دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

نقدی بر «ماجرای آیات شیطانی» (1) بررسی تاریخی داستان غرانیق

آن‌چه در این نوشتار می‌خوانید نقدی است بر مقاله‌ی «ماجرای آیات شیطانی» که نویسنده‌ی آن تلاش کرده است، تا واقعی بودن داستان «غرانیق» علیه پیامبر اسلام(ص) را که بخشی از رمان «آیات شیطانی» سلمان رشدی مرتد است، اثبات کند.
نقدی بر «ماجرای آیات شیطانی» ʁ) بررسی تاریخی داستان غرانیق
نقدی بر «ماجرای آیات شیطانی» (1) بررسی تاریخی داستان غرانیق

نویسنده: علی صفر تیموری‌کیا

چکیده

آن‌چه در این نوشتار می‌خوانید نقدی است بر مقاله‌ی «ماجرای آیات شیطانی» که نویسنده‌ی آن تلاش کرده است، تا واقعی بودن داستان «غرانیق» علیه پیامبر اسلام(ص) را که بخشی از رمان «آیات شیطانی» سلمان رشدی مرتد است، اثبات کند. در این نوشته ساختگی بودن این داستان از نظر نقلی در منابع اهل سنت که آن را نقل کرده‌اند، بررسی می‌شود.

مقدمه

در همه‌ی ادوار تاریخ زندگی بشر و برخورد آن‌ها با انبیاء الهی، برخی طرفدار هدایت و حق بوده و در مقابل عده‌ای مخالف آن بوده‌اند. طبیعی است که دشمنان و مخالفان یک جریان مهم مانند بعثت انبیاء از هیچ نقشه و توطئه‌ای علیه این مسأله روی‌گردان نخواهند بود. یکی از این توطئه‌ها، نفوذ در بین اطرافیان و یاران پیامبران بوده است که اهدافی چون جاسوسی، ایجاد انحراف، تفرقه اندازی، تضعیف موقعیت و اعتبار انبیاء و در نهایت به‌دست گرفتن سرنوشت پیروان آن‌ها را دنبال می‌کردند.

در میان یاران حضرت موسی(ع)[1] و حضرت داوود(ع)[2] و حضرت عیسی(ع) [3]، افرادی با چنین انگیزه‌های پلیدی نفوذ پیدا کرده بودند.

درباره پیامبر اسلام(ص) هم، چنین مشکلاتی وجود داشته و خواهد داشت. برخی در طول تاریخ اسلام تلاش کرده‌اند تا با جعل مطالبی علیه آن حضرت(ص) عظمت ایشان را خدشه‌دار کنند. برخی هم مانند نویسنده‌ی مقاله «ماجرای آیات شیطانی» کوشیده‌اند تا به وسیله‌ی این مطالب ساختگی عصمت پیامبر اسلام(ص) و حقانیت دین اسلام را به چالش بکشند. در حالی که نوشته‌ی او بر گرفته از برخی منابع اهل سنت است که از یک سو این منابع از نظر خود اهل سنت هم برای اثبات مطالب اعتقادی قابل اعتماد نیستند و از سوی دیگر اخباری که نویسنده مذکور برای اثبات این افسانه به آن تمسک جسته از نظر قواعد جاری در اخبار و احادیث فاقد اعتبارند، زیرا در برخی از این اخبار سلسه راویان آن نامشخص بوده و برخی نیز فاقد هرگونه سندی هستند و راویان مابقی هم ضعیف و بی اعتبار هستند. بحث خود را در دو محور زیر پی می‌گیریم:

1- ملاک صحت و اعتبار اخبار در شریعت

2- جعل «غرانیق» در منابع اسلامی و تنزیه پیامبر(ص) نسبت به آن

ملاک صحت و اعتبار اخبار در شریعت

این مطلب در همه ادیان الهی پذیرفته شده و مستدل است که در احکام عملی و مناسک خاص هر دینی بر نقل آن از طریقی که بیشترین ضریب اطمینان را داشته باشد تکیه می‌کنند. در شریعت اسلام هم براساس بحث‌های اصولی که قواعد آن براساس پذیرش عقلایی تدوین می‌شود، اخباری که متضمن احکام شرعی هستند، در صورتی اعتبار دارند و مورد عمل قرار می‌گیرند که به وسیله علومی که به شناخت اخبار اختصاص دارد، صحت و اعتبار آن‌ها اثبات شود. به عنوان مثال برای اثبات صحت یک خبر باید همه‌ی ناقلان آن تا به معصوم برسد، نامشان در سلسله راویان آن خبر ذکر شود و براساس قواعد علم رجال عدالت یا دست کم راستگو بودن همه‌ی آن‌ها اثبات شود وگرنه اعتباری نخواهد داشت.[4]

برای اثبات صحت اخبار یک کتاب باید عدالت صاحب کتاب، عدالت راویان پیش از او تا معصوم و هم‌چنین نسبت آن کتاب به صاحب کتاب، اثبات شود و در غیر این صورت آن اخبار فاقد اعتبار هستند.

علاوه بر این‌ باید از جهت تعارض آن با اخبار معتبر دیگر و سازگاری متن خبر با نحوه بیان عصر صدور آن نیز بررسی شود، زیرا خبرسازان دروغگو با انگیزه‌های گوناگون در هر عصر و زمانی وجود داشته و دارند که برای اخبار دروغین جعل سند می‌کردند. در عصر پیامبران، مطالب غیر واقعی را به ایشان نسبت می‌دادند تا پیروان آن‌ها را به انحراف بکشانند.[5] پیامبر خاتم(ص) و امامان معصوم(ع) نیز از این بلیه مستثنی نبوده‌اند، چنان که خود بر این مطلب تصریح نموده‌اند.[6]

پس از آنکه یک خبر همه‌ی شرایط مذکور را دارا بود، تازه موجب ظن شرعی می‌شود؛ یعنی از نظر شرعی برای ما الزام‌آور بوده و باید براساس آن عمل شود. لکن موجب قطع و جزم به محتوای آن نمی‌شود. برای آن که یک خبر جزم‌آور باشد باید تعداد کسانی که خبر را از مصدر آن نقل می‌کنند، به حدی برسد که عادتاً دسیسه‌چینی و توطئه کردن آنان بر کذب ناممکن باشد. به علاوه باید همه‌ی کسانی که ناقل مستقیم و بی واسطه این خبر هستند از مشاهده‌ی خود خبر دهند و گرنه نقل آن‌ها موجب قطع به آن خبر نخواهد بود.

اکنون باید اسناد و مدارکی را که نویسنده «ماجرای آیات شیطانی» برای اثبات صحت داستان «غرانیق» به آن تمسک جسته، بررسی کنیم تا ببینیم چه حدی از اعتبار را برخوردار است.

جعل «غرانیق» در منابع اسلامی و تنزیه پیامبر(ص) نسبت به آن

در منابعی که این داستان نقل شده است، افرادی در سلسله‌ی این نقل‌ها هستند که باید از نظر رجالی مورد ارزیابی قرار گیرند تا ضعیف بودن یا عدم صلاحیت نقل آنان و در نتیجه نقاط ضعف این نقل‌ها و بی‌اعتباری آن‌ها روشن شود.

