كلمات كليدي : قرآن، نسيان(فراموشي)،فراموشكاران، انسان، بي اعتنايي، خودفراموشي، عذاب، آخرت و درمان فراموشي
نویسنده : محمد عزّتي بخشايش
"فراموشکار" در عربی معادل "ناسی" اسم فاعل از مادهی "نسی" است.[1] "نسیان" در لغت به معنای از یاد بردن و فراموش کردن چیزی است که قبلا ً در ذهن بوده؛[2] طبق این معنا نسیان ضد ذکر و حفظ است.[3] برای نسیان چند معنای مجازی نیز ذکر کردهاند؛ از جمله، بیاعتنایی و ترک کردن[4] که در کلام عرب استعمال لغت نسیان در معنای اخیر شایع است.[5] " فراموشی" در اصطلاح قرآنی غالباً به معنای بیاعنتایی به خدا و اوامر او اطلاق میشود.[6]
در قرآن کریم واژهی "نسیان" 45 بار با اشکال مختلف به کار رفته که 37 مورد آن دربارهی انسان است. اما واژهی "ناسی" و جمع آن (ناسین) در قرآن به کار نرفته است.
سیمای فراموشکاران در قرآن
قرآن کریم فراموشکاران را مورد مذمّت قرار داده و مؤمنان را از اینکه خود را شبیه فراموشکاران قرار دهند، برحذر داشته است:
«وَ لاتَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ...»[7]
«و همچون کسانى نباشید که خدا را فراموش کردند...»
خدای سبحان در کتاب شریف خود فراموشکاران را انسانهای فاسق معرفی کرده[8] و آنها را جزء حزب شیطان و از زیانکاران دانسته است؛[9] و نهایت بدبختی آنها در این است که آنها انسانهای زیان دیدهای هستند که در این دنیا نفس خود را که گرانبهاترین چیز انسان است، فراموش کردهاند.[10]
عاقبت فراموشکاران
کسانی که گرفتار فراموشی هستند، عاقبت بدی دارند که در دو بخش کلی مورد بررسی قرار میگیرد:
الف. عواقب دنیوی: که در چند عنوان به اختصار بیان میشود:
1. دشمنی و کینهتوزی:
یکی از عواقب فراموشی، به وجود آمدن دشمنی بین فراموشکاران است.[11] خداوند خطاب به مسیحیان میفرماید:
«وَ مِنَ الَّذینَ قالُوا إِنَّا نَصارى أَخَذْنا میثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ فَأَغْرَینا بَینَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى یوْمِ الْقِیامَةِ...»[12]
«و از کسانى که ادّعاى نصرانیت (و یارى مسیح) داشتند (نیز) پیمان گرفتیم؛ ولى آنها قسمت مهمّى را از آنچه به آنان تذکّر داده شده بود، فراموش کردند؛ از اینرو در میان آنها، تا دامنهی قیامت، عداوت و دشمنى افکندیم...»
زمانیکه نور خدا در وجود انسان خاموش شود، افکار پلیدی از قبیل ظلم به دیگران، وجود او را فراخواهد گرفت و تبدیل به حیوان وحشی میشود که انسانهای دیگر را میدرد تا خود زنده بماند و این موجب شعلهور شدن آتش دشمنی خواهد شد.[13]
حضرت مسیح(ع) پیغمبر رحمت بود و مردم را به صلح و صفا دعوت میکرد و آنها را به اینکه نسبت به آخرت توجه کامل داشته و از لذائذ دنیا و زخارف آن اعراض نمایند، تشویق مىکرد و همچنین از اینکه بر سر دنیا بایکدیگر مانند حیوانات بجنگند، نهی مىنمود؛ اما وقتی مسیحیان به موعظههای پیامبرشان توجه نکرده و فراموش کردند، خداوند نیز به جاى سلم، صفا، برادرى و دوستى، دشمنى و کینهتوزى را در دلهاشان قرار داد. این عداوت و بغض که خداى تعالى از آن نام برده، جزء ملکات راسخهی امتهاى مسیحى شده، مانند آتش آخرت که از آن راه فراری ندارند، هر وقت بخواهند از غم آن رها شوند، دوباره به آن برگردانده مىشوند و به آنها گفته مىشود: «بچشید عذاب سوزاننده را.»[14]
2. عذاب دنیوی:
گرفتار شدن به عذابهای دنیوی، یکی دیگر از عواقب منفی فراموشی انسانهاست:
«فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ أَنْجَینَا الَّذینَ ینْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذینَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئیسٍ بِما کانُوا یفْسُقُونَ»[15]
«امّا هنگامىکه تذکراتى را که به آنها داده شده بود، فراموش کردند، (لحظهی عذاب فرا رسید و) نهى کنندگان از بدى را رهایى بخشیدیم و کسانى را که ستم کردند، بخاطر نافرمانیشان به عذاب شدیدى گرفتار ساختیم.»
وقتی یهودیان قلبهای خود را از موعظهها باز داشتند و به آنها بیاعتنایی کردند، خداوند آنها را که به خود ظلم کرده بودند، به عذاب سختی گرفتار نمود و این عذاب، جزاء فاسقانی است که از مواعظ اعراض نموده و در آنها تأمّل و تفکر نمیکنند.[16]
3. خودفراموشی:
از بدترین عواقب فراموشی، خودفراموشی است. اگر انسان توجّه به خود کند نفس او آینهای است که شناخت آن جدای از شناخت خداوند نیست؛ به همین دلیل وحدت و پیوند ناگسستنی بین فراموشی خداوند و فراموشی نفس خویش است:[17]
«وَ لاتَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ...»[18]
«و همچون کسانى نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به "خودفراموشى" گرفتار کرد...»
کیفر نسیان خداوند، از یاد بردن خداوند نسبت به ذات خود فراموشکاران است؛ پس انسای الهی یعنی خداوند انسان غافل از حق را از خویشتن غافل میکند؛ به این معنا که قهر خداوند موجب میشود تا انسان خود را فراموش کند و کسی که خداوند توجّه به خود را از یاد خودش ببرد، در نتیجه خود را فراموش میکند، بهطوریکه نه عبودیّت خود را میشناسد و نه به ربوبیّت حق آگاه میگردد.[19]
بنابراین وقتى انسان خدا را فراموش کرد، اسماى حسنى و صفات علیاى او را که صفات ذاتى انسان مانند فقر و حاجت مرتبط با آن هست، نیز فراموش مىکند. انسان نفس خود را مستقل در هستى مىپندارد و خیال میکند حیات، قدرت، علم و سایر کمالات را به صورت مستقل دارا هست و همچنین سایر اسباب طبیعى عالم را صاحب استقلال در تاثیر مىپندارد، اینجاست که بر نفس خود اعتماد کرده، درحالیکه باید بر پروردگارش اعتماد کند. چنین کسى پروردگارش را فراموش کرده و به غیر او توجه مىنماید؛ در نتیجه خودش را هم فراموش میکند؛ اما غافل از اینکه انسان موجودى است وابسته و سراپا جهل، عجز، ذلت، فقر و... و آنچه از کمالات دارد از قبیل وجود، علم، قدرت، عزت، غنى و...، از آنِ پروردگارش است و تمام اسباب موجود در هستی نیز مانند اوست.[20]
4. زندگی سخت و تنگ:
از عواقب تلخ فراموشی، داشتن زندگی تنگی است که آرامش را از انسان سلب میکند:
«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً»[21]
«و هر کس از یاد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت»
هنگامی که شخصی آیات خدا را فراموش کند و خدا را از یاد ببرد، تنها چیزی که برای او اهمیت پیدا میکند، دنیاست که به آن دل میبندد؛ چنین کسی بر مطامع دنیا قانع نیست و هیچ وقت احساس آرامش نمیکند، هر چند در ظاهر، زندگی مرفّهی دارد؛ ولی از جهت روحی همیشه در اضطراب و ترس به سر میبرد و هیچ وقت دلش آرام نخواهدگرفت؛ زیرا تنها با یاد خدا دلها آرامش مییابد.[22]
پس اگر انسان با خدا نباشد و بیذکر او بخواهد زندگی کند، این دنیا با تمامی وسعت و بزرگیاش، برای او تنگ خواهد بود؛ ولی اگر خدا را داشته باشد و یاد خدا در زبان و دلش مسکن گزیده باشد، چنین کسی اگر درتنگترین زندانها هم باشد، احساس تنگی نخواهد کرد؛ زیرا خدایی را داراست که حد و مرزی ندارد و هیچ کس بزرگتر از او نیست.[23]
ب. عواقب اُخروی: که به ذکر چند نمونه بسنده میکنیم:
1. عذاب شدید:
«...إِنَّ الَّذِینَ یضِلُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدُ بِمَانَسُواْ یوْمَ الحِْسَاب»[24]
« کسانى که از راه خدا گمراه شوند، عذاب شدیدى بخاطر فراموش کردن روز حساب دارند!»
