21 فروردین 1395, 11:46
دروغ گو از ارتكاب گناه، چندان ابايي ندارد. او اگر از گناه ميهراسيد، دروغ نميگفت. دروغ او را بر گناه جري ميكند، تنها هراس دروغ گو از ارتكاب گناه، همانا دانستن دگران است. وي اگر اطمينان يابد كه از گناه و بدكاريهايش، كسي آگاه نخواهد شد، هر گناهي را مرتكب شده و از زشت كاري دريغي نخواهد داشت. دروغ اين مشكل را براي وي حل ميكند و او را اطمينان ميدهد كه نخواهد گذارد كه دگران به گناهش پي ببرند. دروغ گو با خود ميانديشد كه اگر كسي به من بد گمان شد، زود انكار ميكنم و ميگويم: كه من نكرده ام؛ ميگويم: چنين پيش آمدي رخ نداده و اگر بر فرض هم رخ داده، من مرتكب آن نبوده ام؛ ادله و براهيني براي برائت خود اقامه خواهم كرد و خود را پاك دامن نشان ميدهم و قيافهاي معصومانه به خود خواهم گرفت، بهطوري كه همه كس مرا بيگناه بداند. او ميگويد: انكار، چه چيز خوبي است، هم انسان به خواهش دل رسيده و هم به وسيله انكار، خود را بيتقصير، معرفي ميكند. اينگونه فكر، در گناهان را به روي او باز ميكند و هر مانعي را از پيش پايش بر ميدارد. پس دروغ، كليد ارتكاب همه گناهان است.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان