دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

مکتب کینزی جدید New Keynesian School

No image
مکتب کینزی جدید New Keynesian School

كلمات كليدي : كينز، چسبندگي دستمزد و قيمت، انتظارات عقلايي، مكاتب اقتصاد كلان، مكتب كلاسيك جديد، مكتب پولي، سياست هاي پولي و مالي، قيمت، بازار، ركود

نویسنده : فريد اسماعيليان

کینز (John Maynard Keynes: 1883-1946) منشأ دو مکتب اقتصادی جدید بوده است: کینزی‌های جدید و پست کنیزین‌ها. کینزی‌های جدید، میراث‌دار ایده‌های چسبندگی قیمت‌ها، دستمزدها و امکان شکست بازار در رسیدن به اشتغال کامل از کینز هستند. و در مقابل همچون کلاسیک‌های جدید در تحلیل‌هایشان مفهوم انتظارات عقلایی را به‌کار می‌برند. آن‌ها در عین این که  نظریه تعادل عمومی کینز را به‌کار می‌برند، بر پایه‌های خردی اقتصاد کلان نیز تأکید می‌کنند.[1] نقش‌آفرینان اصلی این مکتب، شامل گرگوری منکیو (Nicholas Gregory Mankiw: 1958)، الیور بلانچارد (Olivier Jean Blanchard: 1948)، جرج اکرلف (George Arthur Akerlof, 1940)، دیوید رومر (David Romer : 1958)، جوزف استیگلیتز (Joseph Eugene Stiglitz,1943) و بروس گرین والد (Bruce Corman Norbert Greenwald: 1946)هستند.[2]

در طول دو قرن گذشته دیدگاه‌های متفاوتی در مورد عملکرد اقتصاد کلان مشاهده شده است. یکی از این دیدگاه‌ها که بیان‌کننده نظریات کلاسیک‌ها و نئوکلاسیک‌ها است، بر کارآیی اقتصادی مبتنی بر عملکرد بازار و توانایی آن در انتقال اطلاعات بین تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان تأکید دارد. تا قبل از وقوع بحران سال‌های 1929-1933 این دیدگاه، دیدگاه غالب در اقتصاد کلان بود. اما با وقوع بحران و معرفی نظریه عمومی کینز، دو مکتب کلاسیک و کینز در مقابل یکدیگر قرار گرفتند. یکی از عمده‌ترین نقش‌های کینز در اقتصاد کلان این بود که وی تلاش نمود تا بین دو دیگاه متفاوت، نوعی سازگاری ایجاد نماید. کینز به‌جای این‌که مسأله بیکاری را در اقتصاد کلان انکار نماید، معتقد بود که با مداخله دولت می‌توان عدم تعادل‌ها را برطرف نمود. از زمان ارائه نظریات کینز تا اواخر دهه 1950، در اقتصاد کلان چیزی به این نظریات اضافه نشد. در دهه 1950 مفهوم منحنی فیلیپس (William A. Phillips: 1914-1975)  کوتاه‌مدت و آن‌چه که ساموئلسون (Paul Anthony Samuelson: 1915-2009) "سنتز نئوکلاسیک‌ها" نامید، به چارچوب اقتصاد کلان کینزی اضافه شد. چارچوب اقتصاد کینزی که به‌شکل سنتز نئوکلاسیک‌ها تجلی یافته بود، توانست تا اواسط دهه 70 در اقتصاد کلان موفق باشد و از جانب مکتبی مورد تهدید جدی قرار نگیرد و کماکان نقش مسلط خود در اقتصاد کلان را حفظ نماید. اما از اواسط دهه 1970 با توجه به وقوع همزمان بیکاری و تورم، الگوهای کینزی مورد انتقاد جدی و جدل‌های فراوان قرار گرفت؛ که حاصل آن معرفی دو مکتب جدید در اقتصاد کلان بود. این دو مکتب که اکنون به کلاسیک‌های جدید و کینزی‌های جدید معروفند با وجود آن‌که براساس نظریه‌های قدیمی و اولیه خود استوارند؛ ولی با آن‌ها متفاوتند.[3]

