چهگوارا چهل و چهار سال پیش، در هشتم اکتبر ۱۹۶۷، در کوهپایههای آند، در بولیوی، دستگیر شد. صبح روز بعد، او را به دستور افسران ارشد نیروهای مسلح بولیویایی، اعدام کردند. در طول چند دههای که از مرگش میگذرد،از «چه» در سراسر جهان چهرهای ماندگار و حتی افسانهای باقیمانده است: تصویری روی میلیونها تیشرت. هرچند کارنامهاش عمدتاً انگارههایی انتزاعی از شورش را به اذهان متبادر میکند، طرحها و دستاوردهای چهگوارای حقیقی، اغلب در سایه فرآیند تبدیل شدنش به یک نماد، نادیده مانده است. چهگوارا، پیش و بیش از هر چیز، یک انقلابی تمام وقت بود. او کتاب اشعار پابلو نرودا را درکولهپشتیاش حمل میکرد، اما موسیقی محبوبش، نوای منقطع شلیک مسلسل بود. مدتی برای نشریه نهاد سلطنتی امور خارجه در لندن، سرمقاله مینوشت؛ اما یک مخالف پرشور امپریالیسم و یک ضد آمریکایی تند و تیز بود. او که قبلاً، در سال ۱۹۵۴، در مأجرای سرنگونی دولت چپگرای گواتمالا با حمایت CIA، شخصاً تلخی و گزندگی سیاستهای ایالات متحده را چشیده بود، سالهای کوتاه بزرگ سالیاش را وقف اقدامات و تلاشهایی برای به زیر کشیدن فرمانروایی آمریکا کرد. گوارا بیتردید به حرکت برای بهتر کردن شرایط فقرا، باور داشت، اما فکر میکرد بهترین راه برای رسیدن به این هدف، انقلاب خشونتآمیز است و برخلاف نظریهپردازان سوسیالیست قدیمیتر، به نیروی افراد، بیش از نیروی تودهها ایمان داشت. او استدلال میکرد که یک دسته کوچک مبارزان چریک، میتوانند کمک کنند شرایطی فراهم شود که در آن، سرنگونی رژیمهای استبدادی ممکن باشد. گوارا بعد از پیوستن به گروه کوبایی فیدل کاسترو در مکزیک، در سال ۱۹۵۵، استعدادهایش را جهت داد و یکی از مهمترین فرماندههای نظامی در جنگ انقلابی کوبا شد. او در ۱۹۶۵ کوبا را ترک کرد و به آفریقا رفت تا در آن جا بجنگد. هدفش این بود که در خاکسترهای جنبش سیاسی پاتریس لومومبا ـ رهبر جنبش مستقل کنگو که در ۱۹۶۱ کشته شد ـ آتش تازهای بدمد. در سال ۱۹۶۶ تلاش کرد از بولیوی جرقه یک انقلاب قارهای را در آمریکای لاتین روشن کند. هر دو سفرش ناموفق بودند. گوارا پزشکی بود که خودش را به یک سرباز تبدیل کرد؛ اما در عین حال، یک روشنفکر اهل مطالعه، یک نظریهپرداز سوسیالیست، دانشآموز راهبرد نظامی و نویسندهای پرکار بود. در اوج جنگ آمریکا با ویتنام، او ایالات متحده را بزرگ ترین تهدید جهان میدید؛ خطری که انقلابیها در تمام دنیا باید برای نابودیاش متحد میشدند. بیتردید این همچنان بخشی از جذابیت امروز اوست.
منبع: سایت تاریخ ایرانی