دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

آیت الله مجتبی تهرانی - بخش چهارم

بحث ما راجع به تأدیب و تربیت بود. انسان باید تمام ابعاد وجودی‌اش (یعنی عقل، قلب، نفس، اعضا و جوارحش) را ادب کند.
آیت الله مجتبی تهرانی - بخش چهارم
آیت الله مجتبی تهرانی - بخش چهارم

تربیت و مربیان تربیتی

آیت‌الله‌ مجتبی تهرانی - بخش چهارم

شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۶

 بحث ما راجع به تأدیب و تربیت بود. انسان باید تمام ابعاد وجودی‌اش (یعنی عقل، قلب، نفس، اعضا و جوارحش) را ادب کند.

زیان‏ تخلف از روش الهی

من به یکی دو تا از ضرر و زیان‎های مترتب بر کسانی که از روش الهی تخلف می‎کنند، اشاره می‎کنم. بدتر از همه این است که وقتی از آنچه رضای خدا در آن بود تخلف کرد، مغبوض حق می‏شود و در معرض خشم پروردگار قرار می‎گیرد. مطلب دیگری که اهل معرفت مطرح می‎کنند، این است: کسی که حدود الهی را حفظ نکند، از دیوان صدیقین خارج می‎شود و در دیوان ظالمان قرار می‎گیرد. «صدیقین» یعنی کسانی که مقید هستند صدق در عمل داشته باشند تا خودشان را مورد پسند حق تعالی قرار دهند. کسانی را که مقیدند با صدق در اعمال، گفتار و رفتارشان، مقبول خدا شوند، صدیقین می‎گویند. روایتی است از امام باقر(ع): «تزیّن لله عزوجل بالصدق فی الاعمال: با صدق در عمل، خودت را برای خداوند بیارای»؛ یعنی صدق در عمل، آرایش است برای عبد، تا مورد پسند رب قرار بگیرد.

حالا ظالمان را می‎گویم: «و من یتعدّ حدود الله و اولئک هم الظالمون»؛ این هم برای داخل شدن در دیوان ظالمین. پیامبر(ص) فرمود: «انّ الله قد حدّ لکم حدوداً فلا تعتدوها: خدا برای شما مرز قرار داده است، از این مرزها تجاوز مکنید.»

مرزشناسی و مرزداری الهی

اگر بخواهیم ادب الهی را خلاصه کنیم، معنایش مرزشناسی و مرزداری الهی است. دو چیز است: مرزشناسی و مرزداری. «مرزشناسی» یعنی احکام الهی را یاد بگیرد. چه چیز حلال است و چه چیز حرام؟ «مرزداری» یعنی عمل به احکام الهی. اگر کسی بخواهد مؤدب به آداب الهی شود، راهش فقط همین است که احکام الهی را بشناسد و به آنها عمل کند. کسی با ترک واجبات و عمل به محرّمات، راهی به سوی معنویت پیدا نخواهد کرد. راه به سوی معنویت و قرب الهی، فقط به همین است، یعنی همین راهی که انبیا گفتند.

مکتبی غیر از مکتب انبیا، باطل محض است و هیچ‌ راهی به سوی حق ندارد. فقط مکتب انبیا مکتب حق است. اولین گام در مکتب انبیا این است که انسان ظاهرش را با ظاهر آنها تطبیق دهد تا راه به سوی باطن آنها پیدا کند. ظاهرم را با ظاهر پیغمبر اکرم(ص) تطبیق بدهم. نگاهش چگونه بود؟ چه چیز را نگاه می‎کرد و چه چیز را می‎گفت حرام است؟ چه حرفهایی را می‎زد و چه حرفهایی را نمی‎زد؟ دست و پا و ظاهرش چطور بود؟ در مکتب انبیا اولین گام این است: تطبیق‌دادن ظاهر خودمان با ظاهر انبیا. اولین گام این است تا آنجا که راه پیدا کنید به سوی باطنی که انبیا داشتند.

