دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

خودفراموشی و علل آن

No image
خودفراموشی و علل آن

نويسنده: محمداحسان آزادی

يکي از بيماري هاي روحي و رواني، خودفراموشي است. اين اصطلاح در فرهنگ قرآن به اشکال گوناگون بيان شده است؛ زيرا حالتي است که تأثيرات شگرفي در زندگي دنيوي و اخروي شخص به جا مي گذارد. شخصيتي که دچار اين بيماري است بسيار مضطرب، متزلزل و افسرده است. رفتارهاي وي به سبب همين بيماري از حالت تعادل بيرون مي رود و سلامت شخصيتي خود را از دست مي دهد.

از آنجا که اين بيماري در زندگي انسان و سعادت دنيوي و اخروي او نقش بسزايي دارد، نويسنده با استفاده از آموزه هاي وحياني، علل و آثار آن را تشريح کرده است.

خودشناسی و خود حضوری

يکي از مفاهيمي که در آموزه هاي قرآني بارها تکرار مي شود، مسئله ذکر و تذکر است، به گونه اي که حتي خود قرآن را به عنوان ذکر دانسته است؛ زيرا ذکر به معناي يادآوري، مهم‌ترين عامل در حرکت تکاملي انسان است؛ چرا که انسان هرگاه از يادآوري خدا و خود غافل شود، در هزار توي راه ها و خواسته هاي دنيا و نفس، گم مي شود و هرگز در مسير تکامل و تعالي قرار نمي گيرد.

ذکر و يادآوري اينکه انسان کيست و آفرينش چيست، به انسان و زندگي اش معنا و مفهوم جديدي مي بخشد؛ زيرا با تفکر و تدبر در آيات آفاقي و انفسي در مي يابد که براي هستي آفريدگار و پروردگاري است که به هدف و حکمتي آن را آفريده و پرورش مي دهد. بنابراين، انسان نيز به عنوان يکي از آفريده هاي الهي بايد داراي هدف و مقصد و مقصودي باشد.

انسان از طريق معرفت نفس مي تواند به خداشناسي برسد؛ همچنين مي توان از طريق خداشناسي به خودشناسي دست يابد. بنابراين، براي آدمي اين امکان فراهم است تا از علت به معلول و يا از معلول به علت برسد.

بنابراين، آيات آفاقي و آيات انفسي راهي براي تذکر و يادآوري است تا شخص، خود و خدا را بشناسد و با اين شناخت در مسيري گام بردارد که از آن به صراط مستقيم ياد مي شود.

از آنجا که تذکر واقعي و ذکر اصلي، ذکر خداست، در آموزه هاي قرآني به ذکر خدا تأکيد زيادي شده است؛ زيرا کسي که خدا را به عنوان هدف آفرينش و نيز مقصد و مقصود حرکت ها در نظر دارد و در جست وجوي دستيابي به کمال مطلق يعني خدا مي رود و مي کوشد تا به او همانند و در نهايت متصل شود و دايره از اويي به سوي اويي را تکميل کند، چنين شخصي با ياد خدا، ياد خود را نيز زنده نگه مي دارد و حضور خدا به مفهوم حضور خود و اهدافش خواهد بود.

از اين رو مي توان گفت که تذکر و ذکر خدا، همان ذکر خود و حضور خود است.

به هر حال، انسان از طريق خودشناسي و خداشناسي مي رسد و با خود حضوري خدا حضوري را دارا مي شود و خود را همواره در محضر خداوند مي يابد؛ چنان که عکس آن نيز صادق است، يعني با خداشناسي به خودشناسي و با خداحضوري به خود حضوري مي رسد.

از اينجا مي توان دريافت که چرا هرگونه نسيان و غفلت از خود به غفلت از خدا، و هر غفلت از خدا به غفلت از خود ختم مي شود؛ زيرا ارتباط ميان خود و خدا دو سويه است؛ چرا که انسان موجودي فقري است که وجودش به قيوميت خداوند است و نفي خدا، نفي انسان است. از اين رو خداوند بر غناي ذاتي خود و فقر ذاتي انسان تأکيد مي کند تا معلوم شود که ارتباط ميان انسان و خدا اين گونه است و اگر انسان به اين ارتباط توجه نداشته باشد، خود را باخته و گرفتار زيان شده است. (فاطر، آيه 15 و نيز محمد، 38)

چرا خودفراموشی؟

خودفراموشي اصطلاحي است که در قرآن به کار رفته است. البته گاه سخن از غفلت انسان از خود مي باشد و گاه ديگر، سخن از نسيان انسان از خود است.

هرچند که در برگردان فارسي، غفلت و نسيان و حتي سهو را به فراموشي ترجمه می‌کنند، ولي ميان اين واژگان فرق هايي است که از مو نازک تر و لطيف تر مي باشد. بنابراين هرگز نمي توان اين واژگان را مترادف هم دانست و اصولاً در عربي چيزي به عنوان مترادفات وجود ندارد هرچند که برخي از علماي علم اصول بر اين باورند، ولي با نگاهي به کتب لغوي عميق و دقيق چند فروق اللغه مي توان دريافت که تفاوت هاي ظريف و معناداري ميان اين واژگان است که مي تواند تأثير بسياري در کاربرد آنها و انتقال مفاهيم به جا گذارد و برداشت هاي ما را از آيات قرآن دگرگون سازد.

برخي در تحقق مفهوم نسيان، علم سابق را شرط مي دانند. به اين معني که چيزي را می‌دانسته ولي به هر علتي آن را فراموش کند و در خاطر نداشته باشد. اما غفلت زماني تحقق مي يابد که آن چيز را به خاطر نداشته باشد؛ چه نسبت به آن، علم سابق داشته باشد يا نداشته باشد. از اين رو گاه در مورد نسيان نيز واژه غفلت به کار مي رود. بنابراين مي توان گفت که واژه نسيان خاص فراموشي درباره چيزي است که مي دانسته ولي غفلت اعم از آن مي باشد.

البته تفاوت ديگري نيز گفته اند، به اينکه غفلت در مورد چيزي است که حاضر و در برابر ديدگان است، ولي نسيان اين گونه نيست. از اين رو، اگر کسي چيزي را در برابر داشته، ولي به آن توجه اي نداشته باشد، به عنوان غافل از وي ياد مي شود.

انساني که گرفتار خود فراموشي شده است، در مسير هبوط گرفتار آمده که نهايت آن سقوط از مقام انسانيت و ورود به دايره دوزخ فراق و غضب الهي است. خداوند در آياتي از جمله آيه 105 سوره مائده مي فرمايد: عليکم انفسکم، مواظف و مراقب خودتان باشيد؛ زيرا عليکم در اينجا به عنوان ملازم است و اينکه انسان مي بايست همواره ملازم خودش باشد و لحظه‌اي از خود غافل نشود؛ به اين معنا که همواره خودش را در برابر خودش حاضر داشته باشد و دانسته ها و داشته هايش را فراموش نکند و گرفتار نسيان نشود.

دانسته ها و داشته هاي هر انساني نسبت به خود اين است که داراي فقر ذاتي به خداي غني بالذات است. اين همان چيزي است که در آيه 172 سوره اعراف به عنوان، پيمان روز الست در عالم ذر از آن سخن به ميان آمده است: اذ اخذ ربک من بني آدم من ظهورهم دريتهم و اشهدهم علي انفسهم، الست بربکن قالوا بلي.

عوامل خودفراموشی و خدافراموشی

اگر انسان، نسبت به اين مسائل و اموري که در ذاتش است، ذاکر و يادآور باشد، گرفتار نسيان خدا نمي شود. گرفتاري انسان اين است که اين مسائل را از ياد مي برد و از خود غفلت مي ورزد و گرفتار فراموشي از خود و خدا مي شود.

البته عوامل دروني و بيروني ديگر نيز در اين مسئله خودفراموشي دخالت دارد که از آن جمله مي توان به شيطان و وسوسه هاي او اشاره کرد. از اين رو خداوند در آياتي از جمله 68 سوره انعام و 63 سوره کهف و 19 سوره سجده به نقش شيطان در فراموشي انسان توجه مي دهد. در اين آيات هميشه سخن از خودفراموشي نيست، بلکه فراموشي ديگر امور از جمله غذا و مانند آن نيز مي باشد، ولي دو مسئله خودفراموشي و خدافراموشي بخشي از اين مصاديقي است که درباره نقش شيطان مورد توجه قرآن قرار گرفته است.

گناه و فسق نيز از عواملي است که موجبات فراموشي را فراهم مي آورد. کسي که گرفتار فسق و فجور است، از ياد خدا نيز غافل مي شود و چنان سرگرم دنيا مي شود که خود و هدف زندگي را نيز از ياد مي برد. (اعراف، آيه 165)

همين مشکل در کساني وجود دارد که گرفتار رفاه و آسايش افراطي هستند؛ زيرا بهره مندي بي حد و اندازه از نعمت هاي الهي و مشغوليت به آن، موجب مي شود تا ياد خدا را فراموش کرده و دچار خودفراموشي شوند. (فرقان، آيه 18 و زخرف آيه8) ديده شده که بسياري از مردم که خوشي زير دلشان را مي زند، در يک فرآيندي خود و خدا را فراموش و گم مي کنند و چنان سرگرم دنيا و آسايش و بهره مندي از نعمت ها مي شوند که کمتر به خود و خدا می‌آيند. از اين رو برخي گفته اند که صبر بر نعمت دشوارتر از صبر بر مصيبت و فقدان نعمت است؛ زيرا بهره مندي از طيبات و حلال ها درحد افراط، آدمي را در دام افراطي مي افکند که سرانجام آن خودفراموشي و خدافراموشي است. بنابراين، انسان به جاي اينکه از خداوند نعمت بخواهد خير بخواهد و همانند حضرت موسي(ع) همواره بگويد: رب ان لما انزلت الي من خير فقير؛ خدايا من فقير و نيازمند خير فرو فرستاده توام؛ (قصص، آيه24) زيرا خير نعمتي است که در مسير تعالي و تکامل انسان به کار گرفته شده است. بنابراين اگر کسي به خيري دست يابد شاکر واقعي است؛ زيرا هم نعمتي يافته و شاکر زباني آن است و هم در عمل آن نعمت را در جاي خود به کار مي گيرد و عمل صالح انجام مي دهد.

از ديگر عوامل خودفراموشي مي توان به عدم تعقل و خردورزي اشاره کرد؛ زيرا انسان خردمند و خردورز، با بهره گيري از عقل مي داند که در چه جايگاهي نشسته و چه هدفي دارد و چگونه مي تواند با کارهاي نيک آن را تحقق بخشد. از اين رو خردورزي موجب مي شود تا از خودفراموشي و خدافراموشي رهايي يابد و همواره ذاکر خود و خدا باشد. اما بي خردي نتيجه‌اي جز خودفراموشي و خدافراموشي ندارد.

البته همين انسان هاي بي خرد، گاه چنان در دام نفس گرفتار مي آيند که ديگران را به خير و خوبي دعوت مي کنند ولي خودشان را فراموش مي کنند. (بقره، آيه44) اين همان چيزي است که خداوند در آيه 3 سوره صف از آن به گناه و عذاب بزرگ ياد کرده است؛ زيرا شخص، ديگران را به کارهاي خوب مي خواند ولي خود برخلاف آن انجام مي دهد يا آن را ترک مي کند.

حافظ نيز از اين اشخاص چنين مي نالد و مي سرايد:

واعظان کين جلوه در محراب و منبر مي کنند

چون به خلوت مي روند آن کار ديگر مي کنند

گوييا باور نمي دارند روز داوري

کين همه قلب و دغل در کار داور مي کنند.

برخي مي گويند که گاه فراموشي آنها دست خودشان نيست، ولي بايد توجه داشت که برخي از فراموشي ها برخاسته از مقدمات اختياري خود انسان است، مانند اينکه کسي خود را سرگرم رفاه افراطي کند و يا به اموري غيرمهم مشغول دارد، چنين فراموشي هر چند که به ظاهر غيراختياري است ولي چون مقدمات آن اختياري بود، در حکم اختياري است، چنانکه خداوند در آيه 286 سوره بقره به اين نکته توجه داده است. (نگاه کنيد: الميزان، ج2، ص444 و نيز مجمع البيان، ج1 و 2، ص691)

به هرحال انسان ها گاه چنان خود را در اشتغالات دنيوي سرگرم مي کنند که خود و خدا را فراموش مي نمايند. چنين کساني بايد بدانند که چنين سرگرمي ها براي آنها حرام است، زيرا موجب فراموشي خدا و عدم بهره مندي از مواعظ الهي مي شود. (انعام، آيات 42 تا 44 و تفسير صافي، ج2، ص120)

انسان براي اينکه گرفتار چنين فراموشي ها نشود، همواره ياد خدا را در دل داشته باشد (کهف، آيه24) و از خداوند بخواهد تا او را از فراموشي و غفلت نگه دارد. (بقره، آيه286)

تأثير يادکرد خدا

چنانکه گفته شد، براساس آموزه هاي وحياني، ارتباط تنگاتنگي ميان خودفراموشي و خدافراموشي وجود دارد؛ زيرا ارتباط ميان انسان و خدا همان ارتباط قيوميت الهي است که در يک سو خداوند غني بالذات و در سوي ديگر انسان فقير بالذات قرار دارد که هيچ چيزش از آن خود نيست و همه، مظاهري از وجود و هستي الهي مي باشد.

اينکه خداوند از انسان ها مي خواهد تا خود يا خدا را فراموش نکنند، به اين معناست که مقدمات فراموشي را فراهم نياورند. يعني چنان سرگرم دنيا و اشتغالات دنيوي نشوند که نتيجه اين اشتغال به دنيا و ماديات آن، خود يا خدا فراموشي باشد. بنابراين ذکر و يادکرد خدا و خود، به معناي اين است که در هر اشتغالي در پيش و پس و همراهش، خدا را به خاطر داشته باشد و کارهايش را در راستاي حکمت و اهداف الهي انجام دهد.

بنابراين امر و نهي نيست به ذکر خدا و نسيان او، به معناي توجه به خدا در همه اشتغالات است تا اين اشتغالات مقدمه اي براي فراموشي نشود.

براي اينکه انسان گرفتار خودفراموشي يا خدافراموشي نشود، همواره در همه حالات خدا را به ياد و حاضر داشته باشد. در اين حالات است که اتصال با خداي غني بالذات پيدا کرده و خدا را حاضر در نزد خود و خود را در محضرش مي يابد. اين گونه است که ديگر گرفتار آثار خود و خدافراموشي نمي شود و شخصيت متعادل خود را حفظ مي کند و گرايشي به زشتي ها و منکرات نمي بابد (توبه، آيه67) و فسق و فجور را ترک مي کند (حشر، آيه19) و هدايت الهي را در همه حال در خود همراه مي يابد (کهف، آيه24) و به کارهاي خير و نيک گرايش پيدا می‌کند (توبه، آيه67) و انفاق مالي را مورد توجه قرار مي دهد (همان) و در نهايت در دنيا و آخرت به حقيقت وجودي خود و هدف هستي و نقش آفريدگاري و پروردگاري خداوند، پي مي برد و در دنيا و آخرت بينا خواهد بود و از کوري و نابينايي رهايي مي يابد. (طه، آيات 125 و 126)

بسياري از مصيبت ها و گرفتاري هاي انسان در دنيا و آخرت به سبب اين است که انسان گرفتار خودفراموشي يا خدافراموشي مي شود. اين گونه است که سقوط مي کند و از دايره انسانيت بيرون مي رود.

روزنامه كيهان، شماره 21724 به تاريخ 26/6/96، صفحه 6 (معارف)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

پرسش و پاسخ چگونگی یاری کردن اهل بیت(ع) بخش اول

پرسش و پاسخ چگونگی یاری کردن اهل بیت(ع) بخش اول

در آموزه‌های اهل بیت(ع) به ویژه ائمه اطهار(ع) طلب یاری کردن توسط آن بزرگواران مطرح شده است.
پیامدهای تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی چه بود؟

پیامدهای تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی چه بود؟

دوره پهلوی را می‌توان دوره رشد و گسترش بهائیت دانست. بسیاری از چهره‌های شاخص بهائیت در این دوره، با بهره‌مندی از حمایت‌های ویژه شاه، سمت‌های سیاسی و اقتصادی متعددی را به دست آوردند.
چگونه عاشورا مسیر اسلامِ شیعی و شیعیانِ ایرانی را تغییر داد؟

چگونه عاشورا مسیر اسلامِ شیعی و شیعیانِ ایرانی را تغییر داد؟

درباره عوامل گرایش ایرانیان به علویان و مذهب تشیع، مورخان و پژوهشگران نظرات متفاوتی بیان کرده‌اند.
چگونگی متخلق شدن به اخلاق فاضله(کیمیای اخلاق)

چگونگی متخلق شدن به اخلاق فاضله(کیمیای اخلاق)

انسان چگونه خودش را به اخلاق فاضله متخلق کند و از رذایل اخلاقی دوری نماید؟ چگونه این معنا را در مرحله عمل پیاده کند؟ علمای اخلاق می‌گویند: ابتدا انسان باید حالت موجود نفس را حفظ کند و سپس به تهذیب رذایل و جبران ضررهای گذشته بپردازد.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
رساله حقوق امام سجاد(ع)

رساله حقوق امام سجاد(ع)

اشاره: برخی محققان میراث علمی امام سجاد(ع) را به سه بخش تقسیم کرده‌اند: روایات، ادعیه (به‌ویژه در صحیفه سجادیه)و رساله حقوق.
زندگینامه افلاطون

زندگینامه افلاطون

افلاطون احتمالا 427 سال پیش از میلاد مسیح در آتن بدنیا آمد. تولد او مصادف با دورانی بود که یونان باستان به اوج عظمت خود رسیده و شاید اندکی هم از قله عظمت گذشته در نشیب انحطاط افتاده بود.
فلسفه چیست؟

فلسفه چیست؟

فلسفه حوزه‌ای از دانش بشری است که به پرسش و پاسخ درباره مسائل بسیار کلی و جایگاه انسان در آن می‌پردازد؛ مثلاً این که آیا جهان و ترکیب و فرآیندهای آن به طور کامل مادی است؟
Powered by TayaCMS