دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

محمد (ص) در اروپا

No image
محمد (ص) در اروپا

کلمات کلیدی :محمد (ص) در اروپا

نویسنده :مينو صميمي

چشم مرا تا به خواب دید جمالش خواب نمی گیرد از خیال محمد

سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی عشق محمد بس است و آل محمد


مقدمه [1]

تعارض میان غرب و شرق از داستان حمله اسکندر به شرق تا برخوردهای میان دولت روم شرقی با ایران و سپس نزاعهای مکرر میان همان دولت با مسلمانانی که برای فتح سرزمین‌های شرقی زیر سلطه امپراطوری روم شرقی تلاش می‌کردند، و تا به امروز که باز هم نزاعی به نام نزاع غرب و شرق در جریان است، دست کم تاریخی سه هزار ساله را پشت سر می‌گذارد. سه هزار سال رویارویی و برخورد که تأثیر زیادی در شکل دهی به مفهوم «دشمنی» میان این دو فرهنگ داشته است.

مسلمانان در دوره‌ای که به خودباختگی کامل رسیده بودند، تلاش می‌کردند تا با استفاده از اقاریر اروپائیان در باره اسلام، به تأیید مبانی دین خود بپردازند. چنان که در هند قرن نوزدهم، سرسید احمد خان، در مجموعه مقالاتش که حاوی زندگانی حضرت محمد (ص) بود، نقل قول‌های فراوانی را از نویسندگان غربی در باره عظمت محمد(ص) گردآورده بود. به نوشته شیمل، در آن زمان در هند «نویسنده باب طبع همه نوجویان مسلمان هند، تامس کارلایل بود که نظریه‌های ستایشگرانه اش در باره محمد (ص) در کتابش به نام قهرمان و قهرمان پرستی را مسلمانان چندان فراوان نقل کرده اند که از سخنان انتقادآمیز او در باره پیامبر (ص) مطلقا نادیده گذشته یا قلم نفی بر آن کشیده اند (محمد رسول خدا (ص)، ص 388-389). این کتابی بود که ابوعبدالله زنجانی هم آن را به پارسی درآورده و چاپ کرد. این وضعیت به حدی پیش رفت که محمد حمیدالله، مقاله‌ای را به موضوع محمد (ص) از نگاه لنین اختصاص داده که در آن سخنان تأیید آمیزی از این رهبر روسیه را نقل کرده است.

در مقابل، می‌توان به مواردی توجه کرد که وقتی انتقادات تند یا برخوردهای جسارت آمیزی می‌دیدند، از سر غیرت به خشم آمده شروع به ردیه نویسی می‌کردند.
شمار اندکی هم از سر تفنن هم علاقه مند بودند تا از دیدگاه‌های غرب در باره دین آنان خود آگاه شوند.


در روزگار ما هم، برخی از اهانت‌هایی که از سوی غربیان ابراز شده است، سبب خشم عمومی جهان اسلام شده است، خشمی که در پی خود خشونت‌های زیادی را به همراه داشته است.


آنچه کمتر کار شده است، نگاهی واقع بینانه و تاریخی به سیر اظهار نظرهای اروپائیان راجع به مقوله اسلام، به ویژه قرآن و محمد (ص) است. در این باره، خود اروپائی‌ها تحقیقاتی انجام داده اند اما تاکنون و به طور جدی، کمتر مسلمانی به این نکته پرداخته است. آنچه کم بیش مورد توجه بوده تحلیل نگاه‌های شرق شناسانه است که کار ادوارد سعید بهترین نوع از این دست است. اما ما بقی کارها، همان کارهای افراد مذهبی و معمولا غیر محقق است که با هدف پاسخگویی به نقدهای غربیان در باره اسلام و یا گرفتن مهر تأییدیه از آنان برای درستی اسلام، به طور معمول قطعاتی ناقص را از متون غربی گرفته و به زبان‌های محلی ترجمه و احیانا نقد کرده اند.

فهرستی از برخی از آن کارها از این قرار است:

اسلام از دیدگاه دانشمندان غرب ، نصرالله نیک آیین، درود، شرکت سهامی سیمان فارس و خوزستان، (بی تا). بخش اول آن در باره حضرت محمد (ص)است.
آیین اسلام یا اعتراف دانشمندان و نویسندگان نامی اروپا به مزایای دیانت اسلامی، شیخ عبدالله کوویلیام شیخ الاسلام سابق انگلستان، ترجمه به عربی محمد ضیاء، ترجمه به فارسی فخرالدین طباطبائی، تهران، چاپخانه شرکت تضامنی علمی، 1320

حقیقت اسلام در نظر دیگران، محمدعلی بروجردی کاظمینی، تهران، کتابفروشی بوذرجمهری مصطفوی، چاپ اول، 1341

اسلام از نظرگاه دانشمندان غرب، مؤلفان، ترجمه و حواشی علی اصغر حکمت، تهران، امیرکبیر، 1357ایدئولوژی و فرهنگ اسلام از دیدگاه ژول لابوم، م. ر. دریایی، تهران، نشر حیان، 1356اسلام از نظر ولتر، جواد حدیدی، تهران، کانون انتشارات جوان، 1351اسلام از دریچه چشم مسیحیان، مجتبی مینوی، تهران، حسینیه ارشاد، 1348

اسلام و انتقادات غرب، محمد عبدالغنی حسن، ترجمه محمدرضا انصاری، تهران، محمدی، 1354

در نشریات مذهبی دهه بیست و پس از آن همیشه مقالاتی تحت عنوان اسلام از نگاه دیگران و عناوین مشابه از افرادی مانند محمدعلی خلیلی، ابوالقاسم سحاب و دیگران منتشر می‌شد. کتاب خلیلی با همین عنوان به صورت مستقل توسط شرکت چاپخانه تابان پیش از سال 1328ش چاپ شده است.
در شمار این آثار باید از ترجمه برخی از نوشته‌های خود غربی‌ها هم در موضوع اسلام یا زندگانی حضرت محمد (ص) یاد کرد. از جمله ترجمه بخش مربوط به محمد (ص) از کارلایل که توسط ابوعبدالله زنجانی ترجمه و در سال 1318 ش توسط کتابفروشی سروش در تهران با عنوان زندگانی محمد (ص) به چاپ رسید. همچنین کتاب اسلام از ژنرال دمیرهان با ترجمه اکبر بهروزی که آن هم توسط انتشارات سروش در سال 1341 چاپ شد. نمونه‌ای هم که قدیمی ترین در این نوع است، کتاب تاریخ مقدس اثر واشنگتن اروینگ است که در میانه قرن نوزدهم میلادی ترجمه و همان زمان به فارسی درآمد و به سال 1344ق / 1305 ش به چاپ رسید.

طی قرن گذشته، تحقیقات فراوانی از سوی غربی‌ها در باره دیدگاه غرب در باره اسلام و مقوله‌های اصلی آن یعنی حضرت محمد (ص) و قرآن به انجام رسید. برخی از این کارها متعلق به مونتگمری وات است که خودش دو جلد کتاب با عنوان محمد در مکه و محمد در مدینه نوشت که توسط شعبان برکات به عربی ترجمه و توسط المکتبة العصریه منتشر شده، اما به فارسی درنیامده است. از وی در فارسی کتاب محمد پیامبر و سیاستمدار توسط اسماعیل ولی زاده ترجمه و در سال 1344 توسط کتابفروشی اسلامیه منتشر شده است. کتاب برخورد آرای مسلمانان و مسیحیان وی توسط محمد حسین آریا در سال 1373 توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی منتشر شده است. بخش اسلام دوره نبوی هم در مجلد اول تاریخ اسلام کمبریج از هموست که نویسنده این سطور نقد کوتاهی بر آن نوشت و در مقالات تاریخی دفتر چهاردهم به چاپ رسید.

تعداد بیشتری از این آثار، منبعی برای خانم مینو صمیمی در تألیف کتاب بسیار عالی و ارجمند محمد (ص) در اروپا بوده که می‌توان اسامی آن کتابها را از فهرست منابع اثر یاد شده بدست آورد.

طبیعی است که نویسندگان غربی فراوان در باره اسلام نوشته اند و بحث ما در اینجا، مرور بر آنها نیست، بلکه اشاره به مطالبی است که به نوعی مربوط به نگاه اروپائیان به اسلام و حضرت محمد (ص) است؛ موضوعی که ما مسلمانان از زاویه پژوهشی بسیار کم به آن پرداخته ایم. خانم آنه ماری شیمل هم در کتاب محمد رسول خدا (ص) به تفصیل در باره دیدگاه‌های غربیان در باره حضرت سخن گفته است.


کتاب محمد (ص) در اروپا

کتاب محمد (ص) در اروپا (داستان هزار سال افسانه سازی و دروغ پردازی در غرب) اثر سرکار خانم مینو صمیمی، در نوع خود اثری عالی و قابل تأمل است. این کتاب به لحاظ منابع پژوهش، و نیز روش، اثری است درخورد توجه که می‌تواند سیری از برخورد غرب را با حضرت محمد (ص) در طول هزار و اندی سال نشان دهد.

خانم صمیمی که وی را با کتاب پشت پرده تخت طاوس می‌شناسیم، تحصیلات خود را در اروپا سپری کرده و سالها در سفارت ایران در سویس مشغول به کار بوده است. آخرین سمت وی از سال 55-57 منشی بین المللی فرح پهلوی در تهران بوده است. وی پس از انقلاب، چند روزی را دستگیر شده و مدتی بعد به خارج رفته و در لندن اقامت کرده است. شرح تفصیلی خاطرات صریح او را می‌توان در همین کتاب پشت پرده تخت طاوس دید؛ وی در این کتاب، نشان داده است که هیچ گونه دلبستگی به دربار پهلوی نداشته است. چنان که سالها بعد با نوشتن کتاب محمد (ص) در اروپا نشان داد که باورهای عمیق دینی و میهمنی خود را حفظ کرده است.

آنچه اهمیت دارد آن است که وی برای مدت پنج سال، عمر خویش را صرف موضوعی مهم و جدی کرده و این اثر را از میان صدها نوشته و اثری که غربی‌ها در طول هزار سال در قالب تاریخ و مذهب و ادب به آن پرداخته اند، پدید آورده است.
کتاب که اصلی آن به انگلیسی بوده و آقای عباس مهرپویا با هنرمندی آن را به پارسی ترجمه کرده است، دارای چندین مقدمه است. نخست مقدمه ناشر که از ارزش این کتاب سخن گفته و اشاره کرده است که در پایان هر فصل، توضیحاتی به عنوان ناشر در باره مطالب متن آمده که برای روشن شدن مقصود درج آنها لازم بوده است (ص (13-16.

مقدمه‌ای دیگر با عنوان ستایش‌ها و ناسزاها که باز هم از طرف روزنامه اطلاعات است و ضمن آن اشاره شده است که کتاب دو گونه قضاوت در باره حضرت محمد (ص) دارد: ستایش و ناسزا. سپس فهرستی از آنها را با ارجاعات آن آورده است تا خواننده را به اجمال در جریان برخی از عبارت تند کتاب قرار داده باشد (ص 17 – 21)

سخن مترجم عنوان مقدمه مترجم است که اشاره به واگذار شدن کتاب توسط ناشر به برخی از پژوهشگران شد تا مطالبی در انتهای هر فصل بیفزایند (ص 23-25).
پیشگفتار نویسنده بر ترجمه فارسی هم شرحی است که ایشان در باره روش کار خود در این کتاب بیان کرده، ضمن تأکید برای این که وی عمیقا تحت تأثیر فرهنگ ایرانی – اسلامی زادگاهش ایران است، از باورش به احترام متقابل میان فرهنگها یاد کرده و این که تلاش کرده است تا علیه پیشداوری‌ها، الگو سازی غیر واقعی و تصویر انگاری نادرست افراد متعلق به یک فرهنگ نسبت به فرهنگ دیگر بنویسد. وی تأکید می‌کند که هدف نهایی اش «ایجاد غرور فرهنگی در مردم زادگاهم ایران بود که اذهان آنها را با بررسی و مطالعه زندگینامه تحلیلی حضرت محمد (ص) ... از یک سو و مراحل بسط و استیلای دین اسلام به عنوان یک نیروی عظیم فرهنیگ و سیاسی جهانی از سوی دیگر که باعث بغض و حسد ویرانگری در اروپائیان شد» آگاه سازد. وی در همین مقدمه از کتاب دیگری با عنوان سلحشوران مؤنث خدا هم یاد کرده است. (27 – 32(.

مقدمه بعدی، پیشگفتار مؤلف بر متن انگلیسی است که دقیقا شرح اجمالی چگونگی شکل گیری ذهنیت غربی در باره حضرت محمد (ص) در ادوار مختلف و اشاره به انگیزه‌های طرح مجدد این بحث به دنبال کتاب سلمان رشدی و دیگر برخوردهای غرب در باره اسلام و حضرت محمد (ص) دارد. این مقدمه در سال 2000 در دانشگاه کمبریج نوشته شده و آخرین عباراتش چنین است: پیام محمد (ص) پیام دوستی و اتفاق بود، نه دشمنی و جنگ. .. اگر غرب نشینان نیز بیاموزند که محمد (ص) و اسلام را محترم شمرند، می‌توانند امیدوار باشند که آنان نیز مورد احترام مسلمانان واقع خواهند شد (33-37(.
شروع کتاب، با دیباچه است که خانم صمیمی ضمن آن، طرح کلی کتاب را همراه با گذری بر منابع مورد استفاده آورده است (39-50)

در سراسر این کتاب، به دلیل نقلهای فراوانی که از آثار غربیان ضد اسلام نقل شده، توهین‌های آشکاری به حضرت محمد (ص) صورت گرفته است که هم نویسنده و هم مترجم و ناشر، بارها آن را یادآور شده و عذرخواهی کرده اند.
کتاب در یازده فصل مرتب گشته است. فصل اول تا سوم به شرح ابعادی از زندگی حضرت محمد (ص) با توجه به منابع و مدارک کهن و مورد استفاده مؤلف اختصاص یافته است. فصل نخست: محمد پیام آور مکه، فصل دوم: حکومت محمد (ص) در مدینه، فصل سوم محمد (ص) در جستجوی معنویت. مؤلف در این سه فصل، شرحی از زندگانی حضرت را مطابق با آنچه خود از منابع دریافته نوشته است. برخی از این مطالب، برای پژوهشیانی که کتاب از سوی ناشران در اختیارشان گذاشته شده است تا در باره مطالب آن اظهار نظر کنند، اشکالاتی داشته که ضمن توضیحاتی که در پایان هر فصل در باره نکات مورد نظر بوده، آمده است. این قسمت‌ها به هدف ما برای ارائه یک خلاصه از کتاب ارتباطی ندارد.

اما مؤلف از فصل چهارم تا یازدهم، به بحث اصلی خود که ارائه تصویری از محمد (ص) برابر داده‌های غربی از آغاز شکل گیری قرون وسطی تا قرن بیستم است، پرداخته و در هر بخش به بیان سیر تاریخی مباحث، نوع نگره‌های حاکم بر نوشته‌ها، و شرایط خاص تاریخی حاکم بر آن دوره پرداخته است. برای مثال در بحث از روشنگری، به اجبار شرحی از انقلاب فرانسه به دست داده شده است. این بخش‌ها، گاه مفصل شده اما می‌توان تصور کرد که به نظر مؤلف لازم بوده است. شاید نفع آن برای فارسی زبان حتی بیش از انگلیسی زبانان باشد.
آنچه مورد توجه مؤلف بوده، پرداختن به مطالب ارائه شده در باره حضرت محمد (ص) بوده است. اما به تناسب، به بسیاری از دیدگاه‌های طرح شده در باره اسلام هم پرداخته شده و گاه مباحث به طور دربست در اختیار آن مسأله گذاشته شده است. ما در این خلاصه، این قبیل مباحث را پیگیری نکرده ایم.

در هر فصل، یک مقطع تاریخی انتخاب و مهم ترین مواضع طرح شده بر اساس آثار تاریخی و ادبی و دینی ارائه می‌شود. گرچه گاه، چندان رعایت سالها نشده و تقدیم و تأخیر صورت می‌گیرد.

در میان فصول کتاب، فصل دهم که عنوانش بازگشت به جنگهای صلیبی است، در شرح وضعیت کنونی مواجه غرب و شرق و احیای مجدد جنگهای صلیبی از یک سو و بحث جهاد و دفاع مقدس در این سو است می‌باشد. این فصل تقریبا بی ارتباط با مبحث محمد (ص) در اروپا است.

می توان تصور کرد که برخی از نویسندگان، آثارشان بسیار به اختصار مورد بررسی قرار گرفته و این امر شاید به دلیل محدویت‌هایی بوده است. برای مثال می‌توان به کتاب زندگی محمد (ص) از واشنگتن اروینگ یاد کرده که فارسی آن را با عنوان تاریخ مقدس در اختیار داریم. از آن مختصر می‌توان دریافت که مطالب قابل طرح در باره موضوع مورد بحث، دست کم در برخی از موارد بسیار بیش از مقداری است که نوشته شده است.

با این همه، کتاب محمد (ص) در اروپا به ویژه در فارسی، کتاب بی بدیلی است. می‌توان تصور کرد که هر موضوع مورد پژوهشی، بازهم جای کار داشته باشد، اما برداشتن قدم اول، بسیار اهمیت دارد. این قدم، به راحتی ما را در جریان تصویر سازی‌های احمقانه غربی‌ها در طول هزار سال در ارتباط با اسلام قرار می‌دهد و زمینه برخوردهای جدی موجود میان فرهنگ اسلامی و غربی را آشکار می‌سازد.

اشاره کردیم که سه فصل نخست کتاب، خود شرحی از زندگانی حضرت محمد (ص) است که به موضوع اصلی کتاب ارتباطی ندارد. به همین دلیل، ما از فصل چهارم بحث را آغاز می‌کنیم. در این تلخیص، گاه عین تعبیرات کتاب و در بیشتر موارد، ترکیب عبارت از ماست. بسا مطالبی هم در لابلای عبارات، بر منبع افزوده شده باشد.

رسول جعفریان

فصل چهارم: محمد (ص) به عنوان محونداز آغاز قرون وسطی تا رنسانس
در این دوره دو واقعیت مهم در دو سوی رخ می‌دهد:

نخست تشکیل امپراتوری مقدس روم که برایند نابودی تمدن قدیم روم، برآمدن قبایل و گروه‌های بربر شمالی در بخش‌های مختلف اروپا، رسمیت یافتن مسیحیت و تشکیل امپراتوری مقدس روم است. در این تلاش مسیحیت می‌کوشد تا اروپای متحدی را بسان رم قدیم برپا کند.

دوم ظهور اسلام، رشد آن و توسعه فتوحات که بخش عمده پیشرفت آن به سوی سرزمین‌های مسیحی نشین در حاشیه دریای مدیترانه است و بدین ترتیب رقیب مهم مسیحیت می‌شود. به علاوه رئیس این دین، یعنی محمد (ص) مدعی جانشینی برای حضرت مسیح است و علاوه بر انکار تثلیث، به صلیب کشیده شدن مسیح را هم انکار می‌کند. تحمل این امر برای کلیسا سخت است.

حاصل این دو واقعیت، برپایی جنگهای صلیبی از سوی امپراتوری مقدس برای منکوب کردن اسلام و درآوردن سرزمین مقدس از دست آنان است. این نبردها از سال 1095 میلادی آغاز و تا سال 1270 به طول انجامید. این جنگ منجر به تصرف بیت المقدس و بسیاری از مناطق شامات شد تا آن که در جنگ دوم صلیبی که در سال 1148 صلاح الدین ایوبی آنان را از آن مناطق بیرون کرد. پس از آن هم چند جنگ صلیبی دیگر از سوی امپراتوری مقدس برپا شد که همگی با شکست همراه بود و دیگر به بیت المقدس دست نیافت.

در چنین فضایی است که نگرش اروپا به محمد (ص) شکل می‌گیرد. این برپایه اطلاعاتی است که در روابطی که اروپائیان با شرق اسلامی به دست آوردند و در عین حال در قالب دشمنی میان خود با مسلمانان آن را تحلیل می‌کردند. «درست درطی این سده‌های پرآشوب و خونبار بود که تصویری غیر واقعی و ساختگی از محمد (ص(شکل گرفت و بر سراسر اروپا استیلا یافت».

این زمان، آگاهی‌هایی از محمد (ص) در اروپا وجود داشت که غالب آنها گرچه برگرفته از برخی از متون اسلامی بود، اما با اوهام و افسانه‌ها درآمیخته و تحت تأثیر این تفکر که اسلام آخرین پرده ظهور دجال پیش از ظهور مسیح است، قرار داشت.

از آنجایی که در مسیحیت، مسیح معجزات مادی فراوان داشت، روایت نشدن معجزه برای محمد (ص) از دید آنان، شخصیت آن حضرت را شخصیتی دروغین و شیاد معرفی می‌کرد. بحث ادعای نبوت هم به عنوان نوعی بیماری صرع از سوی غربی‌ها توصیف می‌شد.

این زمان، تمدن اسلامی به صورت یک رقیب مهم برای اروپائیان درآمده بود. رقیبی که آنان از طریق اسپانیا و سیسیل آن را شناختند. این امر حسادت اروپائی‌ها را هم برانگیخت و بدین ترتیب نه فقط دین یک مورد اختلاف آشکار بود و پیشرفت‌های نظامی مورد دوم، بلکه پیشرفت‌های علمی و تمدنی هم در همه عرصه‌ها، اروپا را به حسادت وا می‌داشت.

منابع اطلاعاتی غرب در باره محمد (ص) از سه طریق بود. اول: بیزانس، دوم: اسپانیا و سوم از طریق شوالیه‌هایی که در جنگهای صلیبی شرکت کردند.
جان دمشقی، یکی از نخستین کسانی است که در کتاب De Haeresbus Liber در باره محمد (ص) نوشته و در باره آن حضرت، بهره گیری اش از ثروت خدیجه، عشق فراوانش به جنگ و میل جنسی گسترده او را برای قرون وسطی به ارث گذاشت. در باره میل جنسی، باید توجه داشت به خصوص با روحیه زاهدانه کلیسای قرون وسطی، تا چه اندازه این مسأله تأثیر منفی داشت. وی معتقد است که محمد به وسیله بدعتگران مشکوک مسیحی اغوا شد و بعد به اغوای عرب پرداخت.

بید معزز نویسنده دیگر قرون وسطی، روی اعراب بادیه نشین و جنگ طلبی آنان تکیه فراوان دارد و آنان را مردمی گستاخ و جنگ طلب و جاهل می‌شناساند و در مجموع با استفاده از کلمه ساراسن‌ها که در فرهگ اروپایی به معنای اعراب بادیه نشین است، محمد (ص) و اسلام را وصف می‌کند.

اسپانیا طی یک دوره طولانی با اسلام کنار آمده بود و مسیحیان به آسانی با مسلمانان درآمیختند و تحت تأثیر آنان، توانستند فرهنگ خود را بازسازی کرده و دست کم آن را به زبان فلسفی بریزند. همان زمان، فرهنگ یهود هم در اسپانیا نیرومند بود و آنان هم متأثر از فرهنگ اسلامی بودند. بدین ترتیب جماعت مسیحی و یهودی بسیار طبیعی به مطالعه متون اسلامی و اشعار عرب می‌پرداختند. اما چیزی نگذشت که شماری از نخبگان مسیحی، از ترس ادغام همکیشان در فرهنگ اسلامی، شروع به بدنام کردن محمد و اسلام پرداختند و این سرآغاز تصویری از محمد (ص) است که در آن نقطه شکل می‌گیرد. برخی از نخستین افرادی از این دست، اسلام را سرآمد ظهور دجال در آخر الزمان تصویر می‌کردند و این کار را با استناد به برخی از عبارات کتاب مقدس انجام می‌دادند. آلواروس در قرن نهم میلادی به سال 845 نوشت: «دریغا که همه جوانان هوشمند مسیحی مشتاقانه به مطالعه کتب اعراب روی آورده اند ... اما از متون مسیحی به عنوان آثاری بی اهمیت که شایسته توجه و عنایت نیست یاد می‌کنند».

«اسامی محوند یا در مواردی محون، محومت و در فرانسه ماحون و در آلمانی ماخمت که با مفاهیمی چون دیو و عفریت و بت مترادفند از جمله نام‌هایی بودند که توسط نویسندگان دوره‌های نمایشی مسیحی و داستان‌های عاشقانه و حماسی (رومانس) اروپای سده دوازدهم ابداع شدند.

در این دوره، داستان‌های حماسی که در آنها به ستایش اروپا پرداخته می‌شد، فراوان ساخته شد و دشمن مشترک در همه آنها، مسلمانان بودند. در برخی از این داستانها آمده بود که محون یعنی همان محمد(ص) حکم بتی را دارد که ساراسن‌ها آن را پرستش می‌کنند و مثل مسیحیان که خدای پدر را و یهودیان که یهوه را به کمک می‌خوانند آنان هم دست به دامن محون می‌شوند. بدین ترتیب محمد (ص) در ترانه‌ها و دوره‌های نمایشی قرون وسطایی اروپا به عنوان یک بت تصویر می‌شد. شگفت آن که در زبان انگلیسی واژه «ممتری» ( Mammetry) از محومت گرفته شده و معنای آن پرستش مجسمه‌ها و تصاویر و یا همان بت پرستی است.

برخی از داستان‌هایی که در باره محمد (ص) ساخته شده است، گاه آن قدر افسانه‌ای و خلاف واقع و در عین حال دور از شأن و شخصیت ایشان است که حتی نقل آنها شرم آور است. این سروده‌ها معمولا میان توده‌های مردم دست به دست می‌شد و رواجی فراوان می‌یافت. تصویر آن حضرت به بت یا نعوذ بالله به شیطان در این ادبیات وجود داشت و ادامه یافت.

زمانی که پس از جنگ صلیبی دوم، سپاه صلیبی شکست سختی از مسلمانان خورد، همه گناه را بر گردن محمد(ص) که از ایشان با تعبیر «شیطان» یاد می‌کردند، افتاد که دجال یا پیامبر ساختگی بود. همین زمان در مقابل راهب برنارد کِلرُو که رهبری مذهبی جنگ دوم صلیبی را داشت، راهب کلونی، می‌کوشید تا مسیحیان را وادار کند از در صلح و دوستی درآیند و اسلام را درست بشناسند و با شناخت نقاط ضعف قرآن و افشای آن برای عموم و حتی مسلمانان، آنان را وادارند تا دست از مسلمانی برداشته به مسیحیت بگروند. این راهب کوشید تا از محل درآمد خود یک ترجمه لاتینی از قرآن آماده کند. این کار به عهده یک انگلیسی به نام رابر کتن واگذار شد و او در سال 1143 میلادی این کار را تمام کرد.

از جمله کسانی که مخالف جنگهای صلیبی بود، راجر بیکن بود که معتقد بود حتی مسیحیان با پیروز شدن در نبرد هم نمی توانند مسلمانان را مسیحی کنند. او «تبلیغ و ترویج منطقی و مسالمت آمیز تعالیم مسیحی را تنها راه ممکن برای بسط و گسترش جهان مسیحیت عنوان می‌کرد». بیکن با متونی از کندی و فارابی و ابن سینا و ابن شد که به لاتین ترجمه شده بود آشنا بود و معتقد بود که اسلام رو به تعالی و ترقی دارد.

این زمان بردن نام محمد (ص) همراه با دشنام و هتاکی بود و کسی آن اسم را بدون پسوندهای دشنام گونه نمی آورد. در اثر شاعر انگلیسی ویلیام لنگلند با عنوان Piers Plowman که سال 1362 میلادی به چاپ رسیده «محمد (ص) را می‌بینم در حالی که در میان نیروهای دوزخی در اسفل دوزخ جای دارد». در این متن، محمد، یک کاردینال بدعت گزار است که در عربستان مرتد شده و آیینی درست کرده است. از نظر این شاعر، محمد (ص) طلایه دار خیل دجال‌هاست.
یک صد و پنجاه سال پس از آن شاعر انگلیسی، ویلیام دَنبار شاعر اسکاتلندی، محمد (ص) را رئیس تشریفات جهنم وصف می‌کند.

اما دانته و کمدی الهی او هم حلقه‌ای از همین حلقات است. دانته در این کمدی، خواننده را همراه یک راهنما به دوزخ و برزخ و بهشت می‌برد و نشان می‌دهد که دشمنان مسیحیت گرفتار چه شکنجه‌هایی هستند. بیست سال پیش از تدوین کمدی الهی، صلیبی‌ها آخرین دژخود را که آکر در فلسطین بود از دست دادند. بنابرین دانته همچنان تحت سیطره شکست‌های ناشی از جنگهای صلیبی بود. در این کمدی، دانته محمد (ص) را چون گناهکاری که با دستان خود سینه چاک شده اش را از هم می‌درد به تصویر کشیده است. از نظر دانته، گناه محمد عبارت بود از: ترویج مذهب دروغین، دعوی نزول وحی که نوعی شیادی کفرآمیز بود و بذر اختلاف را در جهان پاشید.

اهمیت کمدی الهی به عنوان اثری که در نخستین دهه قرن چهاردهم میلادی نوشته شده و حد فاصلی میان قرون وسطی و آغاز رنسانس است، همیشه مورد توجه بوده است. در این اواخر یک استاد عربی دانشگاه مادرید نوشت که نقطه اوج کمدی الهی دانته که وصف جهنم است، متأثر از تصاویر و مظاهر اسلامی بوده نه اساطیر یونانی و برخلاف مشهور، خلاقیتی هم در کار دانته در این باره نبوده است. در واقع، از نظر این نویسنده، آنچه در برخی از نقلهای مربوط به معراج بوده و جبرئیل، محمد (ص) را به همه جا برده و از جمله جهنم را به او نشان داده، منبعی برای دانته در کمدی الهی بوده است.

عبارتی که دانته از محمد (ص) و علی (ع) دارد چنین است: در حالی که من با دین او سراپا چشم شدم، او – یعنی محمد – با دستانش سینه اش را از هم بردریده، نگاهی به من انداخت و گفت: ببین که تنم چگونه شقه شده است. بنگر محومت را که چگونه شرحه شرحه شده است. علی نیز اشکریزان در پیشاپیش من روان، در حالی که چهره اش از جبین تا چانه از هم واشکافته و همه آن دگران که در اینجا می‌بینی، اگر چه هنوز زنده، همه و همه مروجان آن ستیز و شقاقند.

می توان تصور کرد که اثر دانته که چنین تصویری از محمد (ص) ارائه کرده بود، تأثیری بس عمیق و پاینده بر اذهان غرب مسیحی طی سده‌های پیاپی برجای گذاشت.

فصل پنجم:

محمد (ص) در اروپای پس از رنسانستهدید ترکانهنوز ذهن اروپایی‌ها از برخوردهای میان مسیحیان و مسلمانان طی نبردهای صلیبی محو نشده بود که ترکها از راه رسیدند و در سال 1453 قسطنطنیه را که هزار سال بود آرزوی تصرفش را داشتند، گرفتند. آگاهیم که از سال 1054 میلادی، میان کلیسای ارتدوکس شرق با کلیسای کاتولیک غرب جدایی کامل افتاده بودهر چند در سال 1439 عقدی اتحادی منعقد کردند اما زمان برای اتحاد گذشته بود و اکنون پس از گذشت چهارصد سال، مرکز کلیسای ارتدوکس سقوط می‌کرد. از این زمان تا سال 1918 میلادی که دولت عثمانی در واپسین روزهای جنگ جهانی از هم گسست، طی پنج قرن، ترکان، کابوسی برای مسیحیان اروپا بودند. شگفت آن که مسلمانان در سال 1492 اسپانیا را به طور کامل از دست دادند و به این ترتیب حضور مسلمانان در اروپا خاتمه پیدا کرد. بنابرین در قرن شانزدهم و پس از آن دیگر نامی از اعراب نبود بلکه همه چیز اسلام برای اروپائیان در «ترکان» خلاصه می‌شد. به همین دلیل است که در ادبیات این دوره مسیحی، محمد (ص) سرشت اهریمنی ترک شناخته می‌شود نه عرب.

توجه داشته باشیم که یکی از نتایج عرضی تصرف قسطنطنیه و گریز متفکران روم شرقی به روم غربی و سکونت آنان در شمال ایتالیا احیای آثار کلاسیک دوره یونان و به تدریج احیای تفکر اومانیسم بود، چیزی که سرآغاز رنسانس شناخته شده و با به میدان آمدن صنعت چاپ، تحولی شگرف در اروپا آغاز گردید.
اما نه رنسانس و پدیده اومانیسم، نه آغاز پیشرفت‌های تکنیکی و نه اطلاعات ارائه شده توسط مسافران اروپایی به خاورمیانه و ایران، هیچ کدام تأثیری در نگره اروپائیان نسبت به محمد (ص) ایجاد نکرد و در آثار این دوره همچنان محمد (ص) به عنوان خدایی اساطیری، ساحری نیرنگ باز، طالع بین و شخصی شیاد شناخته می‌شد. این در حالی است که سفرنامه‌های اروپائیان سرشار از اطلاعات مربوط به عقاید اسلامی از جمله توحید و عبادات و دیگر مسائل بود.

یکی از داستان‌های مورد توجه در میان اروپائیان در تحلیل نبوت محمد (ص) داستان بحیرای راهب است که مورد استفاده نوشته‌های مسیحی بود. سرجان ماندویل می‌نویسد که محمد (ص) مرتب به حجره این راهب مسیحی می‌رفت. او می‌گوید محمد بعد از این اطلاعات لازم را از راهب‌ها می‌گرفت، توسط مردانش آنان را می‌کشت. سفرنامه این شخص با این قبیل اطلاعات که به زبان فرانسه نوشته شده بود، به اکثر زبان‌های اروپایی ترجمه شد.
تاریخ جهان اثر هیگدن – یک راهب بندیکتی – که فقط سه بار به انگلیسی در سالهای 1387، 1495 و 1527 ترجمه شد، داستان کبوتری را می‌آورد که محمد (ص) او را تربیت کرده بود تا برای دانه بالای سرش پرواز کند و او را روح القدس خوانده بود که به او وحی می‌فرستد. داستان دیگر، داستان شتری است که محمد (ص) تربیت کرده بود که فقط از دست او غذایش را بگیرد. محمد (ص(قرآن را بر گردن این شتر آویخته بود و وقتی نزدیک او می‌شد، زانو می‌زد و محمد آ را می‌گرفت و به مردم می‌گفت که این پیامی آسمانی است. جذابیت‌های جنسی از دیدگاه هیگدن، یکی از راه‌هایی است که محمد (ص(برای تضعیف مسیحیت و تقویت اسلام انتخاب کرده بود.


اثر منظوم جان لید گیت که میان سالهای 1430 – 1438 سروده شده و عنوانش سقوط شاهزادگان است در بخشی با عنوان ماحومت، پیامبر دروغین، محمد (ص) را جادوگری می‌داند برای تحقق اهدافش با زن ثروتمندی ازدواج کرده و با استفاده از ثروت او آهگ جنگ با هراکلیوس امپراتور بیزانس می‌کند و دیار او را تا سر حد اسکندریه تصرف می‌نماید. او همچنین از بیماری صرع محمد (ص) یاد کرده که پیش از آن در قرون وسطی فراوان در آن باره گفته می‌شد. یک داستان قدیمی دیگر هم که او در این اثر آورده، داستان رحلت محمد (ص) است که در پی حمله صرعی که ناشی از مستی بود او بمرد و دسته‌ای از ... او را خوردند. همین امر سبب تحریم شراب و خوردن گوشت خوک شد!

باید توجه داشت که این افسانه که از قرون وسطی به ارث رسیده بود و برخی ناشی از خلاقیت‌های ادبی شماری هنرمند مسیحی بود، نشان می‌داد که شناخت درستی از قرآن وجود ندارد. به طوری که می‌دانیم تا پیش از سال 1649 ترجمه قرآن به انگلیسی اساسا وجود نداشت گرچه در میانه سده دوازدهم، قرآن به لاتینی ترجمه شده بود.

در قرن آغازین رنسانس، البته نشان‌هایی از آغاز فعالیت‌های فکری برای از میان بردن شماری از توهمات پدید آمد. جان سگوویایی یک اسقف اسپانیایی بود که جنگ را راه حل مشکل اسلام و مسیحیت نمی دانست و برای حل این منازعات ترجمه‌ای از قرآن با کمک یک مسلمان اسپانیایی انجام داد که البته پس از مرگش در سال 1458 گم شد و در واقع دوستان روحانی او آن پنهان کردند. جان سگوویایی به اسقف آلمانی نیکلاس نوشت که باید همایشی به منظور خاتمه دادن به عداوت‌ها و آشتی دادن اسلام و مسیحیت برگزار شود.

این زمان، کسانی هم بودند که از مشترک آیین اسلام و مسیحیت آگاهی داشتند. آئناس سیلویوس که زمان فتح قسطنطنیه پاپ بود به سلطان محمد فاتح نوشت: «بین مسیحیان و مسلمانان نقاط توافق و سازگاری بیشماری وجود دارد. اعتقاد به خدای یگانه، آفریدگاری جهان، ضرورت ایمان، حیات اخروی و نظام جزا و پاداش، جاودانگی روح و بهره گیری مشترک از کتاب مقدس عهد عتیق یا تورات به عنوان شالوده، و مبنای تمامی اینها اصولی مشترکند. تنها در مورد ذات و ماهیت خداست که با یکدیگر اختلاف داریم». با این حال، پاپ در این نامه درخواست کرده بود تا سلطان محمد فاتح، مسیحی شود!

یک نکته که می‌بایست شگفتی مسیحیان را بر می‌انگیخته همین است که مسلمانان سخت از مسیح دفاع می‌کنند، هرچند به صلیب کشیده شدن او را نمی پذیرند که این مطلب با توجه به جایگاهی که در فرهنگ مسیحی داشته می‌توانسته اثر آن ستایش‌ها را هم کم کند.

از روزگاری پس از تصرف قسطنطنیه به بعد، آنچه در ادبیات مذهبی اروپا در باره اسلام آمده، در باره قساوت ترکها و خونریزیهای آنان است. در نگاه اینان، شرارت ترکان با شرارت اسلام یکی دانسته می‌شد.

شدت دشمنی با ترکها، سبب شد تا کریستوفر مارلو در اشعاری که در سال 1588 سرود، از تیمور به خاطر حمله اش به ترکان ستایش کرده و در شعری که ساخته بود، از زبان تیمور، دشنام‌های فراوانی را نصیب محومت سازد و صحنه‌ای را وصف کند که تیمور دستور سوزندان قرآن را داده است. در این اثر، تیمور بسان یکی مسیحی ظاهر می‌شود.

واقعه قسطنطنیه از آن وقایعی است که حتی تا به امروز هم جراحت ایجاد شده از آن در قلوب مسیحیان موجود است. به همین دلیل در نمایشنامه‌ها و اشعار بعد از آن، فراوان انعکاس یافته است. حتی شکسپیر در نمایشنامه هنری پنجم که در حوالی سال 1600 نوشت از قول وی به کاترین دختر پادشاه فرانسه آورد که بیا با هم «گل پسرکی را بیامیزیم، نیم فرانسوی، نیم انگلیسی که به قسطنطنیه رود و ریش ترکان را به چنگ بگیرد و با آنان به چالش برخیزد». این در حالی بود که داستان هنری پنجم مربوط به سال 1420 یعنی 33 پیش از سقوط قسطنطنیه است. اما حس شکسپیر چندان قوی است که توجه به چنین اشتباه تاریخی ندارد یا به آن اهمیتی نمی دهد.

فصل ششم: محمد (ص) به عنوان »ضد مسیح«محمد و اسلام در دوران جنبش اصلاح کلیسا

لوتر از دومین دهه قرن شانزدهم، پرچم مخالفت با کلیسای کاتولیک و شخص پاپ را آغاز کرد و از طرف کلیسای کاتولیک تکفیر شد. از این پس یک تضاد بنیادین در اروپا پدید آمد. ایراسموس هم که یک اومانیست بود، جانبدار مدارا با همه ادیان و مذاهب وتقدیس و تکریم خداوند با وجود همه اختلافاتی بود که در تعبیر از حقیقت وجود داشت. با بالا گرفتن اختلافات در درون مسیحیت، بخش مهمی که اکنون به لوتر گرویده بود، پاپ عنوان دجال را پیدا کرده و برابر مسیح قرار گرفته بود. لوتر که در حد بنیانگزار تأثیر در پروتستانتیسم داشت، دیدگاه‌های تندی را هم در باره محمد (ص) و اسلام مطرح کرد که همراه دیگر انتقاداتش به میان پیروانش رواج یافت. اما اکنون و مهم آن بود که عنوان دجال که در فرهنگ قرون وسطی بر محمد(ص) اطلاق می‌شد، جای خود را به پاپ داده و از نظر پروتستانها، این پاپ بود که دجال واقعی به شمار آمده و برابر مسیح درآمده بود. مفهوم دجال در مسیحیت، بسیار با اهمیت بود و کرامول در مقدمه کتابش با عنوان «پاپ روم همان دجال» نوشت: پس از خدایمان و منجی بشری عیسی مسیح، هیچ دانشی ضروری تر از شناخت مفهوم حقیقی و ناب دجال موجود نیست». اکنون مصداق پاپ در آغاز رنسانس و پس از آن توسعه یافته بود. دجال کیست؟ پاپ، اسقف‌ها، ترکها، یهودیان یا محمد (ص)؟ لوتر تجسم حقیقی دجال را در پاپ می‌دانست. پروتستانهای انگلیسی همزمان، پاپ و محمد (ص) را وجود اهریمنی می‌دانستند اما خطر پاپ را که یک دشمن داخلی بود، بیشتر می‌دانستند. در نمایشنامه‌ای که در سال 1550 نوشته شد در مقایسه میان ترکان و کاتولیک‌ها گفته شد که «به جرأت می‌توان گفت که ترکان هزار بار بهتر از شمایند». در مقایسه میان مسائل داخلی مسیحیت و وجود محمد(ص) به لحاظ بدی، جان وایکلیف (Jon Wycliff) در حوالی سال 1384 میلادی برای اشاره به بدی‌های موجود در مسیحیت غربی از شعار «ما محومت‌های غربی» اشاره کرده و مقصودش حرص و آز و بی عدالتی و بدرفتاری‌های کلیساست.
تحولات مربوط به جدایی در دنیای مسیحیت در قرن شانزدهم زمانی بود که خطر ترکان واقعا جدی بود و پادشاهی مجارستان را ساقط کرده بود. بنابرین مبارزه با اسلام همچنان مهم بود و لوتر در زمان سالخوردگی، کتاب «رد قرآن» اثر مونتکروچه را به آلمانی ترجمه کرد.

این زمان، اسلام در نظر اروپائیان بسیار نیرومند جلوه می‌کرد و این شبهه پدید آمده بود که لطف و عنایت خداوند پشتیبان ترکان شده است. بنابرین لوتر باید به این بحث هم می‌پرداخت که رستگاری در اسلام بیشتر است یا مسیحیت؟ لوتر در اعترافاتی که داشت، چنان نمود که یکبار خودش هم به تردید افتاده و گفت که زمانی چنان از راه بدر شده بود که «محمد ... را تقریبا به پیامبری پذیرفته بودم، در نظرم ترکان و یهودیان، هر دو در طریق قدوسیت ناب گام بر می‌داشتند». اما یکباره توانسته است شیطان را از خود دور کند.
با همه خطری که ترکان برای اروپا داشتند، لوتر همچنان پاپ را مصداق دجال می‌دید و می‌گفت که دجال در درون جامعه مسیحی است نه بیرون آن. با این حال، در آثار وی دشمنان بیرونی یکسره ترکان و یهودیان و محمد (ص) هستند و وی مطالب فراوانی علیه آنان گفته است.

به نظر می‌رسد لوتر تازه در سال 1542 میلادی که ترجمه‌ای از قرآن در اختیارش قرار گرفت آن را مطالعه کرد اما همچنان به دلیل اعتقاد محمد (ص) به خدای یگانه و رد نظریه ربانیت مسیح از طرف او، ایشان را پیامبری دروغین می‌دانست که این متون را از شیطان دریافت کرده است نه خدا، و بنابرین با پاپ تفاوتی ندارد! وی همچنان محمد (ص) را به عنوان پیامبری که معجزه ندارد، محکوم می‌دانست. اما این که چرا تا این حد پیروزی به دست آورده است، آن را ناشی از مکر و دروغ ریا و البته مهارت و زیرکی می‌دانست.


بحث از توحید خدای متعال از یک طرف و ربانیت مسیح از طرف دیگر، دو انتقادی بود که از سوی یهودیان و مسلمانان نسبت به مسیحیت مطرح می‌شد و لوتر با عنایت به این مسأله، در عباراتی، تنفر ضد یهودی و ضد مسلمانی خود را در شرح نظریه تثلیث نشان می‌داد: «منطق یهود و محمد بر ما فریاد می‌آورند: چگونه چنین گفته‌ای در مورد خدا پذیرفتنی است؟ چگونه ممکن است خدا، خدمتکاری باشد؟ چگونه ممکن است او گناهکار بیچاره‌ای باشد؟...».
لوتر همواره به مسیحیان تأکید می‌کرد که به آنچه محمد (ص) در کتابش گفته است بی اعتنا باشد و به عقاید خویش پایبند : «و شما به عقیده تان در خصوص خدای مجسم در مسیح قانع و خرسند باشید ... اگرچه محمد و پاپ همچنان به اکتشافات خود ادامه می‌دهند، با مسیح مصلوب بمانید».

فصل هفتم

اومانیست یا متحجر(محمد در آثار اروپائیان در قرن هیجدهم)

شکست ترکان در خارج از وین در سال 1683 آغاز برای کاهش خطر ترکان برای اروپا و رفع نگرانی‌های ناشی از این دولت بود. از سوی دیگر، قرن هیجدهم دوران روشنگری و رواج اومانیسم بود بود. دوران کانت (1724 – 1840) دوران حاکمیت خرد یا به اصطلاح عصر خرد است. این زمان به تدریج آزادی فکری هم پدید آمد و کسانی می‌توانستند ولو با محدودیت و سانسور، مطالبی را که در دلشان می‌گذشت، به زبان آورند.

در قرن هیجدهم، حملات به اسلام و محمد (ص) همچنان ادامه داشت و تنها تفاوت آن با گذشته در این بود که منتقدین، تمامی توجه خود را روی شخص محمد (ص) متمرکز کردند نه دین اسلام. در عین حال، این دوره همان طور که گاه مطالب گذشته را تکرار می‌کرد، گاه آثاری متفاوت هم عرضه می‌کرد.
آب دو ورتو فرانسوی در سال 1724 رساله‌ای با عنوان در باره مؤلف قرآن نوشت که تکرار همان انتقادات قرون وسطایی بود. از جمله آن که محمد (ص) با لبه شمشیر به تبلیغ اسلام پرداخت و طرفدار بی بند و باری بود. وی تأکید دارد که محمد (ص) مخفیانه، مضامین کتب مقدس عهد عتیق و عهد جدید را مطالعه می‌کرد و از آنها در بنیادافکنی طرح جدیدش کمک می‌گرفت. وی همچنین ازدواج با یک زن ثروتمند یا تفسیر وحی به بیماری صرع و دیگری مطالب کینه توزانه‌ای که در قرون وسطی بود، در این رساله عنوان کرد.

در برابر، کنت دو بولنویلیه ( Cont de Boulainvilliers) کتابی با عنوان زنگی محومت در سال 1782 منتشر کرد و اسلام را برخلاف مسیحیت، دینی فطری، اصیل، ساده و منطقی معرفی کرد. او این ادعای کلیسا را که دین محمد (ص) بر اساس عقل مسیحی، نابخردانه است رد کرده و گفت که منطقی تر و عاقلانه تر و قابل قبولتر از دین او وجود ندارد. وی همچنین این ادعای اروپای قرون وسطی را که محمد فردی بی تمدن بوده رد کرد. او حتی از آداب و رسوم مسلمانان هم دفاع کرد. ختنه برای سلامت بدن مفید است. گوشت خوک در مناطق گرمسیر باعث بروز بیماری می‌شود. شستشو و غسل و وضو هم در مناطق گرمسیر از زاویه بهداشت بسیار مفید است. متأسفانه کار بولنویلیه نتوانست یک سنت پایدار دید آورد.

این زمان ردیه‌های جدیدی هم متناسب با افکار تازه اروپائیان نوشته می‌شود. برای نمونه ابه دو سنت پیر در متنی با عنوان «خطابه‌ای علیه محومتیزم» پدید برآمدن اسلام را از این اصل استخراج کرد که در مناطق گرمسیر قدرت تخیل بیشتر است و اسلام ناشی از همین امر است که به نظر وی در نهایت به تعصب و تحجر هم منتهی می‌شود. این افکار می‌تواند میان مردمان مناطق سردسیر که خردمندتر هستند نفوذ کند، البته در صورتی که آنها هم نادان باشند.
ژان آنتوان گوئر در کتابی که در سال 1747 به چاپ رساند محمد (ص) را فردی جاه طلب معرفی کرد که با تحریف دین، آن را ابزاری برای ارضای امیال خود استفاده می‌کند. وی می‌گوید که هرگاه محمد در فصاحت کم می‌آورد به زور متوسل می‌شد. او محمد (ص) را با کرامول مقایسه کرده وجه مشابهت را تزویر و دورویی پنهایی آن دو می‌داند.

همسر هر دوی آنها هم نقش مهمی در تشویق شوهرانشان داشتند.گوئر در فصل دوم کتابش می‌گوید که از نظر اسلام، زنان از مزیت روح بی بهره اند و لذا به بهشت نمی روند! چیزی که همه چیز برخلاف آن است. وی روی تمایل پایان ناپذیر محمد (ص) به زنان هم همان انتقاد قرون وسطایی را تکرار می‌کند. این مطلبی بود که روی دیدرو هم اثر گذاشت و می‌گفت که محمد (ص) بزرگترین دوست زنان و دشمن خرد و عقل بوده است. وی البته به مسیحیت هم اعتقادی نداشت و شک و ناباوری را اساس رسیدن به یک نگرش فلسفی می‌دانست. بدین ترتیب باید به این نکته توجه داشت شماری از کسانی که چونان دیدرو می‌اندیشیدند، منتقد اصل دین بودند و در جامعه فرانسه که هنوز روحانیون مسیحی قدرتمند بودند، دین اسلام را بدون سانسور مورد هجوم قرار می‌دادند در حالی که هدف اصلی، اصل دین بود.

در دایره المعارفی که دیدرو و دلامبر نظارتش را عهده دار بودند و میانه قرن هیجدهم انتشار یافت، مدخلی هم به محومت اختصاص یافت که آمیخته‌ای از ستایش و سرزنش اما در هم تنیده بود. همزمان با تمجید از وی به لحاظ قدرت و تهور، اما باز انتقاد از تمایلات جنسی و نیز تأیید چند همسری و همین طور سیاست فریب و ادعای دروغین نبوت در مقیاس همان انتقادهای قرون وسطایی یکسره در این شرح حال کوتاه می‌آید. این مقاله به نوعی متأثر از نوشته‌ای از پیر بیل بود که در «فرهنگ تاریخی – انتقادی» خود از محمد (ص) به عنوان کسی که از همکاری زیرکانه زنان برخوردار نبود و یا این که جنس لطیف را با مصالح و علائق خود درگیر نمی کرد، یاد کرده و در عین حال می‌گوید محمد (ص) از آن روی به ایران حمله نکرد که زنان زیبایی داشت و می‌ترسید که نتواند کف نفس کند!

مشهورترین نویسنده این دوره فرانسه بلکه اروپا ولتر است. او مخالف تحجر و تعصب در هر شکل و رنگ و مذهب بود. مشهورترین اثر وی که خودش هم آن را بهترین کار خود می‌شناخت نمایشنامه «محومت یا تحجر» (Mahomet ou le Fanatisme) بود که در سال 1738 نوشت و سه سال بعد به صحنه آمد. متن آن مورد توجه پاپ بندیکت چهاردهم قرار گرفت و یکبار هم به خاطر اعتراض رسمی سفیر عثمانی، اجرای آن ممنوع شد. این داستان ساختگی که بر اساس ذهنیت قدیمی موجود نسبت به محمد (ص) در اروپا نوشته شده است، از محمد (ص) جنگجویی خون آشام، تشنه قدرت و فاتحی غارتگر و توطئه اندیش تصویر می‌کند که از روی جاه طلبی نزدیکترین دوستانش را هم از سر راه بر می‌دارد. ابوسفیان، عمر، زید بن حارثه و چند نفر دیگر در این نمایشنامه بازی می‌کنند و محمد (ص) چنان تصویر می‌شود که به هنگام ستیز برای دستیابی به قدرت، از هر گونه عذاب وجدان عاری است و برای رسیدن به اهدافش زنای با محارم را هم روا می‌شمرد. پرده دوم این نمایش از بخش نخست آن هم بدتر بود چرا که تقریبا تمام اجزا و ابعاد اصلی آن حمله به شخصیت محمد (ص) بر اساس همان نگره‌ای بود که در اوائل قرون وسطی نسبت به محمد (ص) شکل گرفته بود. بخش گفتگوی محومت با زوپیر که همان ابوسفیان است، مفصل و شگفت است. در این گفتگو محومت شرح می‌دهد که یک جاه طلب است و طرحی عظیم برای متحد کردن قبایل عربی دارد و می‌خواهد در فرصت ضعف ایران و روم، بر آنان غلبه کند. او می‌گوید: «بگذار بر ویرانه این دنیا عربستان را برپا کنیم... پس از هزاره‌ای من آمده ام تا این قوانین بدوی را متحول سازم».

این احتمال وجود دارد که او از دل این نمایشنامه خودساخته که با سوء استفاده از شخصیت محومت به صورت یک تراژدی ارائه شده، هدفش نشان دادن دشواری‌ها و سوء رفتارهای دربار فرانسه بوده باشد. البته هر هدف پنهانی پشت پرده باشد، مهم آن است که ولتر با بیرحمی تمام شخصیت محمد (ص) را در اذهان اروپائیان قرن هیجدهم که قرن روشنگری بود، به بدترین شکل وصف کرده بود.

ما بیفزاییم که توفیق الحکیم نمایشنامه نویس و داستان سرای معروف مصری، در مقابله با کار ولتر، نمایشنامه‌ای در سال 1936 برای حضرت محمد نوشت و اساس آن را هم بر پایه سیره ابن اسحاق قرار داد که از این جهت، اعتبار علمی آن قابل توجه بود اما این نمایشنامه هیچ گاه روی صحنه نرفت. بنگرید: محمد رسول خدا (ص)، از شیمل، ص 402.

ولتر بعدها در سال 1756 در اثر دیگرش با عنوان «مقاله‌ای در باب آداب و رسوم ملل» محمد (ص) را به دلیل تأثیر شگرفش مورد ستایش قرار داد، اما همچنان ادعای دروغین پیغمبری را هم تأکید کرد.وی حتی به مخالفت با دیدگاه‌های دو بولنویلیه که از معدود کسانی بود که از محمد (ص) جانبداری کرده و شرح حالی روشنگر برای او نوشته بود، برخاست و گفت این نمی شود که کسی هم پیامبر باشد و هم سیاستمدار، اعتقادی که از نفوذ عمیق دیدگاه‌های مسیحی در وی حکایت می‌کرد.

همفری پریدو هم در اواخر قرن هفدهم کتابی با عنوان «ماهیت راستین شیادی و تجسم کامل آن در زندگی محومت» نوشت و کوشید تا ویژگی‌های ادعای دروغین پیامبری را نشان دهد، از جمله آن که به امیال نفسانی دامن می‌زند، شامل دروغ و کذب است، از طریق فریبکاری منتشر می‌شود و مطالبی دیگر. این رساله تأثیر عمیقی در قرن هیجدهم در میان اروپائیان بر جای گذاشت. وی می‌نویسد: «این که چه چیزی محومت را به چنین شیادی واشت ... همانا جاه طلبی و شهوت» بود.

ژوزف پیتس هم که در سال 1731 سرح مسافرت خود به عربستان را منتشر کرد باز همان دیدگاه‌ها را داشت و محمد (ص) را فردی شیاد و خوش گذران خواند.

اما نخستین مدافعان محمد (ص) یکی سیمون آکلی بود که کتابی با عنوان «تاریخ ساراسنها» نوشت و دیگری جرج سیل که ترجمه‌ای از قرآن را در سال 1734 منتشر کرد. اینان تحت تأثیر فضای فکری این قرن، ادعا کردند که بدون تعصب و غرض ورزی قصد بررسی اسلام و زندگانی محمد (ص) را دارند. با این حال، چنان عنوان شیاد برای محمد (ص) رایج گشته بود که آکلی در کتاب خود تا به آخر تعبیر «محومت، شیاد بزرگ» را یکسره به کار می‌برد. اما وی از مسلمانان فاتح و رفتار آنان با مردم سخت ستایش می‌کند. وی ترجمه‌ای هم از کلمات قصار امام علی (ع) در سال 1717 با عنوان «جملاتی از علی» منتشر کرد و دانش و خردمندی امام علی (ع) را مورد تأکید قرار داد. وی نوشت: «اندک دانشی که ما اروپائیان داریم، تماما از مشرق زمین نشأت گرفته است... پس از آن که بربریت و توحش در سراسر جهان گسترش یافت، اعراب با فتوحات خود، دگر باره آن دانش را در اروپا رواج دادند».

جرج سیل هم پس از ترجمه قرآن، مقدمه‌ای در شرح زندگانی محمد (ص) و عقاید اسلامی نوشت. این کار وی، اعتراض زیادی علیه وی برانگیخت و به نیمه مسلمان شدن متهم شده آماج اظهارات کینه توزانه قرار گرفت. وی بیانیه‌ای را در دفاع از خود در همان مقدمه افزود و نوشت: «در صحبت از محمد و قرآنش، من خود را مجاز به استفاده از آن عناوین موهن و اوصاف و عبارات شرم آور و عاری از ادب ندانستم... بر عکس، من خود را ملزم دانستم که با ادب و نزاکت یکسان، هم نسبت به محمد و هم نسبت به قرآن برخورد کنم». البته در همین مقدمه او اشاره کرد که بسا محمد به خاطر تحمیل یک دین دروغین، برخوردی ناشایست داشته، اما تحسین و تمجید درخور و شایسته محاسن واقعی وی چیزی است که نباید از آن گذشت. وی در مقدمه خود می‌نویسد: «طرح وم نقشه نخستین وی مبنی بر کشاندن اعراب مشرک به سوی معرفت خدای حقیقی، قطعا طرحی شریف و ناب بود». وی معتقد است که محمد (ص) اعراب را از بت پرستی به سوی پرستش خدای واحد دعوت کرد و کوشید تا تحریفاتی که از سوی دیگران در توحید شده است را پاکسازی کند.


اگر توجه داشته باشیم که این قبیل اظهار نظرها در چه شرایطی انجام شده، می‌توانیم به اهمیت کار وی و جرأت و جسارت او پی ببریم.
رساله‌ای که تا همین اواخر فقط نسخه خطی آن باقی بود و در اواخر قرن هفدهم توسط هنری استاب (دومین کتابدار کتابخانه بادلیان متولد 1631) نوشته شده، اثری است با عنوان «شرحی بر پیدایش و گسترش محومتانیسم و اثبات حقانیت محومت و دین او در برابر تهمت‌ها و افتراهای وارده از سوی مسیحیان». وی در این اثر محمد (ص) را قانون گذاری بزرگ و خردمندترین قانون گذاری که تا آن زمان زیسته بود، یاد کرده است. وی این اتهام مسیحیان را که می‌گوید بهشت در قرآن، شهوانی وصف شده است را نمی پذیرد و می‌گوید اگر توصیف کتاب مقدس مسیحیان از بهشت به عنوان شهری مکعب شکل از لحاظ تمثیلی قابل تعبیر و بیان است مسلمانان هم از همین حق برخوردارند تا هر گونه می‌خواهند بهشت را توصیف کنند. وی حتی چند همسری را هم امری شگفت نمی داند زیرا در خود تورات این امر به کرات آمده است. استاب به خصوص این مطالب را علیه پریدو نوشته است که پیش از این، از او یاد کردیم. وی اظهار می‌دارد که پریدو تصویری بسیار نازیبا از محمد (ص) ارائه و شخصیت او را تحریف کرده است. او افزود: قوانین اسلام به هیچ صورت به افراط کاری در امیال شهوانی منتهی نمی شود و ازدواج در اسلام به شدت مورد نظارت و کنترل است.

