سعى و کوشش فراوان در سال 1337 با استفاده از بورس تحصیلى راهى ایالات متحده آمریکا گردید و در دانشگاه «نورت وسترن» مشغول تحصیل شد. ایشان، در مدت کوتاهى درجه لیسانس و فوق لیسانس را در اقتصاد و سیاست و ارتباطات و روزنامه نگارى اخذ نمود. ایشان دوره دکتراى خود را در رشته هاى علوم سیاسى و بین المللى و اقتصاد و ارتباطات ادامه داد و در همان دانشگاه موفق به دریافت درجه دکترا گردید. وى بعد از اتمام تحصیلات در سال 1342 ش. به وطن خود مراجعت نمود، ولى به دلیل جوِّ خفقان حاکم بر کشور دوباره راهى آمریکا گردید و در آنجا ماندگار شد.

پروفسور مولانا، پس از اقامت در آمریکا، شروع به تدریس نمود و به مقام استادى رسید. ایشان در همه قاره هاى جهان تدریس نموده و شاگردان با استعدادى پرورش داده است. هم اکنون شاگردان ایشان در بیشتر کشورهاى جهان، پخش شده اند و مشغول تعلیم و تربیت هستند.

وى داراى تألیفات گوناگون در رشته هاى مختلف است، که به زبان هاى زنده دنیا ترجمه شده است. مجموعه آثار ایشان را مى توان در بیست جلد کتاب و صدها مقاله در روزنامه و مجلات مختلف جهان مشاهده کرد.([62])


[1]. سید معین الدین على تبریزى، ملقب به، شاه قاسم الانوار، از مشاهیر عرفا در سال 757 هـ .ق. در سراب به دنیا آمد. او نزد شیخ صدرالدین، موسى اردبیلى، به تحصیل پرداخت. پس از مدتى اقامت در گیلان، در عهد سلطنت تیمور و پسرش شاهرخ، به خراسان رفته و در هرات ساکن شد. در آنجا پیشرفتهاى شایانى نصیب او گردید و مریدان و شاگردان بىشمارى از اطراف به خدمتش شتافتند. رشد و عظمتش به حدى بود که شاه وقت را تحت الشعاع قرار داد. وى، در سال 837 هـ .ق. در جاجرودِ شهر جام وفات یافت و در همان جا به خاک سپرده شد. تألیفات ایشان عبارتند از:

1 ـ مثنوى «انیس العاشقین» یا «رسالة الامانة» 2 ـ «تذکرة الاولیاء» یا «مقامات العارفین» 3 ـ دیوان اشعار 4 ـ مثنوى «انیس العارفین». (جامع الانساب، ص 63).

[2]. المسلسلات فى الاجازات، سید محمود مرعشى نجفى، ج 2، ص 389.

[3]. شهرستان سراب در قسمت میانى استان آذربایجان شرقى قرار گرفته است. سراب، از شمال به مشگینشهر، از جنوب به شهرستان میانه و کوهستان بزغوش، از شرق به اردبیل و از غرب به تبریز (بخش هریس) محدود شده است. سراب در 47 درجه و 34 دقیقه طول جغرافیایى و 37 درجه و 57 دقیقه عرض جغرافیایى قرار دارد. شهر زیباى سراب، از قدیم، مهد پرورش بزرگ مردان علم و دانش بوده است. (فرهنگ جغرافیایى آذربایجان شرقى، ص 347).

[4]. منصب شیخ الاسلامى، مهمترین سمتى بود که از طرف دولت و حکام وقت به بعضى از عالمان دینى داده مىشد. شیخ الاسلام، در بیشتر مواقع منصب قصاوت شهر را بر عهده داشت.

[5]. سید صدرالدین، برادر سید محمدتقى شیخ الاسلام، بانى مسجد سید صدرالدین است. این مسجد، به مسجد جامع رئیس هم معروف است. سید صدرالدین در زمان محمد شاه قاجار مىزیست. او خدمات ارزندهاى به کشور نموده است. (آثار باستانى، ج 2، ص 554).

[6]. زندگى نامه آیت الله العظمى مولانا، به قلم سید ابوالحسن مولانا، خطى.

[7]. همان.

[8]. همان.

[9]. ستارگان درخشان، حسین دوستى، ص 166.

[10]. زعماء الشیعه، خطى.

[11]. همان، زندگىنامه آیت الله مولانا، خطى.

[12]. زعماء الشیعه، خطى.

[13]. زندگى نامه آیت الله مولانا، خطى.

[14]. المسلسلات فى الاجازات، ج 2، ص 389.

[15]. زندگىنامه آیت الله مولانا، خطى.

[16]. آشناى جانان، محمد الوانساز خویى، خطى گنجینه دانشمندان، ج 4، ص 382.

[17]. شهر اوجان، ص 292.

[18]. مقدمه تفسیر وجیز سید محمد مولانا.

[19]. آثار الحجة، ج 2، ص 90 آشناى جانان، خطى.

[20]. مفاخر آذربایجان، ج 5، ص 2853.

[21]. نامداران تاریخ، ج 2، ص 378.

[22]. مفاخر آذربایجان، ج 5، ص 2852.

[23]. عرشیان خاکنشین، خطى.

[24]. آشناى جانان، خطى.

[25]. نامداران تاریخ، ج 2، ص 342.

[26]. آشناى جانان، خطى.

[27]. مفاخر آذربایجان، ج 5، ص 2853.

[28]. آشناى جانان، خطى.

[29]. همان.

[30]. گنجینه دانشمندان، ج 2، ص 293.

[31]. نامداران تاریخ، ج 2، ص 380.

[32]. سرلشکر آیرم، امیر لشکر تبریز در روز عاشوراى 1304 در استخر شاهگلى با زنان بدنام به شراب خوارى و الواطى پرداخت. این کار زشت، بر اهالى تبریز گران آمد و دست به تظاهرات و مخالفت زدندو آیت الله انگجى به این کار زشت آیرم اعتراض نمود و فرمود: «من نمىتوانم ببینم که یک فرمانده لشکر و یک حاکم که حافظ ناموس و حیثیت عمومى است، شرابخوارى کند و شیشه خالى را در استخر بیندازد و براى تفریح هدف گلوله قرار دهد. من حاضرم که این خانه بر سرم فرود آید و بمیرم به شرطى که پاى رضا شاه از ایران کنده شود.

[33]. زندگى و مبارزات آیت الله قاضى طباطبایى، رحیم نیکبخت و صمد اسماعیل زاده، ص 62.

[34]. مفاخر آذربایجان، ج 1، ص 276.

[35]. آشناى جانان، محمد الوانساز خویى، خطى.

[36]. مفاخر آذربایجان، ج 1، ص 302.

[37]. زندگىنامه آیت الله مولانا، خطى.

[38]. سیماى ارسباران، سعید عباس زاده، ص 58.

[39]. زندگىنامه آیت الله مولانا، خطى.

[40]. همان.

[41]. همان.

[42]. همان ریحانة الادب، ج 2، ص 86.

[43]. زندگىنامه آیت الله مولانا، خطى.

[44]. اعراف /97، 98.

[45]. زندگىنامه آیت الله مولانا، خطى.

[46]. شیخ آقا بزرگ تهرانى کتاب یاد شده را تحت عنوان «براهین الفقه» ضبط نموده است. (الذریعه، ج 3، ص83، مؤلفین کتب چاپى، خان بابا مشار، ج 5، ص 570.

[47]. الذریعه، ج 4، ص 319.

[48]. همان، ج 15، ص 170 مولفین کتب چاپى، ج 5، ص 571 معجم المؤلفین، ج 10، ص 191 مصفى المقال فى علم الرجال، ص 439.

[49]. الذریعه، ج 21، ص 102.

[50]. همان، ج 21، ص 110 مؤلفین کتب چاپى، ج 5، ص571.

[51]. همان، ج 21، ص 122 مولفین کتب چاپى، ج 5، ص571.

[52]. همان، ج 21، ص 349.

[53]. زعماء الشیعه، سید محسن هدایت خویى، خطى.

[54]. علماى معاصرین، ملا على واعظ خیابانى، ص191 معجم الرجال الفکر و الادب، هادى امینى، ج 3، ص 183 معجم المؤلفین، عمررضا کحاله، ج 10، ص 191.

[55]. ریحانة الادب، میرزا محمدعلى مدرس تبریزى، ج 2، ص 86 المسلسلات فى الاجازات، ج 2، ص 388.

[56]. مفاخر آذربایجان، عبدالرحیم عقیقى بخشایشى، ج 5، ص 2853 زعماء الشیعه، خطى.

[57]. طنین تعهد، کریم فیضى تبریزى، ص 26.

[58]. زندگى نامه آیت الله مولانا، خطى.

[59]. همان.

[60]. همان.

[61]. همان زعماء الشیعه، خطى.

[62]. طنین تعهد، کریم فیضى تبریز، ص 26.

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

مشخصات فردی

نام سید محمد
نام خانوادگی مولانا(موسوى تبریزى)
نام پدر حاج میر عبدالکریم موسوى تبریزى
نام معروف سید محمد مولانا
خاندان مولانا
نسب امام موسی کاظم علیه السلام
تاریخ تولد (شمسی) 1255/10/27
تاریخ تولد (قمری) 1294/3/1
مکان تولد ایران،آذربایجان شرقی،تبریز
تاریخ فوت (شمسی) 1323/2/21
تاریخ فوت (قمری) 1363/5/18
مکان فوت ایران،آذربایجان شرقی،تبریز
مکان دفن عراق،نجف اشرف

شاگردان

تالیفات

No image

الاجتهاد و التقلید

No image

احکام الوصیة

No image

الاستصحاب

No image

تداخل الاغسال

No image

التفسیر الوجیز

No image

حاشیة فرائد الاصول

No image

حاشیة قوانین الاصول

No image

حکم الاستطراق

No image

شرح تشریح الافلاک

No image

قاعده لاضرر

No image

القصر و الاتمام

حکایات

No image

خصوصیات اخلاقى

مطلب مکمل

کتاب گلشن ابرار - جلد چهارم

کتاب گلشن ابرار - جلد چهارم

مجموعه گلشن ابرار خلاصه ای از زندگی و شرح حال علمای اسلام است که اثری است که در چندین جلد توسط جمعی از پژوهشگرن حوزۀ علمیۀ قم زیرنظر پژوهشکدۀ باقرالعلوم (علیه السّلام) تألیف شده است.

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS