كلمات كليدي : موضوع علم، وجود، موجود بما هو موجود، فلسفه، عوارض
نویسنده : محمد درگاهزاده
موضوع هر علمی عبارت است از آن چیزی که در آن علم از احوال و عوارض او گفتگو میشود.
تدّبر و تدقیق در مسائل هر علمی و تجزیه مسائل آن روشن میکند که همه آن مسائل بیان احکام و آثار و حالات یک شئ بخصوص است و همان شئ بخصوص است که همه آن مسائل را به صورت افراد یک خانواده در آورده است و ما آن را موضوع آن علم مینامیم.
موضوع فلسفه
فلاسفه موضوع فلسفه را «وجود بما هو موجود» میدانند یعنی در فلسفه از احکام و آثار هستی بحث میشود اما باید توجه داشت که فلسفه از بود و نبود اشیاء و احکام مطلق هستی بحث میکند و هیچگاه به احکام و آثار مربوط به یک هستی خاص و معین نظر ندارد، مثلاً موضوع علم طب بدن انسان است و احوال و آثار بدن انسان که یک موجود خاصی است مورد بررسی قرار میگیرد.«بدن انسان» هرچند یکی از موجودات جهان هستی میباشد اما به هیچوجه مسائل علم طب را نمیتوان از مسائل فلسفه دانست. بنابراین اگر بگوئیم آیا بدن انسان در خارج وجود دارد یا صرفاً ساخته و پرداخته ذهن ماست، این بحث مربوط به فلسفه است.
نکته
1ـ قید«بما هو موجود» در موضوع فلسفه به خاطر این است که در فلسفه از موجود از آن جهت که موجود است بحث میشود مثلاً اگر از جسم در فلسفه بحث میشود از جهت موجود بودنش است از آن جهت که جسم است.
2ـ موضوع فلسفه (هستی) عام و فراگیر است و شامل تمام موجودات میشود بنابراین فلسفه اعّم علوم است و گستره مباحث آن محدود به حوزههای خاصی نمیشود بلکه با یک بینش کلی به بررسی حقایق در تمامی حوزهها پرداخته و معیارهای کلی بازشناسی حقایق را از موهومات بیان میدارد.
3ـ چون موضوع فلسفه نسبت به موضوع سایر علوم عام است بنابراین تمامی علوم در اثبات موضوعات خود به فلسفه نیازمندند، اما فلسفه در اثبات موضوع خود (هستی) به هیچ علم دیگری نیازمند نیست بلکه تحقق هستی بدیهی بوده و نیاز به اثبات ندارد.
4ـ بهتر است برای موضوع فلسفه، از واژه «موجود بما هو موجود»و یا «واقعیت» استفاده شود و از آوردن واژه «هستی» اجتناب شود، تا دلایل و گزاره های قائلین به اصالت ماهیت نیز داخل در موضوع فلسفه بشود زیرا قائلین به اصالت ماهیت، ماهیت را واقعیت اشیاء میدانند.