24 آبان 1393, 14:4
كلمات كليدي : داغ، نشان، داغ بي اعتباري، داغ اجتماعي بي اعتباري، گافمن، برچسب داغ كه گاهی از آن بهعنوان لكه نیز یاد میكنند، «عبارت است از اسنادی اجتماعی ك
نویسنده : سمانه خالدی
داغ که گاهی از آن بهعنوان لکه نیز یاد میکنند، «عبارت است از اسنادی اجتماعی که برای فرد یا گروه، اثرات اعتبارکننده دارد.»[1]
«گافمن یکی از جامعهشناسانی است که از زمان انتشار اولین کتابش در سال 1952 تا زمان مرگش در 1983 یک برنامه موفق و منحصر به فرد از تحقیقات تجربی و بسط و گسترش مفاهیم را در درون جامعهشناسی، پی گرفت. جوهر و محتوای برنامههای وی، تحلیل دقیق و موشکافانه "نظم تعاملی" بود. نظم تعاملی، جزئی از زندگی اجتماعی است؛ که هرگاه دو یا چند فرد در حضور واکنش یکدیگر باشند اتفاق میافتد.»[2] هدف گافمن، یافتن روندها و ساختارهایی بود که در تعامل چهرهبهچهره و نیز در منشأ و خاستگاههای نظم و ترتیب آن، دیده میشود. در این راستا، وی در سال 1963، کتابی تحت عنوان داغ منتشر ساخت «گافمن علاقمند بود که شکاف میان آنچه که یک شخص باید باشد؛ یعنی همان هویّت اجتماعی بالقوه و آنچه که یک شخص واقعاً هست؛ یعنی هویّت اجتماعی بالفعل را مورد بررسی قرار دهد؛ زیرا بهزعم وی، هرکسی که شکافی میان این دو هویّتش باشد، داغ خورده است.»[3]
گافمن(Erving Goffman: 1922-1982) معتقد است، هر فردی دارای پایگاهها یا منزلتهای گوناگونی است؛ اما برخی از این پایگاهها یا منزلتهای اکتسابی بهگونهای هستند، که پایگاهها یا منزلتهای دیگر فرد را تحتالشعاع قرار میدهند. «وی این پایگاهها را که نشان یا داغ میداند، به سه دسته تقسیم میکند:
1)بدقوارگی یا نقصهای فیزیکی؛
2)ویژگیهایی که ناشی از عواملی مانند جهتگیری جنسی، بستریشدن در بیمارستان روانی و یا زندانی بودن است؛
3)برچسبهای قومیّت، ملیّت یا مذهب.
زمانیکه یکی از این برچسبها به فردی خورده باشد، او در چشم دیگران از فردی چندوجهی به فردی یکوجهی تقلیل مییابد. برای روشن شدن این مطلب، گافمن یکی از کتابهای خود را با نامهای از یک دختر شانزده ساله آغاز میکند، که بینی ندارد. گرچه این دختر، دانشآموز خوبی است، از اندام مناسبی برخوردار است، بهخوبی مینوازد، ولی هرکسی که با او برخورد میکند، نمیتواند از این حقیقت که وی بینی ندارد، چشمپوشی کند.»[4]
«گافمن، همچنین در بررسی روابط میان آدمهای داغخورده و معمولی، دو نوع داغ را بررسی میکند و ماهیّت کنش متقابل بین این دو دسته افراد، بستگی به آن دارد که کدامیک از این دو نوع داغ، بر پیشانیش خورده باشد. در مورد داغ بیاعتباری، بازیگر فرض را بر این میگیرد، که حضار تفاوتها را میدانند و یا این تفاوتها برایشان آشکارند؛ مثل کسی که فلج است یا یک پایش را از دست داده است. اما در مورد داغ احتمال بیاعتباری، حضّار، تفاوتها را نه میدانند و نه میتوانند تصوّرش را بکنند. مثل کسی که در گذشته سابقه خلافکاری داشته است. کسی که از داغ بیاعتبارشدگی رنج میبرد، مسأله بنیادی نمایشیاش، تخفیف تنش ناشی از این واقعیّت است؛ که دیگران قضیه را میدانند؛ اما کسی که دچار داغ احتمال بیاعتباری است، مسأله نمایشیاش نگهداشتن سرّ و استتار قضیهاش برای حضّار، همچنان ناشناخته باقی بماند.»[5]
بیشتر مطالب کتاب داغ گافمن، به داغ آشکار و غالباً زشتیای اختصاص دادهشده که افراد از آن رنج میبرند. گافمن در واقع میخواهد بگوید که همه انسانها گهگاه و در برخی از موقعیّتها کم و بیش از داغ رنج میبرند. مثالهای او عبارتند از یک فرد یهودی که در محلّه مسیحینشین زندگی میکند، یا فرد بسیار چاقی که در جمعی از انسانهای با وزن و اندام متناسب حضور دارد و یا فردی که درباره گذشتهاش دروغی گفته و مدام در این هراس است، که مبادا حضّار از دروغ او با خبر شوند. «بهنظر گافمن، مشکل اصلی، آن شخصی نیست که دارای آن ویژگی است؛ بلکه مشکل، چگونگی عکسالعمل دیگران نسبت به آن ویژگی است. از اینرو گافمن تأکید میکند که جامعهشناس، نباید بر روی نشانههایی تکیه کند، که تعریفکننده برچسب است؛ بلکه تکیه آنها باید بر روی کنش متقابل؛ بهویژه کنش متقابل میان برچسبخوردگان و مردم عادی باشد. مقصود وی از مردم عادی، اکثریت یا همه کسانی است که برچسب بدنامی یا بیاعتباری به آنها نخورده است.»[6]
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان