نویسنده: علی صفر تیموریکیا
چکیده
آنچه در این نوشته میخوانید، نقدی است بر مقالهی «ماجرای آیات شیطانی» که نویسنده آن تلاش کرده است تا با رد ادلهی ناقدین داستان «غرانیق» و مصادره دانستن دلیل عصمت، از واقعی بودن این داستان علیه پیامبر اسلام(ص) دفاع کند. تلاش میشود در این نوشتار با اثبات دلیل عقلی یقینی بر عصمت پیامبران و تبیین و مصادره نبودن دلیل عصمت، ساختگی بودن این داستان اثبات میشود.
مقدمه
چنانچه در مقدمه بخش اول از این نوشتار با عنوان «بررسی تاریخی افسانه غرانیق» گفته شد پیامبر اسلام(ص) از سوی دشمنان و مخالفان با مشکلاتی همچون آزار واذیت و تهمت وافتراء و انواع دسیسهها روبرو بودند.
از همان صدر اسلام نفاق و دورویی آغاز شد به گونهای که قرآن کریم در جاهای مختلف به طور عام و در سوره منافقین به طور خاص، خطر منافقین اطراف پیامبر(ص) را گوشزد میکند.[1]
بیشک همه فرقههای اسلامی قبول دارند که برخی از اطرافیان پیامبر(ص) منافق بوده و قلبهایشان آکنده از کینه و حسادت بوده ولی ناچار بودند در لباس مسلمانی به سر برند تا در زمان مناسب ضربه کاری خود را بر پیکر اسلام وارد کنند. برخی از همین اصحاب و اطرافیان پیامبر(ص) که داعیهی خلافت داشتند، برای اهل سرّ خود فاش میکردند که پائین آوردن نام پیامبر از روی مأذنهها، از اهداف مهم آنان است. برخی هم مانند نویسندۀ مقاله «ماجرای آیات شیطانی» تلاش کردهاند تا با دفاع از این افترائات، عصمت و رسالت آن حضرت را خدشهدار کنند.
لکن نوشته او اعتبار ندارد، زیرا از سویی نویسندۀ آن تصور کرده که مجرد نقل یک حادثه در چند منبع تاریخی یا تفسیری دلیل بر واقعی بودن آن حادثه از نظر نویسندگان آن منابع است و حال آن که این تصور او باطل است. از سوی دیگر نویسنده مذکور از میان ادلهای که برای رد افسانه «غرانیق» ارائه شدهاند به رد دلیل های ضعیف اکتفاء کرده و در رد برخی نیز دچار اشتباه شده است. حاصل آن که نسبت یک واقعه ی تاریخی به پیامبر اسلام از سوی برخی از مسلمانان نمیتواند عصمت آن حضرت و حقانیت اسلام را به چالش بکشاند. بحث خود را در سه محور زیر پی میگیریم:
1.علل نقل «غرانیق» به وسیله اهل سنت و دیدگاه شیعه
2.دلیل عصمت و تنافی آن با داستان «غرانیق»
3.مصادره نبودن دلیل عصمت بر رد مسألهی «غرانیق»
علل نقل «غرانیق» به وسیله اهل سنت و دیدگاه شیعه
اینکه در طول تاریخ اسلام کسانی با انگیزههای گوناگون تلاش کردهاند تا مطالبی را جعل کرده و به این وسیله به اهداف و منافع خاص خود برسند، مورد قبول همهی علمای اسلامی است و حتی پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) هم این نکته مهم را متذکر شدهاند.[2]
علماء اهل سنت خود قبول دارند که در منابع حدیثی آنها احادیث ساختگی فراوانی وجود دارد. مثلاً محدث درجه یک اهل سنت که همه او را قبول دارند یعنی محمد بن اسماعیل بخاری قایل است که کتاب روایی خود با نام «صحیح بخاری» را از میان حدود ششصدهزار حدیث برگزیده و صحیح نوشته است.[3] به همین جهت در صحیح بخاری هیچ نقلی از غرانیق وجود ندارد، هرچند نویسنده «ماجرای آیات شیطانی» او را به حذف آن خبرها متهم کرده است؛ لکن این اتهام نادرست است، زیرا نقلهایی که بخاری دربارهی سجده مسلمانان هنگام قرائت سوره نجم به وسیلهی پیامبر(ص)، آورده است هیچ کدام جزو نقلهایی که قضیه غرانیق را ذکر کردهاند، نیستند تا نویسنده مذکور بگوید مسأله غرانیق را از آن حذف کرده است.[4] درباره شایعه اسلام آوردن قریش و بازگشت مسلمانان مهاجر به دلیل آن، چیزی در بخاری نیامده و تنها به نقل قضیهی بازگشت بیشتر مهاجرین، به مدینه بسنده شده است.[5]
ممکن است شایعهی اسلام آوردن قریش به دلیل مساله غرانیق که در مسألهی بازگشت هجرتکنندگان مطرح شده، ساخته و پرداخته خود کفار بوده تا مسلمانان مهاجر را به این وسیله بازگردانند و آنها را آنقدر شکنجه کنند که دست از اسلام بردارند و این خبر دروغ بستر مناسبی باشد تا عوامل داخلی مخالف پیامبر(ص) داستان غرانیق را علیه آن حضرت بسازند و به وسیله برخی اصحاب مانند ابوهریره و امثال وی آن را به نسلهای بعدی انتقال دهند. کسی مانند ابوهریره که تنها در سه سال آخر عمر شریف پیامبر(ص) اسلام آورده[6] حدود پنج برابر چهار خلیفه اول که از همان اوایل بعثت با پیامبر(ص) بوده و ارتباط نزدیکی با آن حضرت داشتهاند،از پیامبر نقل حدیث کرده است.[7] چگونه کسی به خود اجازه میدهد صحت چنین احادیثی را بپذیرد؟ مگر ابو هریره چقدر با پیامبر بوده که این همه حدیث به آن حضرت نسبت میدهد؟
معاویه بن ابی سفیان صد هزار و بنا به قولی چهل هزار درهم به سمره بن جندب میدهد تا یک حدیث علیه امیرالمومنین علی بن ابی طالب جعل کند.[8]
این که برخی محدثین و مفسرین اهل سنت داستان «غرانیق» را نقل کردهاند، دلیل بر پذیرش آن از سوی اهل سنت نیست، زیرا بسیاری از علمای آنها در مقام پاسخگویی به آن برآمدهاند و این احادیث را تضعیف کردهاند.[9] حتی مفسر بزرگ اهل سنت گفته است: «حتی یک حدیث معتبر دربارهی داستان «غرانیق» وجود ندارد».[10]
ممکن است بپرسید پس چرا این احادیث را در کتابهای خود نقل میکنند؟
پاسخ آن است که ناقلان این احادیث به ویژه آنها که در صدد تألیف مجموعههای حدیثی بودهاند میکوشیدهاند تا همهی خبرهایی که سینه به سینه نقل میشده یا در کتابی به صورت مکتوب موجود بوده، با صرف نظر از صحت و عدم صحت، همه را جمعآوری کنند تا دست آیندگان برای قضاوت کردن درباره صحت و سقم اخبار و احادیث باز باشد، زیرا ممکن است، خبری که از نظر آنها ضعیف است از نظر برخی علمای آینده صحیح و قابل اعتماد باشد،یا برخی از اخبار به وسیله برخی دیگر تقویت شده و ضعف آنها جبران شود.[11]
آنچه در پذیرش این داستان از سوی برخی علماء اهل سنت تأثیر به سزایی داشته، تفسیر آیهی شریفه «و ما ارسلنا من قبلک من رسول و لا نبیّ الّا إذا تمنّی ألقی الشیطان فی أمنیته فینسخ الله ما یلقی الشیطان ثمّ یحکم الله آیاته»[12] بوده است.
برخی از مفسرین اهل سنت گفتهاند این آیه جهت تسلی خاطر پیامبر(ص) نازل شد، تسلی از آنکه شیطان هنگام قرائت سوره نجم، عبارت «تلک الغرانیق العلی و إن شفاعتهنّ لترتجی» را بر پیامبر القا کرد چرا که پیامبر(ص) پس از آنکه فهمید این کلمات از جانب خداوند نبوده به شدت اندوهگین شد.
اما از آنجا که عالمان شیعه و اهل سنت به عصمت پیامبران اعتقاد دارند و داستان غرانیق منافی با عصمت است، هیچ اعتباری برای آن قائل نیستند.
از سوی دیگر، هیچ یک از راویان مورد قبول شیعه این داستان را نقل نکردهاند و تفسیری که برای آیهی مذکور از سوی مفسران شیعه ارائه شده، هیچ ربطی به داستان «غرانیق» پیدا نمیکند.[13] البته برخی از مفسران این داستان را از قول اهل سنت در تفسیر خود نقل کردهاند، لکن آن را تایید نکردهاند.
علاوه بر اینها آن عالمانی از شیعه که دربارهی داستان «غرانیق» سخن گفتهاند، آن را ساخته و پرداخته برخی از راویان اهل سنت دانستهاند[14] که به این وسیله قدر و منزلت پیامبر را پایین آورند،تا قدر و منزلت خلفای خود را بالا ببرند؛ تا آنجا که گفتند: شیطان از سایه عمر فرار میکرد ولی بر زبان پیامبر «إنهنّ الغرانیق العلی»[15] را القاء کرد.
دلیل عصمت و تنافی آن با داستان «غرانیق»
آنچه تا کنون درباره داستان غرانیق گفته شد با رویکرد نقلی بود، ولی اکنون میخواهیم درباره تنافی این داستان با دلیل عقلی یقینی بر عصمت انبیاء در راستای رسالت الهی آنان بحث کنیم.
با ذکر چند مقدمه و تشکیل دو قیاس منطقی به مطلوب خود که همان وجوب و لزوم عصمت انبیاست، یقین منطقی پیدا می کنیم.
الف) عصمت نبی، وسیلهی رسیدن به شناخت کامل از راه سعادت است (زیرا ادراکات عادی انسان که از طریق عقل و حس بدست میآید برای شناسایی کامل راه سعادت و شقاوت کافی نیست و باید بین خلق و خالق واسطهای باشد، که به خاطر داشتن ویژگی عصمت بتواند پیام خالق را بدون هرگونه زیادی و کاستی به دست بشر برساند تا شناخت کامل از راه سعادت حاصل شود).[16]
ب) هرچه وسیله رسیدن به شناخت کامل از راه سعادت است، حصول غرض را ممکن میکند (زیرا غرض از خلق بشر رسیدن به کمال اختیاری و سعادت است که آن هم جز در سایهی شناخت کامل و عمل بر اساس آن حاصل نمیشود).[17]
ج) هرچه حصول غرض را ممکن میکند، لازم است (زیرا در غیر این صورت نقض غرض پیش میآید و نقض غرض قبیح بوده و از خداوند که حکیم است، چنین چیزی سر نمیزند، چون محال است که از حکیم فعل قبیح سر بزند).[18]
اکنون به وسیلهی این مقدمات یک قیاس منطقی تشکیل میدهیم تا به مطلوب خود برسیم:
قیاس (1):
صغری: هرچه وسیله رسیدن به شناخت کامل از راه سعادت است، حصول غرض را ممکن میکند.
کبری: هرچه حصول غرض را ممکن میکند، واجب (لازم) است.
نتیجه: هرچه وسیله رسیدن به شناخت کامل از راه سعادت است، لازم است.
قیاس (2):
صغری: عصمت نبی، وسیله رسیدن به شناخت کامل از راه سعادت است.
کبری: هرچه وسیله رسیدن به شناخت کامل از راه سعادت است، لازم است.
نتیجه: عصمت نبی، لازم است.
حال که دانستیم وجوب و لزوم ویژگی عصمت برای انبیای الهی به حکم یقینی عقل بوده و از آنجا که عقل یکی از دو حجت خداوند بر انسان است، هر مسأله نقلی که با این اعتقاد یقینی عقلی منافات داشته باشد، باید کنار گذاشته شود. مثلاً یک دلیل نقلی هر چند ناقلان آن متعدد باشند توان مقابله با اعتقاد یقینی به توحید و یگانگی خداوند را ندارد. بر این اساس، داستان «غرانیق» که با عصمت پیامبر(ص) منافات دارد، از درجه اعتبار ساقط است، زیرا عصمت نبی اکرم(ص) بر پایهی استدلال یقینی استوار است و هیچ دلیل نقلی توان مقابله با آن را نداشته و از نظر اعتبار به پای آن نمیرسد.