محمد‌بن‌عمر واقدی:[7] این شخص که یکی از ناقلان این خبر است، از نگاه منابع رجالی اهل سنت، ضعیف و متروک الحدیث است؛ یعنی از نقل احادیث او خودداری می‌کردند. تا آن‌جا که برخی گفته‌اند: نزد او حدود بیست هزار حدیث بوده که ما حتی یکی از آن‌ها را هم نقل نمی‌کنیم.[8]حتی شاگرد وی که این داستان را از او در کتابش نقل کرده است، درباره‌ی وی گفته است: واقدی نقل کرده که ام‌الضحاک در جنگ خیبر حضور داشته است؛ ولی من در هیچ جا ندیده‌ام که ام‌الضحاک را جزء انصار به حساب آورده باشند.[9]

محمد‌بن‌حمید‌ رازی:[10] این شخص در کتب رجالی اهل سنت به عنوان شخصیتی غیر ثقه و کاذب به حساب آمده است.[11]

محمد‌بن‌کعب‌قرظی و محمد‌بن‌قیس:[12] این دو نفر در ردیف اول از راویان یکی از خبرهایی هستند که داستان «غرانیق» را نقل می‌کند. محمد‌بن‌کعب درسال چهلم هجری قمری متولد شده و در سال یکصد و‌ هشت قمری از دنیا رفته است.[13] بنابراین نمی‌توانسته به طور مستقیم و بی‌واسطه خبری را به پیامبر نسبت ‌دهد. اما محمد‌بن‌قیس، یا محمد‌بن قیس‌کوفی دوست و مصاحب پسر عمر بوده که از او نقل حدیث می‌کرده یا محمد‌بن قیس آزاد شده‌ی معاویه ‌بن ‌ابی‌سفیان بوده که از ابومشعر، پدر حجاج که در ردیف دوم ناقلان این خبر است، نقل حدیث می‌کرده یا محمد‌بن‌قیس‌الانصار‌حجازی بوده که مجهول است. یا محمد‌بن‌قیس‌مدنی بوده که از ابوهریره نقل می‌کرده است.[14] در هر صورت از اصحاب پیامبر نبوده است. بنابراین این دو نفر نمی‌توانسته‌اند بی‌واسطه از پیامبر نقل حدیث کنند، در نتیجه این نقل هم اعتبار ندارد.

سعید‌بن‌جبیر[15]: وی اولین راوی این خبر است، لکن در سال چهل‌و‌شش هجری متولد شده و در سال نودوپنج هجری کشته شده،[16] بنابراین نمی‌توانسته بدون واسطه و مستقیم مطلبی درباره پیامبر(ص) نقل کند. علاوه بر این، نویسنده تفسیر مقاتل بن سلیمان - یکی از منابعی که خبر سعید‌بن‌جبیر در آن آمده - متروک الحدیث و کذاب بوده است.[17]

ابن‌شهاب زهری:[18] وی که ناقل اول این خبر است،نامش محمد بن مسلم بن عبدالله بن عبیدالله بن شهاب بوده که در سال یکصدوبیست‌وچهار هجری در سن هفتاد و دو سالگی از دنیا رفته، یعنی در سال پنجاه و دو هجری به دنیا آمده و نمی‌توانسته از پیامبر بی‌واسطه چیزی نقل کند.[19]

ابوالعالیه الریاحی:[20] وی که نامش رفیع بن مهران بوده، غلام یکی از زنان بنی ریاح بوده و دو سال پس از رحلت پیامبر(ص) به دنیا آمده و در سال نود‌ و دو هجری از دنیا رفته و از کسانی از جمله ابوبکر و عمر و ابی بن کعب نقل حدیث می‌کرده است.[21]

قتاده:[22] برخی از افرادی که قتاده نام داشته‌اند، اهل دست‌کاری در احادیث بوده‌اند،[23] علاوه بر آنکه بین او و نویسندگان منابعی که این خبر درآن ذکر شده چند قرن فاصله زمانی بوده‌ است واین‌ها نمی‌توانند بدون فاصله از قتاده نقل حدیث کنند.

