كلمات كليدي : تاريخ، ميرزا يوسف، ناصرالدين شاه، ميرزا آقاخان نوري، ميرزا حسين¬خان سپهسالار
نویسنده : سعيده سلطاني مقدم
"میرزا یوسف مستوفیالممالک" معروف به «آقا» یا «جناب آقا» پسر "میرزا حسین مستوفیالممالک آشتیانی" در سال 1227هـ.ق. متولد گردید. پدر وی از زمان سلطنت فتحعلی شاه، مستوفیالممالک ایران بود و مصدر خدماتی نیز در ایران گردید. وی همانند "قائممقام" و "امیرکبیر" از اهالی آشتیان اراک و خواهر وی همسر قائممقام فراهانی بود. خود نیز در تبریز در خدمت قائممقام اشتغال داشت.[1]
پدربزرگ میرزا یوسف، "میرزا حسن" نیز به شغل مستوفیگری اشتغال داشته که بعد از فوت وی این شغل به پسرش "میرزا حسین" واگذار گردید و پس از فوت میرزا حسین در سال 1261هـ.ق. محمدشاه، پسرش، میرزا یوسف را به سمت مستوفیالممالکی یعنی «وزیر دارایی» منصوب کرد. بعدها نیز پسر میرزا یوسف، میرزا حسن به سمت مستوفیگری منصوب و تا اواخر سلطنت قاجاریه و اوایل سلسله پهلوی از احترام خاصی برخوردار بود.[2]
مشاغل دولتی میرزایوسف
مشاغل دولتی میرزا یوسف در حدود 4 سال قبل از جلوس سلطنت ناصرالدین شاه یعنی از سال 1261هـ.ق. آغاز گردید. وی در زمان صدارت پنج تن از صدر اعظمهای سلسله قاجار "حاجی میرزا آقاسی"، "امیرکبیر"، "میرزا آقاخان نوری"، "محمدخان سپهسالار"، "میرزا حسینخان سپهسالار" عهدهدار منصب مستوفیالممالکی بود که این خود نمایانگر موقعیت خاص وی میباشد. در اوایل صدارت میرزا آقاخان نوری، علاوه بر سمت مستوفیگری، حکومت عراق، اراک نیز به وی واگذار گردید.[3]
میرزا آقاخان نوری و میرزا یوسف
پس از اینکه میرزا آقاخان نوری به صدارت رسید؛ چون میخواست که در تمام کارها نمایندهای از طرف خود داشته باشد، "میرزا کاظمخان" پسر بزرگ خود را در سال 1268هـ.ق. به لقب «نظامالملکی» که بعد از "خواجه نظامالملک طوسی" وزیر معروف و مشهور "البارسلان" و "سلطان ملکشاه سلجوقی" به کسی داده نشده بود، ملقب و در سن 22 سالگی او را در حقیقت «وزیر مالیه» کرد و وزارت لشکر را به "میرزا داوودخان"، پسر دوم 15 ساله خود داد. میرزا یوسف که اوضاع را چنین دید چندی در تهران بود و بعد به آشتیان اراک رفت.[4]
میرزا آقاخان نوری با این اقدام خود ستاره بخت میرزا یوسف مستوفیالممالک را به درجه هبوط و افول رسانید و به دهات و صحرانشینان فرستاد.[5]
میرزا یوسف چون آدم زودرنجی بود، کینه میرزا آقاخان نوری را به دل گرفت و جزو منتقدین سرسخت میرزا آقاخان گردید و در برکناری وی از صدارت نیز نقش داشت.[6]
بعد از برکناری میرزا آقاخان نوری از صدارت در سال 1275هـ.ق. میرزا یوسف مجدداً به تهران آمد و با سمت قبلی خود مشغول به خدمت گردید. در سال 1280هـ.ق. به دستور "ناصرالدین شاه" لفظ مستوفی و استیفا، ملغی و به جای آن کلمه وزیر دارایی مورد استفاده قرار گرفت و میرزا یوسف، وزیر دارایی شد و علاوه بر سمت «وزارت دارایی» این مشاغل نیز به عهده وی واگذار گردید: اداره امور آذربایجان، کردستان، قم، ساوه، زرند، اداره رختدارخانه و صندوقخانه شاه، اصطبل خاصه، عمارات دولتی و غیره... در اواخر سال 1283هـ.ق. که ناصرالدین شاه به مشهد رفت و "کامران میرزا" پسر 12 ساله خود را که حاکم تهران بود، در غیاب خود نایبالسلطنه کرد و او را زیر نظر مستوفیالممالک قرار داد و ضمناً در غیاب خود کارها را اساساً به میرزا یوسف مستوفیالممالک واگذار نموده و عنوان او را هم به «رئیسالوزرایی» ارتقا داد.
در سال 1287هـ.ق. که ناصرالدین شاه به قصد زیارت عتبات عالیات به عراق رفت، "کامران میرزا" پسر 16 ساله خود را نائبالسلطنه نمود و مستوفیالممالک را به سمت وزیر اول، انتخاب کرد و از آن پس ملقب به «آقا» گردید[7] و در سال 1288هـ.ق. که "حاجی میرزا حسینخان مشیرالدوله" به صدارت رسید، مستوفیالممالک قهر کرده و دیگر به دربار نیامد.
"میرزا حسینخان" صدراعظم، همیشه او را رقیب قوی پنجه خود میدید و برای تقویت مقام خویش سعی داشت که به وسایل گوناگون شاه را از مهر او منصرف سازد. میرزا یوسف هم که از صدر اعظم، کینه به دل داشت در تحریک مخالفین بر علیه سپهسالار فعال گردید. اقدامات وی جهت برکناری "حسینخان سپهسالار"(مشیرالدوله) از صدارت بیتأثیر نبود و شاه بعد از سفر اول به اروپا میرزا حسینخان را از صدارت معزول کرد. بعد از این رویداد میرزا یوسف به تهران آمد و با ناصرالدین شاه ملاقات کرده و از شاه علاوه بر سمت مستوفیگری مشاغل دیگری از قبیل وزارت داخله، رییس کل دفاتر و محاسبات و ریاست «دارالشوری» را نیز دریافت کرد.
به علاوه در سال 1291هـ.ق. شاه کارهای مملکتی را به دو قسمت داخلی و خارجی تقسیم نمود. میرزا یوسف مسؤول امور داخلی و میرزا حسینخان مسؤول امور خارجی گردید.[8]
پس از این تاریخ، میرزا یوسف را وزیر اعظم کشور نیز خطاب میکردند. در سال 1295هـ.ق. در سفر دوم ناصرالدین شاه به اروپا رسیدگی به کلیه کارهای کشوری به میرزا یوسف واگذار گردید.[9] میرزا یوسف به بهانه اینکه به تنهایی از عهده همه این مشاغل بر نمیآید، طی فرمانی که به تصویب شاه رسانید فرزند خود را با لقب مستوفیالممالکی به جای خویش انتخاب کرد.
دوران صدارت میرزا یوسف مستوفیالممالک
میرزا یوسف قبل از آن که به صدر اعظمی انتخاب شود، عملاً صدر اعظم بود؛ اما از قبول منصب رسمی صدر اعظمی امتناع میورزید. علت امتناع وی از قبول رسمی عنوان صدر اعظمی این بود که «بابوی هندی» به او گفته بود که هر وقت قبول صدارت کنی به اندک وقتی خواهی مرد؛ اما پس از اصرار شاه و امینالسلطان سرانجام طی فرمانی در سال 1301هـ.ق. از طرف ناصرالدین شاه این عنوان خطاب به وی صادر گردید و میرزا یوسف به صدراعظمی انتخاب شد.
در دستورالعمل صدارتی که ناصرالدین شاه جهت میرزا یوسف صادر مینماید، به کلیه مقامات دستور میدهد که بدون اجازه صدر اعظم حق نوشتن نامه یا عریضهای برای شاه را ندارند و هر نوع مکاتبهای ابتدا باید به رؤیت و تأکید میرزا یوسف برسد.[10]
رویدادهای داخلی و خارجی دوران میرزایوسف
از مهمترین رویدادهای داخلی این دوره میتوان به قیام "شیخ عبیدالله" از رؤسای کُرد اشاره نمود. وی در سال 1279هـ.ق. در نواحی آذربایجان و کردستان دست به شورش و سرکشی زده و از جنگ بین روسیه و عثمانی بهره برد و ضمن تهیه اسلحه در صدد برآمد تا مردم را با خود همراه کند. وی که در ابتدا از حمایت دولت عثمانی برخوردار بود به پیشرفتهایی هم نائل آمد؛ ولی ناصرالدین شاه، سپهسالار(میرزا حسین) را مأمور سرکوبی وی نمود. سرانجام به علت اختلافی که بین نیروهای تحت امر او به وجود آمد به خاک عثمانی گریخت.[11] مهمترین رویداد خارجی دوران میرزا یوسف، اختلاف ایران و انگلستان بر سر ناحیه کوهک بود و اینکه "ژنرال گلداسمیت" به عنوان میانجی، بین ایران و افعانستان، عمدتاً نتیجه نهایی را به نفع افغانستان و در واقع به نفع انگیسیها خاتمه داد، دولت ایران ناحیه کوهک را متصرف شد.[12]
رویداد دیگر این دوره جنگ بین روسیه و عثمانی بود که این جنگ با انعقاد قرارداد «سان استفانو» به نفع روسیه خاتمه یافت، ولی چون انگلستان از نتایج این جنگ ناراضی بود، جهت ایجاد مشکل برای دولت روسیه موجبات تشکیل کنگره «برلن» را فراهم ساخت. در این کنگره پیمانی در 64 ماده به امضا رسید که به موجب آن دولت روسیه قسمتی از مزایایش را که از طریق پیمان سان استفانو به دست آورده بود، از دست داد. ماده 60 این پیمان در ارتباط مستقیم با ایران بود که به موجب آن دولت عثمانی را متعهد ساخت تا ناحیه «قطور» را که در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه متصرف شده بود، به ایران مسترد نماید.[13]
شیوه صدارت میرزا یوسف
قائممقام فراهانی و امیرکبیر که در صداقت و درستی اعمال آنان در طول صدارتشان شکی نیست، هر دو متعلق به یک منطقه یعنی فراهان اراک بودند و اتفاقاً میرزا یوسف نیز که مورخان در درستی و صداقت وی نیز هم نظر هستند، متعلق به همین منطقه بوده است.
مستوفیالممالک محسنات زیادی داشته و از رجال عاقل و مجرب بوده و خیانتی هم از او شنیده نشده، حتیالامکان در ملاقات و معاشرت با فرنگیها نیز خیلی اجتناب میورزیده است.[14]
در مستوفیالممالک در زمان صدارت تغییر رفتار و گفتاری پیدا نشد و به سلامت نفس سابق خود باقی و برقرار بود. 22 ماه و 5 روز صدارت کرد و بدون اینکه تقصیر و خیانتی به او نسبت دهند به صداقت خدمت کرد.[15] دولت را به رعایت حال کسبه و مردم تشویق مینمود.[16]
همچنین وی دستی، آباد کننده داشت و در ایجاد جاده و جاری ساختن قنوات میکوشید. حسنآباد، یوسفآباد، نصرتآباد، بهجتآباد، عباسآباد، امیرآباد، ونک و فرحزاد که از محلههای تهران است، توسط او آباد شده است. همچنین به آوردن آب رود کرج به تهران همت گماشت.
مستوفی دراویش را گرامی میشمرد و با آنان نشست و برخاست میکرد. در یوسفآباد به دستور او برجی ساخته بودند که محل خلوت درویشان بود. بین آنان درویشی بود، معروف به "سید هندی" که مستوفی نسبت به او اعتقاد زیادی داشت.
میرزا یوسف در سن 76 سالگی به مرض اسهال دچار شد و فوت نمود. بعد از او ناصرالدین شاه کماکان نسبت به فرزند وی میرزا حسن که بعدها نخست وزیر شد، احترام خاصی قائل بود.[17]