مصادره نبودن دلیل عصمت بر ردّ داستان «غرانیق»
نویسنده «ماجرای آیات شیطانی» دلیل بر ردّ این داستان را «مصادره بر مطلوب» دانسته است، لکن گفتهی او بی اساس است، زیرا طبق دانش منطق، «مصادره» آن است که شخص مستدل آنچه را که به عنوان دلیل بر مدعا میآورد به همان مدعا باز گردد و چیزی جز آن نباشد و به عبارت دیگر مدعا مترتب بر دلیل و دلیل نیز مترتب بر مدعا باشد.[19]
در مسألهای که محل بحث است چنین وضعیتی حاکم نیست، زیرا ما میگوییم عقل حکم میکند که پیامبر اکرم(ص)[20] معصوم است و داستان «غرانیق» که نقل است با آن ناسازگار است و باید کنار گذاشته شود. در حقیقت ما در اینجا دلیل بر ردّ نقل را عصمت دانسته و دلیل بر عصمت را عقل دانستهایم و این مصادره بر مطلوب نیست. «مصادره» در صورتی پیش میآید که ما دلیل بر عصمت را نقل بدانیم، زیرا در آن صورت نقل دلیل بر عصمت و عصمت دلیل بر ردّ نقل بوده و بازگشت آن به مصادره است.
به نظر میرسد نویسنده مذکور یا دلیل صحیح بر عصمت انبیاء را نمیداند یا اینکه خود را به ندانستن زده و عمداً مغالطه کرده است.
نتیجهگیری
حاصل آنکه توانستیم علاوه بر بیان علل نقل داستان «غرانیق» در منابع اهل سنت و توضیح دیدگاه شیعه در مورد ساختگی بودن این داستان، عصمت پیامبر اسلام(ص) را از طریق استدلال منطقی اثبات کرده و به وسیلهی آن بطلان داستان «غرانیق» را روشن سازیم. هم چنین «مصادره» نبودن دلیل عصمت بر ردّ این داستان را نیز تبیین کردیم. در نتیجه داستان «غرانیق» از نظر عقلی و در مقابل دلیل عقلی کاملاً بی اعتبار خواهد بود.
منابع
- قرآن کریم
- 1) آیه الله سبحانی، جعفر؛ الالهیات، موسسه الامام الصادق، چ پنجم، قم، 1423ﮬ.ق.
- 2) ----------؛ دروس موجزه فی علمی الرجال و الدرایه، قم ، مرکز جهانی علوم اسلامی،1422ﮬ.ق، چ اول.
- 3) آیه مصباح یزدی، محمد تقی؛ اصول عقاید2، راهنما شناسی، تهران، موسسه انتشارات امیرکبیر، 1375ﮬ.ش، چ اول.
- 4) ابن عبدالبر؛ الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، بی جا بی تا بی چا.
- 5) ابن کثیر، اسماعیل؛ تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دارالمعرفه1412ﮬ.ق، بی چا.
- 6) ابوالفتح الکراجکی، محمد بن علی؛ التعجب، قم، مکتبه المصطفوی، 1410ﮬ.ق، چ دوم.
- 7) سید بن طاووس، سعد السعود؛ قم، منشورات رضی،1363 ﮬ.ش، بی چا.
- 8)شیخ صدوق، محمد بن علی؛ عیون اخبارالرضا(ع)، بیروت، موسسه الاعلمیه للمطبوعات،1404ﮬ.ق، بی چا.
- 9) طبری، محمد بن حریر؛ تاریخ طبری، بیروت، موسسه الاعلمی، بی تا بی چا.
- 10) طوسی، خواجه نصیرالدین، شرح اشارات، قم، موسسه مطبوعات دینی، 1384ﮬ.ش، چ اول.
- 11)عاملی، علی بن یونس؛ الصراط المستقیم، بی جا، المکتبه المرتضویه لاحیاء آثار جعفریه، بی تا بی چا.
- 12)عسقلانی، ابن حجر؛ الاصابه فی معرفه صحابه، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415ﮬ.ق، چ اول.
