کلمات کلیدی :کربلا، عاشورا، امام حسین، یاران، عمر سعد
نویسنده :
مصادیق آیات کریمه قرآن در صحنه کربلا
اگرچه مصیبت کربلا بسی عظیم و الحق وفاداری یاران امام حسین نمونه است غریب و بهتآور است، اما این واقعه عاشورا یک خصوصیات دیگری هم دارد که زبان مکالمه است. آن زبان مکالمه از شب هفتم و هشتم به بعد و حتی قبل از آن هم تا ظهر عاشورا تا دعای امام که عرض میکند به خدای متعال یک زبان خاصی است. زبان جنگهای معمولی نیست. یا ابن رسول الله (ص)، اگر دنیا با همه نعمتهایش همیشگی بود و یاری تو و مفارقت از این دنیا موکولبه یاری تو، ما باز هم دست از یاری تو برنمیداشتیم. این زبان یک زبان معمولی نیست.
وقتی عبیدالله به حضرت زینب گفت دیدی خدا با برادرت چه کرد؟ حضرت جواب داد:
«ما رایت الا جمیلا» ما چیزی جز زیبایی ندیدم.
«یحبهم و یحبونه» خدا اینها را دوست دارد، اینها هم خدا را دوست دارد.
«والذین آمنوا اشد حُبّا لله» کسانی که ایمان آوردند، ایمان واقعی، شدت حب را به خدا یا برای خدا دارند.
طبری این را نقل کرده.
«اتقوا الله ربکم ولا تقتلونی. فانه لایحل لکم قتلی و لا انتهاک حرمتی. فانی ابن بنت نبیکم.»
شکستن حرمت من و قتل من بر شما حرام است. من پسر دختر پیامبر شما هستم. من از مرگ نمیترسم.
یک چنین حادثهای در تاریخ، در شدت گرفتاری، در شدت محنت بگوید؛ خونتان را هدر ندهید، شمایی که با رضای دل به اینجا نیامدهاید، برگردید. انسان، وقتی به آغاز و انجام این حادثه مینگرد، از آنجایی که حضرت از مدینه به مکه سپس تا کربلا و مجلس عبیدالله و غروب و بعد از ظهر عاشورا و دنبالهاش مجلس عبیدالله و یزید و اسرا؛ گویی تمام این لحظات و ساعاتی که اتفاق افتاده، تمام معنای مؤمن و مؤمنین و صفات مؤمنین و از آن سو هم صفات منافقین قبلا قرآن اینها را یک به یک تصویر کرده و نشان داده. مصداق اتم و اکمل هر دو گروه در قران مجید هست. از جملات امیرالمؤمین در نهجالبلاغه است:
« الغالبُ بِشَرّ مغلوبٌ»
کسی که با بدی پیروز شود، پیروز نشده.
بسیار کوشش شد که ندانسته کسی وارد این ماجرا نشود. خود حضرت، مسلم بن عوسجه و یاران امام چندین مکالمه با شخص عمر سعد دارند. چرا؟
«لیهلک مَن هلک أن بیّنه و یحی مَن حی عن بینه»
برای آنکه هر کس هلاک شدنی است، دلیلش را بداند و هلاک شود.
ببینید چگونه هم خود، مصداق آیات است و هم قدم به قدم به آیات عمل میکند.
این جمله منسوب به امام صادق هم هست؛
«کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا»
هر سرزمینی کربلاست و هر روزی عاشوراست.
بنده جملهای به این پرمحتوایی ندیدهام. قرآن میفرماید:
«الم نجعل لهم عینین و لسانا و شفتین و هدیناه النجدین»
ما دو چشم و زبان و دو لب برای شما قرار دادیم و شما را هدایت کردیم تا سر دو راهی. آنجا دیگر خودتان انتخاب میکنید.
عرصه، عرصه امتحان است یکی از این عرصههای امتحان هم کربلاست.
«أم حَسب الناس أن یترکوا أن یقول امنا و هم لایفتنون»
آیا مردم فکر میکنند همینطور آنها را رها کردهایم و آنها را در معرض آزمایش و امتحان در نمیآوریم.
در صحنه عاشورا از همه تماشاییتر، کار عمر سعد است. تاریخ عمر سعد را نگاه کنید. هم میخواهد حکومت ری را داشته باشد و هم میخواهد به این ننگ آلوده نشود که پسر پیامبر خدا را بکشد. برای این که به این ننگ آلوده نشود، اصلا دلش نمیخواهد این کار را بکند.. آنوقت کارش به جایی میرسد که میگوید شاهد باشید و فردا پیش امیر گواهی دهید که من اول کسی هستم که تیر انداختم. کارش به جایی میرسد که وقتی همه کشته میشوند و بر زمین میافتند، دستور میدهد که اسبها بر این جنازهها بتازند.
در همین باب امتحان، خدا میفرماید:
«ما کان الله لِیَذَر المؤمنین علی ما انتم علیه حتی یَمیزَ الخبیث من الطیب»
خدا مؤمنین را رها نکرده همینطور تا این که جدا کند خبیث را از طیب.
حالا به این آیه و به معنی استدراج در آیات قرآن دقت بفرمایید؛
«الذین کذبو بآیاتنا سنستدرجهم من حیث لایعلمون»
کسانی که آیات و نشانههای خدا را تکذیب میکنند، پله پله و درجه درجه آنها را از او میگیریم، از جایی که نمیدانند.
حضرت این را زیاد میفرمود مصداق بیشترش مال آخرالزمان است.
«ولنبلونکم بشیء من الخوف والجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشّر الصابرین.»
حتماً شما را به چیزی از ترس و گرسنگی و نقص مالها و کاهش جانها و میوهها و فایدهها آزمایش میکنیم.
امام حسین ثابت میکند این را. هرجا رو میکنی در روز عاشورا خدا آنجا هست.
«اقام الصلوه و آتی الزکات والموفون بعهدهم اذا عاهدوا والصابرین فی البأساء و السرّاء.»
یک نکتهای در قرآن مثل یکی ترجیعبند مدام تکرار شده. وقتی یک چیزی در قران زیاد تکرار میشود هم از اهمیت موضوع خبر میدهد و هم این که یادمان نرود. یکی باب امتحان است. یکی تقواست. یکی که از همه بیشتر تکرار شده حضور خداوند است.
تیر به سینه و گودی گلو میخورد پیراهنش را در میآورد. به پیشانیاش میخورد، چشمهایش را پاک میکند. این جمله را موقعی که از اسب میافتاد گفت:
«بسم الله و بالله و علی مله رسول الله.»
به نام دوست به نام خدا و برای او و بر ملت رسول او.
اما یک جملهی دیگری هم حضرت دارد:
«الهی رضی برضاک، تسلمیا لامرک، لا معبود سواک»
رضا یعنی پذیرفتن چیزی با خشنودی. در چه حالی حضرت این را میگوید با خودمان مقایسه کنیم. یکی از کارهایی که باید بکنیم این است که خود را به این آیات و روایات عرضه کنیم و ببینیم در کجای کاریم. یکی خاری به تنمان میرود صدایمان درمیآید. الهی رضی برضاک. خدایا خشنودم از آنچه که تو مقدر فرمودی. تسلمیا لامرک لا معبودا سواک. این عبارات را شما زیاد در دعای ابوحمزه ثمالی هم میبینید، در دعای کمیل آمده است:
خدایا اگر من را در آتش جهنم هم بیندازی آنجا جهنمیان را خبر خواهم کرد به این که تو را دوست دارم. بحبّی لک. فهب لی یا الهی و سیدی و ربی صبرت علی حر نارک فیکف اصبر علی فراقک فیکف اصبر علی النظر الی کرامتک. خدایا گیرم که بر سختی آتش صبر کنم چگونه بر دوری تو صبر کنم.
واقعا عقل بنده و امثال بنده به این قد نمیدهد. لا معبود سواک. خدایا من خدایی جز تو ندارم. یا غیاث المستغیثین. حضرت یکی دو بار افتاد و برخاست. اما یک بار دیگر توان از بدنش رفته بود. این بار دیگر سر پا برنخاست، بلکه روی زانو برخاست. اما یک جملهای گفت:
یا شیعه آل ابیسفیان! ای شیعه ابیسفیان اگر دین ندارید و از معاد نمیترسید لااقل در دنیای خود آزادمرد باشید.