فلسطين، رژيم صهيونيستي، جبهۀ خلق براي آزادي فلسطين، جبهۀ خلق آزادي بخش فلسطين، اسرائيل، ساف، جنبش آزادي بخش فلسطين، حماس.
نویسنده : نرجس عبدیایی
بعد از اشغال فلسطین توسط صهیونیستها و تشکیل دولت و ملت جعلی اسرائیل در منطقهای که خود دارای ملت بود، جنبشهای متعددی در این کشور با هدف اصلی مقابله با رژیم صهیونیستی و سیاستهای توسعهطلبانه آن شکل گرفت، یکی از اینها جبهۀ خلق برای آزادی فلسطین است.
تأسیس
جبهۀ خلق آزادی بخش فلسطین یا جبهۀ خلق برای آزادی فلسطین متأثر از دو مسأله شکل گرفت: 1- شکست اعراب در جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در ژوئن 1967 میلادی و بروز اندیشههای ناسیونالیستی و مارکیستی در جهان؛ 2- جنبش ناسیونالیستهای عرب با تابلوی سازمانهای فلسطینی و تجربۀ مبارزاتی آن.
جبهۀ خلق برای آزادی فلسطین، شاخۀ فلسطینی جنبش ناسیونالیستهای عرب [به رهبری جرج حبش تشکیل شد و در کنفرانسهای این جنبش در سال 1966 جبهۀ خلق آزادی بخش فلسطین به عنوان شاخۀ نظامی آن مطرح گردید]؛ و رهبر آن جرج جش و افراد بر جستهای چون احمد یمانی (ابو ماهر) عبدالکریم حمد (ابو عدنان) و دکتر ودیع حداد میباشند. این جبهه پس از فتح [بزرگترین سازمان چریکی فلسطینی تا پیش از انتفاضۀ فلسطین، که در سال 1959 توسط عدهای از جوانان فلسطینی شروع به کار کرد که بعدها غالباّ متهم به اتخاذ سیاستهای محافظهکارانه در ارتباط با مسأله فلسطین میشد]، قدیمیترین سازمان مقاومت فلسطین است و براساس مصوبۀ کنفرانس جنبش ناسیونالیستهای عرب، «سوسیالیسم علمی»[1] به عنوان شیوۀ عمل جنبش پذیرفته شد و در نتیجه نخستین جبههای است که تفکر مارکسیم ولنینیسم را در جهان عرب رواج داد.
اهداف و خط مشیها
اهداف این جبهه را در مقابله با اسرائیل و سیاستهای آن، میتوان در اولین بیانیه این گروه در تاریخ 11/ 12/ 1967، بررسی نمود که تاکید بر اتحاد کلیه نیروها و گروههای متأثر از شکست اعراب در جنگ 1967 دارد و از راه اندازی جنگ دراز مدت بر علیه دشمنان [تأکید بر اسرائیل بصورت مستقیم و حامیان آن] سخن آمده است، در مجموع خط مشیهای سیاسی برای رسیدن به اهداف در این جبهه عبارتند از:
1. قهر انقلابی تنها راه مبارزه با دشمن است؛
2. جنگ با دشمن در هر سرزمینی که ارتش دشمن آنرا اشغال میکند، صورت میگیرد؛
3. مبارزه مسلحانه نباید تنها منحصر به جنگجویان حرفهای باشد، بلکه هر فلسطینی در هر سطحی میتواند نقشی را در مبارزه با دشمن ایفا کند؛
4. مبارزه مسلحانه تنها شیوه است؛
5. تودهها کانون اصلی مقاومتند و تنها از راه سازمان دادن انقلابی و همگانی آنها میتوان از نیروهای آنها استفاده کرد؛
6. مبارزه مردم فلسطین و سرزمینهای انتغالی بخشی مؤثر و قابل ملاحظه از انقلاب اعراب بر ضد امپریالسیم و دست نشاندگان آن میباشد.[2]
فعالیتها
جبهۀ خلق برای آزادی فلسطین، عمده فعالیتهای خود را در خارج فلسطین از شیوۀ عمدۀ هواپیماربایی یا بمبگذاری به طور مکرر صورت میداد، برخی موارد عبارتند از:
1- ربودن یک هواپیمای ای ال متعلق به الجزایر که اسرائیل در قبال آزادی آن و مسافران، 16 زندانی را آزاد کرد؛
2- ژوئیه 1973م، ربودن یک هواپیمای ژاپنی به همراه 137 مسافر و خدمه و سرانجام آزادی آنها؛
3- تیراندازی در فرودگاه آتن کشته شدن سه نفر و زخمی شدن 55 نفر و گروگانگیری 35 نفر و سرانجام تسلیم بعد از دو ساعت؛
4- در 1972 م، تیراندازی در فرودگاه «لر» در اسرائیل با همکاری اعضای ارتش سرخ ژاپن و در نتیجه 25 نفر کشته و 76 نفر زخمی شدند.[3]
علت اینکه جبهه، بخش عمدۀ فعالیتهای خود را در خارج از منطقه اشغالی فلسطین صورت میدهد این است که: «مردم فلسطین در جهان به فراموشی سپرده شدهاند و با چنین اقداماتی توجه افکار عمومی جهان به مسألۀ فلسطین جلب میشود.»[4]
جبهه خلق در زمینههای دیگری هم فعالیت داشته است، مثلاً: در سالهای 1976 – 1975 به دنبال پیروزی لبنان، به همراه سازمان فتح به کمک جنبش ملی لبنان شتافت و برخی فعالیتهای آن هم در مخالفت با سیاستهای سازمان آزادی بخش فلسطین(ساف) و امتناع از حضور در جلسات آن (تا سال 1970) انجام گرفته است.[ ساف، در 19 سپتامبر 1963، بوسیلۀ اتحادیه کشورهای عرب پس از مرگ احمد حملی عبدالباقی – رئیس حکومت سراسر فلسطین – به رهبری احمد شقیری تأسیس آن تصویب شد تا نمایندگی فلسطین را در کنفرانسهای مختلف، سازمان ملل و... داشته باشد؛ امروزه بعد از مرگ یاسر عرفات، محمود عباس رهبر تشکیلات خود گردان یا سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) میباشد و کرانۀ باختری فلسطین تحت حکومت اوست].
رهبران
اولین رهبر جبهه و بنیانگذار آن، جرج حبش بود که تا سال 2000 م، سمت دبیر کل آن را نیز بر عهده داشت و پس از مرگ وی بدلیل بیماری، مصطفی زبری معروف به ابوعلی مصطفی جانشین او شد؛ که در حادثهای توریستی [توسط نیروهای اسرائیلی] کشته شد و هم اکنون [1378 هـ] احمد جبریل دبیر کل جبهۀ خلق برای آزادی فلسطین است، البته قبل از احمد جبرئیل، احمد سعدات به مدت یکسال دبیر کل بود که به اتهام ترور وزیر جهانگردی اسرائیل توسط دولت خود گردان [و تحت فشار اسرائیل] زندانی شد.
جبهه و حماس
آنچه مشخص است تفاوت اصلی اهداف ملی گرایانه، انقلابی و لنینیسم جبهه با حماس [که مخفف حرکت مقاومت اسلامی است و بنیانگذار آن شیخ احمد یاسین میباشد در سال 1987 م تأسیس شد و هدف کلی و نهایی آنها تشکیل حکومت اسلامی میباشد و البته شاخهای از اخوانالمسلمین فلسطین میباشد و در حال حاضر (1378 هـ) به رهبری اسماعیل هنیه کنترل و حاکمیت نوار غزه را بعهده دارد] است و حماس خود را جنبش اسلامی میداند، در همین راستا تا سال 1990 م بین این دو جنبش بدلیل همان کشمکش جریانهای اسلامگرا و چپ مناسبتی نبود، اما در سال 1990 م دربارۀ ورود به مجلس ملی فلسطین با هم نشستی داشته و در سال 1991 م نیز حول دو محور دعوت جبهۀ خلق از حماس برای ورود به سازمان آزادی بخش فلسطین و توافق طرفین در صورت ضرورت انتفاضه و تشدید آن با هم مذاکراتی داشتهاند.[5]
امروز در نقد محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان و دولت او، گویا حماس و جبهۀ خلق با هم متفقالقولند، احمد جبریل دبیر کل جبهۀ خلق معتقد است که: «محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان و سلام فیاض نخست وزیر دولت غیر قانونی رامالله( مرکز حکومت خودگردان) حق تصمیمگیری دربارۀ ملت فلسطینی را ندارند زیرا مشروعیت خود را از آمریکا و رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای عربی هم پیمان با آمریکا و اسرائیل کسب کردهاند.»[6]
از طرفی ایمن طه سخنگوی جنبش مقاومت اسلامی فلسطین ،حماس، با طرد صلاحیت محمود عباس به عنوان نماینده ملت فلسطین هر گونه توافق او را با رژیم صهیونیستی مردود اعلام کرد.[7]
انشعابات جبهه خلق
از انشعابات این جبهه، جدائی جنبش آزادی بخش فلسطین [به دلیل حمایت احمد جبرئیل از حمله سوریه به لبنان در ژوئن 1976]میباشد. با این جدایی جبهۀ خلق آزادی بخش فلسطین – فرماندهی کل- به رهبری احمد جبرئیل تشکیل شد.
زغرور، از اعضای برجستۀ جبهه نیز سازمان عربی فلسطین را تشکیل داد و از جبهه [به دلیل اینکه برنامههای نیروهای چپگرا از آزادی عمل بیشتری برخوردار است] منشعب شدند.
انشعاب دیگر از سوی گروه تندچپگرا صورت گرفت. [بدلیل حمایت جرج حبش از رفقای قدیمیاش چون یمانی حداد و غسان کنعانی در اختلاف با این چپگرایان به رهبری ابوشهاب] که با عنوان جبهۀ انقلابی خلق آزادی بخش فلسطین از گروه جدا شدند.
برخی افراد برجسته همچون ودیع حداد [طراح اصلی عملیات نظامی]، بعدها بدلیل اختلاف سلیقه در برخی تصمیمهای اصلی با جرج حبش، از حضور در جبهه انصراف دادند. در بررسی موقعیت جنبشهای مختلف فلسطین در مورد محور اصلی مبارزات آنها یعنی اسرائیل و سیاستهای توسعه طلبانۀ آن، عوامل و زوایای متعددی را لازم است، در نظر گرفت، اما اسرائیل در گذر زمان حکومت غاصب خود را توسعه داده است و توانسته از «5/6% اولیه از زمینهای فلسطینی که در اختیار گرفته بود، تا بیش از 93 % را به یهودیان انتقال دهد.»[8]