- 13)----------؛ تهذیب التهذیب، بیروت، دارالفکر، 1404ﮬ.ق، چ اول
- 14)علامه حلی، الجوهر النضید، قم، منشورات بیدادفر،1424ﮬ.ق، چ دوم.
- 15) ----------؛ کشف المراد، قم، موسسه الامام الصادق،1382 ﮬ.ش، چ دوم.
- 16)علامه طباطبایی، محمد حسین؛ المیزان، قم، موسسه نشر اسلامی جامعه مدرسین، بی تا بی جا.
- 17)علامه عسکری، مرتضی؛ معالم المدرستین، بیروت، موسسه النعمان، 1410ﮬ.ق، بی چا.
- 18)فیض کاشانی، ملا محسن؛ تفسیر صافی، تهران، مکتبه صدر،1416ﮬ.ق، چ دوم.
- 19)کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1388ﮬ.ق، چ سوم.
- 20) مجتهد خراسانی، میرزا محمود؛ رهبر خرد، قم، انتشارات عصمت، 1382ﮬ.ش، بی چا.
- 21)محدث قمی، شیخ عباس؛ الکنی و الالقاب، تهران، مکتبه الصدر،بی تا بی چا.
- 22)مزی، ابوالحجاج یوسف؛ تهذیب الکمال، موسسه الرساله،1406ﮬ.ق، چ چهارم.
- 23)مظفر، محمد رضا؛ المنطق،قم، موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان،1368ﮬ.ش، چ چهارم.
- 24) میرداماد، محمد باقرالحسینی؛ الرواشح السماویه، قم، دارالحدیث للطباعه و النشر،1422ﮬ.ق،چ اول.
- 25) یوسفی غروی، محمد هادی؛ موسوعه التاریخ الاسلام،قم، مکتبه المصطفوی،1417ﮬ.ق،چ اول.
پی نوشت:
-
[1]. توبه: 101 و نساء 61 و 88 و احزاب:60 و سوره منافقون
-
-
[3]. بحارالانوار، ج30، ص402و الکنی و الالقاب، ج2، ص72
-
[4]. صحیح بخاری، ج2، ص31،32 و ج4، ص 239
-
[5]. همان، ج3، ص59 و ج4، ص244
-
[6]. الاستیعاب ج1، ص141 و 374 و ج2،ص70 و الاصابه فی معرفه الصحابه ج2، ص215و تهذیب التهذیب ج8، ص111و تهذیب الکمال ج2، ص320
-
[7]. الاصابه فی معرفه الصحابه ج3، ص418و ابوهریره ص 46،45
-
[8]. خلاصه عبقات الانوار ج11، ص262،263 و الغدیر ج11، ص290
-
[9]. تفسیر کبیر ج11، ص134- 138 و مختصر شمائل المحمدیه(اضواءالبیان)ج5، ص290
-
[10]. ابن کثیر؛ تفسیر القرآن العظیم، ج5، ص441
-
[11]. دروس موجزه فی علمی الرجال والدرایه، ص175-174
-
-
[13]. مجمع البیان ج7، ص64-63 و تفسیرصافی ج1، ص83 و سعدالسعود، ص250-249و المیزان ج14، ص391 و اصول عقاید-راهنما شناسی، ص 133
-
[14]. الرواشح السماویه، ص282
-
[15]. عیون اخبارالرضا(ع)، ج1، ص203 و التعجب،ص140و الصراط المستقیم ج3، ص81
-
[16]. کشف المراد، ص156- 154 و الالهیات، ج3، ص190-183 و اصول عقاید2 – راهنما شناسی،ص94-95
-
-
[18]. کشف المراد، ص156-154و الالهیات، ج3، ص190-183 و اصول عقاید2- راهنماشناسی، ص95-94
-
[19]. شرح اشارات، ج1، ص417و الجوهر النضید، ص406 و المنطق، ص494-493 و رهبر خرد، ص361
-
[20]. ما عصمت را برای نبی به طور کلی اثبات کردیم و با توجه به اینکه شبهه کننده نبوت پیامبر اسلام(ص) را پذیرفته و اشکال او درباره عصمت است، از اثبات آن در اینجا خودداری کردیم. برای مطالعه در این جهت رجوع شود به: االالهیات، ج3، ص468-229 و کشف المراد،ص180-169