سدی:[24] اگر مراد از سدی، اسماعیل بن عبدالرحمن بن ابی کریمه باشد، که وی جزء اصحاب پیامبر نبوده[25] و نمی‌تواند از آن حضرت چیزی را بی‌واسطه نقل کند و اگر مراد محمد بن مروان صاحب تفسیر باشد، علاوه بر آنکه جزء اصحاب نبوده است او را تضعیف هم کرده‌اند.[26]

ضحاک:[27] افرادی که در لسان محدثین ضحاک نام داشته‌اند، حدود بیست وسه نفر بوده‌اند که چند نفر از آنان ضعیف، چند نفر مجهول و تنها دو تن از آن‌ها جزء اصحاب بوده‌اند[28]و معلوم نیست مقصود نویسندگان منابعی که این خبر در آن آمده کدام یک از آن‌هاست. اگر مراد غیر اصحاب باشد که نمی‌تواند مستقیم از پیامبر(ص) نقل حدیث کند و اگر مراد ضحاک صحابی باشد، بین او و نویسندگان این منابع فاصله زمانی زیادی است و این‌ها نمی‌توانند بدون واسطه از او نقل حدیث کنند. در هر صورت این نقل اعتبار ندارد.

ابوبکر بن ‌عبدالرحمن بن حارث بن هشام:[29] وی از تابعین بوده و از برخی اصحاب از جمله پدرش نقل می‌کرده است.[30] بنابراین نمی‌تواند بدون واسطه واقعه‌ای را درباره پیامبر اکرم(ص) نقل کند.

ابن عباس :وی سه سال پیش از هجرت، یعنی دوسال پیش از آن زمانی که داستان «غرانیق» را به پیامبر(ص)‌ نسبت می‌دهند به دنیا آمده است.[31]

بنابراین او شاهد واقعه «غرانیق» نبوده و باید از واسطه‌ای شنیده باشد و از آن‌جا که واسطه را ذکر نکرده، نقل مستقیم این واقعه به وسیله‌ی او اطمینان‌بخش نیست.

مقاتل بن سلیمان:[32] وی نیز جزء اصحاب نبوده است[33] و به همین دلیل نقل بی‌واسطه وی از پیامبر اعتباری ندارد.

عروه:[34] وی جزء اصحاب پیامبر نبوده و از عایشه و زبیر و پدرش و عبدالله بن عمر نقل می‌کرده و پسرش و زهری و ابوالاسود از او نقل خبر می‌کردند.[35] بنابراین نقل بی‌واسطه او از پیامبر اعتبار ندارد.

عطیه بن سعد کوفی:[36] وی که از ابن عباس نقل می‌کرده است، ضعیف بوده است،[37] علاوه بر اینکه بین عطیه و ابن جریر طبری فاصله زمانی زیادی بوده است، بنابراین نقل بی‌واسطه طبری از او در این منبع اعتباری ندارد.

تا به این‌جا وضعیت راویانی را که در سند برخی از اخبار افسانه «غرانیق» هستند، مشخص و بی‌اعتباری نقل آن‌ها را درباره‌ی غرانیق روشن ساختیم.

برخی از اخبار داستان «غرانیق» نیز به خاطر عدم ذکر اسامی راویان و نامشخص بودن آن‌ها از درجه اعتبار ساقط بوده و قابل استناد نیستند. از جمله:

خبر عبد بن حمید از عکرمه[38] و خبر عبد بن حمید از مجاهد[39] وخبر عبد بن حمید و ابن ابی حاتم از مجاهد[40] و خبر ابی صالح از ابن عباس .[41]

در برخی منابع که نویسنده به آن تمسک جسته است، هیچ سند نقلی برای داستان «غرانیق» ذکر نشده است، لذا بر اساس قواعد نقل، اعتبار و ارزشی نخواهند داشت.

تا این‌جا روشن شد که هیچ خبر معتبر و حدیث صحیحی درباره‌ی واقعی بودن داستان «غرانیق» وجود ندارد و آن‌چه نویسنده «ماجرای آیات شیطانی» ارائه کرده است هیچ یک اعتبار ندارند. بلکه در آن‌چه نویسنده از ذکر آن خودداری کرده، نیز دلیل معتبری یافت نمی‌شود و به همین جهت بوده که برخی از علمای بزرگ اهل سنت، خود اعتراف کرده اند که حتی یک حدیث معتبر درباره غرانیق وجود ندارد.[42]

نتیجه‌گیری

حاصل آنکه بر اساس قواعد جاری در نقل اخبار، اثبات کردیم که اخبار مربوط به داستان «غرانیق» همگی بی‌اعتبار بوده و نویسنده «ماجرای آیات شیطانی» یا هر کس دیگری نمی‌تواند صحت داستان «غرانیق» را با این اخبار اثبات کند.

    منابع
  • قرآن کریم
  • 1) ابن حبان، محمد؛ الثقات، حیدرآباد هند، موسسه کتب الثقاقیه، 1393ﮬ.ق، چ اول.
  • 2) ---------؛ طبقات المحدثین باصبهان، بیروت، موسسه الرساله، 1412 ﮬ.ق، چ دوم.
  • 3) ----------؛ مشاهیر علماء الامصار، بی جا، دارالوفاء، 1411ﮬ.ق، چ اول.
  • 4) ----------؛ کتاب المجروحین، بی جا بی نا بی تا بی چا.
  • 5) ابن سعد، محمد؛ الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر، بی تا بی چا.
  • 6) ابن سید الناس؛ عیون الاثر، بیروت، موسسه عزالدین، 1406ﮬ.ق، بی چا.
  • 7) ابن عساکر، علی بن حسن؛ تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، 1415ﮬ.ق، بی چا.
  • 8) ابن کثیر، اسماعیل؛ البدایه والنهایه، بیروت، دار احیا التراث، 1415ﮬ.ق، چ دوم.
  • 9) ---------؛ تفسیر القرآن العظیم، بی جا، دار طیبه للنشر،1420ﮬ.ق،بی چا.
  • 10)باجی، سلیمان بن خلف؛ التعدیل و التجریح، بی جا بی نا بی تا بی چا.
  • 11) بخاری محمد بن اسماعیل؛ التاریخ الکبیر، دیار بکر، المکتبه الاسلامیه، بی تا بی چا.
  • 12) ---------؛ الضعفاء الصغیر؛ بیروت دارالمعرفه، 1404ﮬ.ق، چ اول.
  • 13) بلخی، مقاتل بن سلیمان؛ تفسیر مقاتل بن سلیمان، بیروت، دار احیاء التراث، 1423ﮬ.ق، بی چا.
  • 14)جرجانی، عبدالله بن عدی؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، بی جا بی نا بی تا بی چا.
  • 15) جصاص، احمد بن رازی؛ احکام القران، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1425ﮬ.ق، چ اول.
  • 16) حسن بن زین الدین(صاحب معالم)؛ منتقی الجمان، قم، موسسه نشر اسلامی جامعه مدرسین قم، 1362ﮬ.ش، چ اول.
  • 17) ذهبی، شمس الدین؛ الکاشف فی معرفه ممن له روایه فی کتب السته، بی جا، موسسه علوم القرآن، 1413ﮬ.ق، چ اول.
  • 18)---------؛ تذکره الحفاظ، هند، مکتبه الحرالملکی، بی تا بی چا.
  • 19) ---------؛ میزان الاعتدال، بیروت، دارالمعرفه، 1382ﮬ.ق، چ اول.
  • 20) -------؛ الاکمال فی ذکر من له روایه فی مسند احمد، کراچی پاکستان، جامعه الدراسات الاسلامیه، بی تا ،چ اول.
  • 21)--------؛ سیر اعلام النبلاء، بیروت، موسسه الرساله، 1413ﮬ.ق ،چ نهم .
  • 22) رازی، احمد بن ابی حاتم؛ تفسیر القرآن العظیم( تفسیر ابن ابی حاتم)، عربستان سعودی، مکتبه نزار مصطفی البارز، 1429ﮬ.ق، بی چا.
  • 23)---------؛ الجرح والتعدیل، بیروت، داراحیاءالتراث، 1371ﮬ.ق، چ اول.
  • 24) زمخشری،محمود؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل،بیروت دارالکتب العربی،1407ﮬ.ق، بی چا.
  • 25) سبحانی، جعفر؛دروس موجزه فی علمی الرجال والدرایه، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1422 ه.ق،چ اول.
  • 26) سیوطی، جلال الدین؛ اسعاف المبطا برجال الموطأ، بیروت، دارالهجره، 1410ﮬ.ق، چ اول.
  • 27)-----------؛الدرالمنثور، بیروت، دارالمعرفه،1412ﮬ.ق، چ اول
  • 28)شبلی، متولی یوسف؛ اضواء علی المسیحیه، بی‌جا بی نا بی‌تا بی‌چا.
  • 29) شوکانی، محمد بن علی؛ فتح القدیر، بیروت، عالم الکتاب، بی تا بی چا.
  • 30) شیخ طوسی، محمد بن حسن؛ اختیار معرفه الرجال، قم، موسسه آل البیت، 1404ﮬ.ق، بی چا.
