وجود مبارک حضرت حق براي آفرينش انسان در قرآن کريم چهار هدف حکيمانه را بيان مي کند که هر کس اين چهار

هدف را درک کند، از آفرينش خویش احساس رضايت و افتخار مي کند و در نتیجه، با تحقّق بخشیدن به اين اهداف، با

نشاط و شوق، مسير زندگي را طي مي کند و با آبرومندي و ارزش از دنيا به عالم آخرت سفر مي کند. چنین کسی در آن

دنیا با چهره ای نوراني بر حضرت حق وارد مي شود و در قيامت، به فرمودة قرآن کريم، در «عيشة راضية» [1]قرار مي گيرد.

نخستین هدفی که در قرآن براي آفرينش انسان بيان شده، کسب معرفت است که به فرمودة ائمّة طاهرین

علیهم السلام، در رأس همة ارزش ها قرار دارد. بی تردید، انسان بدین منظور خلق شده است که اين گوهر تابناک در ظرف وجود او قرار گیرد و به اندازة توان و استعدادش همرنگ خدا شود و خداگونه گردد.

همچنان که در مقال پیش بیان شد، در آية 12 سورة طلاق آمده است:

« اللَّهُ الَّذي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَديرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عِلْما » [2]

خداست كه هفت آسمان و نيز مثل آنها هفت زمين را آفريد. همواره فرمان او در ميان آنها نازل مى شود تا بدانيد كه خدا بر هر كارى تواناست و اينكه يقيناً علم خدا به همه چيز احاطه دارد.

واژة «لتعلموا» در این آیه حاوی نکتة بسیار مهمّی است و آن اینکه انسان باید بداند که تنها خداست که بر همه چیز احاطه و علم دارد. درست است که انسان با کسب معرفت همرنگ حق می شود، ولی میان دانایی ا نسان و علم پروردگار فرق بسیار است که ریشة آن به بی نهایت بودن ذات حق و محدود بودن انسان باز می گردد. علم بي نهايت ذات بي نهايت مي خواهد، در حالی که وجود انسان محدود است و حتی اگر ميليون ها سال زنده باشد و تحصيل علم کند، باز دانشش نسبت به علم پروردگار هیچ است.

همین نکته که انسان متوجّه باشد که محدود است و به تبع، علم محدودی نیز دارد، سبب می شود که او دچار کبر و غرور نشود. در حقیقت، خود اين دانايي سبب پاکسازي و طهارت است.

معرفت سبب فروتنی است

وقتي کسی اين حقيقت را یافت که در احاطة ذات بي نهايت پروردگار قرار دارد که داراي علم بي نهايت است و علم او به نسبت علم الهی نقطه هم محسوب نمي شود، هميشه حالت خاکساري و فروتني دارد. از این روست که حضرت سيدالشّهداء علیه السلام، در دعاي عرفه عرضه مي دارد:

«الهي انا الجاهل في علمي فكيف لا أكون جهولا في جهلي»[3]

یعنی من در عالم بودن خود جاهلم. واي به حال اينکه جاهل باشم!

ابزار به دست آوردن معرفت

حال که موضوع معرفت این اندازه اهمیت دارد این پرسش به ذهن می رسد که راه دست یافتن به معرفت چیست و ابزار رسیدن بدان کدام است؟ قرآن کریم در این باره آیات قابل توجّهی دارد که سه آيه از آن در سورة مبارکة مائده و آية دیگر در سورة مبارکة نحل است.

در سورة نحل، پروردگار عالم ابزار به دست آوردن معرفت را نشان مي دهد؛ یعنی معلوم می سازد که ما براي اينکه ظرف وجود خویش را با معرفت نوراني کنيم به چه ابزاري نیاز داریم. آية شريفه چنين است:

«و الله أخرجكم من بطون أمهاتكم لا تعلمون شيئا و جعل لكم السمع و الأبصار و الأفئدة لعلكم تشكرون»

و خدا شما را از شكم مادرانتان بيرون آورد در حالى كه چيزى نمى دانستيد و براى شما گوش و چشم و قلب قرار داد تا سپاس گزارى كنيد.

