فرهنگ، ناتوي فرهنگي، تهاجم فرهنگي، هويت، علوم سياسي
نویسنده : مرتضي اشرافي
با توجه به پیشرفتهای چشمگیری که در زمینههای مختلف تکنولوژی و ارتباطات رخ داده، گرایش بهسوی فرهنگ جهانی افزایش یافته است. جهان شدیدا کوچک و بههم فشرده شده و مردم کشورهای مختلف، بیش از هر زمان دیگری فرصت آشنایی و شناخت عناصر و ویژگیهای فرهنگهای جوامع دیگر را یافتهاند، از طرف دیگر این امکان فراهم شده است تا فرهنگها و آداب و رسوم مختلف، فرصت رهایی از مرزهای محدود ملی را پیدا کنند و در سایر جوامع نیز گسترش یابند؛ در اینجا اندیشهی نفوذ و تهاجم به فرهنگهای دیگر نیز بهوجود میآید. اندیشهی از بین بردن آداب و سنن و ویژگیهای ملی یک فرهنگ و در نتیجهی نفی آن از جهان. نفوذ فرهنگی، وسایل و ابزار هویت فرهنگی را مورد هدف و هجوم خود قرار میدهد. به عقل و روان هجوم میآورد و بهوسیلهی ابزار ادراک با جهان رابطه برقرار میکند.[1]
در برخورد ایدئولوژیک هدف همیشه به آگاهی رساندن و بیدار نمودن بوده است. در صورتی که، نفوذ و تهاجم فرهنگی، چیرهشدن و مسلطشدن بر ادراک مورد نظر است و در نتیجه به سلب آگاهی و بیداری ملل و نیز به چیرهشدن و تسلط بر هویت فرهنگی فردی و اجتماعی میانجامد. در دورهی کشمکشهای ایدئولوژیک وسیلهی بیداری مردم، استفاده از ایدئولوژی و عقیده بوده. در صورتی که در عصر تهاجم فرهنگی، ابزار چیرهشدن بر ادراک، شامل گونههای مختلف سمعی و بصری میشود که سعی دارد تا از راه تبلیغات، تمامی انظار را متوجه مسائل ظاهری و سطح زندگی پیرامون نماید.[2]
تعریف تهاجم فرهنگی
تهاجم فرهنگی، سیستمی است که برای تهیسازی هویت اجتماعی از هرگونه محتوا، گام بر میدارد و جامعه را بهسوی از همپاشیدگی سوق میدهد تا مردم را به انسانهایی بدون وطن، امت و دولت تبدیل کند.[3] و آنچه امروز در فرهنگ عصر ما، به غرب نسبت داده میشود دارای یک بار منفی است. (که همان آثار ضدمعنوی، ضداسلامی و ضدالهی است که در تمدن غرب و فرهنگ آنها بهوجود آمده است).[4]
این موضوع به جغرافیای مغرب زمین مربوط نیست، اما بهدلیل اینکه غالبا فسادهای موجود در کشور ما معلول نفوذ فرهنگ استعماری غرب است، از اینرو، بهخاطر اختصار، فرهنگ غربی تعبیر میکنیم و گرنه اکنون نیز در مغرب زمین عدهای هستند که با این فرهنگ مخالفند، همچنان که در گذشته هم افراد بسیاری با آن مخالف بودهاند.[5]
چگونگی شکلگیری تهاجم فرهنگی
بعد از جنگ جهانی دوم، جنگ سرد بهعنوان عمدهترین چالش بین دو ابرقدرت آمریکا و شوروی، تعریف و بازشناسی شده،[6] اما در این رویارویی بزرگ روند مهم و تعیینکنندهتری نیز وجود داشت که به دور از چشمان حریف و توسط آمریکا شکل گرفت و آن جنگ سرد فرهنگی بود.[7] در سال 1949م، سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) با حضور آمریکا و کشورهای اروپای غربی با هدف مقابله با قدرت نظامی شوروی شکل گرفت، در این میان ناتوی فرهنگی، استراتژی فرهنگی ناتو میباشد، سازمان سیا در مقام وزارت فرهنگ بلوک غرب عمل میکرد و یکی از مهمترین اقدامات آن تأسیس کنگرهی آزادی فرهنگی بود که در ژوئن 1950م با حضور بیشاز یکصد نویسنده از سراسر جهان در برلین گشایش یافت. [8]
از مهمترین اقدامات کنگرهی آزادی فرهنگی، ایجاد تشکیلات روشنفکری در پاریس، برلین و لندن با صرف پولهای کلان بود. امروز نیز مشاهده میشود دنیای غرب بهصورت غیر رسمی، این سازمان را در حوزهی فرهنگ ایجاد کرده و ناتوی فرهنگی را شکل داده است.[9]
اهداف تهاجم فرهنگی
در سالهای اخیر، جریان حاکم بر اروپا و آمریکا، طرح خاورمیانهی بزرگ را با هدف مقابله با حرکت جهانی اسلام و جنبشهای اسلامی، محوریت بخشیدن به اسرائیل و توسعهی خاورمیانه، در آسیا و آفریقا طراحی کردند.[10]
غرب با اشتعال عراق و افغانستان نشان داد که هدف از هجومشان (ناتوی فرهنگی)، ترویج سکولاریسم در منطقه با شعار جدایی دین از سیاست، استحالهی فرهنگهای ملی و جایگزین آن با فرهنگ مبتدل غربی، ترویج خرافات لاابالیگری و اباحیگری است.[11]
قلمرو تهاجم فرهنگى غرب
قلمرو و حیطهی نفوذ تهاجم فرهنگى، تمامى ارزشها، نظامها، فرهنگها و نمودهاى یک جامعه را شامل مىشود.[12] در تهاجم فرهنگى، هم به ریشهها و سرچشمهها حمله مىشود و هم به ساقه و برگ و میوهها دستبرد زده مىشود. گرچه غارت میوهها مشهودتر است، لیکن خشکاندن ریشهها خطرناکتر است، چرا که در هجوم فرهنگى، تحول و دگرگونى باورها، ایدهها و گرایشها، اصلىترین و اساسىترین هدف مهاجمان است.[13]
ویژگیهای ناتوی فرهنگی
برای تهاجم فرهنگی میتوان ویژگیهای زیر را برشمرد:
1. نامحسوس و نامرئی است:
در ناتوی فرهنگی بهدلیل نامحسوسبودن، اقدامات و فعالیتهای آن مشخص نیست، بهعبارت دیگر، سلاح دشمن در نبرد فرهنگی، امور به ظاهر رسمی از قبیل تولید فیلم، مصاحبه، سخنرانی، چاپ و انتشار و... است که همگی در قالبهای ظاهرفریبی چون رشد و ترویج هنر و ادب، آزادی بیان و قلم و تبادل اندیشهها صورت میگیرد.[14]
2. درازمدت و دیرپاست:
کار فرهنگی به همان میزان که نتیجه و محصول خود را دیر بهدست میدهد، اثری را که از خویش بر جای میگذارد نیز دیرپا و ماندگار است و به آسانی از روح و فکر و متن جامعه، زایلشدنی نیست. [15]
3. برخورداری از عمق:
در ناتوی فرهنگی، فرهنگ بهعنوان پایههای اصلی یک جامعه مورد هدف قرار میگیرد، بنابر شواهد موجود، در این تهاجم، مهمترین بخش فرهنگ، یعنی هویت ملی و اعتقادی جامعه مورد هجوم قرار میگیرد.[16]
4. اقدام با برنامهی قبلی:
داشتن طرح و برنامه برای اجرا در فواصل کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت از مهمترین شگردهای صاحبان تفکر ناتوی فرهنگی است؛ بر خلاف کسانی که گاه بدون برنامه حرکت میکنند، دشمنان در عرصههای فرهنگی همچون جنگ سرد فرهنگی، با برنامهریزی دراز مدت، گاه ثمرهی کار خویش را در فاصلهی زمانی قریب به پنجاه سال بعد درو مینمایند. [17]
5. توجه خاص به جوانان:
حضرت امام(ره) در وصیتنامهی سیاسی-الهی خویش، به این امر اشاره میفرمایند: "نقشه آن است که جوانان را از فرهنگ و ادب و ارزشهای خودی منحرف کنند و بهسوی مشرق یا غرب بکشانند و دولتمردان را از بین اینها انتخاب و سرنوشت کشورها، حکومت را به آنها دهند تا بهدست آنها هرچه میخواهند، انجام دهند."[18]
ابزارهاى ناتوی فرهنگى
ابزارهاى فرهنگى، مجموعه امکانات و وسایلى هستند که در رساندن پیام، مورد استفاده قرار مىگیرند. مهاجمان فرهنگى نیز از این روشها و ابزارها براى گسترش فرهنگ خود بهره مىگیرند برخی از این ابزار ها عبارتند از: هنر و ابزارهاى هنرى،[19] ادبیات و ابزارهاى ادبى،[20] ورزش و میادین ورزشى[21] و زنان و محرکهاى عاطفى و....[22]
فرهنگ اسلامی ایران
فرهنگ ایران قبل از اسلام، نقاط مثبت قابل توجهی، مثل حجاب، خانواده، نوعدوستی، وطندوستی و همچنین نقاط منفیای مثل اشرافیت، نظام طبقاتی، سلطنت را در خود داشته است. با آمدن اسلام، نقاط مثبت، تأئید و تقویت و نقاط منفی، مردود و تضعیف شدند. هنگامی یک جامعه و دولت، اسلامی شمرده میشود که بینش آن مبتنی بر باورهایی باشد که در اسلام مطرح است. اگر این مسأله بهعنوان یک باور پذیرفته شود و در جهت تحقق آن تلاش صورت گیرد، سعی ما در جهت اسلامیشدن یک جامعه محسوب میشود. وقتی در مورد فرهنگ اسلامی سخن میگوییم، ممکن است دو سطح از فرهنگ اسلامی را تصور کنیم:
الف: فرهنگ اسلامی موجود، آن مقدار از آموزههای اسلامی که در جامعه حاصلشده و بهصورت فرهنگ جاری در آمده است، مثل نماز، روزه، حج، جهاد، شهادت، نوعدوستی و دیگر آموزههای جاری در جامعه.[23]
ب: فرهنگ اسلامی مطلوب، آن آموزههای اسلامی که از متون اسلامی به دست میآید، اما در جامعه بهصورت فرهنگ جاری در نیامده است، بلکه برای پیادهشدن آنها باید تلاش کرد، مثل بسیاری از اخلاقیات و اعتقادات و احکام، که تودهی مردم هنوز با آنها آشنا نیستند.[24]
فرهنگ اسلامی، در هر دو سطح با فرهنگهای دیگر متفاوت است. آنچه که موجود است، اگرچه کامل نیست، لیکن دارای ویژگیهایی است که آنرا از دیگر فرهنگها متمایز میکند:
1. تنها مکتب خدامحوری است که به ابعاد مختلف زندگی نظر داشته، در آن دخل و تصرف کرده، آنرا هدایت میکند و دستورالعمل میدهد.
2. آخرین مکتب الهی و کاملترین آنهاست و تحریفی در آن راه نیافته است.
3. با اجتهاد در فقه، همواره پاسخگوی مسائل روز است.
4. ابعاد مختلف زندگی مادی و معنوی، دنیوی و اخروی و... را مورد توجه قرار میدهد.[25]
علامه جعفری در این فرضیه میفرماید: "فرهنگی را که اسلام بنا نهاد، حیات هدفدارای است که ابعاد زیباجوی، علمگرایی، منطقطلبی و آرمانخواهی انسانها را بهشدت به فعالیت وامیدارد و همهی عناصر فرهنگی را متشکل میسازد، عنصر علمی را از عنصر اخلاقی عالیهی انسانی و عنصر هنری را از عنصر اقتصادی تفکیک نمیکند." [26]
این فرهنگ، با فرهنگ ایرانی و خصیصههای مثبت ملی، عجین شده و فرهنگی بسیار غنی را آفریده است. اکنون اگر، خدشهای به این پدیدهی مبارک وارد شده، محصول هجوم فرهنگی است.