  • 31)صالحی شامی، محمد بن یوسف؛ سبل الهدی والرشاد، بی جا بی نا بی تا بی چا.
  • 32)طبرانی، سلیمان بن احمد؛ المعجم الکبیر، قاهره، مکتبه ابن تیمیه، بی‌تا ،چ دوم.
  • 33)طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ طبری، بیروت، موسسه الاعلمی، بی‌تا بی‌چا.
  • 34)طبری، محمد بن جریر؛ تفسیر طبری،بیروت، دارالفکر،بی‌تا بی چا.
  • 35)عجلی، احمد بن عبدالله؛ معرفه الثقات، مدینه،مکتبه الدار، 1405ﮬ.ق، چ اول.
  • 36) عسقلانی ابن حجر ؛تقریب التهذیب، بیروت دارالکتب العلمیه، 1415ﮬ.ق، چ دوم.
  • 37) ---------؛ طبقات المدلسین (تعریف اهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس) الاردن- عمان،مکتبه المنار، بی تا، چ اول.
  • 38)---------؛ تهذیب التهذیب، بیروت دارالفکر، 1404ﮬ.ق، چ اول.
  • 39)---------؛ الاصابه فی معرفه الصحابه، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415ﮬ.ق،چ اول.
  • 40) عقیلی، محمد بن عمر؛ ضعفاء العقیلی، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1418ﮬ.ق،چ دوم.
  • 41) علامه طباطبایی، محمد حسین؛ المیزان،قم، موسسه نشر اسلامی جامعه مدرسین قم، بی تا بی چا.
  • 42) غفاری، علی اکبر؛ دراسات فی علم الدرایه، بی جا، جامعه الامام الصادق، 1369ﮬ.ش، چ اول.
  • 43) قرطبی، محمد بن احمد؛ الجامع لاحکام القرآن (تفسیر طبری)، بیروت، موسسه تاریخ العربی، 1405ﮬ.ق، بی چا.
  • 44) قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، قم، موسسه دارالکتب، 1404ﮬ.ق ، چ سوم.
  • 45) نحاس، ابو جعفر؛ تفسیر معانی القرآن،عربستان سعودی، جامعه ام القری، 1409ﮬ.ق،چ اول.
  • 46) نسائی، احمد بن علی؛ کتاب ضعفاء و المتروکین، بیروت، دار المعرفه، 1406ﮬ.ق، چ اول.
  • 47)نیشابوری، فضل بن شاذان؛ الایضاح، بی‌جا بی نا بی‌تا بی‌چا.
  • 48) یعقوبی، احمد بن یعقوب؛ قم، موسسه و نشر فرهنگ اهل بیت (ع)، بی تا بی چا.
    پی نوشت:
  • [1]. طه:84-93
  • [2]. تفسیر طبری، ج2، ص172 و الطبقات الکبری، ج8، ص202 و الایضاح، ص33-34 و تفسیر قمی، ج2، ص230-229 و تفسیر قرطبی، ج15، ص166،فتح القریر، ج4، ص590 و تفسیر بحرالعلوم،ج3،ص 164-163 و تاریخ یعقوبی،ج1، ص52 و تفسیر مقاتل، ج3، ص86 و الدارالمنثور، ج8،ص 389-387
  • [3]. تفسیرابن کثیر، ج1، ص589 و الدرالمنثورج2، ص239و تاریخ طبری، ج6، ص18
  • [4]. منتقی الجمان ج1، ص4 و دروس موجزة فی علمی الرجال و الدرایة، ص 169و184
  • [5]. دراسات فی علم الدرایة، ص14-13
  • [6]. الکافی، ج1، ص62
  • [7]. الطبقات الکبری ج1، ص206
  • [8]. الضعفاء الصغیر، ص109و کتاب الضعفاء والمتروکین ص233و الجرح والتعدیل ج8،ص21و تاریخ بغداد ج3، ص222
  • [9]. الطبقات الکبری ج8، ص336
  • [10]. تاریخ طبری ج2، ص75
  • [11]. ضعفاء العقیلی ج4، ص 61 و میزان الاعتدال ج2، ص273و کتاب المجروحین ج2، ص303و التاریخ الکبیرج1، ص69
  • [12]. تاریخ طبری ج2، ص75و احکام القرآن ج3، ص321و الدرالمنثورج4، ص367
  • [13]. الاصابة فی معرفة الصحابة ج6، ص273
  • [14]. من له روایة فی مسند احمد ج2، ص212و تهذیب التهذیب ج9،ص368-366 و تقریب التهذیب ج2،ص 127-126
