دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

رویکرد عقلی شیعه دردین پژوهی

No image
رویکرد عقلی شیعه دردین پژوهی

كلمات كليدي : رويكرد عقلي، روش شناسي دين پژوهي

نویسنده : عبدالله محمدي

علیرغم آنکه برخی مستشرقان سعی در وامدار جلوه دادن کلام شیعی نسبت به کلام معتزلی دارند، باید گفت رویکرد امامیه نه تنها وامدار مکتب اعتزال نیست بلکه تفاوت‌های روشی نیز با آن دارد. از جمله اینکه کلام شیعی، مرجعیت فکری خود را به امامان معصوم)ع) می‌دهد ولی معتزله از تفسیر و رأی شخصی یا تحلیل و استدلال عقلی صرف استفاده می کند. عقل‌گرایی شیعه به گونه‌ای است که تنها از عقل عادی بشر استفاده نمی‌کند بلکه عقل برتر یعنی عقل معصومین(ع) را تکیه گاه خود قرار می‌دهد[1].

همچنین شیعه خود را ملزم می‌داند که تنها از عقل برهانی استفاده کند ولی معتزله از عقل جدلی نیز بهره می‌گیرد[2].

این تقابل روشی موجب شد علیرغم شباهت های زیاد بین آراء دو مکتب، اختلافات نظری بسیاری نیز پدید آید و گذشته از آن بزرگانی از شیعه و اصحاب معصومین(ع) به نقد مبانی و روش و افراط معتزلیان پرداخته و آثار مکتوبی بجای گذارند[3].

رویکردهای مختلف کلام عقلی شیعه

الف- رویکرد ائمه

امامان معصوم)ع) هر زمان که شرایط تعلیم معارف عقلی را مساعد می‌دیدند به بیان و تشریح این آموزه ها اقدام می‌کردند. اتصال علم امامان(ع) به سرچشمه وحی موجب بجا ماندن معارفی از ایشان شد که نه در فلسفه یونان و نه در آراء فیلسوفان متآخر از ایشان نظیر ندارد[4].

رویکرد عقلی امام علی(ع)

در دورانی که شعار «حسبنا کتاب الله» و جمود بر ظاهر آیات قرآن کریم بر فضای فرهنگی جامعه اسلامی سیطره داشت امام علی(ع) به طرح مبانی حکمی همت گماردند. حضرت علی(ع) حدود چهل مورد در نهج البلاغه به بیان اصول فلسفی در توحید اشاره کرده‌اند[5]. که برخی از آنها عبارتند از:

1- معرفت خدا نخستین گام دینداری

اولین گام در دین، معرفت خداوند است که با نفی صفات زاید بر ذات او کامل می‌شود[6].

2- بیان اصل علیت «کل قائم فی سواه معلول»[7]. (هر موجودی غیر خدا معلول است. )

3- ضرورت همراهی علت با معلول «هل یکون بناء من غیر بان و جنایه من غیرجان»[8]. (آیا ساختمان بدون سازنده و جنایت بدون جنایتکار ممکن است.)

4- منزه بودن خداوند از حرکت و سکون «لا یجری علیه السکون و لا الحرکه»[9]. (نه حرکت و نه سکون بر او جاری نمی شود.)

5- متحرک نبودن خدا:

الف) فوق حرکت بودن خدایی که خالق حرکت است. «کیف یجری علیه ما هو اجراه و یعود فیه ما هو ابداه»[10]. (چگونه حکم حرکت بر کسی که خالق حرکت است جاری شودو چیزی که خودپدید آورده به او بازگردد.)

ب) نتیجه حرکت جزء داشتن و گذشته و آینده داشتن متحرک است. پس خدا متحرک نیست.

«اذ لتفاوتت ذاته و التجرء کنهه و لا متنع من الازل معناه»[11]. (اگر جزء داشته باشد تجزیه پذیر می‌شود و ازلی بودن او ممتنع می‌گردد.)

6- وجود مخلوق دلیلی محکمی بر وجود خالق «عجبت لمن شک فی الله و هو یری خلق الله»[12]. ( تعجب می کنم از کسی که مخلوقات خدا را می بیند و در وجود خدا شک می‌کند.)

7- حادث بودن مخلوق علامت ازلی بودن خالق «الحمدلله الدّال علی وجوده بخلقه و بمحدَث خلقه علی ازلیته»[13]. (سپاس خدایی را که خلقت او علامت وجودش و حادث بودن مخلوقاتش علامت ازلی بودن اوست )

8- بری بودن خالقیت خدا از حرکت «و الخالق لا بمعنی حرکة و لا نصب»[14].(خالق است اما حرکت و رنج در او راه ندارد.)

9- وحدت حقه خدا؛ وحدت خدا وحدت حقه است نه عددی «الاحد بلا تأویل عدد»[15]. (واحد است اما وحدت او عددی نیست. )

10- منزه بودن از زمان و تغییر « لم یتقدمه وقت و لا زمان و لم یتعاوره زیاده ولا نقصان»[16]. (هیچ زمان و وقتی بر او تقدم ندارد و هیچ حرکت و نقصانی در او راه ندارد.)

