دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

قضایای بسیطه

No image
قضایای بسیطه

كلمات كليدي : قضاياي موجهه، قضاياي بسيطه، ضروري ذاتي، مشروطه عامه، دائمه مطلقه، عرفيه عامه، مطلقة عامه، حينيه مطلقه، ممكنه عامه، حينيه ممكنه

نویسنده : مهدي افضلي

قضایای موجهه در یک تقسیم بندی به دو قسم مرکب و بسیط تقسیم می‌شوند. برای هریک از این دو، اقسام متعددی بر شمرده شده است. منطق‌دانان قدیم‌تر اقسام بسیار متعددی را برای آن بر می‌شمردند و حجم معتنابهی را بدان اختصاص می‌دادند. ولی به مرور زمان بر این نکته واقف شدند که بسیاری از انواعی‌که برای قضایای موجهه مورد بحث قرار می‌دهند چندان ثمری ندارد، لذا متاخران اندک اندک با گزینش اقسام مهم‌تر، بقیه را کنار نهادند. البته در این‌که کدام قسم مهم‌تر است تا مورد بحث واقع شود و کدام یک باید حذف گردد، نیزاتفاق نظر وجود ندارد، پرداختن به این امور خارج از مجال نوشتار کنونی است، لذا آن‌چه در میان منطق‌دانان متاخر بیشتر رایج است بیان خواهد شد.

اقسام قضایای بسیطه

چند نوع قضیه را به عنوان مهم‌ترین قضایای بسیطه برشمرده اند که در زیر بیان می‌شود:

1. ضروری ذاتی: مراد از ضروری ذاتی قضیه‌ای است که بر ضرورت ثبوت محمول برای ذات موضوع یا ضرورت سلب محمول از آن دلالت می‌کند. در این نوع قضیه اگر از سنخ موجبه باشد ماده و جهت آن وجوب است و اگر سالبه باشد ماده و جهت آن امتناع خواهد بود. در قضیه موجبه وقتی گفته می‌شود انسان ضرورتا جاندار است، بدین معنا است که جانداری تا زمانی که ذات انسان باقی است برای آن ضرورت دارد. چنان‌که ملاحظه می‌شود هم مادة آن وجوب است و هم جهت آن؛ زیرا در نفس الامر وقتی نسبت میان انسان و جانداری ملاحظه شود، جاندار بودن از ذاتیات آن است و نمی‌تواند انفکاک پیدا کند، بدین رو مادة آن وجوب می‌باشد. از سوی دیگر با توجه به این‌که قید ضرورت نیز در قضیه ذکر شده است لذا به لحاظ جهت نیز ثبوت جانداری برای انسان ضرورت دارد. همین مطلب در مورد قضایای سالبه نیز صادق است. وقتی گفته می‌شود هیچ انسانی سنگ نیست بالضروره، در این صورت سلب سنگ بودن از انسان ضروری است و این سلب به هیچ چیزی مقید نیست.

2. مشروطه عامه: مشروطه عامه نیز در حقیقت ذیل ضروری ذاتی مندرج است، لیک با این تفاوت که در ضروری ذاتی ضرورت ثبوت محمول یا نفی آن از موضوع مشروط و مقید به هیچ شرطی نیست، ولی در مشروطه عامه مشروط به این است که وصف خاصی برای موضوع ثابت شده و تا زمان نسبت ثبوت یا نفی باقی مانده باشد. از باب نمونه وقتی در مورد جانداران راه رونده گفته می‌شود : راه رونده تا زمانی‌که راه می‌رود ضرورتا متحرک است، حکم به ضرورت تحرک تازمانی است که صفت راه رفتن تحقق داشته باشد، ولی زمانی‌که این صفت از آن ستانده شود دیگر تحرک برای آن ضرورت ندارد.وجوب و ضرورت جانداری برای انسان به گونه‌ای است که هیچگاه آنرا نمی‌توان از او سلب کرد.