  • [15]. تفسیر مقاتل بن سلیمان ج3، ص32و احکام القرآن ج3، ص321والدرالمنثورج4،ص366و ابن ابی‌حاتم، تفسیر القرآن العظیم ج8، ص 2500
  • [16]. الجرح و التعدیل ج4، ص9و التاریخ الکبیرج3، ص461البدایة و النهایة ج9، ص115و مشاهیر علماء الامصار، ص132و الثقات ج4، ص275 و سیر اعلام النبلاء ج4، ص322-321و تقریب التهذیب ج1، ص321
  • [17]. معرفة الثقات ج2، ص295 و ضعفاء العقیلی، ج4، ص239 و کتاب المجروحین ج3،ص15-14و الجرح والتعدیل ج8، ص355-354 و تقریب التهذیب ج2،ص210
  • [18]. ابن‌ابی‌حاتم، تفسیرالقرآن العظیم ج8، ص2501 و الدرالمنثور ج4، ص367
  • [19]. معرفة الثقات ج2،ص253 و مشاهیرعلماء الامصارص110و الثقات ج5، ص349 و الکامل فی ضعفاءالرجال ج1، ص56 و تاریخ مدینه دمشق ج55، ص 308 و الطبقات الکبری ج4، ص360 و تاریخ بغداد ج11، ص295 و البدایِِة و النهایة ج2، ص322 و الاصابة فی معرفة الصحابة ج1، ص415
  • [20]. الدرالمنثور ج4، ص367- ابن ابی حاتم، تفسیرالقرآن العظیم ج8، ص2502
  • [21]. التاریخ الکبیر ج3، ص326 و الثقات ج 4ص239 و طبقات المحدثین باصبهان ج1، ص313 و تذکرة الحفاظ ذهبی ج1، ص61 و سیر اعلام النبلاءج4، ص257 و تهذیب التهذیب ج3،ص246 و لسان المیزان ج7، ص217و الاصابة فی المعرفة الصحابة ج2، ص 428-427
  • [22]. ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم ج8، ص2502 و تفسیر معانی القرآن ج4، ص426 و الدر المنثور، ج4، ص368
  • [23]. طبقات المرلسین، ص43
  • [24]. ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج8، ص2502 و تفسیر بحر العلوم ،ج2، ص456 و الدر المنثور ج4، ص368
  • [25]. لسان المیزان ج3، ص447 و تهذیب التهذیب ج1، ص274
  • [26]. تقریب التهذیب ج2، ص131 و تهذیب التهذیب خ1، ص274
  • [27]. ابن ابی حاتم، تفسیرالقرآن العظیم ج8، ص 2503 و احکام القران ج3،ص 321و الدرالمنثور ج4، ص367
  • [28] . التاریخ الکبیر ج4، ص336-331و ضعفاء العقیلی ج2، ص 219-218و الجرح والتعدیل ج4، ص463-457
  • [29]. تفسیر معانی القرآن ج4، ص 425 و الدرالمنثور ج4،ص367
  • [30] التاریخ الکبیرج5، ص272- معرفةالثقات ج2، ص75 و 389 و الجرح والتعدیل ج5، ص 224و ج9، ص336 و من له روایة فی کتب الستة ج2، ص411 و تهذیب التهذیب ج12، ص28 و اسعاف المبطأ برجال الموطا، ص114
  • [31]. تذکرةالحفاظ ذهبی ج1، ص40و اختیار معرفةالرجا ل ج1،ص271 و الطبقات الکبری ج1، ص206 و عیون الأثر، ص157و سبل الهدی و الرشاد، ج2، ص366
  • [32]. تفسیر بحرالعلوم، ج2، ص465
  • [33]. الطبقات الکبری، ج7، ص 373
  • [34]. المعجم الکبیر، ج9، ص34 و الدرالمنثور، ج4، ص367
  • [35]. التعدیل و التجریح، ج3، ص1147و التاریخ الکبیر ج7، ص31 و معرفة الثقات، ج2، ص33 و الثقات، ج5، ص194و الجرح والتعدیل، ج6، ص395و لسان المیزان، ج6، ص99
  • [36]. الدرالمنثور، ج4، ص366
  • [37]. العلل، ج1، ص548 و کتاب الضعفاء و المتروکین ص226 و سیر اعلام النبلاء، ج5، ص325
  • [38]. الدر المنثور، ج4، ص368
  • [39] . همان
  • [40] . همان
  • [41]. تفسیر بحر العلوم ج2، ص255 و الدر المنثور ج4، ص366
  • [42]. ابن کثیر تفسیر قرآن العظیم، ج5، ص 441

