نویسنده: سید مهدی صالحیان
چکیده
در بخش گذشته برخی از شبهات مطرح شده در مقاله «اسلام و سنگسار» واکاوی شد. در این قسمت، باقیمانده جوانب موضوع بررسی شده، به مواردی همچون اتهام تفاوت گذاری اسلام میان مردان و زنان در برابر اجرای احکام الهی، ارزیابی رابطهی حقوقبشر با حکم اسلامی سنگسار، خشننمایی برخی از حدود اسلامی و ... پرداخته میشود.
مقدمه
همانگونه که در بخش پیشین اشاره شد، اهتمام اسلام به نهاد خانواده به عنوان یکی از پایههای نظام اجتماعی، در احکام آن نیز متبلور است. هریک از اجزای این نهاد تأثیرگذار، نقش خاصی در رسیدن به هدف آفرینش ایفا میکند، به گونهای که سعی در برتری دادن برخی از اجزا، از عدم شناخت درست جایگاه آن جزء ناشی میشود، همچنانکه اتهام خشونت زدن به احکام بازدارنده از متلاشی شدن این نهاد مقدس نیز، ریشه در همین ضعف دارد.
آیات قرآن بیانگر این نظریه است که اسلام، هم فرد و هم جامعه را اصیل میداند. اسلام، همانطور که وجود فرد فرد اعضای جامعه را ارزشمند می داند، ترکیب روحی، فکری و عاطفی افراد با یکدیگر در قالب جامعه را از نظر دور نداشته، برای آن حقوقی خاص وضع کرده است.[1]با این رویکرد میتوان گفت که غرض اسلام از تشریع مجازات شدیدی مانند سنگسار، جلوگیری از فرهنگ شدن عمل نابهنجاری همچون زنا در جامعه انسانی است که هویت فرد و جامعه را به خطر میاندازد.
شخصیت زن در اسلام
آیا اسلام، جایگاه ارزشی زنان را در مرتبهای بعد از مردان قرار داده و برای مردان اهمیت بیشتری قائل است؟ آیا تفاوتهای موجود بین مرد و زن در برخی از احکام اسلامی مانند جواز تعدد همسر برای مرد برخلاف زن، به تفاوت ارزشی زن و مرد باز میگردد و در مورد این دو صنف، تبعیض حقوقی رخ داده است؟
از بررسی آیات قرآن به دست میآید که در اسلام، زنان همانند مردان میتوانند شخصیتی نمونه باشند و زن یا مرد بودن، ملاک برتری نیست.
در آیه 11 سوره تحریم، خداوند، آسیه همسر فرعون را الگوی تمام مؤمنین معرفی میفرماید:
«و خداوند براى مؤمنان، به همسر فرعون مثَل زده است، در آن هنگام که گفت: "پروردگارا! خانهاى براى من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایى بخش!"»
خداوند متعال در این فراز، تمام آرزوهایى را که یک بنده شایسته در مسیر عبودیتش دارد، در کلام آسیه ترسیم مینماید.رویکردی که همسر فرعون در راه بندگى خدا برگزید، مىتواند براى همه پویندگان این راه اعم از مرد و زن، الگو باشد.
خداوند هر موجودى را متناسب با موقعیت و وظایفى که باید به انجام برساند آفریده است.چشم را بسیار ظریف و حساس خلق نموده، ولى استخوانهاى اطراف آن را بسیار محکم و سخت قرار داده است. عضلات پلک چشم را فوقالعاده سبک و قابل انعطاف ولى عضلات دست و پا را به گونهاى دیگر قرار داده است. اعضاى بدن با یکدیگر متفاوتند، ولى در کنار هم، حیات جسمی فرد را محقق میسازند.
از دیدگاه اسلام، زن و مرد هر دو در گوهر شریف انسانیت و فتح مراتب کمال، یکسان هستند؛ در عین حال، در نظام آفرینش هر یک از این دو به خصوصیات جسمی و روانى ویژهاى مجهزند و به تناسب آن، رسالت و مسؤولیت خاصى نیز بر دوش دارند.
آنچه معمولاً در مرد بروز بیشترى دارد، قدرت و توانایى جسمی براى انجام کارهاى سخت و نقش پررنگتر در تحمل هزینههای زندگی و اداره مخارج خانواده است و آنچه در زن نمود بیشتری دارد لطافت، زیبایى، مهر، عاطفه، شور و احساس قلبى است.
این گوناگونی، در جاى خود بسیار ضرورى است و این تقسیم در آفرینش به هیچ روى، نشانگر برترى مرد بر زن نیست.
اگر نیمنگاهى به تعالیم اسلام که در رفتار و گفتار پیامبر گرامی(ص) ترسیم شده، بیندازیم متوجه میشویم، دستورات ارزشمند اسلام در دفاع از حقوق زن، آن هم در مقابل فرهنگ ظالمانه و دیرپای اعراب جاهلی در حق زنان (مانند این که دختران را زنده به گور مىکردند، زن را مانند کالا به ارث برده، مالک مىشدند و او را از بسیاری از حقوق محروم مىدانستند) بلندترین گام در جهت احیاى حقوق زن و پاس داشت کرامت انسانى وى بود، در حالی که در فرهنگ پر سر و صدای غرب تا حدود شش قرن بعد از ظهور اسلام، هنوز حق مالکیتی برای زن به رسمیت شناخته نشده بود.[2]
در مورد تک همسری زنان که در اسلام بر آن تأکید شده است، نیز باید گفت:فطرت زن وابستگی و علاقه به بیش از یک همسر را برنمی تابد.مطالعات روانشناسان نیز، نشان میدهد زنان خواهان آنند که به یک مرد تعلق داشته باشند همچنانکه هر مردی تمایل فطری دارد که همسرش مختص به خودش باشد و این همان غیرت است که خداوند مشروعیت آن را امضا کرده است.
نکته بسیار مهم آنست که باید در فهم گزارههای اسلامی، بدون غرضورزی، متن دین مورد بررسی قرار گیرد تا ماهیت واقعی آن شناخته شود.
میتوان با زدودن غبار کژاندیشى پیرامون نگرش اسلام، امتیازات این رویکرد بر جاهلیت پیشین و جاهلیت جدید (که در نگرش فمینیستى غرب تبلور یافته است) را به خوبى شناخت.
داستان حقوقبشر
یکی از شبهاتی که در مقالهی مورد نقد آمده، وجود تعارض میان حکم سنگسار با برخی از مواد بیانیهی حقوقبشر است.
اگر بخواهیم منصفانه داوری کنیم، باید بگوییم هرچند دنیای غرب به لحاظ مادی و صنعتی، پیشرفت چشمگیری داشته است، اما این به معنای برتری ایشان از لحاظ قانون، اخلاق و معنویت نیست. سکوت منادیان حقوقبشر در برابر کشته و آواره شدن میلیونها انسان بیگناه در دهههای اخیر و افزایش جرم و جنایت در جهان غرب پردهاز تبلیغات ریاکارانه ایشان و انحطاط فرهنگی جامعه غرب برداشته است.
کسانی که اتهام ضدیت با حقوق بشر به اسلام می زنند، یا از محتوای حقیقی اسلام بیاطلاعند و یا برای دستیابی به اغراض خود، هر وسیلهای حتی کتمان حق را وسیله قرار دادهاند.
طبق مادهی 5بیانیه حقوقبشر، احدی را نمیتوان تحت شکنجه یا مجازات یا رفتاری قرار داد که ظالمانه و یا بر خلاف انسانیت و شئون بشری و موهن باشد.[3]
حال سؤال این است که آیا هر مجازات و خشونتی، ظالمانه و بر خلاف انسانیت است؟ بدون شک چنین نیست چراکه با متجاوزین به حقوق افراد و جامعه باید برخورد کرد و این خشونت، نه تنها مورد ملامت نیست بلکه وجود آن ضروری است.به اعتقاد ما اگر جایگاه برخی از مجازاتها همچون سنگسار، به درستی تبیین شود خواهیم دید که نه تنها ظالمانه و بر خلاف انسانیت و شئون بشری نیست بلکه تبعات شدید جرمی همچون زنا مستلزم وضع چنان مجازاتی است.
همانگونه که قبلا نیز بیان شد مکتب اعتدالمحور اسلام در قبال مکاتب فردگرایی و جمعگرایی، هم فرد و هم جامعه را اصیل میداند و به موازات توجه به مصلحت افراد، مصالح جامعه - خاصه خانواده -را نیز مد نظر قرار میدهد و در راستای حفظ هویت اجتماعی افراد، با تشریع مجازاتهای سنگین، سعی در پیشگیری از نشر پدیدههایی همچون زنا که ارکان خانواده را فرو میریزد، دارد.
بنابراین اگرچه به ظاهر، حکم سنگسار با این ماده حقوق بشر ناسازگار می نماید اما تشریع آن ناظر به مصالحی است که سلامت جامعه را رقم میزند و این همان چیزی است که شایسته و بایسته است در بیانیههای حقوق بشر مورد اهتمام قرار گیرد.
خشننمایى حدود و تعزیرات اسلام
متأسفانه، متهم کردن حدود و تعزیرات اسلامی به خشونت، بدون در نظر گرفتن همه جوانب و شرایط، راههاى اثبات یا تخفیف و همچنین اثرات زیانبار این جرمها براى جامعه صورت میگیرد و حال آنکه جهانبینى و برداشتى که درباره آدمى و جامعه انسانى داریم نقشی اساسی در قضاوت درست درباره اینگونه مسایل ایفا میکند.
براى مثال، گروهی، رواج فساد جنسى در جوامع غربى را، دلیل هنجار شدن این گناه دانسته و اجراى حد را خشن میدانند، در حالى که اگر آمار از هم پاشیدن خانوادهها، فرزندهاى نامشروع (که غالباً افرادى تبهکار و بیرحم و جانى از آب در میآیند)، کودکان بیسرپرست و انواع بیماریهاى جسمى و روحى که زاییده بیبندوباریهاى جنسى است را ملاحظه کنیم، تصدیق خواهیم کرد که آلودگیهاى جنسى به هیچ وجه مسألهای نیست که بتوان به آسانى از آن گذشت، بلکه گاهى سرنوشت یک جامعه با آن گره مىخورد و موجودیت آن را به خطر مىاندازد.
با در نظر گرفتن همه این جوانب، معلوم مىشود که حدود و تعزیرات اسلام، خشن (به معنای منفی کلمه) نیست. از سوى دیگر شاید برخى از این مجازاتها مانند سنگسار، سنگین به نظر رسند ولى اسلام راههاى اثبات آن را چنان محدود کرده است که در عمل، افراد بسیار کمى را شامل مىشود؛ در عین این که وحشت از آن به عنوان یک عامل بازدارنده روى افراد منحرف اثر خود را خواهد گذاشت.
روشن است که با وجود این شرایط، تنها افراد بىپروا مرتکب چنان جرمهایی میشوند و روشن است چنین اشخاصى باید به مجازات گرفتار شوند تا جامعه سالم بماند.
باید دانست که در هنگام اجراى مجازاتبه خصوص مجازات هایی که مربوط به اجتماع مىشود نباید عاطفه، محبت و احساسات جایگزین عقل شود؛ چنان که خداوند متعال درباره حد زناى غیرمحصنه مىفرماید:
«هر یک از زن و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید و نباید رأفت (و محبّت کاذب) نسبت به آن دو، شما را از اجراى حکم الهى مانع شود، اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید!»[4]
شبههای تاریخی: "زیاد بن ابیه" که بود؟
در قسمتی از مقالهی مورد نقد، این شبهه مطرح میشود که چرا امیرالمؤمنین(ع) زیاد بن ابیه را با آنکه زنازاده بوده و پایبندی به تمام دستورات اسلام نداشته، به حکمرانی قسمتی از ایران منسوب کردند؟
تحلیل نگرش کارگزاران حضرت علی(ع) به مسأله حکومت و توجه به فرجام حیات سیاسی آنان، نشاندهنده واقعیتهای گریزناپذیر جامعه و محدودیت آن امام(ع) در انتخاب کارگزاران میباشد.
حضرت امیر(ع)با توجه به لزوم اداره جامعه و بهرهگیری از نیروها و با توجه به محدودیت نیروهای کارآمد، چارهای نداشت جز استفاده از افرادی که در میان آنها کسانی یافت میشدند که مصداق این گفتار امام(ع) بودند:
«اگر کاسهای به یکی از شما بسپارم، دستهاش را میدزدد!»[5]
اگرچه "زیاد" به آلودگی در نَسَب و عدم تعهد لازم، متهم بود، اما زیرکی و هوشیاری شگفتی داشت؛ به گونهای که میتوان او را نمونه متخصص نامتعهدی دانست که ضعف بنیادهای ایمانی را با مدیریت کارآمد یکجا داشت.
پس از شورشهایی که در یکی از بخشهای ایران صورت گرفت و مردم آن سامان از پرداخت مالیات سر باز زدند، به پیشنهاد عبدالله بن عباس، علی(ع) زیاد بن ولید را به آن دیار فرستاد و او نیز با سیاست و تدبیر، آتش آشوب را فرو نشاند؛ هرچند پس از آن، کارهای ناشایستی انجام داد که اعتراض امام(ع) را به دنبال داشت.[6]
نتیجهگیری
باید دانست اعتلاى شخصیت انسان ها یکى از اهداف بلندى است که اسلام در تحقق آن کوشیده است و هر چند ممکن است مجازات مجرمان به عنوان دلیلی بر خشونت از ناحیه دین قلمداد شود، اما با شناخت صحیح رویکرد دین به مسائلی همچون خانواده و جایگاه زن و مرد در آن و درک صحیح فلسفه مجازات، مىتوان ارزش اصلاحى و تربیتى احکام اسلامی را دانست.
مطلب مرتبط :
نقدی بر مقاله «اسلام و سنگسار» (1) (بیان واقعیت بهترین جواب به اشکال تراشان)
کتابنامه
- قرآن کریم
- 1) الدمشقی، اسماعیل بن عمر (ابن کثیر)؛ البدایة و النهایة، بیروت، مکتبة المعارف.
- 2) محمدی رىشهرى، محمد؛ دانشنامه امیرالمؤمنین(ع) بر پایهی قرآن، حدیث و تاریخ، قم، دارالحدیث، 1386ش، چاپ اول.
- 3) مطهری، مرتضی؛ مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، بهمن1369، چاپ اول.
- 4) نمائی، غلامرضا؛ اعلامیههای حقوق بشر اسلامی - جهانی، مشهد، مؤسسه مطبوعاتی بورس کتاب، 1347ش.
- 5) نوری، یحیی؛ شناخت تحلیلی اسلام و برخی مسلکها و ادیان، تهران، انتشارات نوید نور، پاییز 1384، چاپ سوم.
پی نوشت:
-
[1]. مجموعه آثار، ج2، ص339.
-
[2]. شناخت تحلیلی اسلام و برخی مسلکها و ادیان، ص267.
-
[3]. اعلامیههای حقوق بشر اسلامی - جهانی، ص 59.
-
-
[5]. البدایة و النهایة، ج 7، ص 326.
-
[6]. دانشنامه امیرالمؤمنین(ع) بر پایهی قرآن ، حدیث و تاریخ، ج13 ، ص11