1 اردیبهشت 1395, 22:16
انسانها همان اندازه كه عقلانی هستند موجوداتی عاطفی میباشند؛ هرچند كه میان دو جنس، تفاوت هایی از نظر شدت و ضعف دیده میشود، ولی جنبه عاطفی و احساسی انسانهاست كه روابط ایشان را رنگ و بویی دیگر میبخشد و از دایره بده و بستان بیرون میبرد و در دایره رحمت و مهر قرار میدهد. اگر ما روابط انسانی به ویژه روابط خانوادگی را در چارچوب عاطفه و احساس تنظیم كنیم، بسیاری از مشكلاتی كه در خانوادهها و به تبع آن در جامعه پدید میآید، برطرف میشود و آرامش و آسایش از خانواده به همه جامعه سرایت میكند و گستره آن تنها چاردیواری خانه را در برنمی گیرد، اما مشكل ما این است كه روابط در چارچوب عقلانیت خشك و بی روحی سامان مییابد كه قرارداد و بده و بستان، محور اصلی آن است.به نظر میرسد كه مفهوم هدیه در دو نگرش روابط عاطفی و روابط عقلانی، متفاوت است. در نگرش خشك و بی روح پیوندهای مبتنی بر قرارداد و عقود، لازم است تا هدیه نیز شكلی خاص به خود گیرد. این گونه است كه هدیههای مادی حتی در شكل گل و گیاه، جلوه ای از محبت است. نماد احساسات درونی این نوع محبت، بی گمان كمترین جلوه آن چیزی است كه میبایست دیده شود؛ چرا كه حقیقت محبت را باید در مهر و صفا و عشق و مودت جست كه نتیجه آن آرامش و آسایش است. این كه انسان، بخواهد نمادهایی را برای عشق و محبت برگزیند، باید این نمادها به گونه ای انتخاب شود كه بیانگر ابعاد عاطفی باشد؛ در این میان گل شاید زیباترین نماد باشد، زیرا جنبه عاطفی و احساسی آن قویتر است. اما نماد زیباتری نیز میتوان حتی در جهان ماده برای احساسات و عواطف باطنی و نهان آدمی یافت. اگر ما در دل سرور داریم، آیا لبخند و تبسمی زیبا، نماد این سرور باطنی ما نیست؟اگر شاخه گلی را بدهیم كه خاری از اخم و توقع و انتظار در كنار آن باشد، این گل با همه زیباییاش، نمیتواند آن احساسات پاك و عواطف زیبای درونی ما را نشان دهد. به جای این كه هدیه هایی از مادیات از كالاها و خدمات به یكدیگر به شكل بده و بستان بدهیم، بهتر و زیباتر آن است كه هدیه هایی از جنس عشق و مهر و محبت به یكدیگر بدهیم. بیاییم در روزهای عشق و محبت، دراین دنیا و عوالم روابط انسانی، پیوندهای خود را با نمادهایی از عشق و محبت به یكدیگر ابراز كنیم و به جای همه تیرگیهای اخم، گلبرگهای آسمانی عشق و محبت را جدا كنیم و در لطافت لبخند و تبسمی به یكدیگر هدیه دهیم.
انفاق از جمله مواردی است که خداوند جای آن را خیلی سریع برای انسان پر میکند و انفاق کردن همچون دانهای است که وقتی انسان آن را میکارد 70 برابرش را برداشت میکند. انسان هنگامی که میتواند باید از آن مالی که برایش مانده انفاق کند و این انفاق کردن به نوعی شکر نعمت الهی محسوب میشود. خداوند در آیه 39 سوره سباء میفرماید: هرچه انفاق کنید خدا عوض آن را به شما خواهد داد و او بهترین روزیدهندگان است. پیامبر (ص) میفرمایند: ندادهندهای - هر شب - چنین ندا میدهد: خدایا به انفاقکننده عوض ده! و منادی دیگری چنین: خدایا مال بخیل را تلف کن! امام علی (ع) میفرمایند: شکرگزار (نعمت خدا) نخواهد بود، مگر آنکس که دست دهنده داشته باشد. خداوند در سوره بقره آیه 272 میفرماید: هر مالی انفاق کنید، برای خود کردهاید. امام علی (ع) میفرمایند: مالداری که انفاق نکند، مال نداشته است (و هرچه بوده وزر و وبال بوده است). پیامبر (ص) میفرمایند: هر کس زکات مالش را بدهد، شر مال از او دور شده است.
پذیرش تغییر اخلاق یا عدم آن، نقش بسیار مهمی را در مباحث اخلاقی و تربیتی از خود نشان میدهد. در مجموع آنچه درباره تغییر پذیری و عدم تغییر پذیری اخلاق آدمیان مطرح میباشد در سه نظریه خلاصه میشود. معتقدین به نظریه اول بر این باورند كه اخلاق قابل تغییر نیست.
درباره رویكرد دوم: برخی قائلند كه بعضی از صفات اخلاقی قابل تغییر و بعضی غیر قابل تغییر است و در توضیح گفته شده است آن صفاتی كه طبیعی و فطری است، قابل تغییر و تحول نمیباشد و آن صفاتی كه عوامل خارجی دارد قابل تغییر است. صاحب این نظریه معتقد است كه بعضی یا اكثر خلقها قابل تبدیل است، زیرا اولاً این تغییر در انسانها امری محسوس و آشكار است و ثانیاً در غیر این صورت تشكیل نظامهای سیاسی و شرایع آسمانی بی معنی خواهد بود و ثالثاً تغییرپذیری در بسیاری از حیوانات پذیرفته شده است مانند زمانی كه حیوانی وحشی، اهلی میشود و اسب سركش رام میشود و سگ وحشی تربیت میشود و برای پاس و نگهبانی مورد استفاده قرار میگیرد. پس چگونه در انسان كه ویژگیهای برتری دارد تربیت اخلاقی پذیرفته نشود. و اما اینكه بعضی از خلقیات كه البته كم هستند تغییر را نمیپذیرند، مانند آن نوع اخلاقی كه به قوه عقلیه آدمیان تعلق دارد مثل هوش و حافظه و خوش فكری و مانند آن و لذا اشخاص در آرایش و پیرایش این نوع خلقیات مختلف و متفاوتند. برخی زود و به آسانی و برخی دیر و به دشواری به این صفات آراسته میشوند و به همین جهت است كه اگر همه انسانها را مشاهده كنیم نمیتوان دو نفر را مانند هم پیدا كرد چه اینكه در چهره دو شخص را از هر جهت مثل هم نمیتوان یافت. مرحوم نراقی برای نظر خود و اختلاف در استعدادها به حدیثی از پیامبر اكرم(ص) اشاره میكند كه فرمودند: « عمل كنید كه هر كسی برای آنچه آفریده شده آمادگی دارد». او از ارسطو نیز عبارتی را برای تائید مطلب خود ذكر نمود كه گفته است: «ممكن است انسانهای بد با تأدیب و تربیت اصلاح شوند كه البته این قاعده كلیت ندارد زیرا گاهی تربیت در برخی به گونهای اثر میگذارد كه اخلاق بد را به كلی زایل و ریشه كن میكند و در بعضی آن اخلاق زشت را كاهش میدهد و در بعضی اصلاً تأثیر نمیكند».همان گونه كه دقت میشود برای این نظریه استدلال و برهانی ارائه نشده و فقط به مشاهده و تجربه بازگشت داده شده و به نظر میرسد آنچه آورده نه اینكه مدعای ایشان را ثابت نمیكند بلكه آن مباحث اثبات تغییر خلق را نتیجه میدهد، زیرا خلاصه سخن این بود كه افراد در آراستن صفات به لحاظ استعداد و هوش متفاوتند از این رو تحقق آن برای برخی آسان و برای بعضی دیگر دشوار است كه این سخن صحیح است ولی هیچ ربطی برای اثبات مدعا كه بعضی از خلقها قابل تغییر نیست ندارد. تنها نتیجهای كه از بعضی عبارات مانند آنچه از ارسطو نقل شد برمیآید، دشوار بودن تغییر برخی از صفات است نه امتناع و استحاله تغییر. اینكه گفته شود صفات و اخلاق طبیعی و فطری قابل تغییر نباشد و آن بخش از صفاتی كه از عوامل خارجی برخوردار است قابل تغییر است، چه دلیلی میتوان بر آن اقامه كرد و بر فرض اینكه چنین تغییری در این نوع صفات پذیرفته شود چه دلیلی وجود دارد كه صفات فطری قابل تغییر نباشند؟ چگونه حالات طبیعی حیوانات تغییر پذیر باشد و خلق آدمیان تغییر نپذیرد؟ و چگونه تعلیم و تربیت نمیتواند آنقدر ریشه دار باشد كه اعماق وجود انسان را دگرگون سازد؟در روایتی از رسول خدا(ص) آمده است: « اگر برای شما خبر آوردند كه كوهی از جایش حركت كرده او را تصدیق كنید اما اگر گفتند كسی از اخلاق برگشته او را تصدیق ننمایید زیرا او به آنچه كه سالها به آن عادت كرده بازگشت خواهد نمود» و قطعاً مراد از این كلام پیامبر(ص) این نیست كه نمیتوان اخلاق فرد را تغییر داد، بلكه مقصود این است كه كسی كه سالها به خلقی عادت نموده و اكنون عمری از تغییر دادن اخلاقش گذشته، دشوار است كه خلقش تغییر نماید؛ زیرا بهترین زمان برای تغییر دادن و شكل گرفتن اخلاق، دوران جوانی است كه باید آن را قدردان بود و ارزش آن را كاملاً محفوظ نگه داشت.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان