دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

تعریف و تاریخچه شناخت درمانی

No image
تعریف و تاریخچه شناخت درمانی

كلمات كليدي : درمان شناختي، شناخت، سيستم سازه، تناوب گرايي تعبيري، مشاوره و راهنمايي

نویسنده : معصومه ابوالفتحي

جورج کلی[1] در سال 1926 مدرک لیسانس خود را در فیزیک و ریاضیات گرفت. اما علاقه او از این علوم به مسایل اجتماعی تغییر کرد.[2] نکته جالب در شکل‌گیری نظریه کلی این بود که او کار خود را بدون هیچ‌گونه سوگیری قبلی آغاز کرد[3]؛ در نتیجه خود را آزاد می‌دید که هم روش‌های موجود را بیازماید و هم روش‌های تازه را که خود طرح می‌کرد، به‌کار ببرد. نظریه کلی به نظریه سازه‌های شخصی معروف است. رویکرد سازه شخصی کلی به شخصیت، یکی از نظریه‌های اصیل است.[4]

تعریف شناخت‌درمانی

کلمه شناخت در لغت به معنی عمل یا فرایند دانستن است. رویکرد شناختی به شخصیت، بر نحوه‌ای که افراد از محیط و خودشان آگاه می‌شوند، نحوه‌ای که درک نموده و ارزیابی می‌کنند، یاد می‌گیرند و مسایل را حل می‌کنند، تمرکز دارد. این واقعا یک رویکرد روان‌شناختی به شخصیت است؛ زیرا منحصرا روی فعالیت‌های ذهنی هشیار تمرکز دارد. این تمرکز روی ذهن، مفاهیمی را که سایر نظریه‌پردازان به آنها پرداخته‌اند، نادیده نمی‌‌‌‌‌‌‌‌گیرد. برای مثال، در رویکرد شناختی، نیازها، سایق‌ها یا هیجانات را جنبه‌هایی از شخصیت می‌دانند که تحت کنترل فرایندهای شناختی قرار دارند.[5]

موضع فلسفی کلی

فرد به عنوان دانشمند: کلی معتقد است که افراد مانند دانشمندان، با ساختن فرضیه‌هایی درباره محیط و آزمودن آنها در برابر واقعیت زندگی روزمره، دنیای تجربیات خود را درک کرده و سازمان می‌دهند و این درک و تفسیر تجربه، برداشت منحصر به فرد ما را از رویدادها نشان می‌دهد. کلی گفت: "ما از طریق الگوهای شفافی که متناسب با واقعیت‌ها هستند که دنیا از آنها تشکیل شده است به دنیا می‌نگریم". ما می‌توانیم این الگوها را با عینک‌های آفتابی مقایسه کنیم که رنگ خاصی را به هر چیزی که می‌بینیم، می‌دهد. عینک یک نفر ممکن است آبی رنگ و عینک دیگری سبز رنگ باشد. امکان دارد چند نفر به یک صحنه نگاه کنند و بسته به عینکی که زده‌اند آن را به صورت متفاوتی ببینند. بنابراین، با توجه به فرضیه‌هایی که می‌سازیم، به دنیای خود معنی می‌دهیم. این دیدگاه خاص، که هر کسی آن را به وجود می‌آورد، همان چیزی است که "سیستم سازه" نامیده می‌شود. سازه، روش منحصر به فرد شخص برای در نظر گرفتن زندگی است.[6] یک سازه، شیوه نگاه کردن فرد به رویدادهای موجود زندگی و شیوه تعبیر و تفسیر آن فرد از جهان است.[7]

دانشمند به عنوان فرد: اگر بتوان افراد را به صورت دانشمند در نظر گرفت، پس دانشمندان را هم می‌توان به صورت افراد در نظر گرفت. بنابراین، اظهارات دانشمندان را باید با همان شک و تردیدی در نظر گرفت که هر رفتاری را در نظر می‌گیریم. هر نظریه‌ای را می‌توان از زاویه تازه‌ای در نظر گرفت و نام دیگری روی آن گذاشت. این رویکرد به این معنی است که نظریه کلی از بازسازی معاف نیست.[8]

تناوب‌گرایی تعبیری: ما در طول زندگی، با هر نوع آدم یا موقعیتی که روبرو می‌شویم، سازه‌های متعددی را شکل می‌دهیم. هنگامی که با افراد جدید آشنا شده و با موقعیت‌های تازه روبرو می‌شویم، فهرست سازه‌های خود را گسترش می‌دهیم. علاوه بر این، وقتی موقعیت‌ها تغییر می‌کنند، ممکن است هر از گاهی سازه‌های خود را تعدیل کرده یا کنار بگذاریم. تجدیدنظر در سازه‌ها فرایندی ضروری و مستمر است. اگر سازه‌های ما نمی‌توانستند اصلاح شوند، در این صورت قادر نبودیم با موقعیت‌های تازه کنار بیاییم. کلی این سازگارپذیری را تناوب‌گرایی تعبیری نامید تا بیان کند که ما به وسیله سازه‌های خود کنترل نمی‌شویم بلکه آزادیم تا در آنها تجدیدنظر کنیم.[9]

تاریخچه ‌شناخت‌درمانی

جورج کلی در سال 1905 متولد شد. او تنها فرزند خانواده بود.[10] کلی تمایلات گوناگونی داشت. مدرک لیسانس او در فیزیک و ریاضیات بود، اما او عضو تیم مناظره دانشگاه نیز بود که به همین علت عمیقا به مسایل اجتماعی علاقه داشت. به همین دلیل او مدرک فوق‌لیسانس خود را در رشته اصلی جامعه‌شناسی پرورشی و رشته فرعی روابط کارگر و کارفرما در جامعه‌شناسی دریافت کرد. کلی در این مقطع از زندگی خود به صورت تفننی آموزش و پرورش، جامعه‌شناسی، اقتصاد، روان‌شناسی خوانده بود. بعد از مدتی با تمام جدیت رشته‌ای را در روان‌شناسی دنبال کرد. او در سال 1930 وارد دانشگاه شد و سال بعد دکترای خود را با رساله‌ای درباره عوامل مشترک در معلولیت‌های گفتاری و خواندن دریافت کرد.[11]

رویکردی عقلانی به مشاوره

کلی خود را نسبت به روش درمانی خاص متعهد نمی‌دانست. او احساس می‌کرد که آزاد است از روش‌های سنتی درمان و روش‌های خاص خودش استفاده کند. تجربیات بالینی او بر ماهیت نظریه سازه شخصی وی عمیقا تأثیر گذاشتند. افرادی که درمان کرد، بیماران روان‌پریش شدیدا آشفته نبودند. بیماران او دانش‌آموزانی بودند که معلمان آنها را برای مشاوره ارجاع داده بودند. آنها قادر بودند درباره مشکلات خود به‌طور منطقی بحث کرده و آنها را به صورت عقلانی مطرح کنند. در کلاس به ما آموزش می‌دهند که تجزیه و تحلیل کنیم و درباره اطلاعات به‌طور منطقی فکر کرده و آنها را پردازش کنیم. این نگرش عقلانی از کلاس به موقعیت مشاوره انتقال می‌یافت. اگر شرایط طوری بود که کلی در معرض کار کردن با بیماران روان‌پریش در بیمارستان روانی قرار می‌گرفت، نظریه او نمی‌توانست تا این حد به توانایی‌های پردازش اطلاعات شناختی وابسته باشد.[12]

کلی، نظریه شخصیتی خود را از تجربه‌های خود با افراد دارای مشکلات به دست آورد، چنانچه در مورد بیشتر صاحبنظران همین‌طور بوده است. اما به دلایل چندی از جمله نوع مراجعانی که او با آنها سر و کار داشت، آموزش‌های که دیده بود و نداشتن جهت‌گیری روانکاوی، او این تجربه‌های بالینی را به شیوه‌ای متفاوت تعبیر و تفسیر می‌کرد.

الگوی ماهیت انسان که کلی تدوین کرد بود، شباهتی به هیچ یک از الگوهای دیگر در روان‌شناسی ندارد. او مردم را دانشمندانی می‌دانست و معتقد بود که مردم به همان شیوه دانشمندان عمل می‌کنند. کلی می‌نویسد: "دانشمندان چه می‌کنند؟ آنها فرضیه‌هایی می‌سازند و بعد آنها را با واقعیات شکل گرفته خود با به‌کار بردن تجربه‌های آزمایشگاهی می‌سنجند. اگر فرضیه آنها تأیید شد، باقی می‌ماند و اگر تأیید نشد، رد شده و دوباره سنجیده می‌شود".[13]

به خاطر تأکیدهایی که ما در مورد دیگر نظریه‌های شخصیتی دیده‌ایم، تعجبی ندارد اگر نظریه‌ای که به جای هیجانی بودن انسان بر عقلانی بودن او و به جای سایقه‌های غریزی جهانی بر تعبیرات شخصی از تجربه‌های انسان تأکید دارد، از محبوبیت چندانی برخوردار نباشد. اما شاگردان او فعالانه این دیدگاه منحصر به فرد را در مورد کارکرد انسان دنبال کرده و از آن دفاع می‌کنند و از آن به عنوان یک حرکت اصیل و یک کمک روح‌بخش به روان‌شناسی شخصیت یاد می‌کنند.[14]

مقاله

نویسنده معصومه ابوالفتحي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS