نویسنده: محمود پورخیری
می توان فلسفه جدید را به دو واکنش تجربه گرایانه در برابر خرد گرایانه خلاصه کرد. فلسفه باستان از سقراط به بعد و فلسفه جدید از دکارت به این سو، هر دو از این حیث متفاوت با فلسفه سدههای میانهاند که در درجه اول با تواناییها و محدودیتهای انسان سروکار دارند. دکارت برای نخستین بار به نوعی تفکر مابعد الطبیعی راه برد که بر آن نام خردگرایی گذاشتهاند. دوری گزینی از تجربه در نظامهای خرد گرای باروخ اسپینوزا و لایب نیتس، جانشینان دکارت، واکنشی برانگیخت. این واکنش که بخشی از اعتبار خود را مدیون فرانسیس بیکن معاصر دکارت است، در کشور بیکن رخ داد. به این واکنش انگلیسی در برابر خردگرایی اروپایی، تجربه گرایی بریتانیایی میگویند.
ریشههای عقل گرایی را در فلسفه کلاسیک یونانی و تبلور آن را در افلاطون میتوان یافت، به نحوی که وی را پدر عقل گرایی مینامند و ریشههای تجربه گرایی را میتوان در افکار ارسطو جستجو کرد. عقل گرایان عقل را سرچشمه معرفت میدانستند و اعتقاد داشتند که در عقل، تعدادی مفاهیم ذاتی و ابتدایی برای فهمیدن جهان موجود است. این فلسفه در قرن هفدهم با انتشار آثار دکارت، اسپینوزا و لایب نیتس اوج گرفت. ولی در اواخر قرن هفدهم یک روند فکری دیگر در انگلستان در حال رویش بود که برخوردی کاملاً متفاوت با عقل و نقش آن در کسب معرفت داشت. این روند فکری، همان تجربه گرایی است و پایههای عصر روشنگری و مبنای اصلی و فلسفی علم و فناوری معاصر است. سردمداران آن، جان لاک، جرج بارکلی و دیوید هیوم میباشند.
دو اصطلاح خرد گرایی و تجربه گرایی در مقابل هم و دومی نفی اصول اولی است. خرد گرایی در معنای کلی و گسترده واژه به نظریه ای گفته میشود که معرفت به جهان خارج را با فرایند تفکر محض، که راه آن از راه تجربه جداست، میسر میداند. تجربه گرایی در معنای کلی و گسترده واژه به نظریهای
می گویند که کل معرفت به جهان خارج را برگرفته از تجربه میداند. اگر بخواهیم سرشت متضاد این دو جنش را با زبان فلسفی، که موضوع را با روشنی بیان میکند، تعریف کنیم، باید بگوییم خرد گرایی نظریهای است که میگوید معرفت ما به جهان خارج از مفاهیم پیشینی و قضیههای پیشینی ترکیبی ممکن است و تجربهگرایی نظریهای است که منکر حصول معرفت درباره جهان خارج با مفاهیم پیشینی است و قضیههای پیشینی ترکیبی را ناممکن میداند.
مفهوم پیشینی مفهومی است که محصول خرد باشد و از تجربه حسی گرفته نشده باشد. مقابل آن، مفهوم پسینی است که به معنای چیزی است که از تجربه حسی گرفته شده باشد. اختلاف دیگر میان خرد گرایان و تجربه گرایان بر سر فرقی است که میان قضیههای تحلیل و ترکیبی است. قضیه تحلیلی، قضیهای است که سالبش با حدهایش تناقض دارد و چیزی بیش از بیان حدهای همان قضیه نیست. در مقابل قضیه ترکیبی چیزی را بیان میکند که بیش از معنای حدهای همان قضیه است و سالبش با تناقض روبهرو نیست.
در مکتب عقل گرایی سعی برآن است که با استفاده از سنجه و معیارهای عقلی و تعقل فلسفی بتواند به واقعیات و حقایق جهان دست یافت. از دید این مکتب، تنها با استفاده از ابزار عقل میتوان به واقعیات دست یافت. در حالی که در مکتب تجربه گرایی، مشاهده واقعیات و محسوسات، تجربه و آزمایش آنها وسیله ای برای کشف حقایق هستی است. تجربه گرایی از بعضی جوانب اساسی نقطه مقابل عقل گرایی است. بنابر نظر تجربه گرایان، عقل نمی تواند منبع معرفت باشد، بلکه تنها مکانی برای دریافت معرفت بوده و منبع حقیقی معرفت تجربیات حسی هستند.
برلین در وصف اندیشههای جهان بینی تجربه گرایان میگوید: "آنها از یک روش نمایاندن استفاده میکردند، که به آن جوانبی از جهان اشاره میکند که توسط حواس درک میشدند و از این طریق قابل اندازه گیری و استنتاج بودند."
مباحث و استدلالهای تجربه گرایان بسیار ساده تر از عقل گرایان بود، زیرا از پیچیدگی کلامی آنان تا جای ممکن پرهیز میکردند. فلاسفه تجربهگرا به نظریات باریک بین و دقیق اهمیتی نمی دادند، بلکه سعی داشتند به مسائل نگرشی کاربردی و عملی توجه داشته باشند. یکی از رایج ترین عبارت تجربهگرایان "عقل سلیم" است، پس بر خلاف عقل گرایی، تجربه گرایی ظاهری بسیار متقاعد کننده دارد و خواننده را دچار حیرت و تعجب نمی کند.
تجربه گرایان تنها قضایایی را پیشینی و الزامی میدانند که بنا به تعریف حقیقت داشته باشند، در منطق به این گونه قضایا توتولوژیک گفته میشود. با پیشرفت علم تجربی، عقل گرایان از اعتبار نسبتاً کمتری برخودار شدند و تجربه گرایان گوی سبقت را از آنان ربودند. فرانسیس بیکن تجربه گرای معروف که به عنوان پدر علم نو شناخته شده است میگوید: تجربه گرایان مانند مورچگانی هستند که اطلاعات را جمع آوری کرده و از آنها استفاده میکنند ولی عقل گرایان عنکبوتهایی هستند که از خود به اطرافشان تار میتنند. دلالتهای تمثیل بیکن این است که علم تجربی واقعی بر اساس آزمایشهای خیالبافیهای گوناگون هستند. باید تاکید کرد این دوگانگی به تدریج در فلسفه معاصر کمرنگتر شده است. چرا که اکثر دانشمندان موفق به دنبال شهودی که در ابتدا داشته دست به آزمایش و تجربه میزنند و هرگز در خلأ و به صورت کاملاً عینی به طبیعت نمینگرند. عقل گرایی شخصیتر و عینی تر بوده، مستقل از انسان و ذهن متغیر و بی ثبات او نیست و صدق آن را در هر زمان و هر مکان نمیتوان امتحان نمود. در واقع هر دو دیدگاه تجربهگرایی و عقل گرایی با تاکید بر یک عامل راه را به خطا رفتهاند، چرا که برای شناخت حقایق و واقعیتهای دستگاه آفرینش میبایست از راه و روشهای گوناگون علمی اعم از تجربه، آزمایش، تعقل و استدلال، تجربیات دیگران و سنتهای جوامع میتوان استفاده نمود.
تجربه گرایان با تاکید افراطی بر آزمایش و فیلسوفان عقل مدار با تاکید مفرط بر روش ریاضی وار نتوانستهاند راه حلی را برای نیل به حقایق، پیش روی بشر بگشایند.