دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

آلفرد. جی. آیر (1989-1910) Alfred J. Ayer

No image
آلفرد. جی. آیر (1989-1910) Alfred J. Ayer

كلمات كليدي : آير، پوزيتيويست، معناداري تجربي، تأييدپذيري تجربي، مشاهده

نویسنده : سعيده شاه مير

سر آلفرد آیر، فیلسوف تجربی مشرب انگلیسی، در سال 1910 در خانواده ای متمول به دنیا آمد و در مدرسه معروف آیتون[1]، تحصیل کرد. او جزو شاگردانی بود که به واسطه استعداد بسیار از بورس تحصیلی برخوردار شد و سپس در دانشگاه مشهور اکسفورد، به تحصیل در دوره عالی پرداخت. در سال 1932 فارغ التحصیل شد و تا مدتی در دانشگاه وین به بررسی پوزیتیویسم مشغول شد، که تا آن زمان، نزد انگلیسی زبانان، هنوز معروفیتی نداشت.

او در طول زندگی کاری‌اش همواره به تدریس مشغول بود. در سال 1933 با سمت دانشیاری به اکسفورد برگشت و در سال 1935 عضو کالج کرایست چرچ[2] گردید. در سال 1945 به واسطه جنگ از ادامه مطالعات خود بازماند. در این سال او به عنوان رئیس کالج وادهام[3] برگزیده شد و به تدریس ادامه داد. در سال بعد کرسی استادی فلسفه و منطق را در دانشگاه لندن احراز نمود و تا سال 1959 در این سمت باقی ماند. پس از مدتی به اکسفورد بازگشت و در کرسی استادی به تدریس منطق پرداخت. او تا سال 1987 چندین بار در ایالات متحده در کالج بارد[4] به تدریس پرداخت.

در سال 1988 اندکی قبل از مرگش، در مقاله‌ای با عنوان «هنگام مرگ، چه می‌بینم؟» به توصیف تجربیات نامعمول نزدیک مرگ پرداخت. او در مقام یک لاادری [5] می‌گوید: "در حالی که بسیار ضعیف شده‌ام، احساس می‌کنم که زندگی پس از مرگ ادامه دارد، اما امیدوارم که چنین نباشد". وی چندی بعد بیان کرد که آنچه گفته است صرفاً تجربه اوست، نه باور به این که جهانی پس از مرگ وجود دارد.

نوشته‌های آیر بسیار گسترده‌اند، در میان این آثار کتاب زبان، حقیقت و منطق (1936)، به دلیل اهمیت فلسفی‌اش، در معرفی دیدگاه‌های حلقه وین به جهان انگلیسی زبان، نقش پر رنگ‌تری ایفا می‌کند. او در این کتاب، معیار تحقیق‌پذیری را در مورد ارزش‌یابی‌های اخلاقی و دعاوی متافیزیکی، و به طور کلی آنچه فراتر از تجربه می‌رود، به کار برد. در سال‌های بعد، او تحقیقات معرفت‌شناختی ارزشمندی را در کتاب‌های مسأله معرفت (1956) و مفهوم انسان (1963) عرضه کرد.

آیر علی رغم آگاهی به مشکلات پوزیتیویسم منطقی به آن اعتقاد داشت، و پرجاذبه‌ترین جنبه آن را نقش مثبتی می‌دانست که این رویکرد در پژوهش های فلسفی قرن اخیر بر عهده گرفته است، و همچنین تأکید این نهضت بر لزوم روشن‌اندیشی و جستجوی مبانی روشن و واضح، و پرهیز از پنهان شدن در پشت بازی‌های کلامی و تصنعات لفظی.[6]

طرفداران پوزیتیویسم، تلاش‌های فراوانی در جهت تدوین و تصحیح اصل معناداری جملات، یعنی اصل تحقیق‌پذیری، انجام دادند، و همواره در مقام ارائه این ملاک، با انتقادات فراوانی روبرو بودند و کوشیدند راه‌حل‌هایی ارائه کنند، تا بتوانند معنادار بودن مفاهیم مربوط به حوزه علوم تجربی، به ویژه فیزیک را توجیه کنند. آیر به عنوان یکی از حامیان سرسخت پوزیتیویسم، تلاش کرد در ویراست دوم کتاب زبان، حقیقت و منطق (1948) به برخی انتقادها، پاسخ داده و بیان دقیق‌تری از اصل تحقیق‌پذیری ارائه دهد، اما نظریه تحقیق‌پذیری نه تنها قادر به توجیه معناداری قضایای تجربی نبود، حتی در مواردی توان توجیه معناداری قضایای شخصیه که از ادراکات حسی خبر می‌داد، و همین طور عبارات حاکی از حوادث گذشته را نداشت.[7]

رهیافت آیر جهت تمییز احکام علمی از احکام غیر علمی، تأییدپذیری تجربی بود. این نگرش، نوعی عقب‌نشینی کامل از اصل تحقیق‌پذیری تجربی به حساب می‌آمد. با تکیه بر دیدگاه آیر، گزاره‌ها یا مستقیماً تأییدپذیر هستند، بدین معنا که خود خبردهنده از یک مشاهده هستند، یا به صورت غیرمستقیم تأیید پذیرند. مطابق تأییدپذیری غیر مستقیم، گزاره‌ای معنادار تجربی است که یک گزارش مشاهدتی ممکن‌التحققی، به عنوان شاهد، صدق آن را تأیید کند. به عبارت دیگر گزاره دارای معنای معطوف به واقعیت است، اگر و فقط اگر آن شخص بداند، گزاره مذکور، تحت چه شرایطی تأیید می‌شود. در این فرایند او کوشید رابطه منطقی میان احکام معنی‌دار تجربی و احکامی که مشاهدات را ثبت می‌کنند، یعنی قضایای شخصیه (مشاهدتی) و قابلیت استنتاجی قضایای مشاهدتی را روشن سازد.[8]

در صورت‌بندی این ملاک آیر اظهار داشت: قضیه S، معنادار تجربی است اگر و فقط اگر قضیه شخصیه O، از عطف منطقیS و مقدمات کمکی Pi قابل استنتاج باشد، بدون آن که بتوان آن را از Pi به تنهایی استنتاج کرد.[9]

او به زودی دریافت که ملاک او برای قابلیت استنتاج، عام و فراگیر است و می‌توان مقدماتی تجربی یافت، که هر عبارتی را، هر چه که باشد، به عنوان معنی‌دار تجربی وصف کند. به عنوان مثال:

«هستی زاینده نیستی است» = S

با اضافه کردن مقدمه کمکی

«اگر هستی زاینده نیستی است، آنگاه این قلم سبز است» =Pi

می‌توان قضیه شخصیه

«این قلم سبز است» = O

را نتیجه گرفت، قضیه‌ای که از مقدمات کمکی به تنهایی قابل استنتاج نیست. در این صورت مطابق ملاک آیر، می‌توان مدعی شد که S = «هستی زاینده نیستی است» به لحاظ تجربی معنادار است، در حالی که شهوداً در می‌یابیم که این جمله به لحاظ تجربی معنادار نیست.

آیر برای حل این مشکل در این ملاک تجدید نظر کرد و مقدمه کمکی را به 4 طبقه از قضایا محدود ساخت: 1. قضایای تحلیلی 2. قضایای شخصیه 3. قضایایی که در صورت عطف با قضیه شخصیه 1O، متضمن قضیه شخصیه دیگری نظیر 2O باشند به طوری که 1O به تنهایی مستلزم O2 نباشد. 4. قضایایی که می‌توانند مستقیماً تأیید‌پذیر باشند یا به عبارتی خود مستقیماً خبردهنده از یک مشاهده باشند. با تکیه بر تجدید نظر صورت گرفته، خواهیم داشت:

S دارای معنی تجربی است، اگر ممکن باشد از S و "فرضیه‌های کمکی مناسب" جمله‌ای مشاهدتی استنتاج کرد، که آن جمله مشاهدتی از فرضیه های کمکی به تنهایی قابل استنتاج نباشد[10].

