دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

سرمایه فرهنگی Cultural Capital

No image
سرمایه فرهنگی Cultural Capital

كلمات كليدي : سرمايه فرهنگي، پيربورديو، طبقه، ميدان، حوزه، آموزش

نویسنده : مليحه خيرخواه

سرمایه فرهنگی مجموعه‌ای از روابط، معلومات و امتیازات است که فرد، برای حفظ کردن یا به‌دست آوردن یک موقعیّت اجتماعی از آن استفاده می‌کند. به‌عبارت دیگر، سرمایه‌ای فرهنگی به‌طوردائمی درقلمرو امکانات یک قشر، گروه، طایفه یا قبیله است.[1]

اصطلاح سرمایه فرهنگی در قیاس با سرمایه اقتصادی و نظریات، قوانین و تحلیل‌های مباحث مربوط به سرمایه‌داری در اوایل دهه 1970 رواج یافت. این مفهوم برای بررسی این مسئله که موانع اقتصادی برای تبیین نابرابری‌های موجود در موفقیت‌های آموزشی دانش‌آموزان طبقات اجتماعی مختلف، کافی نیست، ابداع شد. سرمایه فرهنگی بدون کوشش شخصی کسب و به ارث برده نمی‌شود، کسب سرمایه فرهنگی کار طولانی، مداوم و پی‌گیر، یادگیری و فرهنگ‌پذیری را می‌طلبد. کسب سرمایه فرهنگی زمان می‌خواهد و به امکانات مالی و مادی نیاز دارد، سرمایه فرهنگی از این بابت به‌نحوی تنگاتنگ به سرمایه اقتصادی گره خورده و به‌شکل دیگر آن، درآمده است.[2]

سرمایه فرهنگی و آموزش

مفهوم سرمایه فرهنگی امکان می‌دهد تا نابرابری در توانمندی‌های تحصیلی کودکان در طبقات اجتماعی مختلف فهم شود؛ برای این کار، کافی است که موفقیّت تحصیلی کودکان طبقات مختلف، با سرمایه فرهنگی آن‌ها در همین طبقات در ارتباط باهم قرارداده شود، افرادی که سرمایه فرهنگی بیشتری دارند، در بازار تحصیلی موفقیت بیشتری کسب می‌کنند.[3]

بوردیو ((Pierre Bourdieu: 1930-2002 این مسأله را این‌گونه بیان می‌کند که کودکان، پیش از مدرسه و در درون خانواده، درجات گوناگونی از توانایی فرهنگی از جمله اطلاعات و مهارت‌ها را به‌دست می‌آورند. در این بین، کودکان طبقه فرادست به‌میزان سرمایه‌گذاری پدر و مادرشان در سرمایه فرهنگی بهتر بار می‌آیند و در مقایسه با کودکان طبقات فرودست، امکان موفقیّت بیشتری برایشان فراهم است. در واقع، از نظرگاه بسیار انتقادی بوردیو، نظام‌های تعلیم و تربیت مدرن در اعتباربخشی و ارتقای سرمایه فرهنگی در کودکانی که سرمایه فرهنگی زیادی از والدینشان به ارث برده‌اند، به‌نسبت کودکانی که هنگام ورود به نهادهای تعلیم و تربیت از مهارت و خصلت‌های اندک و ناچیزی برخوردارند، بسیار کارآمدتر عمل می‌کنند. از طرفی نظام آموزشی، آشکارا میان کودکان طبقه فرادست و فرودست تبعیض نمی‌گذارد؛ بلکه برعکس همه کودکان بر پایه معیارهای یکسان برتری "بی‌طرفانه" ارزیابی می‌شوند؛ اما نکته قابل توجه این است که این معیارهای برتری از فرهنگ فرادست برمی‌آیند.[4]

انواع سرمایه فرهنگی از نگاه بوردیو[5]

بوردیو جامعه‌شناس فرانسوی در تحقیقی که بر اساس فرضیه عدم تساوی سرمایه فرهنگی انجام داده، سرمایه فرهنگی را به سه دسته تقسیم می‌کند:

1. سرمایه بدنی و فردی؛ حافظه، مهارت‌های تجربی و رفتاری و معلومات کسب‌شده، از سرمایه‌های بدنی و فردی محسوب می‌شوند. از مشخصه‌های این سرمایه، می‌توان به پیوستگی و درون‌یافتگی آن اشاره کرد. این سرمایه، دارایی‌ای است که به شخص و خلق و خوی وی بدل شده است. به‌عبارت دیگر، تنها، صاحب این خصایص، دارنده این سرمایه فرهنگی است. به‌همین جهت نمی‌توان این سرمایه درونی‌شده را از طریق بخشش، وراثت و خرید و فروش به دیگری انتقال داد. در نهایت این‌که این نوع از سرمایه فرهنگی فانی و میراست، زیرا به‌شکل خاصی با یکتایی بیولوژیکی شخص، گره خورده است.

2. سرمایه عینی فرهنگی؛ مجموعه میراث‌های فرهنگی، آثار ادبی و شاهکارهای هنری و جز این‌ها را سرمایه عینی فرهنگی می‌نامند. سرمایه فرهنگی عینیت‌یافته دارای یک رشته از ویژگی‌هاست که تنها می‌توان از طریق رابطه سرمایه فرهنگی عینیت‌یافته با سرمایه فرهنگی بدنی و فردی آن‌را معین کرد. این سرمایه (مانند کتاب، تابلوهای نقاشی، آلات موسیقی و ...) به‌لحاظ مادی از طریق صاحبانش قابل انتقال است (البته تنها از لحاظ مالکیت حقوقی قابلیت انتقال دارد).

3. سرمایه نهادی و ضابطه‌ای؛ مدارک تحصیلی، مدارک حرفه‌ای و کارا از نمونه‌های سرمایه نهادی و ضابطه‌ای هستند. مدرک تحصیلی سند تخصص فرهنگی است که به دارنده‌اش ارزش قراردادی تضمین شده‌ای ارائه می‌دهد.

بوردیو بر این اعتقاد است که سرمایه اقتصادی می‌تواند برای صاحبش سرمایه فرهنگی واجتماعی به‌وجو بیاورد؛ متقابلا سرمایه فرهنگی نیز با کارکرد خود میتواندسرمایه اقتصادی را به وجود آورد.

سرمایه فرهنگی، طبقه و سلیقه فرهنگی

از نگاه بوردیو، سه نوع سرمایه در جامعه ایفای نقش می‌کنند؛ که تعیین‌کننده قدرت اجتماعی و نابرابری اجتماعی‌اند. سرمایه اقتصادی، منابع مالی را توصیف می‌کنند. سرمایه اجتماعی مربوط به این می‌شود که شما چه کسی را می‌شناسید. در واقع سرمایه اجتماعی مربوط به پیوندهای اجتماعی است؛ که مردم قادرند آن‌ها را به‌نفع بهره خاص خود بسیج کنند و سرمایه فرهنگی که دارای ابعاد متفاوتی از جمله دانش عینی درباره هنرها و فرهنگ‌ها، سلیقه و ترجیحات فرهنگی، مهارت‌ها و بلدبودن فرهنگی مانند نواختن آلات موسیقی و توانایی تشخیص خوب و بد است. بوردیو سرمایه فرهنگی را بعدی از یک منش عادتی گسترده‌تر می‌بیند؛ از این‌رو این سرمایه، بازتابنده طبقه اجتماعی صاحب آن سرمایه است. منش عادتی یا عادت‌واره از نگاه بوردیو مجموعه پایدار از خلق و خوهایی است که امکان تغییر از یک موضع به موضع دیگر را دارند. او، ثابت کرده است که طبقات و گروه‌های شغلی خاص، سلایق متمایزی در موسیقی، هنر، غذا و غیره دارند. این گفته، موید این نظر اوست که سرمایه فرهنگی (که سلیقه تنها یکی از شاخص‌های آن است) به‌وسیله موقعیت اجتماعی و طبقه اجتماعی افراد شکل می‌گیرد. به‌عبارت دیگر، سلایق فرهنگی مردم، تحت تأثیر طبقه آن‌ها قرار دارد. مسئله تعیین‌کننده در نظریه بوردیو، ادعای او در این مورد است که سرمایه فرهنگی، موجد تفاوت است و به دائمی کردن نابرابری‌های اجتماعی کمک می‌کند. بوردیو، استدلال می‌کند که گروه‌های نخبه تعیین می‌کنند که چه چیزی پذیرفتنی یا سرمایه فرهنگی با ارزش است و چه چیزی بی‌ارزش است.[6]

از نظر بوردیو برای فرایندی که به‌وسیله آن، سرمایه فرهنگی به بازتولید اجتماعی یاری می‌رساند، نهادهایی مانند مدرسه و ساز و کار مسدودکننده امتحانات مدارس امور مرکزی‌اند. در این‌جا، وی مدعی است، جامعه به‌لحاظ صوری درهایش به‌روی حرکت باز است. هیچ‌گونه قواعد یا توطئه نخبگان وجود ندارد، که جلوی حرکت رو به بالای اعضای گروه‌های فرودست را بگیرد. اما در عمل، وضع غیر از این است. برتری، از طریق جانب‌داری‌های فرهنگی تأئید‌نشده‌ای بازتولید می‌شود، که عاملان آن، غالبا ناآگاه از کار خویشند.

یک جنبه مهم نظریه بوردیو توجهی است که به مسئله تغییر سرمایه فرهنگی می‌کند. برخلاف سرمایه‌های اقتصادی و اجتماعی، اخذ سرمایه‌های فرهنگی سال‌ها طول می‌کشد؛ که عمیقا در احساسات و شعور ما محصور است. این مسئله سبب می‌شود که سرمایه فرهنگی، مانند سدّی در برابر قابلیت تحرّک اجتماعی مؤثر باشد.[7]

میدان‌ها (حوزه‌ها)

سرمایه فرهنگی، در خلأ فرهنگی عمل نمی‌کند؛ بلکه نیرویی است که ایفای نقش خود را در یک ساختار فراخ‌تر اجتماعی انجام می‌دهد. در الگوی بوردیو از جوامع پیچیده مفهوم میدان یا حوزه، جایگاه مرکزی دارد. حوزه‌ها، قلمروهای زندگی اجتماعی از قبیل هنر، صنعت، قانون، پزشکی، سیاست و غیره هستند. در هر یک از این حوزه‌ها، عاملان به‌خاطر قدرت و منزلت با یکدیگر در کشمکش هستند. آن‌ها به‌وسیله منش عادتی‌شان در کسب و مستقر ساختن سرمایه فرهنگی مورد نیاز برای توفیق در هر عرصه تلاش می‌کنند. آنان می‌توانند تلاش کنند تا بخت خود را با عوض کردن حوزه‌ها بهبود بخشند و در عین حال که از وجهه خویش استفاده می‌کنند، سرمایه فرهنگی خود را در سرمایه‌گذاری‌های دیگر به‌کار بندند. کشمکش همواره میان حوزه‌ها، زیرحوزه‌ها و کنشگران درون حوزه‌ها رخ می‌دهد. بوردیو در تحقیقاتش با عنوان حوزه تولید فرهنگی، تذکر می‌دهد که منازعه‌ای درازمدت میان فرهنگ‌های "والا" و "پست"، میان ژانرهای مختلف (مثلا هنر نقاشی در مقابل عکاسی) و میان هنرمندان فردی، بر سر برتری و مشروعیت وجود دارد. به‌طور مثال بوردیو در حوزه دانشگاهی به کشمکش‌های زیر اشاره می‌کند:

· کشمکش‌های افراد برای به‌دست آوردن کنترل یک حوزه؛ مانند زمانی‌که استادان برجسته در تلاشند تا موقعیت خود را از طریق اعمال نفوذ بر مناصب پایین‌تر، تعلیم تعداد زیادی از دانشجویان دوره دکترا، له کردن رقبا و ... به‌طور نهادینه حاکم سازند.

· کشمکش میان سبک‌های کار یا رویکردهای فکری

· کشمکش میان رشته‌ها و دانشکده‌ها[8]

میزان قدرت هر فرد در میدان، بستگی به موقعیت او دارد؛ که با بهره او از سرمایه مشروع، در آن میدان، متناسب است. البته سرمایه فرهنگی به‌طور جهانی صورت‌بندی نشده است و تعریف آن، بستگی به میدان دارد؛ که توسط افراد صاحب قدرت و موقعیت برتر انجام می‌گیرد. برای مثال، در میدان دانشگاهی، نمرات، مدارج و مدارک تحصیلی و رتبه اساتید، نمایان‌گر سرمایه آن‌ها در این میدان است و کنش‌گران این میدان، با کسب سرمایه (فرهنگی) بیشتر، مواضع برتری را به‌دست می‌آورند و به بازتولید قدرت خود می‌پردازند. آنچه در میدان دانشگاهی سرمایه فرهنگی به‌شمار می‌رود، خاص این میدان است و میدان‌های دیگر، نظیر میدان سیاسی و دینی از آن تبعیت نمی‌کنند.[9]

روشنفکران و سرمایه فرهنگی

جامعه‌شناسی عمومی بوردیو، فرض را بر این می‌نهد که می‌توان تمام کنش‌های انسانی را کنش‌های اقتصادی معطوف به افزایش سود مادی به‌حساب آورد. وی بر مبنای همین فرض، معتقد است که روشنفکران نیز تاجرانی در عرصه سرمایه فرهنگی، به‌دنبال نفع شخصی‌اند. بوردیو نتیجه می‌گیرد که روشنفکران حرفه‌ای، بخش فرودست طبقه اجتماعی بورژوازی هستند. او با تعریف طبقه مسلّط (به‌عنوان طبقه‌ای که حجم عظیمی از سرمایه را در اختیار دارد و فرقی نمی‌کند منبع این سرمایه، اقتصادی، اجتماعی یا فرهنگی باشد)، معتقد است که روشنفکران، به‌دلیل دسترسی به این منبع سرمایه (فرهنگی)، جزء طبقه مسلط محسوب می‌شوند. بنابراین طبقه مسلّط دارای بخش فرادست به‌نام بورژوازی است؛ که به‌طور کامل "سرمایه اقتصادی" را در اختیار دارد و دارای بخش فرودستی به‌نام روشنفکران است؛ که "سرمایه فرهنگی" را در کنترل دارد. به‌اعتقاد بوردیو کنش‌های فرهنگی‌ای که به ظاهر بی‌طرفانه‌ترین کنش‌ها هستند، در اصل واجد سودهای مادی‌اند. بوردیو حتی هنگامی که به بررسی شکل‌های هنری ناب فعالیت ادبی و عرصه تولید فرهنگی محدود در مقابل تولید فرهنگی انبوه می‌پردازد، نشان می‌دهد که چگونه «سودهای نمادین بلندمدت، قابلیت تبدیل دوباره به سودهای مادی را دارند و چگونه کنش فرهنگی آوانگارد، متکی به سرمایه اقتصادی و اجتماعی کلان است».[10]

کارکردهای سرمایه فرهنگی[11]

کارکردهای سرمایه فرهنگی از دو نگاه دانشمندان خارجی و ایرانی می‌توان بررسی نمود:

کارکرد سرمایه فرهنگی از نگاه متفکرین خارجی؛ پیر بوردیو، از کارکردهای سرمایه فرهنگی به حفظ و نگهداری موقعیت یا تغییر موقعیت افراد در سلسله مراتب ساختارهای اجتماعی توجه می‌کند و تأثیر سرمایه فرهنگی افراد را در سبک زندگی آن‌ها مورد توجه قرار می‌دهد.

جان فیسک John Fiske: 1939-Live))، سرمایه فرهنگی را باعث فهم انتقادی مردم از وضعیت اجتماعی خود می‌داند. طبقه پایین، به‌وسیله این نوع سرمایه فرهنگی، نگاه مثبت به هویت اجتماعی خود پیدا می‌کنند و خود را از ساختار سلطه جدا می‌سازند. این طبقه، در روندهای مورد علاقه خود مشارکت می‌کنند و از این طریق، زندگی خود را لذت‌بخش می‌نمایند.

کارکرد سرمایه فرهنگی از نگاه متفکرین ایرانی؛ از نگاه مسعود چلبی، درصورتی که دسترسی به سرمایه فرهنگی، به‌صورت برابر باشد، سرمایه فرهنگی می‌تواند، کارکردهای زیر را داشته باشد: دسترسی اکثریت اعضای جامعه به منابع معرفتی، بسط خردگرایی در عرصه‌های مختلف زندگی، بالا بودن سطح مشارکت همگانی در تولیدات و خلاقیّت‌های علمی و فرهنگی، سریع شدن تغییرات اجتماعی، گسترش دانش‌های نوین و گسترش گردش اطلاعات به‌صورت افقی و عمودی و رشد شخصیتی برای اکثریت افراد جامعه.

از نظر رفیع‌پور، سرمایه فرهنگی، همان فرهنگ به‌جا مانده از گذشتگان است؛ که به‌وسیله آن، انسان‌ها نیازهای مختلف خود را برطرف می‌کنند؛ زیرا در صورت عدم وجود این سرمایه، انسان‌ها مجبورند از صفر شروع کنند و تمام مراحلی را که پیشینیان رفته بودند را دوباره طی کنند.[12]

مقاله

نویسنده مليحه خيرخواه

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

No image

توده Mass

No image

مطالعه موردی Case Study

No image

گفتمان Discourse

سیبرنتیک Cybernetics

سیبرنتیک Cybernetics

Powered by TayaCMS