دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

اصول علم اداره Administrative Management

No image
اصول علم اداره Administrative Management

كلمات كليدي : نظريه هاي كلاسيك مديريت، اصول مديريت، اصول گرايي در مديريت، وظايف مديريتي، فايول، نظريه هاي مديريت

نویسنده : ابراهيم محمدي قراسوئي

نظریه اصول علم اداره یا نظریه فراگرد مدیریت به همراه نظریه‌های مدیریت علمی و بوروکراسی از شاخه‌های اصلی نظریه‌های مدیریت علمی هستند.[1]

صاحب نظران در سیر تکوین نظریه‌های مدیریت به چهار رهیافت اشاره کرده‌اند:

1. رهیافت سنتی[کلاسیک]؛

2. منابع انسانی[روابط انسانی]؛

3. کمّی؛

4. سیستمی و اقتضایی.[2]

هنری فایول فرانسوی و ماری پارکر فالت امریکایی، از نظریه‌پردازان شاخص مکتب اصول اداره هستند. فایول فعالیت‌های مدیریتی را از سایر فعالیت‌های سازمانی متمایز می‌دانست. فالت نیز سازمان‌ها را به مثابه جوامع کوچکی در نظر می‌گرفت که مدیران و کارکنان، باید به طور هماهنگ در آنها کار کنند؛ بدون اینکه یکی بر دیگری سلطه‌ای داشته باشد. همچنین آنها باید بتوانند از طریق گفتگو و حل واقعی اختلافات، تضادهایشان را از میان بردارند. فالت، وظیفه مدیران را کمک به افراد در سازمان، به منظور همکاری در جهت کسب تلفیقی از منافع می‌دانست. همچنین وی معتقد بود که اشتغال به کسب و کار، نوعی خدمت است؛ بنابراین همواره باید سودهای شخصی را در ارتباط با حسن نیت و رضایت عامه مردم در نظر گرفت. مطالعات فایول توسط برخی از صاحب‌نظران نظیر ارویک و گیلویک که وظایف مدیریت را مشتمل بر برنامه‌ریزی، سازمان‌دهی، کارگزینی، هدایت، هماهنگی، گزارش‌دهی و بودجه‌بندی می‌دانستند، پیگیری شد.[3]

بعضی صاحب‌نظران به خاطر اینکه فایول، نیاز گسترده و همگانی به اصول مدیریت و آموزش آنرا بازشناخت، از وی بعنوان پدر نظریه مدیریت جدید یاد می‌کنند[4].

فایول مدیر حرفه‌ای، دانشمند و نویسنده فرانسوی، در بحبوحه جنگ جهانی اول، مکتب اصول علم اداره(اصول‌گرایی در مدیریت)، که مبتنی بر تلاش برای شناسایی و مستندسازی مدیران موفق است، را مطرح کرد. فایول در سال 1916 میلادی، پس از سالها کار در صنایع فرانسه، کتاب مدیریت عمومی و صنعتی را منتشر کرد و در آن، دیدگاههای خود را در مورد مدیریت مناسب سازمان و افراد، بیان کرد.

فایول کل سازمان را در قالب پیکره واحدی تصور کرد و فعالیت‌های آن را به شش دسته فنی و تولیدی، بازرگانی و مبادله، مالی و بهینه‌سازی مصرف، ایمنی و حفاظت از اموال و افراد، حسابداری و تعیین وضعیت مالی و وظایف مدیریتی تقسیم کرد. وی وظایف مدیریتی را مشتمل بر برنامه‌ریزی، سازمان‌دهی ، فرماندهی، هماهنگی و کنترل می‌دانست. او معتقد بود که پنج دسته فعالیت اول مشخص‌ترند؛ به همین دلیل در کتاب خود، بیشتر به تحلیل وظایف مدیریتی مبادرت کرد.

اصول بهبود مدیریت سازمان

فایول حاصل تجربیات خود را در قالب چهارده اصل برای بهبود مدیریت سازمان و انجام وظایف مدیریت ارائه کرد.[5]

فایول با اینکه اصول مدیریت را عام و کلی تلقی می‌کند؛ با این وجود، هشدار می‌دهد که این اصول را احکام و قوانین قطعی، کامل و بی‌قید و شرط نپندارند؛ بلکه آنها را انعطاف‌پذیر بدانند و اصولی به حساب آورند که باید در پرتو شرایط متغیر و خاص مورد استفاده قرار گیرد.[6]

1. تقسیم کار؛ کاهش تنوع مسئولیت‌ها و کارهایی که هرکس در یک محدوده معین انجام می‌دهد، موجب افزایش مهارت و بهبود عملکرد وی خواهد شد؛

2. اختیار؛ حق صدور دستور و اجرای آن به کمک پاداش و تنبیه را اختیار می‌گویند. مسئولیت، بر الزام به پاسخ‌گویی در برابر نتایج دلالت دارد. میزان اختیار و مسئولیت افراد باید متناسب باشد؛

3. انضباط؛ اطاعت و تعهد ناشی از توافق مدیر با کارکنان را انضباط می‌گویند؛ خواه به صورت کتبی، خواه به صورت خط مشی‌های نانوشته و شفاهی. برقراری انضباط بطور عمده به توان رهبری مدیر بستگی دارد؛

4. وحدت فرماندهی؛ اختیار دستور دادن به هر کارمند باید مختص به یک مدیر باشد. هر کارمند باید بداند که از چه کسی دستور می‌گیرد و در برابر چه کسی مسئول است؛

5. وحدت مدیریت؛ برای اجرای هر برنامه واحد، باید یک مدیر مسئول تعیین شود؛ بطوریکه مدیر مذکور بتواند با هدایت همه فعالیت‌های معطوف به تحقق یک هدف معین، بتواند آنها را باهم هماهنگ سازد؛

6. تبعیت اهداف و منافع فردی از اهداف و منافع عمومی؛ منافع اعضا و گروههای فعال در سازمان، نباید مهمتر از منافع و هدف‌های عمومی تلقی شود؛ مدیر، مؤظف است با استفاده از الگوه‌های مطلوب، میان منافع فردی و سازمانی همبستگی ایجاد کند؛

7. جبران خدمات کارکنان؛ در ازای کار انجام‌شده، باید به همه کسانی که بطور مؤثر برای تحقق هدف کوشیده‌اند، پاداش منصفانه‌ای پرداخت شود؛

8. تمرکز؛ سازمان‌ها نیز مانند سایر نهادهای اجتماعی، نیازمند آن هستند که توسط یک سیستم مرکزی هدایت شوند و فعالیت‌هایشان هماهنگ گردد؛

9. سلسله مراتب؛ خط فرماندهی یا مسیر صدور دستور، معمولا از مسئولان رده بالای سازمان شروع و به کارمندان جزء، ختم می‌گردد؛ به این ترتیب، هر نوع ارتباط رسمی، باید از خط فرماندهی صورت بپذیرد و وحدت مدیریت را ممکن سازد؛

10.نظم؛ رعایت نظم برای گردش صحیح کارها در سازمان ضرورت دارد. دستورالعمل نظم برای افراد و تجهیزات چنین است: انتخاب صحیح و قراردادن افراد در جای مناسب خودشان و انتخاب صحیح تجهیزات و استفاده اشیاء در جای مناسب خودشان؛

11.عدالت؛ اگر با کارکنان سازمان، منصفانه و عادلانه رفتار شود، آنان با جدیت در جهت کسب اهداف سازمانی تلاش خواهند کرد و نسبت به سازمان وفادار خواهند ماند؛

12. ثبات؛ کارکنان برای تطبیق با محیط سازمان و وظایف کاری خود، به زمان نیاز دارند. در واقع آنها پس از تسلط بر کار به بهره‌دهی کامل می‌رسند. حال اگر قبل از بهره‌دهی کامل جابجا شوند، هم هزینه‌هایی که سازمان برای آموزش آنها پرداخته است، به هدر می‌رود و هم روحیه آنها تضعیف می‌گردد؛

13.ابتکار عمل؛ اگر برای انجام همه کارها برنامه‌ریزی شود و برنامه‌ها بطور موفقیت‌آمیز به اجرا درآیند، ابتکار عمل در دست مدیران سازمان خواهد بود. مدیر باید کارکنان را تشویق کند تا حتی‌المقدور فعالیت‌هایشان را برنامه‌ریزی کنند؛

14.احساس وحدت و یگانگی؛ وحدت و هماهنگی کارکنان بر قدرت و انسجام سازمان می‌افزاید. مدیر باید برای تقویت روحیه کارکنان برای کار دسته‌جمعی، تلاش کند. روحیه کار دسته‌جمعی، با درک هدف‌های سازمان حاصل می‌شود. به این ترتیب، کارکنان باید دریابند که کسب منافع شخصی، از طریق انجام خدمات سودمند دسته‌جمعی، بهتر میسر می‌گردد[7].

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

Powered by TayaCMS