اما با توجه به همین ملاک نیز، نمی‌توان تمامی جملات را، بدون ابهام در دو طبقه جملات «معنی‌دار تجربی» و «تهی از معنای تجربی» قرار داد. آیر به خوبی از این مشکل آگاه بود، به همین جهت همواره تأکید داشت که معنی دارِ تجربی بودن یا نبودن یک قضیه، همواره به طریقه کاربرد آن قضیه بستگی دارد. به عبارت دیگر، معیار تمییز یک حکم معنی‌دار، باید شامل ارجاع به شیوه‌ای باشد، که در آن، قضایا به نحو عملی مورد استفاده قرار می‌گیرند.[11]

با این همه، کلید فرمول بندی آیر، اصطلاح مشاهده بود. نکته اصلی آن است که یا یک گزاره مستقیماً از یک مشاهده حکایت می‌کند، یا آن که باید امکان توصیف مشاهده‌هایی که تعیین صدق یا کذب آن گزاره را ممکن می‌سازند، وجود داشته باشد. بنابراین آنچه حائز اهمیت است، تقدم مشاهده است، و مشاهده عبارت است از درک مستقیم داده‌های حسی بصری، لذا او در قالبی پدیده‌گرایانه به تحلیل مفاهیم مشاهده و مشاهده‌شده (داده شده) پرداخت.[12]

آیر، مطابق ملاک خود، ارزش‌های اخلاقی را نه صادق و نه کاذب که اصولاً از لحاظ تجربی بی‌معنا معرفی کرد و مدعی شد که آنها صرفاً اظهاراتی هستند که احساسات و عواطف را بر می‌انگیزانند و گویندگان آنها، برای تحریک عواطف در شنوندگان، آنها را به کار می‌گیرند. این دیدگاه که آیر آن را «نظریه عاطفی اخلاق» نامید، پذیرش بسیار وسیعی یافت و هنوز در شکل‌های گوناگون باقی مانده است.[13]

او مطابق همین ملاک، متافیزیک را بی‌اعتبار، و تمامی گزاره‌های متافیزیکی را بی‌معنا دانست. به اعتقاد او هیچ قضیه‌ای که مربوط به یک حقیقت متعالی، یا ماورای حدود کل تجربه حسی ممکن باشد، دارای معنای حقیقی نیست.[14] در واقع فیلسوف مابعدالطبیعی از جملاتی استفاده می‌کند که مطابق با قواعد و شرایطی نیست که تحت آن شرایط، جملات دارای معنای حقیقی و تجربی می‌شوند. ملاک برای آزمایش معنی‌دار بودن جملات - جملاتی که به ظاهر نیز خبر از واقعیت می‌دهند مانند «کائنات دارای یک علت نخستین است»- قابلیت تأیید تجربی است، پس هر جمله‌ای فقط برای شخصی معنی‌دار است که آن شخص بتواند صحت و سقم قضیه مندرج در آن جمله را به لحاظ تجربی اثبات کند؛ یعنی بداند چه مشاهدات ممکنی در چه شرایطی به این حس منجر می‌شود تا قضیه مزبور را صادق یا کاذب کند (واضح است که هیچ مشاهده کننده‌ای نمی‌تواند داده‌های مشاهده‌ای درباره نخستین علت جهان داشته باشد). اما اگر قضیه مفروض چنان باشد که فرض صدق یا کذب آن، با هرگونه فرضی درباره ماهیت تجربه آینده آن شخص ناسازگار باشد، در این صورت اگر جمله مورد بحث، معلوم متکرر نباشد، صرفاً شبه قضیه یا کاذب خواهد بود، و هیچ معنای معرفتی نخواهد داشت.[15]

مقاله

نویسنده سعيده شاه مير

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

فردریک شلایر ماخر Friedrich Schleiermacher

فردریک شلایر ماخر Friedrich Schleiermacher

معمولا هر پدیده سنّتی وقتی با یک جریان جدید مواجه شود، اگر باهم هم‌خوانی نداشته باشند، هیچ‌یک، دیگری را نمی‌پذیرند و هر دو نافی هم می‌شوند. در بررسی تاریخ کلیسا، اعم از کاتولیک و پروتستان، نیز دقیقا به‌همین تقابل می‌رسیم؛ تقابل دیدگاه‌های سنّتی و مدرن.
No image

ماروزیا MAROZIA

ششصد و شصت و شش

ششصد و شصت و شش

No image

همیستکان hamestakan

پر بازدیدترین ها

No image

معجزات عیسی

مریم مقدس  Saint Mary

مریم مقدس Saint Mary

No image

کتاب مقدس Bible

Powered by TayaCMS