3. دائمه مطلقه: قضیه‌ای است که بر دوام ثبوت محمول برای ذات موضوع یا سلب آن از موضوع تا زمانی‌که موضوع بذاته موجود است دلالت می‌کند. از باب نمونه وقتی گفته می‌شود "هر حبشی سیاه‌پوست است" سیاه پوست بودن تا زمانی‌که حبشی باشد برای آن دوام دارد.

4. عرفیه عامه: قضیه‌ای است که دوام ثبوت محمول برای موضوع مشروط به بقای عنوان موضوع است. عرفیة عامه از این زاویه که جهتش مشروط به بقای عنوان موضوع است به مشروطة عامه شبیه است. از باب نمونه وقتی گفته‌می‌شود "هر نویسنده تا زمانی‌که می‌نویسد انگشتان دستش حرکت می‌کند"، ثبوت تحرک برای انگشتان دوام ذاتی ندارد، بلکه تا زمانی‌که عنوان نویسنده بودن بر کسی صدق کند تحرک انگشتان نیز صادق است.

5. مطلقة عامه: قضیه‌ای است که به وقوع نسبت بالفعل دلالت می‌کند. بدین معناست که پس از یک مرحلة که تحقق نداشت تحقق پیدا کرده است. این نوع قضیه به دوام و عدم دوام یا ضرورت و عدم ضرورت مشروط نیست.چنان‌که زمان خاصی نیز برای وقوع این نسبت شرط نیست. مانند این‌که گفته می‌شود "هرانسانی بالفعل راه رونده است". رونده بودن انسان مشروط به هیچ زمان، مکان، دوام، ضرورت و امثال آن نیست.

6. حینیه مطلقه: قضیه‌ای است که بر فعلیت نسبت دلالت می‌کند، ولی فعلیت آن مربوط به زمان خاصی است، زمانی‌که ذات موضوع به وصف خاصی متصف است. از باب نمونه وقتی گفته می‌شود "هر پرنده‌ای هنگام پرواز بالهایش را می‌گشاید"، گشودن بالها تا زمانی برای پرنده ثابت است که در حال پرواز باشد، وقتی از این حالت بیرون آمد دیگر گشودگی بالها نیز سلب می‌شود.

7. ممکنه عامه: قضیه‌ای است که بر سلب ضرورت از طرف مقابل نسبتی که در قضیه ذکر شده است دلالت می‌کند. مراد این است که نسبت مذکور در قضیه ممتنع نیست. بدین‌ ترتیب اگر قضیه موجبه باشد سلب ضرورت سلب و اگر سالبه باشد بر سلب ضرورت ایجاب دلالت می‌کند. از این جهت ممکنه عامه از تمام قضایای بسیطة پیش‌گفته عام‌تر است. از باب نمونه وقتی گفته می‌شود هر انسانی نویسنده است به امکان عام" در این صورت ثبوت نویسندگی برای انسان بدین معناست که عدم کتابت برای او ممتنع نیست، ولی این‌که در عمل چه تعداد انسان بدان متصف می‌شود معلوم نیست، چه بسا کسانی باشند که بدان متصف شوند و کسانی دیگر که متصف نشوند.

8. حینیه ممکنه: ثبوت محمول برای موضوع ممکن است، ولی با این تفاوت که امکان ثبوت نه برای ذات موضوع بلکه به لحاظ اتصاف موضوع به وصف و عنوان آن است.

مقاله

نویسنده مهدي افضلي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

امکان اخص Contingency,probability

بنابراین باید امکان را مقابل ضرورت دانست؛ اما بسته به اینکه واژه امکان در مقابل چه ضرورتی مطرح شود، معانی مختلفی از امکان خواهیم داشت.
No image

گادامر (2002-1900)

پر بازدیدترین ها

No image

حواس ظاهری و باطنی

No image

مراتب و درجات عقل

No image

عقل نظری و عملی

صفات خداوند

صفات خداوند

Powered by TayaCMS