19 تیر 1395, 11:5
لحظه لحظه زندگی ما با «انتخاب» همراه است؛ انتخاب دوست، انتخاب شغل، انتخاب رشته تحصیلی، انتخاب کتاب برای مطالعه و فیلم برای تماشا و شهر برای مسافرت و... شخصیت فکری و فردی هر کس نیز در گرو انتخابهای او روشن میشود. مؤمنان به دعوت پیامبران الهی و جبهه گیرندگان در برابر خط توحید نیز، به تناسب انتخابشان در زندگی، سرنوشتی سعادت بار یا شقاوت بار دارند و این که انسان، پاسخ به ندای «عقل» بدهد، یا در پی جاذبه «نفس» باشد یا دنیاخواه باشد یا آخرت طلب و نقداندیش باشد یا آینده بین، هر یک از اینها هویت انسانی شخص را نشان میدهد.
در عرصه اجتماع، هر چند وقت یک بار، شاهد «انتخابات» هستیم؛ یا برای شورای شهر و روستا یا مجلس شورای اسلامی یا ریاست جمهوری یا شوراهای دیگری که نه در عرصه ملی، بلکه در سطح قشر خاص یا صنف معینی برگزار میشود. در هر انتخاب، عدهای به عنوان انتخاب کنندگان صاحب رأی، مطرحند و حاضر در میدان و عدهای هم به عنوان داوطلبان برای اخذ آرا و جلب نظرها و اعتمادها حضور دارند. اینجاست که مسئله «صلاحیت» مطرح میشود و در پی آن، سوابق اشخاص و عملکرد آنان و نقاط قوت و ضعف، نظرها را برمیانگیزد و در رأی دادن یا ندادن اشخاص، اثرگذار است. به طور روشن، هر داوطلب مورد «نقد و ارزیابی» قرار میگیرد و او هم در برابر نقدها، عکس العمل نشان میدهد.
روش صحیح نقد چیست و شیوه درست برخورد با نقد نقادان کدام است؟این که کسی با داوطلب شدن، خود را در معرض نقد و ارزیابی قرار میدهد، یک امتیاز است؛ هر چند بعضی به دلیل خودشیفتگی و غرور، خود را عاری از هر نقطه ضعف میپندارند و چون با نقد مواجه میشوند، زیر بار نمی روند و آن را حمل بر غرض ورزی و حسادت و دشمنی میکنند؛ ولی بعضی هم با اعتماد به نفسی که دارند و درستی عملکردی که از خود میشناسند، از نقد ناقدین، باکی ندارند و میگویند: آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است؟برخورد افراد با منتقدین، گاهی خصمانه است و گاهی منصفانه و حق بینانه و این درست تر است.
آیینه چون عیب تو بنمود راست خود شکن، آیینه شکستن خطاست
امیر مؤمنان علیه السلام میفرماید: «بینکم و بین الموعظه حجاب من الغرّه؛ میان شما و موعظه پذیری، حجاب و پرده ای از غرور است». بنابراین، اگر کسی مغرور، خودخواه و خودپسند باشد، نه دوست دارد پند و موعظه و نقدی بشنود و اگر بشنود، حاضر نیست آن را بپذیرد.از آن حضرت در مورد موضع انسان نسبت به نصیحت گر خیرخواه چنین میخوانیم:«ولیکن احب الناس الیک المشفق الناصح؛ محبوب ترین مردم در نظرت، نصیحت کنند مشفق و خیرخواه باشد».
سخن نخست در نقد دیگری، «حسن نیت و خیرخواهی» است.تخریب، نشانه حسادت و دشمنی است؛ ولی «نقد دلسوزانه»، گواه حسن نیت و کمال خواهی و اصلاح گری است.دلی که آکنده از حسد باشد، نمی تواند خروجی مطلوبی به نام «نقد سالم» داشته باشد. چه زیباست تعبیر امام صادق علیه السلام که فرمود: «النصیحه من الحاسد محالٌ؛ نصیحت و خیرخواهی از سوی حسود، محال است».حسود، بیشتر به فکر تخریب و ضایع کردن است؛ نه اصلاح و سازندگی و رفع معایب. وقتی کسی نقطه ضعفها و خطاهای دیگری را رسانهای میکند و روشن است که قصد اصلاح ندارد وگرنه، میتوانست به خود او بگوید. شنیدن نقد در خفا و مهربانانه، زمینه پذیرش بیشتری دارد تا علنی و افشاگرانه. امام علی علیه السلام فرمود: «نصحک بین الملأ تقریعٌ؛ نصیحت کردنت آشکارا و در حضور دیگران، کوبیدن است. این مضامین، در احادیث مربوط به نقد و موعظه و نصیحت آمده است:نصیحتگر دلسوز، آن چه را برای دیگری نمی پسندد، برای خود هم نمی پسندد. نصیحت و نقد افراد پست، یا از روی طمع است یا از روی بی مهری. چه بسا نصیحتگر در پی غش و نیرنگ باشد! نصیحت زیاد، به اتهام میانجامد. حرف سخن چینان و گزارش دهندگان را زود قبول مکن؛ زیرا سخن چین، گاهی خود را در قالب خیرخواهان در میآورد. مؤمن نسبت به مؤمن، باید خیرخواه و دلسوز باشد؛ هم پیش رو و هم پشت سر. کسی که خیرخواهانه نصیحت نکند، حق مؤدّت و دوستی را ادا نکرده است. نسبت به دیگران دلسوز باشید؛ همان طور که خیرخواه خویشتنید و....
نخستین چیزی که در پذیرش نقد مؤثر است، احساس خوش بینی به ناقد و دریافت خیرخواهی اوست.اگر بدبین باشیم، نقد را هم نمی پذیریم. اگر نشانه های عدم صداقت در منتقد را ببینیم، حالت پذیرش از میان میرود؛ ولی وقتی دیدیم نقد ناقد، از روی دلسوزی است و سخنش حق و بجاست و قصد و غرضی در کار نیست، باید متواضعانه بپذیریم و درصدد اصلاح برآییم؛ نه آن که تهمت بزنیم و فرافکنی بکنیم. مشتری کالای تملق نباشیم و راه نقد را هم نبندیم. امام باقر علیه السلام فرمود:«اتبع من یبکیک و هو لک ناصحٌ، و لا تتّبع من یضحکک و هو لک غاشٌ؛ از کسی پیروی کن که از روی خیرخواهی و نصیحت، تو را میگریاند؛ ولی پیروی از کسی مکن که فریبکارانه تو را میخنداند». گرچه ممکن است تذکر و انتقاد دیگری، در ذائقه ما تلخ آید، ولی تلخی نقد و تذکر، به مراتب سودمندتر از شیرینی چاپلوسی و نیرنگ و فریب است.نقدپذیری در مسائل اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی، مدیریتی، اجرایی و...، ضامن سلامت رابطه ها و رشد افکار و تعالی عملکردهاست. در رساله الحقوق امام سجاد علیه السلام آمده است:«حق نصیحت کننده، آن است که نسبت به او نرمش و انعطاف نشان دهی و به سخنش گوش فرا دهی. اگر حرفش بجا و راست بود، خدای متعال را سپاس بگویی و اگر تذکرش موافق با حق نبود، نپذیری و او را متهم نسازی و اگر خطا بود، او را به سبب آن، مؤاخذه نکنی و به هر حال، نسبت به او حساس نشوی.
آن چه در عرصه نقد و بررسی و پاسخ و دفاع، راه را بر «تبیین حقیقت» میبندد، رو دادن به متملقان است. اگر کسی از «چاپلوسی» دیگران لذت میبرد، باید انتظار شنیدن «دروغ» و «تهمت»، را هم داشته باشد. مشتریان چاپلوسی، کالای دروغ میخرند و موجب گرمی بازار بی صداقتی میشوند و سرانجام، در محاصره انبوهی از متملقان فرصت طلب، قرار میگیرند.امام علی علیه السلام فرمود:«لا خیر فی قوم لیسوا بناصحین و لا یحبون الناصحین؛ در قومی که نه خیرخواه و نصیحت گرند و نه ناصح را دوست دارند، هیچ خیری نیست»! تملق، نوعی دروغ است و چاپلوسی، ستایش بیجاست و رواج این گناه، بازار صداقت و شهامت و راست گویی و راست کرداری را کساد میکند.نباید به دروغ، دل خوش کرد و ستایش های غیرواقعی را پایه محبت و دوستی و همکاری و گزینش و استخدام و ترفیع درجه قرار داد و گرنه، صادقان و خیرخواهان، منزوی میشوند و متملقان در همه جا رخنه میکنند و کارها به دست نااهلان میافتد نه از «نقد منصفانه» دیگران برنجیم و نه از چاپلوسی و زبان بازی دیگران لذت ببریم.حق را هر چند تلخ باشد، بپذیریم و تملق را هر چند شیرین باشد، رد کنیم.با بستن راه چاپلوسی و تملق، میتوان از آفت دروغ و تهمت هم مصون ماند.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان