24 آبان 1393, 14:5
كلمات كليدي : حركت نزولي، حركت صعودي، حركت اشتدادي، حركت، طولي
نویسنده : حسن رضايي
حرکت در زبان فارسى به معنای جنبش، در لغت فرانسه معادل Mouvement است و معادل انگلیسی آن انگلیسى Movement ,Motion, Move می باشد. حرکت در مقابل سکون است و در نظر قدما تعاریف گوناگون دارد.[1] مشهورترین تعریف آن عبارتست از نحوه وجودی که شی به واسطه آن به تدریج از قوه به سوی فعل می رود و تدریجی بودن آن بدین معناست که اجزایی که برای وجود آن فرض می شود در زمان واحد با هم جمع نمی شوند بلکه در طول زمان به وجود می آیند. [2]به عبارت دیگر مقصود از تدریجی بودن حرکت این است که هر یک از حدود و اجزای فرضی وجود آن، فعلیت جزء فرضی پیشین و قوه جزء پسین می باشد. [3] تدریج یک امر بدیهی است و با کمک حس شناخته می شود[4] و مقصود از تدریج واقع شدن در زمانهاى یکى پس از دیگرى است.[5]
حرکت صعودی همان حرکت طولی است که به حرکت اشتدادی نیز معروف می باشد و عبارتست از حرکت در ماهیت های نوعی یک سلسله از بالا به پایین که بر یکدیگر مترتب هستند، حرکتی که از نوع عالی آغاز شده و به نوع متوسط رسیده و سرانجام به نوع اخیر پایان می یابد.[6] اشتدادی بودن این حرکت به این صورت است که شیئ در مسیر حرکتش، مرتبه ای را رها می کند و به مرتبه بالاتر می رسد؛ مرتبه ای که از مرتبه اول، از نظر وجودی شدیدتر است؛ نه اینکه مرتبه اول را حفظ می کند و مرتبه دیگر بر آن اضافه شود و در اثر این افزوده شدن، شدت پیدا کند. [7] به این صورت که ماده صورت نخست به تنهایی موضوع صورت دوم نخواهد بود بلکه موضوع صورت دوم از مجموع ماده اولی و صورت نخستین تشکیل می شود و ماده اولی از امور مقارن با موضوع آن صورت محسوب می گردد.[8] در مقابل این نظر مشهور، عدهای معتقدند که حرکت اشتدادی به این صورت است که شیئ در مسیر حرکت مرتبه اول را حفظ می کند و مرتبه دیگر به آن افزوده می شود و بدین صورت اشتداد می یابد. این افراد معتقدند که مثلا یک سیب در سرخی اشتداد پیدا می کند؛ یعنی مرتبه قبلی را حفظ می کند و مراتب بعدی بر آن افزوده می شود. در مرتبه شدیدتر مراتب قبلی وجود دارند به اضافه چیز دیگری. اما این تفکر نادرست است؛ زیرا اگر عین وجود مرتبه قبلی بخواهد در مرتبه بعدی وجود داشته باشد، جلوی ادامه حرکت را می گیرد و به ثبات می انجامد.[9]
در مقابل این حرکت، حرکت نزولی است که عبارتست از حرکتی که از شدت به ضعف و از کمال به نقص در می آید؛ مانند آنکه انسان از انسانیت به سوی حیوانیت و از حیوانیت به سوی نباتیت حرکت کند. وقوع این حرکت محال و نامعقول است. زیرا این حرکت مستلزم این است که یک فعلیت، قوه برای قوه خودش واقع شود و این محال است. [10] به این صورت که اگر انسان در اثر حرکت نزولی، تبدیل به حیوان شود، انسان قوه حیوان خواهد بود ؛ از طرفی حیوان خودش قوه انسان می باشد زیرا ماده انسان همان حیوان است. در نتیجه انسان قوه قوه خودش خواهد بود و این محال است ؛ زیرا قوه هر فعلیتی ضعیف تر از خود آن فعلیت می باشد. در نتیجه قوه قوه شیء، دو مرتبه از خود آن شیپئ ضعیف تر خواهد بود. بنابراین، اگر یک شیء خودش، قوه قوه خودش باشد باید آن شیء دو مرتبه از خودش ضعیف تر باشد و این محال است؛ زیرا مستلزم آن است که آن شیء در آن واحد ، هم واجد یک کمال باشد وهم فاقد آن.[11]
به همین علت، حرکت هایی که حرکت تضعفی و نزولی به نظر می رسند، حرکت بالعرض هستند و تابع حرکت اشتدادی دیگری هستند که با آن حرکت نزولی فرضی در تزاحم است.[12] مثلا فاسد شدن و کرم خوردگی یک سیب به واسطه آن است که کرم، در حرکت اشتدادی خود از آن تغذیه می کند و رشد می یابد. بنابراین حرکت همان حرکت اشتدادی کرم استو فاسد شدن سیب حرکت بالعرض و مجازی است.[13]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان