دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

جامعه شناسی جنگ Sociologj of war

No image
جامعه شناسی جنگ Sociologj of war

كلمات كليدي : جنگ، جامعه شناسي جنگ، ستيز، تحول اجتماعي، جنگ¬شناسي

نویسنده : فاطمه امين پور

واژه "War" از ریشه آلمانی "Werra" به معنی آزمون نیرو با استفاده از اسلحه بین ملت‌ها یا گروه‌های رقیب داخل یک کشور است. هدف از جنگ پیروزی بر رقیب برای مستلزم ساختن او به انقیاد تام است. یک کشور یا به منظور به دست آوردن زمین و مایملک دشمن به جنگ دست می‌یازد یا برای به کرسی نشاندن ادعاهایش یا برای دفاع از خود در برابر ادعاهای دیگران.[1]

جنگ را ستیزه گروهی "Group Conflict" خوانده‌اند.[2] جنگ مبارزه مسلحانه و خونین بین گروه‌های سازمان‌یافته است که خصلت اساسی گروه‌های درگیر روش‌های به‌کار رفته در آن و نظم و سازمان‌یافتگی است. به علاوه جنگ از نظر مکانی و زمانی محدود است و مقید به قواعد حقوقی‌ای است که بر حسب زمان و مکان به شدت متغیرند. آخرین ویژگی جنگ خونین بودن آن است؛ زیرا اگر جنگ به نابودی انسانها نیانجامد تنها برخورد یا تهدیدی متقابل خواهد بود.[3] لذا هرگونه ستیزه گروهی جنگ محسوب نمی‌شود، بلکه جنگ فقط به ستیزه‌های گروهی معینی تعلق می‌گیرد. جنگ ستیزه خشن و منظمی است که بین دو یا چند اجتماع مستقل درمی‌گیرد. بنابراین برای تحقق جنگ چند عامل لازم است:

  1. دو یا چند گروه مستقل که هر یک در خط معینی سکونت دارند. ستیزه در گروه‌های نامستقل و به‌هم آمیخته جنگ محسوب نمی‌شود.
  2. ارتباط بین گروه‌ها با یکدیگر وجود داشته باشد. میان گروه‌های بی‌ارتباط نه جنگ و نه صلح معنا ندارد.
  3. ارتباطات ستیزه‌آمیزی بین آن‌ها برقرار باشد.
  4. ارتباطات ستیزه‌آمیز گروه‌ها انتظام کافی داشته باشد. زد خورد نامنظم جنگ به حساب نمی‌آید.[4]

جنگ‌شناسی مطالعه عینی و جامعه‌شناختی پدیده‌های مربوط به جنگ با درنظر گرفتن عوامل و آثار اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، جمعیتی و اخلاقی آن است.[5]

با توجه به مطالب فوق می‌توان گفت: جامعه‌شناسی جنگ، شاخه‌ای از جامعه‌شناسی است که به بررسی برخورد حکومت‌ها، نحوه درگیری، چگونگی حملات، علل و انگیزه‌های ایجاد و شروع جنگ، دفاع ملت‌ها و حکومت‌ها، شناخت روحیه ملت‌های تحت فشار و حکومت‌های متجاوز و نهایتاً کیفیت دفاع ملت مورد هجوم می‌پردازد.[6]

محورها و مسایل جامعه‌شناسی جنگ

از جنگ جهانی اول تاکنون درگیری‌های نظامی در سراسر جهان تلفات وحشتناکی را برای جوامع دنبال داشت. شتاب گرفتن دامنه و شدت جنگ به اندازه هرگونه تغییرات نهائی دیگر از زمان ظهور صنعتی‌شدن یک جنبه مشخص جوامع امروزی را تشکیل می‌دهد. چگونه و چرا جنگ‌های امروزی به اوج رسیده است؟ جنگ چه تأثیری بر توسعه جوامع امروزی داشته است؟ چگونه باید جنگ را از نظر جامعه‌شناختی تحلیل کنیم؟ این‌ها همه مسایلی هستند که در جامعه‌شناسی جنگ به آن پرداخته می‌شود.[7]

تاریخچه جامعه‌شناسی جنگ

عدم توجه گسترده جامعه‌شناسان به مسایل جنگ شاید بدین علت باشد که مسأله جنگ امری عادی و فارغ از ابهام بوده است. اما از زمانی‌که روابط بین‌الملل یا مسایل جنگ در جامعه تأثیر مهمی بر جای گذاشت توجه جامعه‌شناسان به آن معطوف گردید و قدمی در جهت شناخت آن برداشته شد.[8]

جنگ در تمدن‌های تاریخی جایگاه والایی داشته و اغلب ستایش عمیق اعمال جنگی که خدایان به آن‌ها مبادرت می‌ورزند یا آن‌ها را تشویق و حمایت می‌کنند به چشم می‌خورد. در عهد عتیق هنگام پیدایش یکتاپرستی از بین تمام صفات ممکن صفات رزمندگان را به خدای واحد نسبت داده‌اند. عقاید فلسفی درباره جنگ نیز وجود دارد؛ از جمله اینکه فیلسوفان چینی طی قرون متمادی از ستایش جنگ خودداری می‌کنند. یونانی‌ها جنگ را جزیی از مشیت الهی تلقی می‌کنند. هگل از ستایش‌گران بی‌آزرم خشونت و جنگ است. آثار نیچه سرشار از عبارت‌هایی است که در تمجید جنگ نگاشته شده‌اند. در دوره قرون وسطی نیز حقوق‌دانان و اخلاق‌گرایان نه در پی چرایی، چگونگی و ماهیت جنگ، بلکه در پی تدوین مقررات و قواعدی هستند که جنگ‌ها را به سوی نوعی اعتدال بکشاند؛ از جمله ماکیاولی. [9]

هرچند رقابت و ستیزه انسانی در مراحل ابتدایی به رقابت و ستیزه حیوانی شبیه است و افرادی مانند هابز و فروید نیز قوانین تکامل طبیعی را به تکامل انسانی نیز تعمیم می‌دهند. آنان معتقدند که انسان نیز چون اصلی حیوانی دارد ذاتاً ستیزه‌خواه است. اما در واقع با حیوان متفاوت است. انسان از آغاز پیدایش خود تاکنون همواره از موازین زندگی حیوانی فراتر رفته و خود را از نظامات طبیعی آزادتر ساخته است و اکنون عوامل طبیعی به راستی تابع عوامل انسانی یا اجتماعی شده‌اند. اگر ستیزه گروهی ذاتی بود باید مانند سایر صفات ذاتی در فواصل منظمی تجلی می‌یافت و بر اثر آن همواره ملت‌ها در جنگ بودند. حال آنکه بسا قوم‌ها و ملت‌ها که از جنگ بیزار و گریزان‌اند. بنابراین ستیزه گروهی انسان را باید ناشی از مقتضیات زندگی اجتماعی بدانیم و قوانین آن‌ها را با علوم اجتماعی بجوییم.[10]

نظریات جامعه‌شناسی جنگ

از گذشته‌های دور ریشه‌یابی و بیان علل و عوامل پدیده جنگ از موضوعات مورد توجه علما و فلاسفه جوامع بشری بوده است. علمای علوم مختلف درصدد تبیین ماهیت جنگ‌ها بر اساس دانسته‌های خود بوده‌اند و هر کس به نوعی و تا حدی توانسته این علل و عوامل را شناسایی کند. رویکردهای مختلف اقتصادی، روان‌شناختی، سیاسی، حقوقی، زیست‌شناختی و جامعه‌شناختی. همه این دیدگاه‌ها دارای اهمیت‌اند؛ چون جنگ پدیده فوق‌العاده پیچیده و منحصر به یک عامل و یک علت نیست و به‌وسیله یک نظریه یا از یک دیدگاه خاص نمی‌توان به کل وجودی آن پی برد.[11]

همه نظریات جامعه‌شناختی در مورد جنگ یک اصل مشترک دارند و آن اینکه جنگ را یک پدیده طبیعی زندگی انسان‌ها در نظر می‌گیرند. اما این نظریات از لحاظ نحوه پیش‌بینی آینده با دیگران فرق می‌کنند. نظریات جامعه‌شناختی در مورد جنگ در دو دسته‌ قابل تقسیم‌اند:[12]

  1. نظریات خوش‌بینانه؛ این نظریات عقیده دارند جنگ زاده ساختار اجتماعی است و باید امیدوار بود و پیش‌بینی کرد که روزی این ساختار دگرگون شود مثل سن سیمون، اگوست کنت، هربرت اسپنسر. از دیدگاه این نظریه‌پردازان مسایل گوناگون جامعه بشری از جمله جنگ معلول دگرگونی‌های ساختاری است.[13]
  2. نظریات بدبینانه؛ که معتقدند جنگ پدیده‌ای است ابدی و غالباً مفید مثل ایزوله، کمپلویچ و ژرژ سورل. در نظریات بدبینانه که از نظریات اجتماعی مارکسیست‌ها ناشی می‌گردد، جنگ ابدی فقرا علیه ثروتمندان وجود دارد و منشأ این تعارضات در مسایل رقابت‌های اقتصادی است.[14] به عقیده آنان ستیزها وسیله دگرگونی‌های اجتماعی هستند و این دگرگونی‌ها را می‌توان موجب ایجاد جامعه متعادل و خوب دانست.[15] این نظریات هیچ یک از جنبه‌های اجتماعی و هیچ پدیده جداگانه‌ای را بدون ارتباط با کل تاریخی و ساختار اجتماعی آن درک نمی‌کنند.[16]

تبیین‌های علل وقوع جنگ

همواره نیاز به یافتن علتی برای جنگ احساس شده و در این میان گاه سرنوشت، گاه شخص و گاه ایدئولوژی خاصی را مسئول آن دانسته‌اند. در جامعه‌شناسی جنگ بررسی علل پیدایش جنگ از جمله محورهای اساسی محسوب می‌شود. در طی قرون متمادی مؤلفین تبیین‌های گوناگونی درباره جنگ ارائه داده‌اند از جمله:

- نیروی طبیعت یا قانون الهی یا خدایان الهام‌بخش جنگ است یا آنکه جنگ بلایی آسمانی و مظهر امتحان خداوند می‌باشد.

- جنگ نتیجه‌ای است منبعث از هیجانات انسان‌ها، قدرت‌طلبی و غرور انسان. از این دیدگاه جنگ به‌عنوان بیماری روانی همه‌گیر یا بیماری اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است.

- جنگ شکلی از مبارزه برای بقا و گزینش طبیعی بهترین و مناسب‌ترین افراد است.

- جنگ نتیجه استبداد و جاه‌طلبی انسان‌های در مسند قدرت است.

- جنگ نتیجه اجتناب‌ناپذیر روابط تولیدی و استثمار طبقه‌ای توسط طبقه دیگر است.

- جنگ را دارای نقشی جبران‌کننده به هنگام رشد بسیار زیاد جمعیتی دانسته‌اند یا آنکه آن را وسیله‌ای در تزکیه انسانی تلقی کرده‌اند. [17]

باید خاطرنشان کرد که ستیزه گروهی در جامعه ابتدایی دامنه بسیار محدودی داشته و به‌ندرت بیش از پنجاه تن در یک جنگ شرکت می‌کنند. ستیزه گروهی در جوامع ابتدایی اغلب معلول عواملی همچون غنیمت و غارت، بیگانه‌ترسی، خودنمایی و تلافی می‌باشد. اما ستیزه گروهی در جوامع متمدن افزایش می‌یابد. با پیدایش کتابت و افزایش جمعیت و توسعه ثروت و مالکیت خصوصی و توسعه وسایل ارتباطی روابط گروه‌ها نیز توسعه می‌یابد. و در نتیجه ستیزه هم افزونی می‌گیرند.[18]

جنگ نتیجه غرایز ذاتی پرخاشگرانه نیست. افراد باید برای کشتن تربیت شوند. معمولاً برای به دست آوردن سرزمین یا منابع یا به علت برخوردهای عقیدتی یا مذهبی به جنگ دست زده می‌شود.[19] مهم‌ترین عامل جنگ ظهور جوامع مبتنی‌بر دولت است. جنگ در دنیایی که دولت‌ها وسایل اعمال خشونت نظامی را در اختیار دارند، صرفاً احتمالی است که همیشه وجود دارد. جنگ چیزی است که هنگامی رخ می‌دهد که دولت‌ها باهم برخورد پیدا کنند و اختلافات آنان از طریق مذاکره، قرارداد و دیپلماسی حل نشود. ممکن است حکومتی به دلیل تمایل برای به دست آوردن بخش یا تمام یک قلمرو به دلیل مبارزه بر سر منابع یا در نتیجه برخوردهای ایدئولوژیکی و مذهبی به جنگ بپردازد. برای جنگ فقط یک علت وجود ندارد. جنگ آزمون نهایی قدرت در عرصه بین‌المللی است.[20] در جامعه متمدن جنگ معلول عوامل نظری و عملی پیچیده و متعددی است که مهم‌ترین آن را باید در اختلافات طبقه‌ای جستجو کرد. طبقه حاکم برای دفع طبقه محکوم جامعه خود و نیز برای تاراج جوامع دیگر دست به جنگ می‌زند.[21]

مشهورترین نظریه‌پرداز جنگ، متفکر آلمانی قرن نوزدهم کارل فون کلاسویتس (Carl Philipp Gottfried von Clausewitz: 1780-1831) است که جنگ را صرفاً یک عمل سیاسی نمی‌داند، بلکه یک ابزار سیاسی واقعی می‌داند.[22]

آثار جنگ

نتایج و آثار جنگ نیز از محورهای اساسی در جامعه‌شناسی جنگ است. جنگ نتایج و آثار متعددی را به دنبال دارد از جمله:

  1. نتایج اقتصادی؛ جنگ نه‌تنها به مصرف شتابان ثروت‌ها بلکه به جابجایی ثروت‌ها نیز منجر می‌شود. جنگ برخی ساختارهای اقتصادی و سرمایه‌گذاری را تغییر داده و زمینه رشد بعضی از صنایع یا برخی شکل‌های تولید را مساعد می‌کند. جنگ توزیع درآمدها و منبع سرمایه‌ها را عوض می‌کند و وضع بودجه و هزینه‌های عمومی را دست‌خوش تحول می‌کند.[23]
  2. اثرات جمعیتی؛ افزایش مرگ‌ومیر ویژگی آماری دائم و عمومی جنگ است. اما این افزایش برحسب جنگ‌ها و حتی مراحل مختلف درگیری به‌شدت متغیر است. جنگ می‌تواند در زمره نهادهای انهدامی ارادی قرار گیرد که در جهت کاهش زاد و ولد یا کاهش تعداد زندگان می‌کوشند. در تمام جنگ‌ها خسارت مستقیم را مرگ جوانان تشکیل می‌دهد.[24]
  3. ایجاد تحولات اجتماعی؛ جنگ یکی از عوامل اصلی تقلید جمعی است که در تغییرات اجتماعی نقش بسیار مهمی را ایفا می‌کند. جنگ بسته‌ترین جوامع را وادار می‌سازد تا دیر یا زود دروازه‌های خود را بگشایند. جنگ نیرومندترین و مؤثرترین شکل تماس تمدن‌هاست. جنگ نوعی تحول شتابان است.[25]

 

مقاله

نویسنده فاطمه امين پور

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

مطلب مکمل

کتاب جامعه برتر

کتاب جامعه برتر

کتاب «جامعه برتر» با نگاهی عمیق و نو در کلمات گهربار امیرالمؤمنین علیه السلام، بحث امر به معروف و نهی از منکر را مورد بررسی قرار داده است.

جدیدترین ها در این موضوع

No image

امکان اخص Contingency,probability

بنابراین باید امکان را مقابل ضرورت دانست؛ اما بسته به اینکه واژه امکان در مقابل چه ضرورتی مطرح شود، معانی مختلفی از امکان خواهیم داشت.
No image

گادامر (2002-1900)

پر بازدیدترین ها

No image

حواس ظاهری و باطنی

No image

مراتب و درجات عقل

No image

عقل نظری و عملی

صفات خداوند

صفات خداوند

Powered by TayaCMS