 

اصول کلی مکتب کینز

اقتصاد کینزی‌های جدید در واقع تکامل‌یافته دیدگاه‌های اقتصاد کینزی به‌شمار می‌رود؛ بنابراین در ابتدا به تبیین موجز مکتب کینز پرداخته می‌شود. منظور از مکتب کینز، مجموعه عقایدی است که به پیروی از تفکر کینز به‌پا خواست. از آن‌جا که عقاید کینز، جهان را از بحران اقتصادی نجات داد و هیچ کتابی به‌اندازه کتاب "نظریه عمومی" کینز، متناسب با نیازهای زمان خود نبود، کینز به‌عنوان بنیان‌گذار "علم اقتصاد جدید" معروف شد و عقاید وی به "انقلاب کینزی" معروف گشته و پایه‌های اقتصادی و اجتماعی مکتب جدیدی با نام "مکتب کینزی" گردید.[4]

مهم‌ترین اصول و عقاید مکتب کینزی عبارتند از:[5]

1.       تأکید بر اقتصاد کلان؛ کینز و طرفداران او، خود را بر روی مشخصه‌هایی مانند مصرف کل، پس‌انداز کل، درآمد کل، تولید کل و بالاخره اشتغال کامل، متمرکز نمودند.

2.       تعیین جهت به‌وسیله تقاضا؛ اقتصاددانان کینزی، بر اهمیت تقاضای کل به‌عنوان مشخص‌کننده اصلی و اولیه درآمد ملی، تولید و اشتغال تکیه می‌نمایند.

3.       وجود عدم ثبات در اقتصاد؛ از دیدگاه کینز، اقتصاد با رونق و رکود همراه است؛ چراکه سطح سرمایه‌گذاری برنامه‌ریزی‌شده خیلی نامنظم و جابه‌جاشونده است.

4.       چسبندگی قیمت و دستمزد؛ کینزی‌ها معتقدند که دستمزدها، به‌سمت پایین چسبنده هستند و این به‌خاطر عوامل ساختاری مثل قراردادهای اتحادیه‌های کارگری، قوانین حداقل دستمزدها، و قراردادهای تلویحی است. چسبندگی حالتی است که در آن یک متغیر تمایل به تغییر ندارد. برای مثال ممکن است نیروی‌های بازار ارزش واقعی دستمزد یک کارگر در یک صنعت را کاهش دهند؛ اما دستمزدها تمایل به ماندن در سطح قبلی را حداقل در کوتاه‌مدت دارا هستند. چسبندگی قیمت‌ها بدین معنی است که هر نوع تغییر در تقاضا منتج به تغییرات خود به خود و یا سریع در قیمت‌ها نگشته، بلکه در مقابل، می‌تواند به تغییر در محصول یا اشتغال منتج گردد. در نتیجه بازارها شفاف نشده و چسبندگی قیمت‌ها به‌عنوان یک مانع مشاهده خواهد شد.

5.       سیاست پولی و مالی فعال؛ اقتصاددانان کینزی بر این اعتقادند که دولت، بایستی از طریق سیاست‌های پولی و مالی مناسب، جهت رسیدن به اشتغال کامل، ثبات قیمت‌ها و رشد اقتصادی فعالانه دخالت نماید. منظور از سیاست پولی، مجموعه تدابیری است که بانک مرکزی برای تغییر در حجم پول و نقدینگی در راستای تثبیت اوضاع اقتصادی اعمال می‌کند. اصطلاحا تغییر مخارج دولتی یا مالیات‌ها و پرداخت‌های انتقالی به‌منظور تحت تأثیر قرار دادن تولید و درآمد ملی را سیاست مالی می‌نامند.[6]

 

علل پیدایش مکتب کینزی جدید[7]

این مکتب، در اوایل سال‌های 1980 پا به عرصه وجود گذاشت. چیزی که باعث تمایز و جدایی کینزین‌های جدید از مکتب کینزی می‌گردد، این است که این مکتب جدید، تأکید بر روی ایجاد بنیادهای خرد مستحکم و قوی برای اقتصاد داشته و مدل‌های رقابت ناقص و انحصاری را که از پدیده‌های دنیای واقعی هستند، مورد بررسی قرار داده است. درواقع دلیل پیدایش کینزی‌های جدید، به‌علت انتقاداتی است که به بسیاری از جنبه‌های انقلاب کینزی توسط کلاسیک‌های جدید در دهه 1970 شده بود. مهم‌ترین انتقادات وارد را می‌توان به‌صورت زیر بیان کرد:

·اولا؛ این دیدگاه، توجه کافی به بنیان‌های خرد، با فرض شفاف بودن بازارها ننموده است.

·ثانیا؛ نوع پذیرش فرض شکل‌گیری انتظارات در مدل کینزین‌ها با بهینه کردن رفتار، ناهماهنگی و ناهمخوانی دارد. بدین معنی که آن‌ها به‌جای استفاده از انتظارات عقلایی، انتظارات تطبیقی را مورد توجه قرار داده‌اند.  

 

تفاوت کینزی‌های جدید با مکتب کینز[8]

1)  ترکیب انتظارات عقلایی با چسبندگی قیمت‌ها و دستمزدها؛ کینزی‌های جدید، فروض انتظارات عقلایی را با فرض چسبندگی دستمزدها و قیمت‌ها که به‌میزان زیادی در اقتصاد کینزی مورد بحث قرار گرفته بود، باهم ترکیب نموده و مورد بحث و تجزیه و تحلیل قرار می‌دهند.

منظور از انتظارات عقلایی این است که عوامل اقتصادی به جای آن‌که تنها به گذشته نگاه کنند و براساس مقدار تحقق‌یافته متغیرها در گذشته و وزن دادن به آن‌ها، متغیرهای قیمتی مورد نظر خود را پیش‌بینی کنند، بیشتر وضعیت آینده را در نظر می‌گیرند. به انتظارات عقلایی انتظارات جلونگر یا انتظارات مبتنی بر مدل نیز گفته می‌شود.[9]

کینزی‌های جدید اعتقاد به نهادهایی دارند که به‌صورت نسبتا عقلایی، منتج به چسبندگی قیمت‌ها گشته و در نتیجه نمی‌توانند با یک تغییر و تحولات در وقایع به‌وجود آمده در اقتصاد تغییر نمایند.

 

2)       توجه به رقابت ناقص با تمرکز بر قیمت؛ در اقتصاد کینزی‌های جدید، فرض می‌شود واحدهای تولیدی قادر به برقراری قیمت‌های خود خواهند بود. در نتیجه در مدل‌های کنیزی جدید فرض رقابت ناقص مورد توجه قرار دارد. آن‌ها تمرکز خود را بر روی قیمت‌ها گذاشته به این امید که بتوانند به نتایج قانع کننده تری در توضیح شرایط تعادلی همراه با بیکاری نسبت به زمانی که این توضیحات توسط چسبندگی دستمزدها (اقتصاد کینزی) ارائه خواهد شد، برسند.

 

3)       تئوری‌های شکست بازار؛ کینزی‌های جدید همانند کینز با این مقدمه و پیش فرض شروع می‌کنند که بیکاری و نوسانات اقتصادی مسائل و مشکلات محوری و دائمی اقتصاد است و رکودها و بحران‌ها دلایل و علائم شکست بازار در مقیاس وسیع هستند. لذا آن‌ها تئوری‌هایی مبنی بر این‌که چرا بازارها شکست می‌خورند، ارائه داده‌اند که بر اساس بنیادهای خرد مستحکم و انتظارات عقلایی استوار هستند. این مکتب، علاوه‌بر این‌که اتخاذ سیاست‌های فعال را در مدیریت تقاضای کینزی تقویت می‌نماید، نقشی نیز برای دولت برای سمت عرضه اقتصاد قائل است.

