دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

نلسون گودمن (1998-1906) Nelson Goodman

No image
نلسون گودمن (1998-1906) Nelson Goodman

كلمات كليدي : گودمن، ناواقع گرايي، اسم گرايي، استقرا، نسبي گرايي، پراگماتيسم تاريخي

نویسنده : سعيده شاه مير

نلسون گودمن در 7 آگوست 1906 در سامرویل، ماساچوست[1] متولد شد. در سال 1928 با رتبه بسیار عالی، درجه کارشناسی خود را در رشته فیزیک از دانشگاه هاروارد دریافت کرد. اندکی بعد در سال 1930 در بوستون یک گالری هنری برپا کرد؛ در طول این دهه، علاوه بر کار در زمینه آثار هنری، مشغول به تحصیل در رشته فلسفه در دانشگاه هاروارد شد و در سال 1941 موفق به دریافت درجه دکتری گردید. تجربه او به عنوان فروشنده آثار هنری کمک کرد تا چرخش او به سمت زیبایی شناسی قابل توجیه باشد، حوزه ای که در آنها او حتی بیشتر از منطق و فلسفه تحلیلی مشهور است. در طول جنگ جهانی دوم در ارتش امریکا به خدمت مشغول شد. پس از جنگ، در بین سالهای 1946 تا 1964، به تدریس در داشگاه پنسیلوانیا[2]، براندیس[3]، و هاروارد پرداخت؛ جاییکه دانشجویان او افراد سر شناسی مانند نوام چامسکی[4] و هیلاری پاتنم[5] بودند. اندکی بعدتر بواسطه بروز برخی مشکلات پنسیلوانیا را ترک کرد و به عنوان محقق علمی در دانشگاه هاروارد در بخش علوم شناختی از سال 1962-1963 مشغول به کار شد. وی تا قبل از اینکه در سال 1968 به مقام پروفسوری در هاروارد نائل شود، بارها از جانب دانشگاه‌های مختلف در طول سالهای 1964-1967 به طور افتخاری این مقام را کسب کرده بود.

گودمن سهم بسزایی در تحقیقات مربوط به مسئله استقراء[6]، هستی شناسی[7]، شرطیهای خلاف واقع[8] و فلسفه هنر داشت. برخی از مهمترین کتابهای او در زمینه معرفت شناسی عبارتند از: «ساختمان نمود»[9] (1951) و «واقعیت، افسانه، و پیش بینی»[10] (1955). از دیگر آثار او با چرخش علاقه اش به زیبایی شناسی می توان به «زبانهای هنر»[11] (1968) و «بازنگری در فلسفه و دیگر فنون و علوم»[12](1988) اشاره کرد. در میان انبوه آثار و نوشته های گودمن، شهرت او مرهون اندیشه های او در باب ناواقع گرایی[13]، استقرا، و زیبایی شناسی[14] است.[15]

می‌توان مدعی بود که واژه «ناواقع گرایی» از ابداعات گودمن است، و با نام او پیوند خورده است. ناواقع گرایی، برای اولین بار در منازعه میان پدیدارگرایی[16] و فیزیکالیسم[17] در معرفت شناسی مطرح شد[18]. گودمن این دو دیدگاه را به عنوان نسخه هایی جایگزین یکدیگر توصیف کرد که هر کدام در موقعیت هایی مفیدند، اما هیچکدام نمی توانند به گونه قانع کننده ای دیگری را پوشش دهند و محتویات آن را در خود داشته باشند.

بنابر رئالیسم متافیزیکی، استقلال اشیاء از ذهن بدین معنا است که وجود آنها از نظریه‌پردازی‌ها و مفهوم‌سازی‌های ما مستقل ‌است و سرشت این اشیا از طریق مقولات هستی‌شناختی که مستقل از نظریات ماست، تعیین می‌شود. نظریات و مفاهیم ما، واقعیات را نمی‌سازند، و واقعیات تابع آنها نیست، بلکه نظریات ما تابع واقعیات‌اند. گودمن در این باب اندیشه خود را با توسل به یک مثال روشن می کند. جهان ممکنی با یک خط راست را در نظر بگیرید و فرض کنید دو نظریه درباره این جهان داریم: نظریه اول (T1) که اظهار می‌دارد این خط از نقاط تشکیل شده است؛ و نظریه دوم (T2) اظهار می‌دارد که این خط از بخش‌هایی تشکیل شده است که امتداد دارند. بنابر رئالیسم متافیزیکی، یکی از دو نظریه درست است. گرچه گودمن نیز می‌پذیرد که تنها یکی از این دو نظریه می‌‌تواند درست باشد، اما جهان‌ها و به‌طور کلی، واقعیت را مستقل از اذهان نمی‌داند. در واقع گودمن معتقد است که گرچه T1 و T2 به‌طور کلی نظریاتی ناسازگار اند و جهان‌های متفاوتی را توصیف می‌کنند، اما T1 جهان ممکن W1 و T2 جهان ممکن W2 را توصیف می‌کند. بنابراین بر خلاف ادعای رئالیستها، جهان‌ها به نظریه‌ها وابسته‌اند؛ نظریه‌ها، جهان‌ها را خلق می‌کنند. [19]

این «ناواقع گرایی» به «اسم‌گرایی»[20] او ختم می‌شود؛ بدین معنا که ما اشیا را برطبق مقولات هستی‌شناختی‌ای دسته‌بندی می‌کنیم که به مفهوم‌سازی‌های ما وابسته‌اند، یا به‌عبارت دیگر این مقولات از مفهوم‌سازی‌های ما به دست می‌آیند و هیچ گونه عینیت یا وجود مستقلی ندارند. انواع جهان ها و اشیاء، توسط کلمات، اعداد، صداها یا دیگر نمادها ساخته می‌شوند. بنابراین نومینالیسم گودمن بکلی با هر گونه التزامات هستی شناختی ای که نظریه‌ها باواژگان خود به همراه دارند، مخالف است. او با تکیه بر همین دیدگاه استدلال می‌کند که نظریه مجموعه‌ها[21] باید از فلسفه، منطق و ریاضیات کنار گذاشته شود. هرچند بعد از نگارش مقالاتی که کواین به رشته تحریر درآورد، خود را از رنجِ یافتنِ راهی برای بازسازی ریاضیات - به گونه‌ای که دیگر نیازی به نظریه مجموعه‌ها نداشته باشد- رها ساخت.[22]

اما شهرت گودمن بیش از همه برآمده از مباحثی است که او پیرامون مسئله استقراء مطرح کرده است. «معمای جدید استقراء» در اثر مشهور «واقعیت، پیش بینی، افسانه» مطرح شد. کتاب حاوی سخنرانی هایی است که این فیلسوف آمریکایی در سال 1946 در دانشگاه ایراد کرد و بعدها در سال 1954 به چاپ رسید[23]. چند سخنرانی که گودمن در این کتاب گرد آورده به ترتیب شامل شرطی های خلاف واقع، گذر زمان از امکان، و معمای جدید استقراء است.

آنچه در فرآیندِ استنتاج استقرایی مهم شمرده می شود این است که در این پروسه استنتاجی بر محتوای گزاره افزوده می شود؛ به عبارت دیگر در این فرآیند از مشاهده چند مورد، صفت یا محمولی به تمامی مواردیِ مشابه تعمیم داده می شود، که سبب می شود اطلاعات بیشتری نسبت به قبل بدست آید. حال سوال این است که این تعمیمِ محتوا چطور انجام می گیرد؛ چگونه با مشاهده چند کلاغ سیاه حکم میکنیم که همه کلاغها سیاهند؟ گودمن در رساله تحقیقی مهم خود (1953) مشکلِ مهم استقرا را چنین مطرح کرد: اینکه تعمیمی بوسیله مصادیق مثبت خود مورد تأیید و حمایت قرار می گیرد به ماهیت محمول هایی بستگی دارد که در تعمیم مذکور ظاهر می شوند[24].

او تعمیم ها را به دو دسته تقسیم می‌کند:

1) مجاز یا قانون مند: این قبیل تعمیم ها بر اساس قوانین موجود در طبیعت ساخته می شود، مانند اینکه «از ترکیب هیدروکسید سدیم، و اسید کلرید ریک، نمک و آب بدست می آید» یا اینکه «نمک در آب حل می شود»، این هر دو تعمیم موید این مطلب است که با هر بار آزمایش نتیجه همواره یکسان خواهد بود؛ یعنی «هرگاه نمک در آب ریخته شود، در آن حل خواهد شد».

2) غیر مجاز: «همه ایرانی ها باهوش اند». بنابر نظر گودمن، اگر چنین تعمیمی درست از آب در آید، مسلم است که «تصادفی» یا «اتفاقی» است.

اما چالشی که گودمن مطرح می کند و به «معمای تازه استقراء» شهرت یافت، ناظر به محمول هایی است که با تکیه بر آنها هر گونه تعمیمی مجاز محسوب می شود؛ به عبارت دیگر با قبول یک چنین محمولهایی در زبان طبیعی هر چیزی را می توان تأیید کرد و هرگونه گذر استقرایی قانونمند شمرده میشود[25]. مثال مشهوری که خود گودمن از این قبیل محمول ها مطرح می کند محمول «سابی» (ترکیبی از محمول های سبز و آبی) است[26].

گودمن معتقد بود که راه حل غلبه بر مشکلاتی که همراه محمول هایی نظیر «سابی» بروز می کند سود جستن از نوعی رهیافت پراگماتیستی تاریخی[27] است. طبق نظر او باید در استقراء محمول هایی بکار گرفته شود که «تثبیت شده» باشند؛ یعنی محمول هایی که در زبان رسوخ کرده، و بقا یافته اند و دارای کاربرد واقعی هستند نه امکانی، مانند «سبز». در مقابل محمول هایی مانند «سابی» اگر هم ساخته شده باشند در زبان ریشه ندوانده و جای نگرفته اند؛ این قبیل محمول ها هیچگاه کاربردی نداشته اند تا از طریق آن تثبیت شوند. بنابراین محمولها دو دسته اند: استقرایی و غیر استقرایی. [28]

با توجه به آرای گودمن، می توان مدعی بود که او از قرائت‌های خاصی از «نسبی‌گرایی» دفاع کرد؛ او مدعی شد که اصولِ کلیِ استنتاج از طریقهماهنگی آنها با استنتاجات خاصی که قبلاً آنها را پذیرفته‌ایم، موجه می‌شوند، و پذیرش استنتاج‌های خاص توسط ما از طریق هماهنگی آنها با «اصول استنتاجی کلی» موجه می شوند. هر چند این امر کاملاً دوری به نظر می‌رسد، اما گودمن این فرایند دوری را مفید می داند. در نظر او، در این فرایند اگر از قاعده‌ای به استنتاجی رسیدیم که خواهان پذیرش آن نیستیم، آن قاعده باید مورد بازبینی قرار گیرد؛ و اگر استنتاجی از قاعده‌ای تخطی کرد که ما خواهان تغییر در آن قاعده نیستیم، باید آن استنتاج را کنار بگذاریم. بنابراین فرایند «توجیه» فرایندی دو سویه میان قواعد و استنتاج‌های پذیرفته شده است. [29]

مقاله

نویسنده سعيده شاه مير

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

فردریک شلایر ماخر Friedrich Schleiermacher

فردریک شلایر ماخر Friedrich Schleiermacher

معمولا هر پدیده سنّتی وقتی با یک جریان جدید مواجه شود، اگر باهم هم‌خوانی نداشته باشند، هیچ‌یک، دیگری را نمی‌پذیرند و هر دو نافی هم می‌شوند. در بررسی تاریخ کلیسا، اعم از کاتولیک و پروتستان، نیز دقیقا به‌همین تقابل می‌رسیم؛ تقابل دیدگاه‌های سنّتی و مدرن.
No image

ماروزیا MAROZIA

ششصد و شصت و شش

ششصد و شصت و شش

No image

همیستکان hamestakan

پر بازدیدترین ها

No image

معجزات عیسی

مریم مقدس  Saint Mary

مریم مقدس Saint Mary

No image

کتاب مقدس Bible

Powered by TayaCMS