دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

نظریه شخصیت هنری موری Henry Murray’s personality theory

No image
نظریه شخصیت هنری موری Henry Murray’s personality theory

كلمات كليدي : ماهيت طولي، اصل فراگير، عقده ها، اميال فطري، روان شناسي شخصيت

نویسنده : معصومه قلي زاده

اصول اساسی نظریه موری در شخصیت

نظام شخصیت‌شناسی موری برپایه نظریه فروید ساخته شده است. موری، مطالعه شخصیت را در یک موقعیت دانشگاهی انجام داد تا در موقعیتی بالینی. هرچند او به روان‌کاوی پرداخت اما آن را برای درمان بیماران به‌کار نبست. زیرا ترجیح می‌داد که شخصیت انسان را از طریق مطالعه گسترده افراد بهنجار بررسی کند.[1]

موری، تصریح می‌کرد که نظریه شخصیت‌شناسی او نظریه‌ای موقتی و آزمایشی است. به عقیده وی، شخصیت‌شناسی، پیچیده‌تر و جوان‌تر از آن است که در مرحله کنونی فهم ما از شخصیت بتوان آن را نهایی دانست. او کارهای نظری و تجربی خود را آمادگی‌هایی برای برپا کردن داربست یک نظام جامع می‌خواند. با وجود این او برای برپا کردن نظام نظریه خود، اصول پایه‌ معینی را ضروری می‌دانست.[2]

اصل اول

اصل اساسی و اول در تمامی کارهای موری، تعهد قوی وی نسبت به این اندیشه است که فرایندهای روان‌شناختی به فرایندهای فیزیولوژیکی بستگی دارند. بیان مختصر و مفید او که گفته است: اگر مغزی نباشد، شخصیتی نیست؛ این دیدگاه را به خوبی خلاصه می‌کند. شخصیت ریشه در مغز دارد، زیرا این فیزیولوژی مغزی فرد است که شخصیت او را هدایت و اداره می‌کند. به عنوان مثال سکته کردن یا مصرف بعضی داروها می‌توانند کارکرد مغز و در نتیجه شخصیت فرد را تغییر دهند.

حالت‌های‌ احساس، خاطرات هشیار و ناهشیار و تمامی باورها، نگرش‌ها، ترس‌ها و ارزش‌های فرد اساس شخصیت آن را شکل می‌دهند و هر چیزی که شخصیت بر آن مبتنی باشد، در مغز وجود دارد. بنابراین جایگاه تمام وجوه شخصیت در مغز قرار دارد. موری این فرایند‌های کنترل‌کننده مغزی را آنچنان مهم تلقی می‌کرد که آن‌ها را فرایندهای حاکم و اداره‌کننده می‌نامید.

اصل دوم

اصل اساسی دوم نظام موری که به اصل فراگیر( all-embracing principle) معروف است، اهمیت تغییر سطح تنش حاصل از ارگانیزم می‌باشد. البته نظریه‌پردازان دیگر نیز به مفهوم کاهش تنش اشاره کرد‌ه‌اند، اما موری در فرمول‌بندی خود، از آنان یک گام فراتر رفت. به عقیده او،‌ درست است که مردم سعی دارند تنش‌های خود را، اعم از اینکه ماهیت فیزیولوژیک یا روان‌شناختی داشته باشند، کاهش دهند، اما تلاش آن‌ها متوجه ایجاد یک حالت کاملا بدون تنش نیست، بلکه این فرایند کاهش دادن تنش است که ارضاکننده است نه شرایط بدون تنش. حتی به نظر موری، وجود حالت بدون تنش منبعی است برای ایجاد درماندگی(distress) شدید. انسان‌ها نیاز دایمی به تهییج، فعالیت، پیشرفت، حرکت و ذوق دارند که همه این حالت‌ها مستلزم تنش فزاینده هستند نه کاهنده. در واقع ما به طور عمد در خود تنش ایجاد می‌کنیم تا از کاهش آن رضایت خاطر پیدا کنیم. به عقیده موری، حالت ایده‌آل داشتن سطح معینی از تنش دایمی است که شخص برای کاهش دادن آن تلاش کند.[3]

اصل سوم

اصل کلی سوم نظام موری، ماهیت طولی(longitudinal) شخصیت است. شخصیت همواره در طول زمان در حال رشد است. شخصیت، به یک معنی، ساخته تمامی رویدادهایی است که در جریان زندگی یک فرد روی می‌دهند. بنابراین، مطالعه رویدادهای گذشته برای شخصیت دارای اهمیت اصلی است و به منظور مطالعه آن رویدادها، ‌موری مفاهیم زنجیره‌ها(serials) و جریان‌ها(proceeding) را معرفی کرد. این‌ها، به یک معنی، واحدهای داده‌هایی هستند که به وسیله شخصیت‌شناسی به‌کار می‌روند.

اصل چهارم

اصل چهارم در این دیدگاه، تاکید بر این نکته است که شخصیت در حال تغییر و پیشرفت بوده و ایستا و ثابت نیست، بنابراین؛ در واقع نمی‌توان آن را توصیف کرد. موری همچنین بر یگانگی و منحصربه‌فرد بودن شخصیت هر فرد تاکید داشت و در عین حال، بین تمامی شخصیت‌ها شباهت‌هایی قایل بود.[4]

بخش‌های شخصیت: نهاد، من، فرامن

چنانچه گفته شد، نظام موری حداقل تا حدودی استخراج‌شده از نظام فروید است. آموزش‌های تحلیلی موری در جهت خط فرویدی انجام گرفته است. بنابراین، نقش‌پذیری از فروید در فرمول‌بندی‌های موری مشهود است، اما او بعضی از آموزش‌های فرویدی را در ادغام با دیدگاه خود تغییر داد. موری برای بخش‌های شخصیت، اصطلاحات فرویدی نهاد، من و فرامن را به‌کار برد. او همانند فروید معتقد بود که نهاد مخزن تمامی امیال فطری تکانشی است و انرژی و جهت رفتار را نیز فراهم می‌کند. بدین‌ترتیب، نهاد اساسا معطوف به نیروهای انگیزشی شخصیت است.

تصور موری از نهاد این است که نهاد شامل تمامی تکانه‌های بدوی، غیراخلاقی و شهوانی است که فروید شرح داده بود، اما نهاد شامل تکانه‌های فطری نیز می‌شود که جامعه آن‌ها را قبول یا حتی مطلوب می‌داند.[5]

موری تاکید زیادی بر نیروهای موثر محیط اجتماعی بر روی شخصیت داشت. در توافق با فروید، او فرامن را به صورت درونی کردن ارزش‌ها، هنجارها و جنبه‌های اخلاقی فرهنگ تعریف کرد که فرد با استفاده از قواعد آن به ارزشیابی و قضاوت درباره رفتار خود و دیگران می‌پردازد. صورت و جوهر فرامن در سنین خردسالی به وسیله والدین و سایر چهره‌های صاحب قدرت، همان‌گونه که فروید فرض می‌کرد، به کودک تحمیل می‌شود.[6] اما موری احساس می‌کرد که عوامل دیگری نیز در شکل‌دهی فرامن دست‌اندرکارند. او از میان این عوامل گروه‌های همسالان و ادبیات و اسطوره‌شناسی فرهنگ‌ها را ذکر می‌کند. او معتقد بود فرامن، به طور قطعی تا سن 5 سالگی متبلور نمی‌شود بلکه در سرتاسر زندگی به رشد خود ادامه می‌دهد. در همان ضمن که فرامن رشد می‌کند، من آرمانی نیز در حال رشد است. این من آرمانی برای فرد هدف‌های دوربردی را فراهم می‌کند تا برای رسیدن به آن‌ها تلاش کند. من آرمانی نماینده آن چیزی است که شخص می‌تواند در بهترین حالت و نهایت به آن برسد و شامل آرزوها و جاه‌طلبی‌های شخص است و می‌تواند با ارزش‌های فرامن در توافق یا تعارض باشد.[7]

در نظام موری "من" در تعیین رفتار نقش فعال‌تری دارد تا در نظریه فروید. موری معتقد بود که من خدمتگزار صرف نهاد نیست بلکه سازمان‌دهنده‌ای است که همه رفتارها را هشیارانه انتخاب کرده و بروز تکانه‌های مطلوب را تسهیل می‌کند.[8]

همچنین معتقد بود که من، حاکم خردمند شخصیت است و آگاهانه استدلال می‌کند، تصمیم می‌گیرد و جهت رفتار مثبت را معین می‌کند.[9]

عقده‌ها در نظریه موری

موری برای مطالعه شخصیت رویکرد طولی را به‌کار برد؛ یعنی، تاریخچه رشدی فرد را مورد تاکید قرار داد.

موری، دوران کودکی را به پنج مرحله تقسیم کرد که هر یک از آن‌ها به وسیله یک وضعیت لذت‌بخش که به صورت غیرقابل اجتناب به وسیله خواسته‌های جامعه پایان می‌یابد، مشخص می‌شود. هر یک از این مراحل، اثر خود را بر شخصیت به شکل عقده‌ها بر جای می‌گذارد.

عقده‌ها الگوهایی هستند که از تاثیر مراحل مختلف شکل گرفته و به صورتی ناهشیار رشد مرحله بعدی فرد را هدایت می‌کنند.

به عقیده موری، پنج عقده در همه کس ایجاد می‌شود، زیرا همه افراد، پنج مرحله عمومی رشد را طی می‌کنند. بنابراین، مساله نابهنجاری در مورد این عقده‌ها وجود ندارد مگر هنگامی که به حد افراط برسند. وقتی عقده‌ها به شکل افراطی به ظهور برسند، شخص کم و بیش در یکی از مراحل رشد تثبیت می‌شود. در چنین صورتی شخصیت فرد قادر به ایجاد انعطاف‌پذیری نیست و شکل‌گیری من و فرامن دچار مشکل می‌شود.

مراحل دوران کودکی و عقده‌های وابسته به آن به شرح زیر است:

1- لذت ایمنی در درون رحم: عقده تنگنایی

2- لذت جسمانی مکیدن مواد غذایی در حالی که در آغوش نگه داشته شده است: عقده دهانی

3- لذت حاصل از عمل دفع: عقده مقعدی

4- لذت همراه ادرار کردن: عقده میزراهی

5- لذت تناسلی: عقده تناسلی یا اختگی

عقده تنگنایی: زندگی در درون رحم ایمن، بی‌سروصدا و قویا توام با وابسته بودن است. عقده تنگنایی ساده در شکل اساسی خود ممکن است به صورت تمایل به بودن در یک جای کوچک، گرم و تاریک جلوه کند. این عقده ممکن است به معنای ماندن زیر پتو هنگام صبح، داشتن یک پناهگاه عایق صورت یا لذت بردن از داشتن یک قایق یا بودن در اتومبیل باشد. چنین افرادی گرایش به وابستگی شدید به دیگران، منفعل بودن و جهت‌گیری به سوی رفتارهای ایمن و تمرین‌شده گذشته دارند.[10]

شکل دیگری از عقده تنگنایی که عملا به صورت یک عقده ضدتنگنایی است و به صورت تمایل به گریز از شرایط محدودکننده رحم مانند ترس از خفه شدن و محدود شدن بروز می‌کند، عقده خروج نام دارد.[11]

عقده دهانی: سه نوع عقده دهانی وجود دارد:

عقده مهرطلبی دهانی: ترکیبی است از فعالیت‌های دهان، تمایل نافعال ‌و نیاز به مورد حمایت و تایید قرار گرفتن. تجلی رفتاری این عقده شامل مکیدن، خوردن، آشامیدن، بوسیدن و تشنه محبت بودن است.

عقده پرخاشگر دهانی: فعالیت‌های پرخاشگرانه و دهانی را به شکل گاز گرفتن، فریاد زدن و یا به شکل پرخاشگری لفظی چون طعنه زدن با هم ترکیب می‌کند.

عقده طرد دهانی: شامل رفتارهایی چون استفراغ، بهانه‌جویی در مورد غذا و نیاز به گوشه‌نشینی و اجتناب از وابستگی به دیگران است.

عقده مقعدی: دو نوع عقده مقعدی وجود دارد که شامل عقده‌های طرد و نگهداری می‌شود. در عقده طرد مقعدی مشغولیت به عمل دفع مشاهده می‌شود. عقده نگهدارنده مقعدی در رفتارهای نگهدارنده و در نظیف بودن و مرتب بودن متجلی می‌شود.

عقده میزراهی: این عقده منحصر به نظام روان‌شناسی موری است و نشانه جاه‌طلبی زیاد، احساس تحریف‌شده عزت نفس، خودنمایی، تاریخچه شب‌ادراری و عشق به داشتن من قوی است. شکلی از این عقده به عقده ایکاروس(چهره افسانه‌ای یونانی که آن‌قدر نزدیک به خورشید پرواز کرد که موم‌هایی که بال‌های او را نگه داشته بودند ذوب شدند) معروف است. این فرد(دارای عقده ایکاروس) هدفی زیاده از حد دارد و رویاهای او به خاطر شکست از هم می‌باشند.

عقده تناسلی: موری با این اعتقاد فروید که ترس اختگی در دوران کودکی هسته اصلی بیشتر اضطراب‌های دوران بزرگسالی است، مخالف است. او این عقده را به شیوه‌ای محدودتر به صورت اضطراب ایجادشده به وسیله تخیل درباره احتمال بریده شدن آلت، تعبیر می‌کند.[12]

ارزیابی نظریه موری

موری نفوذی چشمگیر بر مطالعه شخصیت داشته است. از موضوعات قابل اهمیت ویژه، فهرست نیازهای اوست که ثابت شده دارای ارزش زیادی برای پژوهش و تشخیص بالینی است. اما جنبه‌های ویژه‌ای از نظر او مورد انتقاد قرار گرفته است که از روش تحقیق او آغاز می‌شود.

انتقاد وارد شده دیگر به مفاهیمی چون "زنجیره" و "جریان" مربوط می‌شود. استدلال این است که این واحدهای زمانی مبهم‌تر از آن معرفی شده‌اند که بتوان آن‌ها را به دقت مشخص یا محدود کرد.

انتقاد دیگر این است که طبقه‌بندی موری از نیازها بسیار پیچیده است و میان آن‌ها مقدار زیادی همپوشی وجود دارد.

در مجموع می‌توان گفت نوآوری‌های موری در تکنیک(از قبیل آزمون تی. ای. تی) و نفوذ او بر روش‌های ارزیابی شخصیت، اثری دیرپاتر از نظام نظری او داشته است.[13]

مقاله

نویسنده معصومه قلي زاده

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

مطلب مکمل

کتاب شخصیت متعالی و سلامت روانی در پرتو خداآگاهی

کتاب شخصیت متعالی و سلامت روانی در پرتو خداآگاهی

دین‌داری و معنویت خواهی چگونه سلامت روانی ما را تأمین می‌کند؟ سازوکار و نحوه اثر آن چگونه است؟ آیا اثر مذهب صرفاً به نیروهای متافیزیکی آن وابسته است؟...
Powered by TayaCMS