 

4)       توجیه خرد برخی مسائل کلان؛ تفاوت اساسی و کلیدی بین کینزی‌های سنتی و جدید این است که در حالی‌که کینزی‌ها، چسبنده بودن دستمزدها را فرض نموده‌اند، کینزی‌های جدید می‌کوشند تا بنیان‌های خرد قابل قبولی را جهت توضیح پدیده چسبنده بودن دستمزدها و قیمت‌ها ارائه دهند. مهمترین دغدغه‌های کینزی‌های جدید این است که چگونه چسبندگی‌های اسمی را که از بهینه کردن رفتار منتج خواهد شد، توضیح دهند. این‌که چگونه می‌توان این چسبندگی‌های مداوم قیمت را توضیح داد، در حالی‌که واحدهای اقتصاد، جستجوکنندگان منطقی منافع خود هستند، مهم‌ترین بحث و برنامه‌های تحقیقاتی کینزی‌های جدید را به خود اختصاص داده است. روی هم رفته هدف اصلی اقتصاد کینزی‌های جدید این است که بنیان‌های تئوریکی خرد را برای دو پدیده مهم به شرح زیر ارائه نمایند:

اولا این‌که تمام نیرویهای کار قابل دسترس، به استخدام در نیامده، بدین معنی که در اقتصاد ممکن است شرایط بی‌کاری و یا کمتر از اشتغال کامل عمل کردن وجود داشته باشد.

ثانیا تنش‌های به‌وجود آمده در تقاضا قادر به مشخص کردن (دست کم به‌صورت موقت)، سطح فعالیت اقتصادی خواهند بود.

 

5)       توجیهات اقتصادی براساس عرضه و تقاضا؛ اقتصاد کینزی‌های جدید تنش‌های طرف عرضه و تقاضا، هر دو را به‌عنوان منابع بالقوه در ایجاد بی‌ثباتی در اقتصاد می‌دانند؛ در حالی‌که کینزهای سنتی، مهم‌ترین توجیهات خود را بر روی تقاضا متمرکز نموده‌اند.

 

6)       چسبندگی اسمی و واقعی؛ به‌طول کلی در مدل‌های کینزی‌های جدید چسبندگی‌ها به دو دسته چسبندگی‌های اسمی و واقعی تقسیم شده‌اند. چسبندگی‌های اسمی، زمانی اتفاق می‌افتد که چیزی مانع از تعدیل سطح اسمی قیمت در مقابل اختلالات ایجادشده در تقاضای اسمی گردد. در مقابل، چسبندگی حقیقی زمانی اتفاق می‌افتد که عاملی مانع از تعدیل دستمزدهای حقیقی گشته و یا این‌که چسبندگی یک دستمزد نسبت به دستمزد دیگر و یا یک قیمت نسبت به قیمت دیگر وجود داشته باشد.

 

پیامدهای سیاست‌گذاری اندیشه کینزی جدید[10]

1-  احیای سیاست پولی؛ در الگوهای کینزی جدید که چسبندگی قیمت و دستمزد مورد تأکید است، پول، دیگر خنثی نبوده و از این‌رو، کارساز بودن به‌کارگیری سیاست پولی مجددا احیا می‌شود. به‌عنوان مثال، برخی مطالعات نشان داده‌اند که تنش‌های اسمی طرف تقاضا، قابلیت ایجاد آثار حقیقی در الگوهای دربردارنده انتظارات عقلایی را دارا هستند. در این قبیل الگوها، سیاست پولی نظام‌مند می‌تواند به تثبیت امور اقتصادی کمک کند.