* گوش و چشم و قلب، ابزار کسب معرفت

به تصریح آیة شریفه، وقتی خدای متعال انسان را از رحم مادر وارد دنيا کرد، موجودی کاملاً نادان بود و هيچ نمي دانست: «لا تعلمون شيئا»[4] امّا ابزاری را در او برای کسب معرفت و دانایی قرار داد: «جعل»

انسان وقتی متوجّة این نکته می شود که فاعل فعل «جعل» خدای متعال است، ارزش ابزارهایی را که خدای متعال به او داده بهتر درک می کند. ساخت این ابزارها کار هیچ آهنگر یا صنعتگری ـ چه از جنس انس، چه از جنس جن و چه از ملائکه ـ نبوده است؛ زیرا خدای متعال در قرآن تصریح می کند که اگر همة عالميان جمع شوند، نمی توانند حتی پشه ای بیافرینند.

اصولاً، خلقت پروردگار از نوع ابداع است؛ يعني به وجود آوردن هستی از نيستي؛ در حالی که کار بشر ابداع نيست، بلکه با حساب منظّمی، آفريده های پروردگار را در کنار هم چیدن است. روزي که خدای متعال مي خواست جهان را به وجود بياورد نه مصالحي وجود داشت، نه طرح و نقشه اي تهیّه شده و نه ابزاری خلق شده بود. فقط خدا بود و جز او هیچ نبود:

«کان الله و لم يکن معه شيء»[5]

آری، او اين نظام شگفت انگيز را بدون اينکه ماية قبلي در اختيارش باشد یا ابزاري در دستش باشد و بدون نقشه و طرح قبلی و بدون اينکه به خودش حرکتي بدهد به وجود آورد. به قول امیرمؤمنان صلوات الله علیه:

«أنشأ الخلق إنشاء و ابتدأه ابتداء بلا روية أجالها و لا تجربة استفادها و لا حركة أحدثها و لا همامة نفس اضطرب فيها»[6]

فهم این نکته برای کسانی که می خواهند اهل معرفت باشند بسیار مهم است. به راستی، کاري که خدای متعال در آفرینش خویش انجام داده و صنعت و هنري که در آن به کار برده چه اندازه ارزش دارد؟ اين مسأله ای است که بايد به دقّت ارزيابي شود تا ارزش حقیقی خلقت برای انسان معلوم شود تا او قدر نعمت های الهی را بهتر بداند.

«جعل لکم السمع و الابصار و الافئده»[7]

یکی از ابزارهای کسب معرفت گوش است؛ زیرا انسان علم را به وسیلة گوش از عالمان مي شنود و ناداني اش برطرف مي گردد. دومين ابزار کسب علم و معرفت چشم است و سومین ابزار قلب است که منظور از آن نيروي درک و فهم است. حال، باید دید کسی که عمري در دنيا زندگي کرده و این سه نعمت پروردگار را معطّل گذارده است و به جای گوش سپردن به علوم پر منفعت آن را وسیلة شنیدن انواع لغویات و سخنان بیهوده و حرام و علوم غیر سودمند قرار داده و چشم و قلب خویش را جایگاه انواع جلوه های نامشروع و حرام کرده است، چه بر سر سعادت خویش آورده و چه اندازه از دایرة رستگاری فاصله گرفته است. مگر نه این است که ابن سينا و زکریای رازی و ... در روز تولّدشان نادان محض بودند، ولي به قول اميرالمؤمنين صلوات الله علیه مدتی گوش خود را وقف شنيدن دانش های مفيد کردند «وقفوا أسماعهم علي العلم النافع لهم»[8] و چنین شخصیت های بزرگی شدند؟

به همین قیاس، باید گفت اگر نعمت گوش و چشم و قلب در راهی که خدای متعال برای آن مقرّر کرده قرار نگیرند، صاحبان آنها در قيامت پاسخی برای کوتاهی شان در کسب معرفت نخواهند داشت. برای همین است که وقتی کارگردانان دوزخ از دوزخيان مي پرسند: چرا اهل دوزخ شدید؟ پاسخ می دهند: به سبب اینکه از گوش و عقلمان درست استفاده نکردیم:

« وَ قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا في أَصْحابِ السَّعير » [9]

اگر ما [دعوت سعادت بخش آنان را] شنيده بوديم، يا [در حقايقى كه براى ما آوردند] تعقّل كرده بوديم، در ميان [آتش] اهل آتش سوزان نبوديم.

مسألة تأسّف آور اینجاست که مردم بسیاری به دوزخ می روند، در حالی که خدای متعال چنین سرنوشتی را برای هیچ یک از بندگانش نخواسته و هیچ کس را براي رفتن به جهنّم نيافريده است. مگر نخستین سخنان خدای متعال با آدم و حوّا این نیست:

«و قلنا يا آدم اسكن أنت و زوجك الجنة و كلا منها رغدا حيث شئتما ...»[10]

و گفتيم: اى آدم! تو و همسرت در اين بهشت سكونت گيريد و از هر جاى آنكه خواستيد فراوان و گوارا بخوريد.

افسوس که عمري گوش و چشم و عقل خویش را معطّل کرديم و به اسارت هوای نفس دادیم و ندانستیم که چه نعمت عظيمي را بر باد داده ایم؛ حال آنکه هشیاران با استفاده از همین نعمت ها خود را به مقام قرب رساندند و رضايت و جنّت پروردگار را به دست آوردند!

سه آیه از سورة مبارکه مائده

اين سه آيه دربارة کسا ني است که نعمت گوش را به درستي به کار گرفتند و با شناخت ارزش آن، اين نعمت را در جاي خویش هزينه کردند. آیه نخست این است:

« وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرى أَعْيُنَهُمْ تَفيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدين » [11]

و چون آنچه را كه بر پيامبر اسلام نازل شده بشنوند، ديدگانشان را مى بينى به سبب آنچه از حق شناخته اند، لبريز از اشك مى شود، مى گويند: پروردگارا! ايمان آورديم، پس ما را در زمرة گواهان [به حقّانيّت پيامبر و قرآن] بنويس.

قرآن می فرماید: کساني که به قرآنِ نازل شدة بر پیامبر گوش مي دهند، چشمانشان بعد از شنيدن قرآن لبريز از اشک مي شود: «تري أعينهم تفيض من الدمع» چرا و به چه دلیل ایشان تحت تأثير قرآن قرار مي گيرند؟ زیرا بعد از شنيدن قرآن اهل معرفت مي شوند و حق را مي فهمند و حق شناس مي شوند: «مما عرفوا من الحق» برای همین است که بعد از شنيدن و معرفت پيدا کردن مي گويند خدايا، برنامه هاي تو را باور کرديم و به تو ايمان آورديم: «يقولون ربنا آمنا»

پس، ما را در زمرة کسا نی محسوب کن که در دنيا و آخرت با همة وجود به وحدانيّت تو و به آيات تو گواهي مي دهند:

«فاکتبنا مع الشاهدين»

فرشتگان نیز شاهدند

همان گونه که قرآن بیان می دارد گروهی از این گواهي دهندگان فرشتگان هستند:

« شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيم » [12]

خدا در حالى كه برپا دارندة عدل است [با منطق وحى، با نظام مُتقن آفرينش و با زبان همة موجودات] گواهى مى دهد كه هيچ معبودى جز او نيست؛ و فرشتگان و صاحبان دانش نيز گواهى مى دهند كه هيچ معبودى جز او نيست؛ معبودى كه تواناى شكست ناپذير و حكيم است.

در حقیقت، این عدّه با شنيدن و یافتن معرفت، از نظر ارزش، همپاية فرشتگان الهی می شوند. یعنی موجودی زميني با هزینه کردن درست گوش خویش و کسب معرفت هم شأن آسمانيان می شود و با بال معرفت با ملائکه همراه می شود.
آية دوم:

« وَ ما لَنا لا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما جاءَنا مِنَ الْحَقِّ وَ نَطْمَعُ أَنْ يُدْخِلَنا رَبُّنا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحين » [13]

و با چه عذر و بهانه اى به خدا و آنچه از حق براى ما آمده ايمان نياوريم و حال آنكه اميد داريم كه پروردگارمان ما را در زمرة شايستگان درآورد؟

اين گروه از معرفت پیشگان به بي خبران و ايرادکنندگان مي گويند: چرا به خدا دل نبندیم و قرآن مجيد را باور نکنيم؟

براي چه به پروردگار اميد نداشته باشیم تا ما را جزو صالحان عالم قرار دهد؟ به چه دليل دنبال خدا نرويم و به جاي خدا دنبال چه کسي برويم؟ اگر خدا را کنار بگذاريم، چه کس را در زندگی جايگزين او کنيم؟ «و ما لنا لا نؤمن بالله» براي چه ما دل به کسي که کليدهاي آفرينش در دست اوست ندهیم و قرآن مجيد را باور نکنيم؟ «و ما جاءنا من الحق» چرا به پروردگار اميد نبنديم و به وعدة او دلخوش نباشيم تا ما را در زمرة صالحین قرار دهد؟ «أن يدخلنا ربنا مع القوم الصالحين»

آیة سوم:

« فَأَثابَهُمُ اللَّهُ بِما قالُوا جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ ذلِكَ جَزاءُ الْمُحْسِنين » [14]

پس خدا به پاس اين سخنان [و عقايد صادقانه] به آنان بهشت هايى پاداش داد كه از زيرِ [درختانِ] آن نهرها جارى است، در آن جاودانه اند؛ و اين است پاداش نيكوكاران.

پروردگار پاداش اين گوش دادن و معرفت پيدا کردن و دل سپردن به حق را در آية سوم بيان مي کند که همانا ورود به بهشت است. بر اساس آيات قرآن، خدای متعال هشت بهشت برای بندگان خویش آفریده است که عرض آنها به اندازة تمام آسمان هاست. نکتة جالب توجّه این آیه این است که صاحبان معرفت صاحبان هر هشت بهشت اند «جنّات»، نه فقط یک بهشت (جنّت). در حقیقت، خدای متعال در این آیه مي فرمايد همة بهشت ها را در اختيار ايشان مي گذارم نه فقط يک بهشت را؛ زیرا جنّات جمع است و دلالت بر هر هشت بهشت می کند.

اين ارزش گوش و حاصل تجارت گوش است؛ زیرا خدای متعال می فرماید: «و ذلک جزاء المحسنين»؛ یعنی اين پاداش نيکوکاران است. نيکي اين ا نسان ها چه بوده جز اینکه گوش خود را در راه درست هزينه کردند؟

وقتی انسان به این آیات قرآن توجّه می کند و اهمیّت گوش را در کسب معرفت درک می کند، تازه به این نکته پی می برد که چرا امام زين العابدين علیه السلام، زمانی که از کربلا بازگشت به خود سستي راه نداد و داغ 72 شهید کربلا را مستمسکی برای دوری و بی علاقگی به مردم قرار نداد، بلکه در عرض 40 سال که بعد از حادثة کربلا زیست برای گوش مردم و باقی گذاردن معارف الهیه برای جویندگانش به ادعیه روی آورد و سفره اي مملو از معنویت برای دل ها و گوش های مردم گسترد. حاصل این حرکت امام، ادعیه صحيفة سجّاديه است که شامل 54 دعاست و ناب ترین گوهرهای معرفت را در خود جای داده است. اين دعاها سفره اي است که امام زين العابدين علیه السلام، براي تغذية گوش ها و دل های مؤمنان پهن کرده است.

حجت الاسلام و المسلمین انصاریان