مرزهای الهی را انبیا گفتند و خودشان هم به آنها عمل کردند. آنها سرمشق هستند، پیغمبر اکرم(ص) اسوه بود، در بین مردم هم زندگی می‏کرد. ما هم هیچ‌ عذری نداریم، چون پیغمبر عین ماست، تمام قوای درونی که در ما وجود دارد، در او هم بود: واهمه داشت، شهوت داشت، غضب هم داشت. هیچ‌ عذری هم نمی‎توانیم بیاوریم.

ادب باطن

قلب‎مان را چگونه ادب کنیم؟ ادب قلب هم به تطهیر آن است. علی(ع) امر کردند که قلبت را پاک کن: «زکّ قلبک بالادب کما یُزکّی النّار بالحطب».۱ روایات متعدد است. در اینجا دو تا مطلب را به طور خلاصه عرض می‌کنم: تطهیر قلب و تزکیه نفس٫ «تزکیه» هم شامل تطهیر می‌شود، هم شامل رشد. انسان، هم وظیفه دارد دلش را پاک کند و هم وظیفه دارد آن را رشد بدهد.
قلبی که تطهیر نشده، بی‌ادب است. ادب الهی عبارت از مرزشناسی و مرزداری است؛ یعنی انسان نیرویش را در راه رضای الهی مصرف کند. خلاصه بحث این است که انسان، اگر نیرویی که در هر بُعدی از ابعاد وجودی‌اش دارد، در راه رضای خدا مصرف کند، آن بُعد را مؤدب کرده است و اگر در راه غیر رضای الهی مصرف کند، آن بُعد بی‌ادب است.

قلب یک بُعد از ابعاد انسان است. اگر کاری را که انسان از قلب کشید، در راه رضای خدا بود، آن قلب می‌شود باادب؛ اما اگر در راه رضای خدا نبود، می‌شود بی‌ادب.

قلب یک ظرف است و ادب و بی‌ادبی‌اش مرتبط با مظروف آن است. علی(ع) می‌فرماید: «إن هذه القلوب أوعیه: این دلها ظروف هستند. فخیرُها أوعاها».۲ پیغمبر اکرم(ص) فرمود: «ان لله تعالی فی الارض اوانی الا فیها القلوب: در زمین، برای خدا ظرفهایی وجود دارد که عبارت از دلهاست.» این ظرف برای کیست و مظروفش چیست؟ گاهی از این ظرف به «دار حق تعالی» تعبیر می‌کنند، گاهی به «بیت حق تعالی». در روایت به «حرم حق تعالی» تعبیر می‌کنند. در روایتی است که: «القلبُ حرمُ الله فلا تُسکن حرم الله غیر الله».۳ استاد ما تعبیرش این بود که: دل ناموس الهی است.

ادب‌کردن دل

کار دل دلبستگی است. می‌گویند: این ظرف که مظروفش باید حُبّ الهی باشد، اگر حب غیر خدا در آن جایگزین شود، بی‌ادب است. آنچه متناسب با آن ظرف بود و باید در آن راه که مورد رضای الهی بود، مصرف می‌شد، این بود که حب خدا در این ظرف می‌آمد و جایگیر می‌شد نه حب غیر خدا. لذا این مطلبی که در روایات هست که: «قلب خود را ادب کن» و ادب قلب به تطهیرش است، یعنی پاک کردن دل از حب به غیر خدا.

دلی که هر روز به چیزی غیر خدا تعلق پیدا کند، قلبی هرزه و بی‌ادب است. دلی که در دلبستگی به خدا، راسخ و پابرجاست و غیر دوستی خدا را در خود راه نمی‌دهد، مؤدب به ادب الهی است. در معارف ما در باب سلامت و بیماری قلب، که کدام دل سالم است و کدام بیمار، گفته‌اند معیار، حب به خداست. دلی که به دنیا تعلق گرفته و دلبسته دنیا شده، بیمار است؛ بی‌ادب‌ها بیمارند؛ اما آن دل که نیرویش را در راه رضای الهی مصرف کرده، یعنی این دل، به خدا و اولیای خدا که آنها را هم به‌خاطر خدا دوست دارد، تعلق پیدا کرده باشد، این دل سلامت است.
در قیامت و قلب سلیم

قیامت، روزی است که نه پول، نه فرزند و نه چیز دیگری، به درد انسان نمی‌خورد، بلکه دل سلامت است که به درد او می‌خورد: «یوم لا ینفعُ مالٌ و لا بنون، إلا من أتى الله بقلب سلیم».۴ امام‌صادق(ع) در ذیل همین آیه فرمود: «هو القلبُ الذی سلم من حُبّ الدنیا:۵ قلب سلیم دلی است که دنیادوستی در آن راه پیدا کند.»

قابلیت رشد ابعاد انسان

رشد قلب به چه چیز است؟ ابعاد وجودی‌ انسان، غیر از بُعد مادی‌ او که از نظر روند رشد و نکث جدا از بقیه ابعاد است، همگی قابل رشد هستند. عقل و حتی نفس هم قابل رشد هستند. هرچه مظروف بزرگتر، ظرف هم بزر‌گتر و هرچه مظروف کوچکتر، ظرف هم کوچکتر؛ چون مظروف قلب حب و دوستی است، اگر تعلق دل به یک چیز محدود باشد، قلب هم محدود می‌شود. اما اگر تعلق دل، به یک چیز نامحدود باشد، رشد قلب هم بی‌نهایت می‌شود.

مظروف قلب، حب به خداست. خدا نامحدود است، پس حب به او هم نامحدود است. میزان رشد، به میزان تعلق به خداست. این رشد قلب، گاهی در ربط با حالات است و گاهی در ربط با اعمال. در روایت هست که خدا به عیسی(ع) فرمود: «أدّب قلبک بالخشیه: دلت را با خشیت ادب کن.»۶ خشیت یک حالت درونی است که بر محور علم و معرفت استوار است. چه بسا آن خوفی را که از درک عظمت خدا ناشی می‌شود، خشیت تعبیر می‌کنند.

روایت از امام صادق(ع) است: «إن القلب یحیی و یموت: دل زنده می‌شود و می‌میرد. فإذا حی، فأدّبهُ بالتّطوع: وقتی که زنده بود، آن را با مستحبات ادب کن.» عمل واجب را مجبور هستی انجام دهی. اگر قلب سرحال بود، جایی است که می‌توانی با عملی ادبش کنی که آن را توسعه دهد، یعنی عمل مستحب. «و اذا مات فاقصُرهُ على الفرائض:۷ هرگاه دلت مرده است، فقط واجبات را انجام بده.» آن مستحبی که از روی کسالت باشد، رشد درونی نمی‌آورد.
عاشقان عبادت

اولیای خدا هیچ‌‌گاه از عبادت‌، زدگی پیدا نمی‌کردند. این است که می‌بینید آنها عاشق عبادت بودند. از پیغمبر اکرم(ص) نقل شده: «قُرّه عینی فی الصلاه:۸ نماز نور چشم من است.» از امام باقر(ع) نقل شده است: «کان علی بن الحسین یُصلّی فی الیوم و اللیله ألف رکعه».۹ این تعبیرات را راجع به امیرالمؤمنین هم داریم. نه تنها خسته نمی‌شدند، بلکه نیرو هم می‌گرفتند. امام‌حسن(ع) می‌گوید: «شب جمعه بود، دیدم مادرم در محراب ایستاد و تا صبح مشغول عبادت شد.» زهرا(س) به قدری به عبادت می‌ایستاد که پایش ورم می‌کرد، احساس نمی‌کرد.
تطهیر قلب یعنی تخلیه قلب از جمیع ماسوی‌الله. این‌طور نیست که انسان بتواند خدادوستی و حب غیر را در دل جمع کند، نشدنی است. خدا نسبت به جایگاهش، انحصارطلب است. خودش را صاحبخانه می‌بیند. می‌گوید: دل، جایگاه من است، خانه من است و نباید غیر از من در آن باشد.

خداوند در قلب، هیچ‌ نوع شرکت را نمی‌پذیرد؛ یعنی نمی‌پذیرد که قلب، تعلق به غیر پیدا کند. حب به خدا و حب به غیر، نوعی شرک است. جهتش هم این است که خدا در ابعاد وجودی انسان، یک بُعد را برای خودش آفریده و آن، قلب انسان است.

پیغمبر اکرم(ص) فرمود: «ان لله تعالی فی الارض أوانی: برای خداوند، در روی زمین ظروفی است که این ظرف‌ها برای خود خداست. «الا و هی القلوب:۱۰ آن ظروف‌، دلها هستند.» جهتش این است که جایگاه خداوند، باید طوری باشد که متناسب با او باشد: «لا یسعنی أرضی و لا سمائی: زمین و آسمان، گنجایش من را ندارد. و لکن یسعنی قلب عبدی المؤمن:۱۱ ولی آن موجودی که گنجایش من را دارد، دل بنده مؤمن من است.» ببینید قلب چقدر ارزشمند است. این تعبیر، متخذ از روایات است و مصطلح بین اهل معرفت هم هست که «قلبُ المُؤمن عرشُ الرحمن:۱۲ دل مؤمن عرش الهی است.» بالاتر از عرش الهی نداریم.

این ظرف، ظرف اختصاصی خداست و خداوند خودش را صاحب البیت می‌داند. اهل معرفت می‌گویند: قلب بیت‌الله است، خانه خداست. باارزش‌ترین بُعد وجودی انسان، قلب است. نفس و اعضا و جوارح نیست، بلکه قلب؛ چون قلب، جایگاه خداست، باارزش‌ترین بُعد وجودی اوست. عقل دنبال خدا می‌گردد، خداجوست، اما آن که خدا را در خود می‌گیرد، قلب است. ادب کردن هر بُعدی از ابعاد انسانی ارزشمند است. اگر بخواهیم بفهمیم هر کس چقدر ارزش دارد، می‌رویم سراغ اینکه کدام بُعد وجودی‌اش را ادب کرده است. محور ارزشی انسان‌ها ادب انسان‌هاست. چه نسبت به اعضا و جوارحش، چه نسبت به نفس و ملکاتش. در بین اینها باارزش‌ترین ادب، ادب قلب است.

پی‌نوشت‌ها:
1- بحارالانوار، ج۷۴، ص۲۰۷.

2- همان، ج۱، ص۱۸۸.

3- همان، ج۶۷، ص۲۵.

4- شعرا، آیه ۸۸ ـ ۸۹.

5- بحارالانوار، ج۷، ص۱۵۲.

6- تحف‏العقول، ص۵۰۰.

7- بحارالانوار، ج۸۴، ص۴۷.

8- الکافی، ج۵، ص۳۲۱.

9- وسائل‏الشیعه،ج۱، ص۹۲.

10- میزان الحکمه، ج۵، ص۲۱۷.

11- عوالی‏اللالی، ج۴، ص ۷.

12- بحارالانوار، ج۵۵، ص۳۹.

 

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

مطلب مکمل

مرحوم آیت الله العظمی مجتبی تهرانی - بخش دوم

مرحوم آیت الله العظمی مجتبی تهرانی - بخش دوم

بحث ما راجع به کسانی بود که قصد دارند دیگران را تربیت کنند، یعنی روش گفتاری و رفتاری به دیگران بدهند. عرض شد اولین شرط برای شخص «مربی» این است که ابتدا خود را در ابعاد گوناگون وجودی‎اش (مثل عقل، قلب و نفس) تربیت کند.
آیت الله مجتبی تهرانی - بخش سوم

آیت الله مجتبی تهرانی - بخش سوم

علی(ع) فرمود: «من أجهد نفسهُ فی إصلاحها سعد:۱ اگر کسی کوشش کند که نفس خودش را اصلاح کند، سعادتمند می‏شود.» اصلاح نفس یعنی تربیت و تأدیب آن به آداب الهی.

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

Powered by TayaCMS