 

2-       رکود طولانی؛ تعدیل تدریجی قیمت‌ها و دستمزدها در الگوهای کینزی جدید، بر این امر دلالت دارد که هر سیاست پولی ضد تورمی، حتی اگر توسط کارگزاران با رفتار عقلایی پیش‌بینی شود، به یک رکود نسبتا طولانی در تولید و اشتغال منجر خواهد شد. علاوه‌بر این در برخی از تحلیل‌های کنیزی جدید، نرخ تعادلی بیکاری، تحت تأثیر مسیر مربوط به نرخ بیکاری واقعی قرار می‌گیرد. به طوری که نرخ بیکاری طبیعی تحت تأثیر تقاضای کل واقع می‌شود. در شرایطی که بیکاری برای زمانی طولانی بالاتر از نرخ طبیعی قرار گیرد، خود نرخ طبیعی به خاطر تأثیرپذیری از تغییرات مربوطه افزایش پیدا خواهد کرد. در نتیجه نه تنها آنانی که بیکارند از ضایع شدن سرمایه انسانی خود رنج می‌برند، بلکه احتمالا در بلندمدت بر تعداد بیکاران افزوده خواهد شد. در نتیجه نرخ بیکاری طبیعی افزایش پیدا می‌کند. این قبیل تحولات کینزی‌های جدید را به ابزاری مسلح می‌کند تا تقاضای کل را در طول یک رکود طولانی بالا ببرند.

 

3-       ارائه مبنایی منطقی برای بیکاری غیر ارادی؛ سرانجام، کینزی‌های جدید برای وجود بیکاری غیر ارادی یک مبنای منطقی ارائه می‌دهند. به‌عنوان مثال در قالب الگوی دستمزد کارانه‌ای، بنگاه‌ها حتی هنگام مواجه شدن با مازاد عرضه نیروی کار، تمایلی برای کاهش دستمزد ندارند، چون چنین سیاستی به‌خاطر کاهش کارآیی و بهره‌وری نقش ضد تولیدی خواهد داشت.

 

ارزیابی گرگوری منکیو از کینزین‌های جدید[11]

منکیو، مکتب کینزی جدید را به‌عنوان حیات مجدد کینزی تعبیر می‌کند و خود تأکید می‌کند که منظور من، تولد دوباره در بدنی دیگر است. گرچه در مکتب کینزی جدید، روح کینزی بازگشت داده شده، اما شبیه کینزی قدیمی نیست و اصولا وقتی فردی حیات مجدد پیدا می‌کند، نباید وجود قبلی خود را به رسمیت بشناسد. دیدگاه‌های کینزی جدید در ماهیت و محتوا بیشتر به دیدگاه پول‌گرایان[12] و کلاسیک‌های جدید نزدیک است، تا ایده کینزی اصلی و قدیمی؛ زیرا همه تأکیدشان روی طرف عرضه است تا تقاضا، انتظارات عقلایی را قبول دارند و طرفدار سیاست‌های فعال و صلاح‌دیدی دولت نیستند؛ اما به‌خاطر وجود چسبندگی‌های اسمی و حقیقی، عدم تعادل‌های محدود در اقتصاد را قبول دارند و برای آن‌ها پایه خرد اقتصادی ارائه می‌کنند. این عدم تعادل‌های جزئی و موردی با عدم تعادل گسترده دوره کینز کاملا متفاوت است. ایده‌های کینز ماهیت علاجی داشت و برای آن دوره مناسب بود و آن‌طوری که کینزی‌های جدید اصرار دارند، برای آن پایه‌های خرد تدارک کنند، به پایه‌های خرد نیاز نداشت. اصولا در دهه‌های 70، 80 و 90 میلادی، دیگر نسخه‌های اولیه کینزی در اقتصادهای پیشرفته، موضوعیت چندانی ندارد؛ زیرا تقاضا با عرضه پرقدرت در آن اقتصادها هماهنگ شده است. بنابراین در این دوران، نه می‌توان اقتصاد کلان کینزی را اثبات و نه می‌توان نفی کرد؛ اگرچه روش تحلیل کینز همچنان قابل استفاده و جذاب است.

مقاله

نویسنده فريد اسماعيليان

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS