لغت دانان، معانى گوناگونى براى سنت بر شمردهاند، که برخى از آنها عبارت است از:
1. دوام و استمرار: طبق این معنا، سنت یعنى ادامه دادن. این معنا از گفتار اعراب گرفته شدهاست که مىگویند: سنّت الماء اذا والیت فى صبّه، عرب به ریزش پیاپى آب سنت مىگوید.
2. راه و روش پسندیده: طبق این معنا، هر جا واژه سنت مطلق و یا با قید حسنه به کار رود، به معناى شیوه و روش نیکو است و براى این که شیوه نادرست و ناپسند را افاده کند، باید مقید به قید سیّئه شود.[1]
3. راه و روش[2] بنابر این معنا، به روشى که مردم از آن پیروى کنند و براى آنان به صورت عادت در آمده باشد (چه نیکو و چه ناپسند) سنت گفته مىشود. در قرآن و روایات این دو معنا آمدهاست و به رویه خوب و حسنه، سنت گفته میشود، مانند: وَ یَهْدِیَکُمْ سُنَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ[3] و هم به طریقه و روش سیئه و اشتباه اطلاق شدهاست، مانند: لا یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ قَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلین.[4] از امام باقر(ع) روایت شدهاست که فرمودند: هر کس سنت حسنهای را پایه گذاری کند تمام کسانی که این سنت را بجا میآورند، این شخص در ثواب آنها شریک است، بدون اینکه از ثواب آنها چیزی کم شود و اگر کسی سنت سیئهای را پایه گذاری کند وی در تمام گناهان آنها شریک است، بدون آنکه از گناهان آنان چیزی کم شود.[5] گاهی نیز این سنت به خدا نسبت داده میشود مانند: سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبادِهِ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْکافِرُونَ.[6]
سنت در اصطلاح
سنت در اصطلاح به معانی مختلفی آمدهاست که عبارتند از:
1. سنت در نزد محدثین قرون نخستین اهل سنت، به مفهوم آثار پیامبر(ص)، صحابه و تابعین بود که به آنان اصحاب اثر میگفتند و از زمان شافعی تا کنون سنت به قول و فعل و تقریر پیامبر اطلاق میشود[7] اما در بین شیعه به قول و فعل و تقریر معصوم(ع) اطلاق میشود.[8]
2. در فقه به معنای استحباب به کار میرود یعنی الزام و طلب غیر اکید مولا.[9]
3. معنای دیگر سنت در مقابل بدعت است و منظور از این سنت عملی است که مطابق عمل صاحب شریعت باشد.
4. گاه سنت در کتب اصحاب حدیث به معنای عمل صحابه هم آمدهاست.
5. سنت به معنای حقایق همه جایی و همیشگی یا حکمت جاودان هم آمدهاست که این معنا البته هیچ ربطی به اهلسنت بلکه اسلام ندارد.[10]
ظهور اصطلاحی سنت
باز شناسی مفهوم سنت از نظر لغت و اصطلاح بیان شد.در نتیجه میتوان گفت که لفظ اهلسنت از ابتدا بر گروه عامه مسلمانان اطلاق نمیشده، بلکه از زمان احمد بنحنبل این لفظ کمکم بر اهلسنت شایع و بعد هم بصورت مطلق بر این گروه گذارده شد.چنانکه که احمد بنحنبل پیوسته مطرح میکرد:السنه عندنا آثار رسول الله و اصولالسنه التمسک بما کان علیه اصحاب رسولالله[11](سنت نزد ما آثار رسول خدا است و اصول سنت تمسک به چیزهایی است که اصحاب پیامبر بدانها معتقد بودند).پیروان احمد بن حنبل کمکم لفظ اهلسنت را برای خود استعمال کردند و غلبه استعمال این لفظ بر دیگر الفاظ باعث کنار رفتن الفاظ دیگر برای اهل سنت شد.
تعاریف اهل سنت
از مجموع تعاریف متعدد و مختلفی که از اهلسنت شده است امروزه ما اهلسنت را میتوانیم از دو منظر بیرونی و درونی که همان تعاریف شیعی از اهلسنت و تعاریف سنی از اهلسنت است، تعریف نماییم.تعریف بیرونی که از اهلسنت میتوان مطرح کرد عبارت است از: کسانی که شیخین را بر امیرالمومنین علی(ع)در خلافت افضل میدانند و تعریف درونی که میتوان ارائه داد این است که اهلسنت کسانی هستند که اصول اعتقادی خاص اهلسنت را پذیرا باشند. که این اصول اعتقادی طبق بیان احمد ابنحنبل عبارت است از:
1. تمسک و اقتدا به آن چیزهایی که اصحاب رسول خدا به آن اعتقاد داشته و عمل میکردند و اقتدا به اصحاب رسول خدا و ترک کردن بدعت؛ زیرا هر بدعتی ضلالت است و ترک کردن خصومات و عدم همنشیی با اهلگناه و ترک جدال و مراء در مسائل دین. سنت نزد اهلسنت یعنی آثار رسول خدا. این سنت، قرآن را تفسیر میکند و راهنمای قرآن است. در این سنت قیاس باطل است و برای سنت تمثیل آورده نمیشود و با عقل هم قابل درک نیست و این چیزی نیست مگر تبعیت محض و ترک کردن هوی و هوس.
2. از سنتهای لازمه و حتمی برای یک اهلسنت که اگر نداشته باشد ایمانش قبول نمیشود: ایمان به قدر است هم خیرش و هم شرش و تصدیق به احادیثی که در رابطه با قدر آمدهاست. در این باره نباید بپرسد چرا؟ و چگونه؟ نه با کسی مخاصمه کند نه به مناظره بپردازد؛ بخاطر اینکه کلام درباره قدر و روئیت و قرآن از مکروهاتی است که از آن منع شدهایم.بلکه فقط باید تصدیق کند و به آن ایمان داشته باشد.مثل ایمان به روئیت خدا که در این باره فقط باید ایمان بیاورد و هیچ قسمتی از آن را انکار نکند.
3. اعتقاد به اینکه قرآن کلام خدا است ولی مخلوق نیست و قدیم است و چیزی از آن خلق نشدهاست[12] و هیچ وقت در این باره مناظره مکن و در این باره اگر کسی بگوید:«نمی دانم قرآن مخلوق است یا مخلوق نیست و فقط میگویم این کلام خداست» این شخص اهل بدعت است و فقط صحیح این است که گفته شود قرآن کلام خداست و مخلوق نیست.
1.از جمله اعتقادات اهلسنت، ایمان به این است که خدا در روز قیامت دیده میشود و در احادیث صحیح (نزد اهلسنت)نیز این کلمات دیده میشود.
2.اعتقاد و ایمان به ترازو و سنجش اعمال بندگان در قیامت.
3.ایمان به حوض و اینکه در قیامت پیامبر اسلام(ص)حوضی دارد که امت در کنار آن جمع میشوند، عرضش همانند طول پیمودن یکماه مسیر است و ظرفهای آن به عدد ستارگان آسمان است.
4.اعتقاد به عذاب در قبر و اینکه اموات در قبرهایشان مورد سوال و جواب قرار میگیرند و از ایمان و اسلام و پروردگار و پیامبرشان سوأل میشوند و دو فرشته نکیر و منکر نزد او میآیند به هر صورتی که خدا بخواهد و اراده نماید.
8. ایمان به شفاعت نبی(ص) و اینکه عدهای که در آتشند، شفاعت میشوند و از آتش بیرون میآیند و در آبی که نزدیک درب بهشت است خود را شستشو میدهند تا اثر آتش از بین برود آنطوری که خدا میخواهد.
9.اعتقاد به اینکه دجال میآید در حالیکه بین دو چشمش نوشته شده:کافر و اینکه حضرت مسیح نازل میشود ولی او را در دروازه لد[13] خواهند کشت.
10. ایمان ترکیبی است از قول و عمل؛ بنابراین ایمان کم و زیاد هم میشود.
11. هیچ یک از اعمال نیست که ترکش موجب کفر شود مگر نماز. پس هر کس نماز را ترک کند کافر بوده و کشتنش حلال است.
12. اعتقاد به اینکه بهترین این امت بعد از پیامبر(ص) ابوبکر است، بعد از او عمر بن الخطاب و بعد از او عثمان بن عفان هستند. بعد از اینها 5 تن دیگر اصحاب شورا یعنی علی بن ابیطالب(ع) و زبیر و طلحه و عبد الرحمن بن عوف و سعد ابن ابی وقاص، که تمام اینها صلاحیت خلافت را داشتند.
13.اطاعت و تبعیت از خلفاء و حاکمانی که رهبری جامعه را به عهده گرفتهاند و مردم به خلافت آنها رضایت دادهاند، حتی کسی که به زور شمشیر و ظلم، خلیفه شده باشد.
14.جهاد و همراهی در جنگ با خلیفه مسلمین نباید ترک شود خواه آن امیر عادل و نیکوکار باشند یا فاجر و بدکار و کسی نباید نسبت به خلفای گذشته طعن بزند و بدگویی از عمل آنها بکند. دادن زکات به حکومت آنها جایز است، چه حکومت عادل باشد یا فاسق.
15.نماز جمعه پشت سر خلیفه مسلمین جایز است و اعاده نمیخواهد و اگر کسی اعاده کند بدعت گذار در دین است و مخالف سنت؛ زیرا سنت این است که با خلیفه یا نماینده او نماز خوانده شود و اعاده هم لازم نیست.
16. هر کسی که بر علیه خلیفه مسلمین قیام کند از جرگه مسلمانان خارج است و با آثار رسول الله مخالفت کردهاست و اگر در این حالت بمیرد به مرگ جاهلی از دار دنیا رفتهاست.بنابر این قتل حاکم و قیام بر علیه او برای هیچ کس حلال نیست و هر کس این کارها را انجام دهد بر غیر سنت عمل کرده و اهل بدعت است.
17. اعتقاد به اینکه کشتن راهزنان و خوارج که تعرض به جان و مال مردم میکنند جایز است.
18.هرکس که بمیرد در حالیکه کافر باشد، خداوند او را عذاب کرده و نمیبخشد و هر کس که بمیرد در حالیکه از گناهانش توبه نکرده مستحق عقوبت است و کارش به دست خداست، اگر خدا خواست عذابش میکند و اگر خواست میبخشد. هر کسی در حال اقامه حد بر او بمیرد همین اقامه حد کفارهاش است و اگر کسی بمیرد در حالیکه گناهی کرده که موجب عذاب است و توبه هم کرده باشد و دوباره انجام نداده باشد خداوند توبهاش را میپذیرد و گناهانش را عفو میکند.
19. اعتقاد به اینکه رجم حق است برای کسی که زنای محصنه کردهاست و اعتراف کرده یا شاهد برعلیه او هست.پیامبر اسلام(ص) و هم خلفاء راشدین رجم را اجرا کردند.
20. هر کس که از یکی از صحابه بدگویی کند یا بغض او را در سینه داشته باشد، اهل بدعت است مگر اینکه بر تمام صحابه رحمت فرستد و در قلبش همه صحابه را دوست داشته باشد.
21.نفاق همان کفر است و منافق به خدا کافر شده و غیر خدا را میپرستد ولی در ظاهر اسلام را پذیرفته مثل منافقینی که در زمان پیامبر اسلام(ص) بودند.
22.اعتقاد به اینکه دوزخ و بهشت خلق شدهاند همانطوری که در روایات پیامبر اسلام(ص ) آمدهاست : داخل در بهشت شدم و قصری را دیدم.[14]
23.هر کسی از اهل قبله (مسلمانان) بمیرد در حالیکه موحد بودهاست بر او نماز خوانده میشود و برایش استغفار میشود و بخاطر گناهانی که انجام داده (بزرگ یا کوچک) نماز بر او یا استغفار برایش ترک نمیشود.[15]