همچنین در خطبه 186 و 109 برهان علّی، در خطبه 185 و 152 برهان امکان و وجوب و در خطبه 183 و 91 بحث قضا و قدر مطرح شده است[17].

رویکرد عقلی امام صادق(ع)

ایشان در دو جهت معارف عمیق عقلی را بیان می کردند: نخست با جلسات مناظرات و گفتگوهایی که با مادیین، زنادقه، خوارج، معتزله، و سایز فرقه های مذهبی تشکیل می دادند و دوم تربیت شاگردان حکیمی چون هشام بن حکم، مومن الطاق که امام (ع)ایشان را جهت دهی و راهنمایی می‌کرد. در مناظرات هشام بن حکم به کارگیری روش های عقلی و مبانی فلسفی به وضوح دیده می شود.

خود امام از روش برهانی، اقناعی، تشبیه معقول به محسوس و ... استفاده می‌کردند. برخی از موضوعاتی که حضرت از روش‌های عقلی برای اثبات آنها استفاده کرده‌اند عبارتند از:

1- استناد به وجود خدا از راه آثار و قانون علیت[18].

2- استدلال بر حدوث عالم از راه حدوث یکی از اجزاء عالم (تخم طاووس)

3- استدلال بر اثبات صانع از طریق بطلان تحصیل حاصل و فاعلیت معدوم[19].

4- بیان انحصار قدرت خداوند بر امور ممکن نه ممتنع ذاتی[20].

5- تبیین کیفیت خشم و خوشنودی خداوند و عدم تغییر در ذات او[21].

براهین اثبات نبوت، آزادی و اختیار بشر، بطلان تناسخ، علم پروردگار به موجودات قبل از خلقت و طرق خداشناسی از دیگر موضوعات است[22].

رویکرد عقلی امام رضا(ع)

مناظرات امام هشتم با ملحدین، اهل کتاب و فرقه‌های مختلف مسلمانان نیز مملو از استدلال ها و مبانی متقن عقلی است از جمله:

1- به کارگیری مبادی عقلی (استحاله اجتماع نقیضین و ضدین) در اثبات حادث بودن اراده[23].«الا تعلم أنّ ما لم یزل لا یکون مفعولا و حدیثا فی حالۀ واحده»[24].

2- به کارگیری مبادی عقلی در اثبات اینکه اراده و ذات خدا غیرهم هستند و در عین حال اراده چیزی جدای از ذات خدا نیست.

«یا جاهل، اذا قلت لیست هو فقد جعلتها غیره و اذا قلت لیست هی غیره فقد جعلتها هو»[25].

3- به کارگیری مبادی عقلی در اثبات ازلی بودن ارادة خدا[26].

4- مخلوق بودن هر چه ذاتش قابل شناخت باشد[27].

5- قانون علیت [28].

6- فوق مکانی بودن خالق مکان[29].

7- موجود غیر محسوس یعنی بی نیاز از زمان و مکان و ابدی[30].

8- استدلالی نو بر توحید خداوند: ایشان برای اثبات توحید از این راه وارد شدند که خدای واحد را قائل به ثنویت هم می پذیرد و ادعای خدای دوم است که نیاز به دلیل دارد.[31]

9- محدود بودن مخلوق[32].

10- وحدت اطلاقی و تغییر ناپذیری خدا[33].

11- تفاوت وحدت انسان و خدا[34].

12- صرف الوجود بودن خدا[35].

13- بساطت خدا[36].

14- وحدت ذات و صفات خداوند .[37] [38]

ب- رویکرد عقلی عالمان قرن پنجم و ششم

شیخ مفید (ره)

شیخ مفید(ره) را موسس «کلام میانه» نامیده‌اند که در برابر نص‌گرایی شیخ صدوق و عالمان قبل از او و «کلام فلسفی» نوبختی‌ها به پاخاسته است. او با هدف اصلاح استدلالات عقلی نوبختی‌ها و روی آوردن به روشی میان استدلال عقلی و تفسیر ادله نقلی به تاسیس این روش اقدام کرد. دستاورد مهم او جمع منطقی میان عقل و نقل و پرهیز از افراط گرایی اعتزالی و نوبختی و نص گرایی صدوق بود[39].

روش شیخ مفید در آثار متعدد او دیده می شود. از جمله کتاب کلامی او به نام « اوائل المقالات» که در مقدمه کتاب، هدف خود از تالیف این اثر را بیان تقاوت میان شیعه و معتزله و عدلی مذهبان شیعه معتزله ذکر می کند[40]. مفید عقل را لازم ولی در بسیاری مسائل نیازمند وحی می دانست[41].

تا اواخر قرن چهارم تنها به ظاهر احادیث اکتفا می شد. از اینرو بخشی از تلاش شیخ مفید به مقابله با این تفکر اختصاص یافت او در « المسائل السرویه» ، «مقابس الانوار فی الرد علی اهل الاخبار» و «تصحیح الاعتقاد» به اهل حدیث حمله کرده و مهم ترین اشکال ایشان را عدم تعمق در معنای احادیث و عدم دقت در سند روایات می‌داند.