گمراه شدن از راه حقیقت، از نسیان روز قیامت سرچشمه مىگیرد و نتیجهاش عذاب شدید الهى است؛ یعنی اصولا فراموشى روز قیامت همیشه، سرچشمهی گمراهیهاست و هر گمراهى آمیخته با این فراموشکارى است که این اصل، تاثیر تربیتى توجه به معاد را در زندگى انسانها روشن مىسازد.[25]
سرّ گرفتار شدن انسان به عذاب الهی، به سبب فراموشی روز حساب است؛ اما اگر کسی به یاد روز قیامت باشد و بداند که برای هر عملش حساب پس خواهد داد، چنین شخصی به خود جرأت انجام گناه نداده و همیشه به دنبال طاعت خدا خواهد بود.[26]
2. فراموشی از ناحیهی خدا:
یکی دیگر از عواقب دردناک فراموشی، فراموش شدن از طرف خداست؛ البته در مورد خدا، فراموش کردن به معنای حقیقی صدق نمیکند، بلکه فراموش کردن خدا به معنای بیاعتنایی و اهمال است و چه چیزی بدتر از آنکه خدا به انسان بیاعتنایی کند؟ خصوصاً زمانیکه انسان بیشترین احتیاج را به او دارد:[27]
«فَذُوقُوا بِمانَسیتُمْ لِقاءَ یوْمِکُمْ هذا إِنَّا نَسیناکُمْ...»[28]
«(و به آنها مىگویم:) بچشید (عذاب جهنم را)! بخاطر اینکه دیدار امروزتان را فراموش کردید، ما نیز شما را فراموش کردیم...»
همانطوریکه فراموشکاران نسبت به قیامت بیاعتنا بودند و آن را مانند شئ فراموش شده و بیارزش رها کرده بودند، خداوند نیز با آنها همین معامله را خواهد نمود.[29] مقصود از اینکه خدا آنان را فراموش میکند، این است که آنها را از پوشش رحمت خود بیرون ساخته و با این طریق گویی او را فراموش کرده است؛ بنابراین در اینجا مقصود از فراموش کردن خدا، نتیجهی آن است که طبعاً اگر خدا کسی را فراموش کرد، آن شخص به عذاب الهی گرفتار میگردد و این یعنی خروج از رحمت خدا.[30]
3. کوری در قیامت:
از مواردی که خداوند آن را از عواقب سوء فراموشی ذکر کرده، کوری در محشر است. این کوری نتیجهی بیاعتنایی و فراموش کردن آیات خدا در دنیاست.[31]
«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی... نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى»[32]
«و هر کس از یاد من روى گردان شود،... روز قیامت، او را نابینا محشور مىکنیم!»
یعنی همانطوریکه در دنیا وسیلهی نجات و سعادت را نمیدید و به آنها بیاعتنایی میکرد، در آخرت نیز کور محشور شده و از دیدن بهشت و چیزهای زیبا منع خواهد شد.[33] کوری آنها محرومیت از دیدار جمال پروردگار و رحمت واسعهی الهی است که همه جا را فراگرفته و چون آنان در دنیا جز آنچه مورد خشم، نفرت و انزجار خداوند بود(معاصی و سیّئات)، باور نداشتند و نمیدیدند، در آخرت نیز جز غضب و خشم الهی را مشاهده نمیکنند که آیات 124 – 126 سورهی طه بیانگر این مطلب است.[34]
درمان فراموشکاران
درمان فراموشی که از غفلتِ دل ناشی میشود، تنها با یاد مستمر خدا میسّر است:
«وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسیتَ»[35]
«و هر گاه فراموش کردى، (جبران کن) و پروردگارت را به خاطر بیاور»
ذکر خدا موجب حضور دائمی باری تعالی در دل است، بهطوریکه انسان حتی لحظهای از یاد خدا غافل نمیماند. این مسأله یکی از اصول یادگیری تکرار ذکر خدا در وجود انسان است که به صورت عادت در آورده و بدون تلاش و تحمل رنجی در هر لحظه از لحظات زندگی از رفتار او صادر میشود؛ در نتیجه یاد خدا همواره در قلب انسان حضور پیدا میکند. [36]
قرآن کریم پیرامون تذکّر و به یاد خدا بودن، در چند مرتبه و درجه سخن گفته است؛ گاهی از نماز که برجستهترین نمود عبودیّت آدمی و ستون دین الهی است، به عنوان عامل ذکر یاد کرده و انسان را به تحصیل آن واداشته است:[37]
«أَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِکْرِى»[38]
«نماز را براى یاد من بپادار»
بنابراین نماز از بهترین مصادیق ذکر خدا و از مهمترین عوامل غفلتزدایی در انسانهاست.[39] امّا گاهی خصوص نماز مطرح نیست و بهطور کلّی میفرماید:
«یأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اذْکُرُواْ اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا»[40]
« اى کسانى که ایمان آوردهاید! خدا را بسیار یاد کنید.»
این فرمان الهی، نه تنها در نماز و دیگر عبادتها جاری است، بلکه در همهی زندگی حتی تجارت نیز جریان دارد و کسانی که این فرمان الهی را در هستی خود بشنود و اطاعت کند، با عظمت ستوده میشود با اینکه ممکن است این ذکر کثیر، با غفلت قلیل همراه باشد.[41]