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

مطلب مکمل

نقدی بر «ماجرای آیات شیطانی » ʂ) تنافی داستان «غرانیق» با دلیل عقلی عصمت

نقدی بر «ماجرای آیات شیطانی » (2) تنافی داستان «غرانیق» با دلیل عقلی عصمت

آن‌چه در این نوشته می‌خوانید، نقدی است بر مقاله‌ی «ماجرای آیات شیطانی» که نویسنده آن تلاش کرده است تا با رد ادله‌ی ناقدین داستان «غرانیق» و مصادره دانستن دلیل عصمت، از واقعی بودن این داستان علیه پیامبر اسلام(ص) دفاع کند.

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
نقد دو مقاله «بیگ بنگ در قرآن»و «قرآن و پیدایش جهان، قضیه پدید آمدن کائنات از دود»

نقد دو مقاله «بیگ بنگ در قرآن»و «قرآن و پیدایش جهان، قضیه پدید آمدن کائنات از دود»

قرآن کریم آخرین سروش آسمانی است که بر آخرین پیامبر؛ یعنی حضرت محمد(ص) فرود آمد و جهانیان را به نور و کمال هدایت کرد.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʅ) علی(ع) و رابطه‌ او با ایرانیان

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (5) علی(ع) و رابطه‌ او با ایرانیان

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʈ) اهداف اعراب از حمله به ایران ʂ)

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (8) اهداف اعراب از حمله به ایران (2)

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʇ) اهداف اعراب از حمله به ایران ʁ)

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (7) اهداف اعراب از حمله به ایران (1)

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS