نویسنده: حسن مجتبی زاده
چکیده
نوشته پیشرو ناظر به مقالهای است با عنوان «بقاء مذهب در چیست؟» که در سایتی ضد دین منتشر شده است. نویسنده مقاله بر آن است تا دین را امری برخاسته از نادانی و جهل بشر معرفی نماید که از ابزار عاطفه و احساسات خام بشری و غیره برای بقاء خویش بهره میگیرد. در نوشتار حاضر ضمن تاکید بر حقانیت دین اسلام و بری بودن آن از اتهامات نویسنده شبههگر، نگاه منطقی و مثبت اسلام به علم و عقل را تبیین و ریشه عقلانی داشتن آن را روشن مینماییم و در ادامه، بیان خواهیم نمود که عامل اصلی ماندگاری دین اسلام را بایست در دو عنصر هماهنگی با فطرت و پاسخ دادن به نیازهایی دانست که تنها از عهده دین راستین بر میآید.
مقدمه
دوام و ماندگاری مذهب از مسائلی است که ذهن پارهای از اندیشمندان را به خود مشغول کرده و به کشف علل و عوامل آن واداشته است. به راستی چه چیزی باعث بقاء مذهب گردیده است در حالی که دشمنان دین بارها برای محو آن تلاش نموده و تمام همت خویش را بسیج داشتهاند؟
نویسنده مقاله مذکور درباره مذهب و بقاء آن میگوید: «مذهب یکی از دیرپاترین و جانسختترین پدیدههای اجتماعی است. به راستی چرا اینگونه است؟ ضعف مذهب با رشد علم آغاز گردید و مذاهب چون یارای مقاومت نداشتند، مجبور شدند حرفهای خود را بر علوم تطبیق دهند.»
نویسنده در مقاله خویش به صورت کلی درباره مذهب سخن گفته و مشخص نکرده که منظور او از مذهب، کدام مذهب است؟ آیا منظور، ادیان توحیدی است یا ادیان ساختگی بشر؟ اما از آنجا که ما مسلمان هستیم و اسلام نیز جزء یکی از ادیان است، به نقد سخنان وی درباره آیین اسلام میپردازیم. ممکن است ما نیز قسمتی از سخنان وی را درباره مذاهب و ادیان تحریفشده و ساختگی بپذیریم اما سخن او را درباره آیین اسلام نادرست میدانیم و در این نوشتار به اشتباهات نویسنده اشاره میکنیم.
با بررسی مقاله نویسنده بدست میآید که وی در صدد اثبات این ادعا است که مذهب، در اموری همچون عاطفه، احساسات خام و جهل و نادانی بشر ریشه دارد و بر پایه عقل و استدلال بنا نشده است.
نوشتار حاضر در دو بخش به نقادی مقاله شبههگر میپردازد. در بخش نخست به رابطه دین و علم و عامل اصلی ماندگاری دین پرداخته میشود و به این وسیله نادرستی قسمتی از سخنان نویسنده روشن میگردد و در بخش بعدی به نقد تک تک ادله اقامه شده توسط نویسنده شبهه پرداخته میشود.
رابطه دین و علم در اسلام
اسلام دین دانایی و حرکت است و هرگز با علم و علمورزی مخالفتی ندارد و در آن بیخبری، جمود، تحمیل و تلقین وجود ندارد. طبق نص قرآن اگر طرز تفکری نتیجهاش سکون و عدم تحرک و بیخبری و بیاطلاعی باشد از اسلام نیست. اسلام دین حیات است و حیات با بیخبری و ناتوانی و عجز و ضعف ناسازگار است.[1]
قرآن کریم میفرماید:
«بدترین جنبندگان نزد خدا، افراد کر و لالى هستند که اندیشه نمىکنند.»[2]
و یا درباره افرادی که منطقشان پیروی از سنتهای پیشینیان، به صرف سنت بودن آن بود، میفرماید:
«و هنگامى که به آنها گفته شود: از آنچه خدا نازل کرده است، پیروى کنید! مىگویند: نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروى مىنماییم. آیا اگر پدران آنها، چیزى نمىفهمیدند و هدایت نیافتند (باز از آنها پیروى خواهند کرد).»[3]
همچنین قرآن دو گروه را طرد و ملامت نموده است: یک گروه آنان که بدون داشتن علم نسبت به چیزی، آن را تکذیب میکنند؛[4] زیرا همانطور که تصدیق باید از روى دانایى باشد، تکذیب هم باید از روى دانایى باشد. گروه دیگر آنان که چیزی را که به آن علم ندارند قبول میکنند.[5]
نویسنده مقاله بیان میدارد که مذهب با رشد علم رو به ضعف گراییده و مجبور شده برای بقاء، خود را منطبق بر دستاوردهای علمی نماید. این سخن درباره دینی که غیر واقعی است و دارای آموزههای خرافی است، درست است. چنین مذهبی چون بر پایههای محکمی بنا نشده است با رشد علم، نادرستی آموزههای آن یکی پس از دیگری روشن میشود. اما این سخن درباره دین اسلام هرگز صحیح نمیباشد؛ زیرا دین اسلام بر پایههای محکم عقلانی بنا شده است و با نظام طبیعت که آزمایشگاه دانشمندان تجربی است، هماهنگی کامل دارد. در اسلام، عقل سلیم و دستاوردهای قطعی علمی نه تنها ابزاری در مقابل دین نیستند بلکه دو منبع برای شناخت دین و معرفت دینی میباشند.[6] به همین جهت است که در دین اسلام هر گاه عقل بتواند حقیقتی را کشف نماید، شرع آن را امضاء و تایید مینماید.[7]
بر عکس ادیان تحریف شده هر قدر علم و دانش بشری حقایق بیشتری را کشف کند، حقانیت اسلام روشنتر میشود. دلیل آن هم این است که دین اسلام، فعل تشریع الهی، و عالَم، فعل تکوین الهی است و این دو هرگز در تعارض با هم نخواهند بود.[8]
فرض کنیم برنامهای از طرف خدای عالم برای سعادت بشر فرستاده شده است. خدایی که هم به تمام زوایای هستی، علم و اشراف دارد و هم انسان و ویژگیهای او را به خوبی میشناسد و هم آنچه انجام میدهد از روی حکمت و خیرخواهی است. در این صورت آیا برنامه او با حقایق هستی و با کشفیات بشر (که در حیطه افعال الهی است) در تعارض خواهد بود؟ مسلّما خیر! آنچه ما مدعی آن هستیم این است که دین اسلام همان آیین اصیل و کامل الهی است که توسط پیامبر خاتم برای بشریت آورده شده است. ادله این ادعا نیز به اختصار عبارتند از:
1- حقانیت پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد(ص) که معجزات فراوانی از جمله قرآن را برای اثبات مدعای خود اقامه نموده و توسط پیامبران قبل نیز وعده آمدن ایشان داده شده است.[9]
2- خاتمیت پیامبر اسلام که با آیات و روایات متعددی به اثبات رسیده است با توجه به نیاز دائمی بشر به راهنماییهای الهی، دلیل بر آن است که آیین اسلام کامل و به گونهای است که کلیه نیازهای هدایتی بشر را در اعصار مختلف پاسخگو میباشد.[10]
3- سیره نظری و عملی اسلام و توانایی بالای آن در پاسخگویی به همه نیازهای هدایتی بشر - اعم از دنیوی و اخروی، جسمى و روحى، فکرى و احساسى، فردى و اجتماعى - توجه شده است.[11]
شریعت اسلام قله و اوج یک شریعت آسمانی است که تشریع و نزول آن، از جانب خداوند امکانپذیر بوده است. از نظر عقل تصویر این مطلب که نظام تشریع به نقطهای برسد که کاملترین اصول و معیارهای وحیانی برای هدایت بشر را تدوین و تعیین نماید، امری ممکن و شدنی است. از طرف دیگر ادله خاتمیت وقوع چنین فرض و تصویری را در قالب دین اسلام اثبات کرده است.[12]
عامل واقعی ماندگاری دین
آنچه تاکنون بیان شد، این بود که بر خلاف ادعای نویسنده، دین بر پایه جهل و خرافات بنا نشده و عامل ماندگاری آن این امور نیست. اما این سوال همچنان باقی است که عامل واقعی و درست بقاء مذهب در چیست؟ چه چیزی باعث شده تا دین همواره با بشر همراه باشد و با این همه فراز و نشیب، از بین نرود؟ ویل دورانت که فردی بیدین است، با نوعى عصبانیّت مینویسد: «دین صد جان دارد، هر چیزى اگر یک بار میرانده شود براى همیشه مىمیرد مگر دین که اگر صد نوبت میرانده شود باز زنده مىشود.»[13]
پاسخ در این نکته نهفته است که پدیدههاى اجتماعى در صورتی باقى میمانند که با خواستههاى بشر تطبیق کنند؛ به این معنى که یا خود، خواسته بشر باشند و یا عامل تأمین کننده خواستههاى بشر باشند. هر جریانی که بر خلاف این دو باشد قابل دوام نخواهد بود.
پدیدههایی که از سنخ اول هستند را "خواستههای اولیه" مینامند. نیازها و خواستههایی که برخاسته از ساختمان طبیعی بشر است. این خواستهها دائمی و همیشگی است و هر فردی به موجب اینکه بشر است خواهان آنهاست؛ مانند: علاقهمندی به کاوش علمی، کشف حقایق، زیبایی خواهی و یا تمایل به تشکیل خانواده و تولید نسل. اینها اموری نیست که بشود از بشر گرفت. اگر در نسلی بتوان آنها را سرکوب کرد در نسلهای بعدی دوباره سر بر میآورد.
بنابراین اگر دین بخواهد در دنیا باقی بماند باید جزو یکی از آن دو پدیده باشد:
1- خود در درون بشر یک خواسته فطری و درونی باشد.
2- بشر یک رشته احتیاجات داشته باشد که فقط دین از عهده تامین آنها بر آید.
گرایش فطری انسان به خدا و دین
گرایش فطری انسان به خدا و دین را از دو راه میتوان اثبات نمود: یکی اینکه خود به مطالعه در روان خویش و نیز عکسالعملهای رفتاری و گفتاری دیگران بپردازیم. دیگر این که به آراء و نظریات دانشمندان به ویژه روانشناسان مراجعه نماییم.
انسان در نهاد خود مییابد که کمال را دوست دارد و حد اعلای آن را میخواهد و همین احساس را با مراجعه به رفتار و گفتار دیگران، در آنان نیز مییابد. وجود چنین احساسی دلیل بر واقعیت داشتن کمال مطلق است؛ زیرا مطالعه در غرایز موجود در انسان و حیوان نشان میدهد که آنها به امور واقعیتدار توجه و تعلق دارند و اگر خطایی رخ میدهد در تشخیص مصداق است نه در اصل واقعیت. نتیجه این دو مقدمه این است که انسان فطرتا به خدا عشق میورزد.[14]
این مطلب که ایمان به خدا از ضمیر انسان سرچشمه میگیرد مورد قبول بسیاری از دانشمندان است. حتی برخی از ایشان حس مذهبی را یکی از ابعاد اصیل روح آدمی میدانند. در اینجا به چند مورد اشاره میشود:
یونگ روانشناس معروف میگوید: «دین جزء اموری است که در روان ناخودآگاه بشر به طور فطری و طبیعی وجود دارد.»[15]
روانشناس و فیلسوف معروف آمریکایی ویلیام جیمز که سالها روی مسائل روانی – مذهبی مطالعه کرده و روی افراد بسیاری آزمایش کرده است میگوید: «درست است که سرچشمه بسیاری از امیال درونی ما امور مادی طبیعی است؛ ولی بسیاری از آنها هم از دنیای ماورای این دنیا سرچشمه میگیرد.» او آن حالات را حالات روانی و مذهبی میداند.[16]
کریستوفر ماینز پژوهشگر آلمانی که آثار انتقادی ارجمندی در باب تاریخ عمومی ادیان نوشته است یکی از نخستین محققان جدید است که تایید کرد هرگز قومی بدون دین وجود نداشته است و دین در نهاد انسان سرشته شده است.[17]
فیزیکدان و ریاضىدان معروف و بزرگ عصر ما آلبرت اینشتاین میگوید: «یک عقیده بدون استثناء در ذهن همه وجود دارد، گر چه با شکل خالص و یکدست در هیچ کدام یافت نمىشود. من آن را احساس مذهبى آفرینش یا وجود مىنامم. در این عقیده، فرد به کوچکى آمال و هدفهاى بشر و عظمت و جلالى که در ماوراى امور و پدیدهها در طبیعت و افکار تظاهر مىنماید پى مىبرد. او وجود خود را یک نوع زندان مىپندارد چنانکه مىخواهد از قفس تن پرواز کند و تمام هستى را یکباره به عنوان حقیقت واحد دریابد.» مطابق این بیان در انسان چنین احساسى وجود دارد که مىخواهد از وجود محدود خود خارج شود و خود را به قلب هستى رساند. در انسان میلى وجود دارد که آرام نمىگردد مگر آنکه خود را با خدا و منبع هستى متّصل ببیند. این همان است که قرآن کریم فرموده است: «تنها با یاد خدا و جاى گرفتن خدا در قلب است که دل آدمى آرامش خویش را باز مىیابد.»[18]
دین، عامل تأمینکننده خواستههاى بشر
آیا دین تأمینکننده خواستههاى بشر است؟ زمانى خیال مىشد اگر تمدّن پیشرفت کند دیگر جایى براى دین نیست. امروزه معلوم شده است که پیشرفت علم و تمدّن نیازى را که بشر به دین براى یک زندگى خوب دارد رفع نمىکند. بشر هم از لحاظ شخصى و هم اجتماعی نیازمند دین است. به لحاظ فردی انسان دارای تصورات و تمایلاتِ ابدیتخواهی است. این خواستههای عظیم و پهناور در آدمی با ساختمان بدنی و جسمانی محدود و فانیشونده انسان به هیچ وجه جور در نمیآید. بسیاری از تلاشهای بشر برای جاوید ماندن نام و عنوان، مولود همین احساس و آرزو است. به لحاظ اجتماعی نیز رکن اساسى اجتماعات بشرى اخلاق و قانون است. پشتوانه قانون و اخلاق هم فقط و فقط دین است. اینکه مىگویند اخلاق بدون پایه دینى نیز استحکامى خواهد داشت را هرگز نمیتوان باور نمود؛ زیرا اخلاق بدون دین درست مثل اسکناس بدون پشتوانه است که اعتبارى ندارد. تمام مقدّساتى که اجتماع بشر دارد مانند عدالت، مساوات، آزادى، انسانیّت و همدردى، و هر چه از این دست، تا پاى دین در میان نباشد حقیقت پیدا نمىکند. آلکسیس کارل مىگوید: «مغزها خیلى پیش رفته اما افسوس که دلها هنوز ضعیف است. دل را فقط ایمان قوى مىکند.» [19]
نتیجهگیری
ادعایی که نویسنده درباره مذهب و علل بقاء آن بیان میدارد درباره پارهای از مذاهب تحریف شده و ساخته دست بشر قابل قبول است؛ اما نمیتواند درباره آخرین و کاملترین دین الهی یعنی اسلام، صحیح باشد. این دین با تاکید بر عقل باوری و عقلورزی، به تایید دستاوردهای عقلانی بشر پرداخت و با رشد علم نه تنها منزوی نشد بلکه حقانیت آن روز به روز روشنتر گردید.
پاسخ سوال درباره علت بقاء دین اسلام را در اینجا باید جست که آموزههای اسلام هم مطابق با فطرت و نهاد آدمی است و هم نیازهایی را از بشر تامین میکند که هرگز جایگزینی برای آن یافت نمیشود.
مطلب مرتبط :
نقدی بر مقاله «بقاء مذهب در چیست ؟» (2) اسلام دینی جامع و با طراوت
فهرست منابع
- قرآن کریم
- 1) جوادی آملی، عبدالله؛ نقش عقل در هندسه معرفت دینی، قم، اسراء، 1387ش، سوم.
- 2) نگارش، حمید؛ باقی نصرآبادی، علی؛ رمز موفقیت استاد مطهری، قم، امام عصر(عج)، 1386ش، ششم.
- 3) ربانی گلپایگانی، علی؛ کلام تطبیقی، قم، جامعه المصطفی العالمیه، 1387ش، دوم.
- 4) _________________؛ عقاید استدلالی ، قم، مرکز نشر هاجر ، 1388ش.
- 5) سید رضی؛ نهج البلاغه، ترجمه: دشتى، پارسیان، قم، 138ش، پنجم.
- 6) مطهری، مرتضی؛ مجموعهآثار، تهران، انتشارات صدرا، 1374ش.
- 7) مظفر، محمدرضا؛ اصول فقه، نجف، دارالنعمان، 1386 ه. ق.
پی نوشت:
-
[1]. رمز موفقیت استاد مطهری، ص 93 به نقل از جلوه های معلمی استاد مطهری، ص140.
-
-
-
-
-
.[6] جوادی آملی، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، ص 110 (با اقتباس).
-
.[7] این مساله با نام قاعده «کل ما حکم به العقل حکم به الشرع » در کتب اصول فقه ذکر شده است. برای مطالعه بیشتر به کتاب اصول فقه، اثر استاد محمد رضا مظفر، ج 2، باب دلیل عقلی مراجعه شود.
-
[8]. ر ک. جوادی آملی، کتاب منزلت عقل در هندسه معرفت دینی .
-
[9]. برای مطالعه بیشتر ر ک. سبحانی، فروغ ابدیت.
-
.[10] ر ک. مطهری، کتاب ختم نبوت.
-
.[11] ر ک. مطهری، مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی.
-
[12]. کلام تطبیقی، ص 115.
-
[13]. مجموعه آثار استاد مطهرى، ج 3، ص 384 به نقل از درسهای تاریخ، ص 66.
-
[14]. ربانی گلپایگانی، علی، عقاید استدلالی، ج1، ص 35 (با تلخیص).
-
[15]. مجموعه آثار استاد مطهرى، ج 3، ص 392.
-
.[16] مجموعه آثار استاد مطهرى، ج 3، ص 394، به نقل از کتاب دین و روان.
-
.[17] عقاید استدلالی ، ج1 ص، 40.
-
.[18] همان، ج3، ص 396 و 397.
-
[19] همان، ج3، ص 401 با تلخیص.