آغاز ناتوی فرهنگی علیه ملت ما
تهاجم فرهنگی علیه ملت ما از دوران رضاخان آغاز شد، البته قبل از این دوران نیز مقدمات تهاجم فراهم شد،[27] همیشه و در همهی اعصار، روشنفکرانی هستند که جلوتر از زمان میاندیشند و حرکت میکنند، زمانی که غرب درصدد سلطه بر ایران بود، از راه روشنفکری وارد شده و از طریق عناصر خودفریفتهای مثل میرزاملکمخان و تقیزاده اقدام کرد، اما کسی که در آن روز بزرگترین قدم را به نفع فرهنگ غرب و در حقیقت به نفع سلطهی غرب و استعمار انگلیس بر ایران، برداشت، رضاخان بود.
عوامل، انگیزهها و اهداف تهاجم فرهنگی
هدف از تهاجم فرهنگی، کنترل فرآیند تصمیمگیری و تغییر در نظام ارزشهاست که منجر به استیلای سیاسی و اقتصادی آنها میشود، بدین ترتیب که مهاجم فرهنگی سعی میکند با استفاده از برتریهای اقتصادی، سیاسی، نظامی و تکنولوژی خود به فرهنگ مقابل هجوم برد. بنابراین هرگاه بخواهیم بدانیم که تهاجم فرهنگی چگونه فرهنگ ملتها را در معرض خطر قرار میدهد باید توجه کرد که در تهاجم فرهنگی:
1. انگیزهی مهاجم، تخریب است نه اصلاح؛
2. تهاجم به نقطهی قوتهاست نه نقاط ضعف؛
3. فرصتی برای انتخاب نیست؛
4. نخست اذهان تسخیر میشود، سپس اشخاص.[28]
شیوهها و سازوکارهای ناتوی فرهنگی
1. استحالهی معنوی انقلاب:
اولین و مهمترین هدف غرب در استحالهی انقلاب ما، تهیکردن جامعه از فرهنگ و اندیشههای اصیل اسلامی، یا به عبارت دیگر استحالهی معنوی آن است تا بدین وسیله بتواند از نظام اسلامی ایران صرفا پوستهای تهی از محتوای فرهنگی و احکام اسلام باقی گذارده و از این رهگذر محو فیزیکی آنرا محقق سازد.[29]
2. نفوذ در مراکز فرهنگی:
دشمن که تنها راه مقابله با انقلاب اسلامی را تغییر ارزش حاکم بر آن میداند، درصدد است تا با نفوذ در مراکز فرهنگی و دگرگونی ارزشهای اخلاقی، دینی و اجتماعی به اهداف شوم خود نائل آید.[30]
3. مطرحکردن شعار جدایی دین از سیاست:
یکی از شبهات عقیدتی، مطرحکردن مسئلهی ناکار آمدی دین در امر حکومت است که شبههای قدیمی و نشأت گرفته از تفکر جدایی دین از سیاست است.[31]
جمعبندی
تحولات فرهنگی، دغدغهی جدی فرهنگباوران است، آنچه این مخاطره را جدی میکند، واقعیتهای دو سویه است، از یک طرف توانمندیهایی که فرهنگ مهاجم در خود پرورانده و از دیگرسو ناتوانیهایی که در فرهنگهای ضربهپذیر پدید آمده است. در مواجهه و مبادلهی فرهنگی، وقتی تهاجم فرهنگی رخ میدهد که عناصر فرهنگساز، میدان تکوین یا بروز خلاقیت نداشته باشند. بهعبارت دیگر تهاجم فرهنگی، در فضای غفلت یا بیاعتمادی به میراث خودی مؤثر میافتد، هنگامی که سنت، تنها در تفسیر کهن ارائه میشود، طبیعی است که غفلت یا بیاعتمادی پدید آید، چراکه طیفهای گوناگون جامعه، در اندیشهها و نهادهای رقیب، حلاوت و کارکردهایی را میبینند که در ایدهها و نهادهای سنتی مشاهده نمیشود. از آنجا که فرهنگ ملی ما با اسلام درآمیخته، مشخصا در جبههی مقابل تهاجم فرهنگی غرب قرار داریم.