یک مقاله که نام نویسنده ندارد، درست یکسال پس از انتشار ترجمه جرج سیل، با عنوان «تأملی بر محومتیسیم و رفتار و سلوک محمد» انتشار یافت. وی نوشت که «قصد دارم محمد و دینش را از برخی دروغ پردازی‌هایی که هریک به آن متهم شده اند، تبرئه کنم». وی می‌نویسد: «روحانیان انگلیسی بسیار بدین غرض ورزی واهی و بی اساس نسبت به محمد آلوده گشته اند».

اهمیت این مقاله، در نشان دادن این حقیقت است که مسیحیان و مسلمانان همیشه با خشونت و سنگدلی با هم روبرو شده اند، البته با یک تفاوت که مسلمانان همیشه شارع آسمانی دین ما را ستوده اند و ما به عکس «در برابر آنها و پیامبرشان کاملا اهانت آمیز و شنیع عمل کرده ایم». «کلیساهای شرقی مورد حمایت مسلمانان اند و مجازند که مناسک دینی خود را به جا بیاورند، اما در اروپا، کاتولیکها، که شاید بتوان برخی از پروتستانها را نیز که از سر شور و اشتیاق به گمراهی کشانده شده اند به جمع آنان افزود، حتی مرگ را بر حمایت از فرقه مسلمان و اجازه به جای آوردن آزادانه شعار دینی شان ترجیح می‌دهند».

نمونه‌های دیگری از نویسندگان هم وجود دارند که با رهایی از تعصبات قرون وسطائی، نگاه معتدلی نسبت به محمد (ص) و اسلام دارند. یکی از آنان هنری بولینگ بورک در رساله‌ای که در سال 1735 نوشت، از تحریف آیین اسلام سخن گفت و نوشت «کدامین اتهام بت پرستی یا خرافه پرستی است که بر محومتیان وارد نشده و یا بدان دامن زده نشده باشد؟». وی بیشتر این دروغها را از مطالب اظهار شدن از سوی کسانی که از جنگ‌های مقدس باز می‌گشتند، می‌داند.

آدریان رلاند هم در کتاب خود با عنوان چهار رساله در باب تعالیم، اوصل و مبانی و عبادات محومتیان، می‌نویسد: اما به راستی محومتیان آن چنان هم که ما پنداشتیم مجنون نیستند.

لسینگ نمایشنانه نویس آلمانی در نمایشنامه ناتان خردمند تحت تأثیر تفکر اومانیسم، تلاش کرد تا وجه انسانی مشترک را اصل قرار داده و گرایش‌های دینی از جمله اسلام و مسیحیت و یهودیت را فرعی نشان دهد. عناصر اصلی این نمایش خود ناتان یهودی است، یک شوالیه مسیحی و صلاح الدین ایوبی به عنوان حاکم اورشلیم. در نگاه وی، تجلی خیر و نیکی از طریق اعمال انسان است و نه دینی که از طریق آن هویت وی شناسایی می‌شود.


با این همه، مخالفان همچنان فعالانه در صحنه تألیف فعال بودند. نرتر در اثری که در سال 1703 منتشر کرد، محمد (ص) را به عنوان فردی ریاکار، شهوت ران و فرومایه خطاب کرد. وی این مطالب را در مقدمه‌ای که بر ترجمه آلمانی خود از قرآن منتشر کرد، نوشت.

در آغاز قرن هیجدهم و بعد از آن، حملات به اسلام و محمد (ص) و قرآن، بخشی به بهانه حمله به شرایط خاص سیاسی و مذهبی حاکم بر اروپا بود. در این صحنه، محمد (ص) بلاگردانی بود که دیگران با حمله به او، در اصل به انتقاد از اوضاع فرانسه دوره لویی چهاردهم و پانزدهم یا کشورهای دیگر می‌پرداختند.
به طور کلی این زمان، محمد (ص) و اسلام خطر اصلی شناخته نمی شدند، زیرا ترکان رو به انحطاط بودند و اروپائیان دیگر مانند قرن پانزدهم نگران آنان نبودند. در اواخر این قرن، یعنی سال 1789 بود که انقلاب کبیر فرانسه روی داد و اوضاع اروپا را به کلی عوض کرد.

فصل هشتم: محمد در عصر قهرمان پرستی

قرن هیجدهم با نام ناپلئون آغاز شد و به همین دلیل دوره قهرمان پرستی آغاز گردید و جنگها و شکست‌هایش تأثیری شگرف بر افکار عمومی باقی گذاشت. هفت سال پس از شکست ناپلئون در واترلو، هگل درس‌های فلسفه تاریخ خود را ارائه کرد نظریه‌ای که بعدها شالوده نظریه ماتریالیسم تاریخی مارکس را هم بنیاد نهاد. هگل حرکت کلی تاریخ را در عالم متناهی در سایه حرکت عالم نامتناهی و سیر به سوی خرد ناب و متعالی تصویر می‌کرد. تاریخ در این مسیر به سوی آزادی حرکت می‌کرد و این آزادی تجسم عینی همان ایده نهایی بود. در این میان، شخصیت‌های بزرگ و قهرمانها نقش مهمی داشتند. اسکندر و ناپلئون جزو آن قهرمانانی هستند که گامی مهم به جلو بر می‌دارند ولو آن که در نهایت از کشورشان تبعید یا کشته شوند. در این نقطه بود که در ذهن هگل، جایی هم برای محمد (ص) گشوده می‌شد، کسی که با نبوغ و توانایی خود چهره دو قاره آسیا و افریقا را متحول کرده بود. با این حال، هگل، بر برتری مسیحیت تأکید داشت و این دقیقا بر مبنای نگره خودبرتر بینی اروپایی بود که سر فصل تحول از جهان متناهی به نامتناهی بود.

در این دوره، اندیشه قهرمان گرایی بسیار با نفوذ بود. گوته ادیب آلمانی، در یک قطعه نمایشی که در سال 1772 با نام «محومت» ارائه کرد، و بخشی از آن عنوانش «سرود محومت» بود، محمد (ص) را به رودی بیکران تشبیه کرد که همواره بر عظمت آن افزوده می‌شود و انسانها را همراه خود به سوی سرای جاودانه پیش می‌برد. وی مشتاقانه محمد (ص) را به عنوان سرچشمه الهام رهایی بخش، برگزیده و پذیرفته بود. شعر گوته در باره محمد(ص) پدیده بسیار شگفتی است. محمد (ص) چونان رودی است پدید آمده از جویباران که دشت را سیراب می‌کند. وی شعر «نغمه محومت» را با این بند به پایان می‌برد:
و این چنین او برادرانش، گنجینه‌هایش، فرزندانش رابه سوی آفریدگار چشم به راه خویش پیش می‌بردو در سیلی از سرور و شادیبه سوی قلب آشیانش پیش می‌راند.

در این شعر، فاطمه و علی و زید بن حارثه، به تماشای رود یا «روح پیامبرانه» که آنان را فرا گرفته و در آغوش می‌کشد، ایستاده اند. گوته محمد (ص) را به عنوان انسانی خارق العاده که در کتابش قرآن میراثی جاودانه از خود به جای گذاشته می‌ستاید. این شعر بیست سال پیش از ظهور ناپلئون اما در مجرای همان تفکری است که به سوی قهرمان گرایی پیش می‌رود.

کارولین فن گوندرود (Karoline von Gunderode) که یک راهبه بود، شعری را با عنوان «رؤیای محومت در بیابان» در سال 1804 انتشار داد و محمد را به عنوان شخصیتی برجسته و دارای ابعاد خارق العاده و بسیار بزرگ وصف کرد. وی در شعر خود، تجربه محمد (ص) را به هنگام دریافت وحی، با دعا و نیایش عیسی مسیح و تصویری که در آیین زرتشت از آب و هوا و آتش و خاک هست، به هم پیوند می‌دهد. محمد (ص) می‌خواهد به مکاشفه بپردازد، به ندای درونش گوش بسپارد و روح آفریدگار را که معتقد است در ضمیرش نهفته، احضار نماید. این شاعر، به وصف چگونگی دریافت وحی توسط محمد (ص) به صورتی ادیبانه و تخیلی پرداخته که ریشه در روایات اسلامی هم دارد. محمد (ص) در حالی که می‌کوشد تا به مکاشفه بپردازد، ناگهان بهت زده و نگران از خواب بیدار می‌شود، در حالی که وجودش سرشار از آشفتگی و بیم است؛ اما ناگاه صدایی را که از ستارگان فرود می‌آید به گوش می‌شنود... و او شگفت زده فریاد می‌کشد: از این پس، هیچ چیز مانع من نخواهد شد. باشد که نور الهی ستاره راهنمای من در آینده باشد آنچنان که اعمال و کردارم جاودانه شوند:
باشد که قدرت خدای/شب سرنوشت را پیش چشمانم/از هم بر درد/بگذار به آینده نظر بیفکنم/آیا پرچم من پیروزمندانه به اهتزاز درخواهد آمد؟/آیا قانون من در برجهان حکمفرما خواهد شد؟/

اما کارلایل؛ کسی که ما عنوان قهرمان پرستی را با نام او و کتابش تحت عنوان «قهرمانی در تاریخ» می‌شناسیم . وی اثری با عنوان «خطابه‌ای در باب قهرمان در هیئت پیامبر، محومت: اسلام» دارد و در آن محمد (ص) را بسان یک قهرمان برجسته در تاریخ بشری ستایش می‌کند. کارلایل برای قهرمانان خود، نوعی رابطه معنوی و دنیوی ایجاد کرده و بر آن بود که اینان با گرفتن الهام در راهبری ملل خود موفقیت بزرگی به دست آورده اند. قهرمان از نگاه وی انسانی با بصیرت، رازبین و غیبگو و کسی بود که واقعیت را برای توده مردم تفسیر می‌کند و تاریخ را می‌سازد. کارلایل سخت شیفته گوته بود و از نگره‌های وی که شیفته عرفان اسلامی بود، سخت متأثر بود. بنابرین می‌توان تصور کرد که وی در ترسیم شخصیت محمد (ص) قدم در راهی گذاشت که گوته پیش از وی آن را طی کرده بود. او در دومین سخنرانی خود با عنوان «قهرمانی در هیئت پیامبر» در باره محمد (ص) می‌گوید: «کلامی که این مرد بر زبان جاری ساخت، طی این هزار و دویست سال تاکنون، رهنمون زندگی صد و هشتاد میلیون انسان بوده است. در این ساعت، شمار بیشتری از آفریدگان خدا به کلام محومت اعتقاد دارند تا هر سخن دیگری؛ هر آنچه که باشد».

در سراسر تاریخ نویسندگی در اروپا از آغاز قرون وسطی تا به آن روز، این نخستین مرتبه بود که محمد (ص) با چنین جسارت و صراحتی همردیف و به موازات مردان بزرگ تاریخ جهان قرار می‌گرفت، مردانی که به واسطه عقاید و اعمالشان جاودانه می‌شدند. وی عقیده اروپای آن روز را مبنی بر این دین محومت، آمیزه‌ای است از شیادی و حماقت، به عنوان توهمی صرف که از قدرت تخیل و تصور اروپائیان نشأت گرفته و بر حقیقت استوار نیست، رد کرد. وی گفت: می‌توانیم محمد (ص) را شاعر یا پیامبر بنامیم، زیرا احساس می‌کنیم سخنانی که از زبان وی جاری می‌شده، سخنان مردی عادی و معمولی نبوده است. این سخنان از منبعی بلافصل در واقعیت درونی اشیاء نشأت می‌گرفتند و محمد در همدلی و همراهی پیوسته با چنین واقعیتی می‌زیست. با این حال و از روی احتیاط در آن فضا می‌گفت: اما محومت را برگزیده ایم اما نه به عنوان نامی ترین پیامبران ... او به هیچ وجه اصیل ترین پیامبران نیست اما من او را پیامبری راستین می‌دانم... فرضیه رایج ما در مورد محومت، مبنی بر این که او شیادی دسیسه پرداز بود، تجسم نادرستی بود. وی در باره اتهاماتی که اروپائی‌ها به محمد (ص) می‌زدند گفت: اینها تنها مشتی هتاکی و ناسزاگویی از سوی جهان غرب است که چنین نابهنجاری‌های رفتاری را به محمد نسبت می‌دهند. وی افزود: از آغاز تا پایان حیات، هیچ گونه تناقضی در رفتار محمد (ص) مشاهده نمی شود. او گفت: محمد در سراسر عمر، علیه خشونت، بی بند و باری، خودکامگی، جاه طلبی و بی عدالتی جنگیده بود. محمد قوانین مدنی و اخلاقی عرضه کرد تا وحشی گری و ددمنشی را بر اندازد و بی قانونی و هرج و مرج را با نظم و تمدن جایگزین سازد. وی می‌گفت: در باره شهوت پرستی محومت بسیار گفته اند و نوشته اند. اما این موضوع به هیچ عنوان صحت ندارد. بر عکس، محومت زاهدی پرهیزگار بود که افراط و زیاده روی را در هر نوع آن رد می‌کرد.

اینها تنها قطره‌ای از دریای مطالبی است که کارلایل این نویسنده پرجرأت اسکاتلندی، در دفاع از محمد (ص) در برابر اتهامات ناروایی که تا آن روز اروپا را پر کرده بود مطرح کرد. در برابر، منتقدان زیادی به میدان او آمدند و نقدهای فراوانی نوشتند اما به هر روی، زان پس، را ه برای واقع بینی در باره محمد (ص) هموار گردید. بسیاری از منتقدین او را خائن به مسیحیت تلقی کردند که دلیل آن آشکار بود.

نظریه قهرمان پرستی کارلایل تأثیر خاص خود را در افکار جدید گذاشت. نیچه معتقد به نظریه اَبَرانسان بود، اما اعتقادی به این که این مردان نیرومند را خدا هدایت می‌کند نداشت؛ زیرا خدا از نظر او مرده بود. این نیرومندی، نوعی تحول درونی بود که وی نامش را صرع می‌گذاشت. این صرع به معنای صرعی که در قرون وسطی به محمد (ص) نسبت داده می‌شد نبود، بلکه نوعی فعل و انفعال مغزی و دورنی بود که فرد با اتکای به آن، از دیگران متفاوت می‌شد.

فصل نهم: خیال پردازی در باب لذت پرستی و قساوتمحمد (ص) و اسلام درتصور اروپای سده نوزدهم

قرن نوزدهم همراه با ورود نیروهای فرانسوی به رهبری ناپلئون بناپارت به مصر بود. این تحول با این ایده ناپلئون که از مصر به سوی سوریه خواهد رفت و از آنجا به اورشلیم و سپس از طریق قسطنطنیه به اروپا باز خواهد گشت، نشانه‌ای نشانه گرفتن دوباره جهان اسلام از سوی اروپا بود که نیرومند شده بود. این ایده محقق نشد و ناپلئون شکست خورد. در همین قرن است که دولت عثمانی به عنوان بزرگترین دولت در جهان اسلام و بزرگترین دشمن سابق اروپا، رو به ضعف می‌رود و توسط اروپا و روسیه و نیز احساسات ملی گرایانه داخلی رو به افول می‌گذارد. استعمار اروپا هم حس تازه‌ای است که با حرص اقتصادی در پی بلعیدن تمامی جهان پیرامونی است که بخش مهمی هم جهان اسلام است.

اینها فاکتورهای مهمی است که در آغاز این قرن خود را نشان می‌دهد. اروپا آماده بود دولت عثمانی تجزیه شده و با تسلط نظامی و ایجاد دولت‌های تحت الحمایه و یا امارت مستقیم آنها را به تصرف خود درآورد. البته این انتظار اروپا تا جنگ جهانی اول به تأخیر افتاد.

این زمان، جای اروپا و جهان اسلام، با آنچه در قرن اول هجری تا قرن دهم رخ داده بود، عوض شد. آن زمان، اسلام در برابر اروپای عقب مانده، به عنوان مظهر علم و قدرت شناخته می‌شد و اکنون اوضاع به عکس شده بود. در این شرایط، این احساس دیرین مبنی بر معرفی اسلام به عنوان هولناک ترین دشمن برای غربیان دیگر از میان رفته و جای خود را به اشتیاقی عمیق برای عالم ناشناخته و غریب شرقیان داده بود. چیزی که به شرق شناسی منجر شد و راه را برای درک بیشتر شرق اسلامی هموار کرد. وجه نخست این شرق شناسی در نوشته‌های جهانگردان اروپایی بود که شمارشان در این قرن رو به تزاد گذاشته و از نزدیک به وصف زندگی دینی مردمان شرق می‌پرداختند. آنان از بسیاری از این صحنه‌ها به شگفتی فرو رفته و چنان و چندان آنها را به صورت رومانتیک وصف می‌کردند که حدی برای آن متصور نبود. از این دست عبارات در آثار این جهانگردان فراوان است.

در عین حال، نباید تصور کرد که دوران عبارات خصمانه پایان یافته است. ساوتی در مقدمه ترجمه «وقایع نامه سید» که اصل آن حماسه سرایی در باره چگونگی مقاومت اسپانیایی‌ها برابر مسلمانان است، و این ترجمه به سال 1808 منتشر شد، می‌نویسد: یکی از بزرگترین اشتباهات محمد (ص) این بود که پیروان خود را به ازدواج با تعداد بی شماری از زنان تشویق و ترغیب می‌کرد. وی این روش وی را وسیله‌ای برای حفظ سنن گذشته به منظور تسلط بر جامعه ذکر کرده است.
بخشی از ذهنیت تاریخی غرب در باره مسائل جنسی، به تصویری باز می‌گشت که در ذهن آنان از حرمسرای دربار عثمانی نقش بسته بود. حرمسرایی شامل زنان و دختران و فرزندان و حی در شکل بزرگتر به صورت بهشت روی زمین، به عنوان یک کاخ و درخت و آب و کاشی‌های معرق و غیره؛ نمونه‌ای که منتسکیو در نامه‌های ایرانی ارائه کرده بود؛ اما این تصور به تدریج از سوی جهانگردان رد شد. تئوفی گوتیه (Theophile Goutier) در سال 1853 نوشت: اگر کسی از متانت، حس احترام و حتی پاکدامنی که در روابط یک مرد مسلمان و همسرانش وجود دارد آگاهی یابد، از تمام خیال پردازی‌های و افسانه‌سازی‌های شهوانی که نویسندگان سده هیجدهم ما آفریده اند چشم خواهد پوشید.

با این حال، ارائه تصویر شهوانی، همچنان از پیش و پس از آن، یکی از ارکان ذهنیت اروپایی در باره محمد (ص) و مسلمانان بود. نمونه آن لرد بایرون شاعر انگلیسی بود که در اشعارش سخن از «بهشت محمدی» به میان می‌آورد. بهشتی که تنها به مردان اختصاص دارد و زنان در آن سهمی ندارند. این همان ایده‌ای است که در قرون وسطی هم طرح شده بود و ما پیش از این، به آن اشاره کردیم. در این میان، سوژه بهشت در تصویر قرآنی با حوری‌ها و شراب ناب، سوژه‌ای پرجاذبه برای شاعران عصر رمانتیک بود و به طور عادی، گرفتار تحریف و تخیل می‌شد، اما اثر آنها در ذهن مخاطبین برجای می‌ماند. گوته یکی از این شاعران به شمار می‌آمد، شاعری عاشق حافظ که باز در باره بهشت محمدی فراوان سرود.

این گرایش برای برخی شادمانی به همراه داشت.‌هاینریش‌هاینه که سخت درگیر مسائل جنسی بود، شرق اسلامی را به خاطر آزاداندیشی که وی مدعی آن بود که نسبت به لذاید شهوانی از خود نشان می‌دهد، بر غرب مسیحی که آن را دنیایی تیره و تار و مقدس مآبانه می‌دید، ترجیح می‌داد. بدین ترتیب اعتدال نه در آن گرایش وجود داشت و نه در این و در واقع هر ناشی از جهل نسبت به بهشت واقعی محمدی بود.‌هاینه زمانی که ترجمه آلمانی قرآن را خواند، به خاطر آنچه خود در طلبش بود، تنها همان بخش حوری‌ها و تعدد زوجات او را به خود جلب کرد.

هاینه در یک اثر داستانی، از عاشقی به نام منصور و معشوقش به نام سلیمه که در اسپانیای مورد منازعه مسیحیان و مسلمانان می‌گذرد، در نهایت وصال این دور را به هم یادآور می‌شود. زن که در وقت وصال تصور می‌کند در بهشت است، گویی متقاعد شده است که محمد (ص) در وصف بهشت حقیقتا صادق بوده است:

نه نه! آن پارسا مرد هیچ دروغی نگفته استهمه چیز در این قلمرو زیبای آسمانی، شگفت انگیز است.

هاینه در سال 1824نوشت: باید اعتراف کنم که تو، پیامبر بزرگ مکه، بزرگترین شاعری و قرآنت، اگر چه من آن را تنها از طریق ترجمه )آلمانی) بویس می‌شناسم، به سادگی از خاطرم محو نخواهد شد.

ویکتور هوگو هم در سال 1829 با انتشار شعر حماسی خود با عنوان «شرقیان» تصویری افراط آمیز و غیر واقعی از شرقی شهوانی و وحشی آفرید. در اینجا باز سخن از حرمسراها و دوشیزگان و عطر و گلاب است. اوج این تصاویر باز هم مربوط به حرمسرای خیالی است که اروپائیان برای سلطان عثمانی تصویر می‌کنند، حرمسرایی که دیوارهای گنبد آن از سرهای بریده شش هزار نفر برپا شده است. در اینجا یک سر بریده زبان می‌گشاید. این سر همزمان زبان شاعر و زبان یک سرباز یونانی است که زیر یوغ اسلام درآمده است. بدین ترتیب آشکار می‌شود که چه اندازه نبردهای ترکان با اروپائیان در ارائه تصویر آنان از اسلام در این حماسه سرایی‌ها مؤثر بوده است. این زمان، آرمان استقلال یونان، یکی از زیباترین آرمانها برای همه کسانی بوده است که آرزوی نابودی عثمانی را در سر داشته اند.

اروپائیان این دوره که در حالی رهایی از رهبانیت کلیسا هستند، در تحلیل اسلام، میان توجهش به دنیا از یک سو و ذهنیت آنان برای وصف این وضعیت به شهوت رانی و لذاید، درمانده و سرگردان می‌شوند. گیبون در کتاب انحطاط و سقوط امپراتوری رم شرح حال کوتاهی از محمد (ص) به دست داده و همزمان که او را شیاد و شهوت ران معرفی می‌کند، اما می‌گوید که این امر عاملی تقویت کننده و بهبود بخش برای حیات بشری است؛ چیزی که مسیحیت فاقد آن است.

می بینیم که تصویرهای قرون وسطایی یکسره در قرن نوزدهم هم حضور کامل دارد.
ویلیام موئیر در اثر چهارجلدی خود در شرح حال محومت، روی تفاوت میان دوره مکه با مدینه انگشت می‌نهد: «اما در مدینه وضعیت تغییر می‌کند. در آنجا قدرت دنیوی، جاه طلبی و ارضای نفس به سرعت با هدف سترگ زندگی پیامبر در هم می‌آمیزد و همه اینها با روش‌های دنیوی به دست می‌آید. پیام‌های آسمانی نازل می‌شوند تا عملکرد سیاسی را توجیه کنند». وی همچنین روی این اختیار که خداوند به محمد (ص) برای گرفتن تعدادی نامحدود از زنان داده، به عنوان اعتراض انگشت می‌نهد.

مشابه همین مطالب به خصوص در وصف بهشت محمد (ص) در اثر واشنگتن ایروینگ با عنوان زندگی محمد که در سال 1851 در لندن منتشر شد، آمده است.

آلویس اشرنگر (Alois Sprenger) به عکس افراد بالا، در کتاب زندگی و آموزش‌های محمد (ص) به رد دیدگاه‌های اروپای مسیحی در باره این که محمد (ص) بنده تن بوده پرداخت و نوشت: نتیجه تحقیقات من، مرا بدین اعتقاد کشانیده است که نطفه اسلام نه به خواست خون، نه به خواست تن، نه به خواست یک بشر، بلکه به واسطه ضرورت‌های زمان بسته شد. من تلاش کرده ام نشان دهم که محمد نه یک قهرمان – به زغم کارلایل، و نه آلت دست اهریمن بود.

تور آندره در سال 1918 در کتاب شخصیت محمد (ص) نوشت که محمد (ص) یک اصلاحگر راستین دینی و اجتماعی بوده است که جاهلیت عربستان را در هم کوبیده و چشم اندازه‌های تازه و شیوه‌های نوین تفکر را به مردمش نشان داد.

مارگولیوث هم در سال 1905 شرح حالی برای محمد (ص) نوشت و هدفش مبرا ساختن محمد (ص) از اتهاماتی بود که نویسندگان اروپایی سده‌های پیش به وی وارد کرده بودند. وی در باره موضوع پر سر و صدای ازدواج‌های محمد (ص) نوشت: ازدواج‌های متعدد محمد (ص) پس از مرگ خدیجه از سوی بسیاری از نویسندگان اروپایی به شهوتی خارق العاده و عجیب نسبت داده شده است؛ اما چنین به نظر می‌رسد که این ازدواجها عمدتا از انگیزه‌های ناب تری فرمان گرفته باشد. چندین مورد از وصلت‌های او از ماهیتی سیاسی برخوردار بودند. پیامبر بسیار مشتاق بود تا پیوند پیروان و مشاوران اصلی خود را با خود هرچه نزدیکتر سازد. بی شک هدف او از به زنی گرفتن دختران ابوبکر و عمر همین بود.
با این همه، مارگولیوث هم از دام برخی از ذهنیت‌های قرون وسطایی در باره محمد (ص) از جمله فریبکاری، رهایی نیافته است. اینها که اندک هم نیست، نشان می‌دهد که اروپای قرن نوزدهم با همه ادعاهای عقل گرایانه، به هیچ روی نتوانست از دام آن ذهنیت‌ها برهد. در همین قرن نوزدهم آثاری مانند «از کُر نهیل تا قاهره کبیر» را از سال 1846 داریم که بدترین تصویر را نسبت به اسلام و محمد (ص) داریم. دینی بی رحم، خرد گریز که یک هوس ران آنان را بنیاد نهاده است.

فصل دهم: بازگشت به جنگهای صلیبی و جهادها

اسلام در پایان امپراتوری عثمانی

با فروپاشی دولت عثمانی، اروپا به آرزوی دیرین خود رسید و اگر هم در این باره طی یک قرن تعلل می‌ورزید، ملاحظه جلوگیری از نفوذ روسیه بود. در سال 1917 وقتی ژنرال آلن به بیت المقدس رسید، گفت اکنون سرانجام جنگهای صلیبی کامل شده است. سه سال بعد به سال 1920 وقتی که سربازان فرانسوی دمشق را اشغال کردند، فرمانده آنان تا آرامگاه صلاح الدین ایوبی رفت و خطاب به او گفت: صلاح الدین ما آمدیم (Nous revenons Saladin!). سربازان اروپایی که زمانی به اسم مسیحیت، مسلمانان را می‌کشتند، حال به نام آوردن تمدن و در واقع برای استعمار آنان را می‌کشتند. این بار غرور اروپائیان برای رسیدن به تمدن تأثیر زیادی در نگاه تحقیر آمیز آنان به جهان اسلام و متهم کردن آن به تحجر و استبداد و عقب ماندگی گذاشته بود. کرد کرامر نخستین کنسول بریتانیا در کتاب «مصر مدرن» خود که به سال 1908 چاپ شد، اسلام را دارای چنان موقعیتی دانست که قادر به احیا و اصلاح خود نیست و مسلمانان را افرادی ساده انگار، کودک مآب، بی منطق و فاقد ابتکار وصف کرد؛ گرچه اشاره‌ای به گذشته درخشان آنان هم داشت.

متهم کردن اسلام به همراهی با آنچه استبداد شرقی نام گرفته بود، چشم پوشیدن از همه تجربه‌های یک جامعه آزاد دینی در مدینه عصر محمد (ص) و آموزه‌های قرانی در باب یک جامعه ایده آل بود. آنچه در اوائل قرن بیستم چشم اروپائیان را گرفته بود، غرور ناشی از پیروزی‌ها، رسیدن به نقطه اوج با انهدام دولت عثمانی و تسلط بر منابع سیاسی و مالی جهان اسلام بود؛ چیزی که محصول آن، ساختن استعماری خشن، جنایتکار، آدم کش و حریصی بود که برای حفظ تسلط خود به هیچ چیزی جز روش‌های خشن جنگهای صلیبی پای بند نبود. شاید مرگبارترین اقدام برای سرکوب ملل مسلمان، تأسیس اسرائیل بود که بر اساس وعده بالفور در سال 1917 و به تدریج با سیاست‌های استعماری بریتانیا و دیگر دول اروپایی دنبال شد.

در اینجا بود که اروپا میان جامعه یهودی و مسلمان اختلاف عمیقی انداخت که تا آن زمان سابقه نداشت. منهای عصر اول اسلامی که به دلایلی ویژه یهودیان جزیره العرب را ترک کردند، همیشه با مسلمانان راحت بودند. حتی نصرانی‌های شرقی هم با مسلمانان مشکلی نداشتند و در جریان جنگهای صلیبی هم استقبالی از نصارای اروپایی نمی کردند. این بار با تأسیس اسرائیل، برخورد و کشمکش تازه‌ای میان مسلمانان و یهودیان با تحریک استعمار غرب پدید آمد. این چیزی بود که در تمدن اسلامی سابقه نداشت. هرچه بود، نطفه جنگی دراز مدت میان غرب حامی صهیونیسم و مسلمانان پدید آمد که تا به امروز افزار بدبینی‌ها و دشمنی‌هایی است که در همه چیز از جمله فرهنگ و به طور خاص در باره اسلام و شخصیت حضرت محمد (ص) خود را نشان می‌دهد.
در برابر ایده تشکیل اسرائیل و برپا کردن جنگهای صلیبی، مسلمانان هم به دنبال ایده جهاد یا دفاع مقدس افتادند و به این ترتیب جهان بار دیگر در ورطه یک بحران صلیبی قرار گرفت.

فصل یازدهم: از تکریم تا تحریف آشکار

محمد (ص) در قرن بیستملکه ننگ اروپا در قرن بیستم برای رویارویی با اسلام و محمد (ص) ماجرای سلمان رشدی است. دفاع غرب از وی که به بهانه دفاع از آزادی بیان بود، نشان داد که غرب همچنان سر موضع خود ایستاده است. یک شرقی مرتد که در بریتانیا درس خوانده، به زبان غرب، چنین متنی را نوشته و تحمل ناپذیری این امر برای مسلمانان مضاعف بود.

پدیده جدیدی که در قرن بیستم به چشم می‌خورد، شیفتگی شماری از غربیان جهانگرد یا حتی غیر جهانگرد نسبت به جهان اسلام و اسلام آوردن شماری از آنهاست. ریلکه مدتها پیش از سفرش در سال 1910 به مصر و تونس و الجزایر، نوعی تمایل به اسلام را از خود نشان داد. زمانی که همسرش در سال 1907 از مصر بازگشت، خاطرات و نقاشی‌های شگفتی با خود از محیط مصر آ<رده بود. در همان سال ریلکه شعری با عنوان «ندای محمد» سرود. در این شعر محمد یک امی و بادیه نشین پاک طینت است که فرشته وحی او را به شهود ذات احدیت می‌رساند. شعر وی درست مانند اشعاری است که شعرای مسلمان در باره بعثت می‌سرایند:

فروغ، به خلوتگاه رفیع او وارد شد/او از هر خواسته خویش چشم پوشید.../او هرگز نخوانده بود، و اکنون/فهم عظمت چنین کلامی، حتی ورای درک فرزانه مردی بود/اما فرشته، آمرانه و مقتدر به سویی اشاره کرد و اشاره کرد/و آنچه را بر لوح نوشته شده بود به او نشان داد/

و هیچ تسلیم نشد، و دگر باره گفت: بخوان/سپس او خواند، چنان خواند که فرشته سر فرود آورد/و کنون او مردی بود که خوانده بود/و می‌توانست که بخواند/و چنین اطاعت کرده، فرمان الهی را اجرا نمود.

زمانی که ریلکه خود به مصر و الجزایر رفت، در نامه‌هایی به همسرش، اوج شیفتگی خود را نسبت به دنیای اسلام نشان داد. در سال 1912 بار دیگر قرآن را به دقت خواند و از این که در اسپانیا مسجدی را به کلیسا تبدیل کرده بودند، نامه دردمندانه‌ای به شاهزاده خانم تاکسیس نوشت و باز هم از اسلام به خاطر عقیده به توحید الله ستایش کرد در حالی که «مسیحیت همواره خدا را چون کیک زیبایی قطعه قطعه می‌کند». اندکی بعد به طور کامل از مسیحیت سرخورد شد و در نامه‌ای نوشت: هم اکنون به خواندن قرآن مشغولم، قرآن صدایی منحصر به خود دارد، صدایی که من با تمامی وجودم چون بادی در ارغنون در درونش جای دارم... محمد بلافصل و واقعی بود، او چون رودی که از میان رشته کوهی طغیان می‌کند به سوی خدای یگانه پیش می‌رود. خدایی که هر بامداد می‌توان به طور شگفت انگیزی با او سخن گفت بدون رابط تلفنی که نام آن مسیح است...

وی در 1920 در نامه‌ای نوشت: زمانی سعی کردم که قرآن را از بر کنم، در این کار خیلی پیش نرفتم، اما آنچه دریافتم، این بود که در آنجا انگشت نشانه نیرومندی را می‌بنید که چون عقربه‌ای راه را به سوی آسمان و خدا نشان می‌دهد، خدایی که به طور جاودانی در حال طلوع است، در زمینی که هرگز از توان نخواهد افتاد.

یکی از جدی ترین کارهایی که در باره محمد (ص) و جایگاه او در ادبیات اسلامی با دید مثبت نوشته شد، اثر خانم آنه ماری شمیل بود؛ شرق شناس پرآوازه که به مباحث عرفانی بیش از هر مبحث دیگر علاقه مند بود.


شمیل تلاش کرد تا با انتقاد از نگاه غرب مسیحی به محمد (ص) او را از طریق عرفانش به آنان تفهیم کند. وی در کتاب ابعاد عرفانی دین اسلام نوشت: در غرب، هر که در زمینه اسلام به مطالعه و تحقیق می‌پردازد و با تصویرگری سنتی از محمد (ص) – آنچنان که سده‌ها نفرت و دشمنی در جهان مسیحیت گسترش یافته است – خو می‌گیرد، با مشاهده خصوصیات عرفانی و معنوی نیرومندی که از سوی سنت صوفیگری به این مرد نسبت داده شده، شگفت زده خواهد شد؛ مردی که یک اروپایی معمولی عادت کرده او را به عنوان سیاستمداری حیله گر و شهوت ران و در بهترین حالت به عنوان بنیادگذار بدعتی که از مسیحیت نشأت می‌گیرد بشناسد. حتی تازه ترین پژوهشها در باره محمد (ص) که صداقت و نگرش عمیقا مذهبی او را نشان می‌دهد، هیچ چیزی از عشق عرفانی را که پیروانش نسبت به او احساس می‌کنند، آشکار نمی کند. پیامبری که تا این اندازه به این اصل که او خود فرستاده خداست اطمینان داشت، بی گمان می‌بایست بزرگمردی عبادت پیشه باشد؛ چرا که او درست از طریق دعا و نیایش موفق شده بود، بارها و بارها حضور خدایی را که وی را فرستاده بود، درک کند.

بدون تردید در اروپای قرن بیستم، تلاش‌های جدی تری برای شناخت محمد (ص) آغاز شد؛ تلاش‌هایی که می‌کوشید تا در فضای معتدل تری با اظهار تأسف نسبت به آنچه که در قرون وسطی مطرح می‌شده، به این موضوع بپردازد.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS