22 مرداد 1396, 0:32
مفهوم خانواده سالم همچون شخصيت سالم تأمل برانگيز است. با شخصيت سالم مفاهيمي همچون سلامت روان تداعي ميشود و با خانواده سالم مؤلفههايي نظير پيوندهاي محكم ميان اعضا، ارتباطات انساني پويا و بالنده و هدفها و آرمانهاي مشترك به ذهن آدمي خطور ميكند. اما به راستي خانواده سالم چه ويژگيهايي دارد؟ دادوستدهاي فكري و عاطفي اعضاي اين خانواده چگونه است؟ و آيا امكان تحقق خانواده سالم تا چه اندازه منطقي به نظر ميرسد؟ انسان موجودي انتخابگر است و در بيشتر اوقات زندگي دست به انتخاب ميزند و ليكن يكي از انتخابهايي كه نتيجه و پيامد آن براي همه عمر ماندگار خواهد بود همسرگزيني است و لذا دقت و دورانديشي در اين گزينش، امري منطقي مينمايد. در نگاه اول، معيارهاي متنوعي به چشم ميخورد كه امر انتخاب را قدري دشوار ميسازد ولي در نظر گرفتن سه نكته زير از دشواري مسأله ميكاهد. نكته اول اينكه، ملاك مورد نظر پديده اي گذرا نبوده، بلكه نسبتاً پايدار باشد. مثلاً عامل زيبايي ابتدا جلب نظر ميكند، و حال آنكه به مرور زمان رنگ ميبازد در حالي كه خصوصيات اخلاقي بستگي به عامل گذشت زمان ندارد و به تدريج احتمال قوت گرفتن آنها نيز هست. نكته دوم اينكه، ملاك مورد نظر صرفاً جنبه بيروني و ظاهري نداشته باشد، بلكه دروني بوده و ريشه در اعماق وجود انسان داشته باشد. ويژگيهاي شخصيتي نظير تدبير زندگي و خلاقيت و امثال آن، جنبه ذاتي و دروني دارد در حالي كه خصوصيتي نظير تمكن مالي، جنبه عارضي داشته عامل ريشه داري تلقي نمي شود. نكته سوم اينكه، ملاك مورد نظر به نحوي حافظ ارزشهاي انساني باشد نظير باورهاي ديني و ايماني كه قادر به حراست از زندگي مشترك است. در حالي كه همه ملاكها اينگونه نيستند نظير جذابيتهاي ظاهري كه به لحاظ موقعيت خاص خود در صورتي كه فرد از تسلط نيرومندي برخوردار نباشد وي را مستعد برخي آسيبهاي اخلاقي ميسازد. تنوع و پيچيدگي معيارها، بعضاً پديده همسرگزيني را با دشواري مواجه ميكند با اين حال شناخت معيارها و ميزان اهميت آنها تا حدودي از اين دشواري ميكاهد از اين رو به برخي از مهمترين ملاكها اشاره ميكنيم؛
موضوعاتي همچون شخصيت فرد، ساختار آن، تيپ شخصيتي مثل درون گرا يا برونگرا بودن صفات شخصيتي متانت، وقار يا رويكردهاي شخصيتي مانند مثبت گرا، منفي گرا يا واقع گرا در ازدواج بايد مورد بررسي قرار گيرد. معيارهاي روان شناختي در مقايسه با برخي ملاكهاي ديگر، از جنبه پايدارتري برخوردار است.
از نگاه عده اي، وجود برخي ويژگيها نظير زيبايي و جذابيت در زوجين به ويژه در زن، عامل مهمي در ازدواج تلقي ميشود. البته نمي توان تأثير اين عوامل را انكار كرد و ليكن تا چه اندازه بايد براي آن اهميت قائل شد. بعضي براي زيبايي ظاهري اصالت قائلند و عوامل ديگر را از لحاظ اهميت در درجه دوم ميدانند. در حالي كه وجود زيبايي و جذابيت به تنهايي نمي تواند براي تشكيل زندگي كفايت كند. زيرا زندگي مشترك، وظايف مسئوليتها و به تبع آن دشواريهايي دارد كه با تأكيد بر زيبايي نمي توان از عهده آنها برآمد، لذا زيبايي و جذابيت براي پيوند زن و مرد شرط كافي محسوب نمي شود و چنانچه در كنار زيبايي ظاهري ويژگيهايي نظير رفتار مناسب و منش مطلوب وجود نداشته باشد زندگي مشترك حالت كسل كننده پيدا ميكند و از شور و جاذبه تهي ميشود.
عواملي همچون ميزان تحصيلات، مدارج علمي، اندوختههاي فرهنگي زن و مرد و نيز آشنايي به فناوري و مهارتهاي جديد و روزآمد به عنوان بخشي از ملاكهاي ازدواج مورد تأمل جوانان قرار مي گيرد. بي شك تناسب تحصيلات عامل مثبت و تأثيرگذاري بر روند تفاهم زوجين محسوب ميشود، زيرا انگيزه كافي و فضاي فرهنگي، براي ارتباط كلامي و روحي با يكديگر وجود دارد و اين امر ميتواند زمينه ساز همگرايي فكري و فرهنگي عميقتر شود، ولي نبايد چنين نتيجهگيري كرد كه فقدان اين پديده علت ناسازگاري و عدم تفاهم زوجين تلقي شود، زيرا اين نوع عوامل بسته به زمينه فكري و معرفتي زن و مرد، مورد تفسير قرار ميگيرد.
مسأله سني زوجين است و اينكه چه سنيني براي ازدواج دختر و پسر مناسبتر بوده و اختلاف آنان از لحاظ سن چه اندازه بايد باشد. صاحب نظران غالباً از تعيين محدوده سني خاصي در اين زمينه پرهيز نموده آن را منوط به تحقق عامل ديگري با عنوان رشد فكري يا بلوغ رواني ميدانند، يعني معتقدند كه ابتدا فرد بايد به رشد فكري لازم برسد و آنگاه براي تشكيل خانواده اقدام نمايد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان