كلمات كليدي : تاريخ، پيامبر(ص)، سوده بنت زمعه، ال عفرا، طلاق
نویسنده : سيد علي اكبر حسيني
او دختر زمعة بن قیس بن عبدشمس بن عبدودّ است. نسب او به چند واسطه به لؤی بن غالب قرشی میرسد. مادرش نیز شموس دختر قیس بن ثابت انصاری نام داشت.[1]
قبل از اسلام به ازدواج پسر عمویش سکران بن عمرو بن عبدشمس درآمد[2] و با ظهور اسلام سوده از اولین کسانی بود که به رسولخدا(ص) ایمان آورد و با ایشان(ص) بیعت کرد.[3] پس از او همسرش سکران نیز مسلمان شد و با هم در جریان هجرت دوم مسلمانان به حبشه به این سرزمین هجرت کردند؛ اما بعد از مدتی به مکه بازگشتند[4] و سکران در مکه وفات کرد. نقل است که سوده در خواب چنان دید که گویی رسولخدا(ص) شروع به راه رفتن فرمود و بر گردنش پا نهاد؛ سوده شوهرش را از موضوع خواب آگاه کرد سکران متأثر شده گفت: «اگر خوابت درست باشد پس من میمیرم و تو با محمد(ص) ازدواج میکنی.»[5] چندی بعد سکران در مکه و به قولی در حبشه[6] وفات کرد و رسولخدا(ص) او را دفن کرد.[7]
ازدواج با رسولخدا(ص)
اندکی پس از وفات خدیجه(س)، خوله بنت حکیم بن اوقص سلمی همسر عثمان بن مظعون نزد رسولخدا(ص) آمد و نظر ایشان را در مورد ازدواج جویا شد.[8] حضرت(ص) پاسخ مثبت دادند و وی نیز سوده را معرفی کرد. رسول خدا(ص) او را جهت خواستگاری پیش سوده فرستاد. سوده در پاسخ، اختیار کار خود را به رسول خدا(ص) سپرد.[9] پیامبر(ص) به او پیام داد که به یکی از مردان قوم خود بگو تا تو را به عقد من در آورد.[10] سوده به حاطب بن عمرو بن عبدشمس[11] و به نقلی سلیط بن عمرو[12] خبر داد و او سوده را به 400 درهم به همسری رسولخدا(ص) در آورد.[13] مورخان نقل کردهاند که در روز عروسی سوده برادر مشرکش «عبد» از شدت ناراحتی خاک بر سر میریخت.[14] این ازدواج در ماه رمضان سال 10 بعثت و قبل از ازدواج با عایشه صورت گرفت.[15] بدین ترتیب سوده اولین بانویی بود که رسولخدا(ص) پس از وفات خدیجه با او ازدواج کرد.[16]
پس از هجرت به مدینه، پیامبر(ص) زید بن حارثه و ابورافع را برای آوردن دختران و همسرش سوده فرستاد تا آنها را از مکه به مدینه بیاورند.[17] او به همراه دختران پیامبر(ص) - فاطمه(س) و امکلثوم- به رسولخدا(ص) ملحق شد.
او نیز مانند اکثر زنان رسولخدا(ص) از ایشان صاحب فرزندی نشدند.[18]
اوصاف اخلاقی سوده
در منابع اسلامی از سوده دختر زمعه به عنوان زنی روزهدار، شب زندهدار،[19] عابد، با تقوا و زاهد[20] یاد شده است. عایشه در باره او گفته است: «در روش و منش زنی را به اندازه سوده دوست نداشتم که مثلش باشم جز این که در اخلاقش تندی بود که زود برطرف میشد.»[21] او از فواضل عصرش محسوب میشد.[22]
نقلی از یک لغزش
مورخان و محدثان از قول سوده روایتی نقل کردهاند که میگفت: «پیش العفراء بودم که اسیران جنگ بدر را آوردند، من در خانه خویش رفتم رسولخدا(ص) را آنجا یافتم و ابوزید سهیل بن عمرو را در گوشه اتاق دیدم در حالی که دستانش به گردنش بسته بود. چون او را بدین حال دیدم خودداری نتوانستم بکنم و گفتم: «ای ابوزید تسلیم شدید؟ چرا دلیرانه نمردید؟» در این هنگام صدای پیامبر(ص) مرا به خود آورد که گفت: «ای سوده بر ضد خدا و پیغمبر او سخن میکنی؟» گفتم: «یا رسولالله(ص) قسم به خدایی که تو را به حق برانگیخت وقتی دستان ابوزید را بر گردنش بسته دیدم خودداری نتوانستم و این سخن بگفتم.»[23]
ماجرای طلاق سوده از پیامبراکرم(ص)
از جمله مواردی که در کتب روایی و تاریخی در شرح حال سوده ذکر شده است. موضوع طلاق سوده از پیامبراکرم(ص) است. محدثین و مورخین در وقوع یا عدم وقوع آن، اختلاف نظر دارند که البته این امر با توجه به خلق کریمانه و مداراگر رسولخدا(ص) آن هم به خاطر موضوع غریزه جنسی بسیار بعید به نظر میرسد.
در منابع تاریخی روایت شده که او نوبت مخصوص خود را به عایشه داد.[24] این امر موجب شد، رسولخدا(ص) از روی محبت و مهربانی با او به گفتوگو بنشیند؛ پس به سوده فرمود: «چه چیز تو را از من منع میکند؟» سوده گفت: «بخدا کسی دوست داشتنیتر از تو برایم نیست؛ اما لطف کنید و از من درگذرید؛ چرا که دخترانم مانع من در انجام وظایف همسرداریاند.» حضرت فرمود: «آیا غیر از این هم چیزی تو را از من منع میکند؟» گفت:« نه بخدا» حضرت او را ثنا گفت و به جهت این کارش بر او رحمت فرستاد... .[25]
طبق نقل ابنکثیر سوده 5 یا 6 دختر از شوهر پیشین خود داشت[26] و از سویی بواسطه کهولت سن[27] و بیماری و مشغلههای دیگر میل او به مردان کم شده بود؛ چنانکه در روایات تاریخی آمده که او زنی ثقیله( سنگین وزن) بود[28] و گوشش سنگین بود.[29] شاید مجموع این عوامل موجب شده بود که سوده نتواند، آن چنان که سزاوار است وظایف همسری خود را نسبت به رسولخدا(ص) به جای آورد. از اینرو خواستار کنارهگیری از حضرت شد به شرطی که همچنان در زمره همسران رسولخدا(ص) باقی بماند. او شبی بر سر راه پیامبر(ص) نشست و پس از دیدار با آن حضرت، به ایشان گفت: «به خدا مرا به مانند زنان حرصی به شوهر نیست؛ ولی مشتاقم که هر روز به چهرهات نگاه کنم و دوست میدارم که خداوند به روز قیامت مرا در زمره همسرانت مبعوث فرماید.»[30]
زندگانی پس از وفات پیامبر(ص)
گفته شده او بعد از هجرت به مدینه جز چند مورد که همراه رسولخدا(ص) بود از مدینه خارج نشد روایت شده که او و زینب بنت جحش تنها زنان پیامبر(ص) بودند که در حجةالوداع شرکت نکردند.[31] او پس از وفات پیامبر(ص) خانهنشینی اختیار کرد و حج نکرد تا اینکه وفات کرد.[32] میگفت حج و عمره من منزل است.[33] از سوده و احوالات او پس از وفات پیامبر(ص) خبر چندانی بدست ما نرسیده جز یک مورد آن هم اینکه عمر در زمان خلافتش یک گونی درهم نزد او فرستاد و او آن را میان مستمندان تقسیم کرد.[34]
شخصیت روایی
شیخ طوسی، ابن عبدالبر، ابو نعیم، ابن اثیر و دیگران او را در شمار اصحاب و راویان رسولخدا(ص) نام بردهاند. او احادیثی را از رسولخدا(ص) روایت کرد و افرادی چون ابنعباس، یحیی بن عبدالله بن عبدالرحمن بن اسعد بن زراره از او احادیثی نقل کردهاند.[35] از وی 5 حدیث نقل شده است که در کتب صحیحین مسلم و بخاری موجود است.
وفات
در سال وفات ایشان اختلاف است برخی آن را به سال 23 و در اواخر خلافت عمر بن خطاب ذکر کردهاند و اینکه پس از وفاتش عمر بر او نماز خواند[36] و عدهای دیگر این واقعه را در زمان خلافت عثمان دانستند و متذکر شدهاند که سن سوده در سن80 سالگی وفات کرده است؛[37] اما ابن سعد معتقد است که ایشان تا روزگار حکومت معاویه زنده بود و در شوال سال 54 هجری در مدینه درگذشته است[38] از نظر واقدی نیز این قول به واقع نزدیکتر است.[39]