وی در حدود 80 مورد با استاد خود صدوق مخالفت می‌کند و قبل از هر چیز مبنای روشی از او را زیر سوال می‌برد که معتقد بود وظیفه کارشناس اعتقادی، ردّ مخالفان با استفاده از کلام خدا و معصومین است و استفاده از عقل جایز نیست. مفید در اینجا از روایاتی که متکلمان را تشویق کرده اند بهره می گیرد. [42]

سید مرتضی

سید مرتضی هم به تبع استادش شیخ مفید نخستین وظیفه ای که خداوند برای انسانها تعیین کرده است را شناخت خداوند از راه براهین عقلی می داند[43]. کتاب «الذخیزه» او دنبالة روش شیخ مفید است. او در رأس مفسرین غیر نقلی قرآن قرار دارد به گونه ای که تفسیر او صبغة کلامی یافته است در رد اعتقاد اهل حدیث به « مکلف بودن انسان به آنچه در توان او نیست» ، «عدم اختیار انسان» و «رؤیت خداوند» آیات را با دلائل عقلی تفسیر می کند[44].

شیخ طوسی

شیخ طوسی روش جمع بین عقل ونقل و پرهیز از افراط و تفریط را هم در مباحث اعتقادی و هم در فقه خود دنبال کرده است مهم ترین نمودهای این روش در مباحث کلامی در دو کتاب گران سنگ «تمهید الاصول» و «تفسیر تبیان» است. او در تحلیل بسیاری از مباحث از عقل کمک گرفته است و آیات مربوط را موید رای خویش می‌آورد.

ج- رویکرد کلام فلسفی

در این رویکرد نیز مانند سایر رویکردهای درون دینی، پایبندی به کتاب و سنت محفوظ است لکن ورود و خروج به مباحث و حل آنها صبغة فلسفی دارد و به قواعد و اصول فلسفی-حتی فلسفه یونان- استناد می شود. دغدغه متکلمان با روش فلسفی اثبات شده و از آیات و روایات تنها به عنوان موید استفاده می شود.

قهرمان این رویکرد خواجه نصیر الدین طوسی فیلسوف دانشمند برجسته قرن هفتم است. گرچه پیش از وی نیز بزرگان فلسفه مشاء به طور پراکنده روش فلسفی را در فهم حقایق دینی به کار برده بودند ولی هیچکدام از حیث وسعت و تاثیر مانند خواجه نصیر نبودند. تا قبل از خواجه فقط نوبختی ها صبغة فلسفی داشتند و متکلمان دیگر حتی معارضین جدی فیلسوفان قلمداد می‌شدند. اما با ظهور خواجه نصیر، کلام بیش از نود درصد رنگ فلسفی به خود گرفت. او با تالیف کتاب «تجرید الاعتقاد» محکم ترین متن کلامی را آفرید. و کلام را از سبک حکمت جدلی به سبک حکمت برهانی نزدیک ساخت. پس از «تجرید» تمام متکلمین شیعه و سنی دنباله رو خواجه نصیر بودند. و در حقیقت «کلام » استقلال خود را در مقابل «فلسفه» از دست داد[45].

خواجه نصیر در کتاب «تجرید الاعتقاد» تنها به بررسی، تبیین گزاره های دینی و دفاع از آنها اکتفا نکرد بلکه به تدوین منطقی و زیر بنایی این اندیشه ها پرداخت. از این رو چینش کتاب «تجرید الاعتقاد» با تمام کتابهای کلامی پیشین متفاوت است.

این رویکرد بخاطر پای بندی کامل به اصول فلسفه مشاء در کنار تمام برکات و آثار مطلوب، آسیب هایی را نیز به دنبال داشت و آن اینکه تاکید بر اصول این فلسفه از جمله اصول اثبات نشدة آنها موجب تأویل ناصحیح بسیاری از آیات قرآن شد. ایشان در تفسیر خلقت آسمان و زمین، معاد، برزخ و فرشتگان از عقول ده گانه کمک گرفتند که خود مبتنی بر افلاک نه گانه و طبیعیات قدیم بود. در واقع این رویکرد را باید رویکرد فلسفی مشاء نامید نه رویکرد عقلی، چرا که تنها از یک الگوی عقلانیت استفاده می کرد.[46]

مقاله

نویسنده عبدالله محمدي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

امکان اخص Contingency,probability

بنابراین باید امکان را مقابل ضرورت دانست؛ اما بسته به اینکه واژه امکان در مقابل چه ضرورتی مطرح شود، معانی مختلفی از امکان خواهیم داشت.
No image

گادامر (2002-1900)

پر بازدیدترین ها

No image

حواس ظاهری و باطنی

No image

مراتب و درجات عقل

No image

عقل نظری و عملی

صفات خداوند

صفات خداوند

Powered by TayaCMS