نویسنده: حسن مجتبیزاده
چکیده
«جستاری در بحران عقل تابع» عنوان مقالهای است که در یکی از سایتهای ضد دین ارائه شده است. نویسنده مقاله مدعی است که در اسلام، عقل تنها در خدمت و اسارت ایمان اسلامی است. وی تحلیلهایی را بر این پایه بنا کرده و نتایجی را گرفته است. در نوشتار پیش رو با مراجعه به منابع دینی و نقش و جایگاهی که اسلام برای عقل قایل است نادرستی این ادعا روشن شده و بیان میشود که عقل در اسلام نه تنها اسیر نیست بلکه اثبات اصل دین بر عهده آن است و به عنوان مفتاح و مصباح شریعت شناخته میشود و به این ترتیب لوازمی که نویسنده در صدد اثبات است بر عقل اسلامی تطبیق نمیکند.
مقدمه
حیات انسانى، حیاتى فکرى است. فکر و اندیشه انسان هر قدر صحیحتر و کاملتر باشد قهرا زندگى او استوارتر خواهد بود. اسلام عقل را به عنوان ابزاری جهت روشن نمودن راه و تمیز دادن حق از باطل به رسمیت میشناسد و در کنار آموزههای وحیانی، به عنوان منبعی برای کشف حقایق به شمار میآورد. شناخت جایگاه والای عقلانیت در اسلام پیچیده نیست؛ اما نویسنده مقاله «جستاری در بحران عقل تابع» سعی دارد شأن عقل در اسلام را تا حد اسیری در بند ایمان کور تنزل دهد. با جمعبندی سخنان نویسنده مقاله مورد نقد و دستهبندی آنها، میتوان محورهای اصلی مقاله مزبور را در دو موضوع کلی جای داد:
1. تابع ایمان اسلامی بودن عقل مسلمانان و لوازم آن؛
2. انقلاب اسلامی و روشنفکری در ایران.
نوشتار حاضر به محور اول میپردازد.
نویسنده شبههگر قایل است عقل سنتی اسلامی در خدمت کاربست و فهم و دفاع از هستی تاریخی و اجتماعی سیستم اسلام است. این عقل، تابع و ابزار و غلام حلقه به گوش ایمان به الله و حقیقتهای بر آمده از آن است. چیرگی عقل اسلامی و مفاهیم بر آمده از آن، عواملی هستند که تصاویر اسلامی از جهان و خدا و انسان را تعیین میکنند. به اعتقاد نویسنده، بحران عقل تابع یعنی نوعی مسئولیتگریزی و واگذاری مسائل اجتماعی و جهانی انسانها به نیروهایی بیرون از گسترهی آزادیها و اختیارات انسانها. نویسنده راه برون رفت جامعه اسلامی ایران از این معضل را چنین پیشنهاد میدهد: «باید از بنمایههای فرهنگ ایرانی انگیخته شد و از فرهنگ خود، مایههایی را از بهر خویشاندیشی اخذ کرد و با نگاه به درون خود و با آگاهی از آنچه هستیم، میتوان به سراغ تجربیات و اندیشههای دیگران رفت و رابطه گفتگو و فراگیری و انگیزشی برقرار نمود.»
وی لوازمی را برای عقل تابع میشمرد و آنها را بر اسلام و مسلمانان تطبیق میدهد. به باور او مسلمانان دائما در انحطاط و عقبماندگی به سر بردهاند و پرداختن به مسائل عقلی و دانشهای گوناگون در میانشان کم رنگ بوده است. وی اسلام را متجاوزی دانسته که در لوای عقل تابع و وابسته به منافع و مصالح ایمانی، به حقوق و آزادی دیگران تاخته است و سالها جنایت متولیان اسلام در ایران و سایر کشورهای اسلامی را به دنبال داشته است. به ادعای نویسنده، با این عقل است که هر دروغ و جنایت و ریاکاری در راه ایمان و منافع آن و برای سلطه و سیطرهخواهی متولیان اسلام، مفید و رواست. وابستگی عقل اسلامی به مصالح ایمانی و ابزار بودن این عقل در خدمت ایمان، در گستره اجتماعی، کارکردی فراگیر داشته و تباه کنندهی منش و فردیت انسانها بوده است.
برای روشن شدن حقیقت و بررسی اتهامات نویسنده به اسلام، باید دید که دیدگاه واقعی اسلام درباره عقل چیست؟
عقل در لغت و اصطلاح
عقل در لغت به معنای حفظ، نگهداری، منع و بازداری است.[1] در اصطلاح، عقل نیروی ادراکی نفس انسان است که بواسطه آن استدلال میشود و حق و باطل و خیر و شر تشخیص داده میشود.[2]
منزلت عقل در آیات و روایات
عقل و تفکر عقلانی در اسلام از جایگاه ویژه و بالایی برخوردار است که در کمتر مکتبی مانند اسلام یافت میشود. در قرآن کریم که منبع اصلی معارف اسلام است بیش از سیصد آیه به گونههای مختلف به مساله عقل و تفکر پرداخته است.[3] قرآن کریم کسانی را که تعقل نمیکنند و تحمل شنیدن حقایق را ندارند و یا از اقرار به آن خودداری میکنند را بدترین جنبندگان دانسته است[4] و از مخالفان خود میخواهد که بر مدعای خویش اقامه دلیل کنند[5] و خود نیز بر دعاوی خویش استدلال و برهان اقامه میکند.[6] پیام قرآن به جهانیان این است که با سلاح عقل و اندیشه باید با مسائل روبرو شد و نباید عقیدهاى درست را به دلیل آنکه دیگران نسبت ناروا به انسان مىدهند رها نمود و یا نباید عقیدهاى را به صرف تعلق داشتن به این یا آن شخصیت بزرگ و معروف پذیرفت بلکه در هر زمینهاى باید به تحقیق و بررسى فکورانه پرداخت.[7]
در روایات نیز جایگاه ممتازی برای عقل معرفی شده است. در ذیل به نمونههایی از این دست روایات اشاره میشود:
«حسابرسی اعمال مکلفان در قیامت متناسب با عقل آنهاست.»[8]
«شالوده و تکیه همه امور عقل است که خداوند مایه زینت و روشنیبخش آدمیان قرار داده است. آنان به واسطه عقل است که خداوند را میشناسند و نیک و ید کارها را تشخیص میدهند.» [9]
«خداوند به بندگانش چیزى بهتر از عقل نبخشیده است. خوابیدن عاقل از شبزنده داری جاهل بهتر است و در منزل بودن عاقل از مسافرت جاهل (بسوى حج و جهاد) بهتر است. خدا پیغمبر و رسول را جز براى تکمیل عقل مبعوث نساخت.» [10]
«همانا خداى متعال بواسطه عقل حجت را بر مردم تمام کرده و پیغمبران را بوسیله بیان یارى کرده و به سبب برهانها به ربوبیت خویش دلالتشان نموده است ... خدا بر مردم دو حجت دارد: حجت آشکار و حجت پنهان؛ حجت آشکار، رسولان و پیغمبران و امامانند و حجت پنهان، عقل مردم است.» [11]
این آیات و روایات به روشنی نادرستی ادعای نویسنده را نشان میدهند؛ زیرا چگونه میتوان ادعا کرد دینی که اینگونه به عقل بها داده است و پیروان خویش را به اندیشه و تفکر و کسب علم تشویق میکند، نسبت به عقل جفا کرده و آن را به اسارت گرفته است؟ این نیست مگر نداشتن شناخت کافی از اسلام یا چشم بستن بر حقایق روشن. نویسنده بر مدعای خود استدلال روشنی بیان نکرده و تنها به چند تحلیل اکتفا نموده است پس نمیتوان توقع دستیابی به نتیجهای منطقی را از آن داشت.
نقش عقل در اسلام
در اسلام نه تنها عقل تابع و اسیر نیست بلکه برای آن دو نقش کلیدی به رسمیت شناخته شده است. عقل از طرفی مفتاح و کلید ورود به دین میباشد و بدون آن اصل دین را نمیتوان پذیرفت و از طرف دیگر عقل مصباح و چراغ حقایق الهی است.
عقل مفتاح شریعت
نخستین نقش معرفتی عقل، مربوط به معرفتهای بنیادین دینی است.[12] اسلام آن قدر به عقل آزادی و بها داده است که اثبات اصل خویش را تنها و تنها از مسیر عقل مستقل و آزاد میپذیرد و عقل را به عنوان مفتاح و کلید ورود به معارف دین میداند.[13] اگر کسی بدون تحقیق و تفحص، دین اسلام را برگزیده باشد از او پذیرفته نخواهد شد. اثبات وجود خدا که از معرفتهای بنیادین اعتقادی میباشد در اسلام بر عهده عقل است. عقل بعد از اینکه در این مرحله به یقین دست یافت و وجود خداوند و برخی از صفات او مانند حکمت و علم و قدرت را ثابت نمود، به مساله ضرورت نبوت و ارسال پیامبران میپردازد؛ زیرا میداند که خداوند حکیم، هرگز نیازهای بشری را بیجواب نخواهد گذاشت. بعد از این، عقل به مصداقشناسی نبی پرداخته، با دلایل محکم عقلانی وجود انبیاء و صدق سخنانشان را اثبات میکند. عقل با طی این مسیر و با اتصال به عقلبرتر (علم الهی) میتواند به قلههایی که خود به تنهایی نمیتوانست دست یابد، برسد.
بنابراین اساس اسلام بر شالوده عقل پیریزی شده و مفتاح و کلید ورود به شریعت میباشد و جایگاه آن چند گام جلوتر از دین است؛ بدون اینکه ایمان دینی کمترین دخالتی در براهین عقلانی داشته باشد.
عقل مصباح شریعت
عقل به عنوان یکی از منابع و مدارک احکام شرعی در اسلام دانسته شده است. عقل مصباح و چراغ دین و در کنار نقل، منبع معرفت بشر و کاشف از محتوای اعتقادی و اخلاقی و قوانین فقهی و حقوقی دین است.[14] آنچه عقل آزاد از اسارت اوهام و شهوات، حکم نماید، به عنوان آموزه دینی محسوب میشود که مسلمانان باید معیار عمل قرار دهند و بر اساس آن پاداش و جزا داده میشود. یعنی همانطور که شریعت مقدس اسلام نماز را واجب دانسته است و مسلمانان ملزم به انجام آن هستند اگر عقل سلیم به حکمی برسد بر مسلمانان عمل به آن لازم و واجب است. به عنوان نمونه اگر مهندسین عمران برای تامین آب کشاورزی و مانند آن، بر اساس دادههای قطعی به این نتیجه برسند که باید سدی احداث شود و در ساخت آن این مقدار ارتفاع و قوس لازم است، رعایت آن شرایط شرعا بر عهده آنهاست و اگر بر خلاف آن عمل کنند مورد بازخواست الهی قرار میگیرند.[15] بر پایه همین مطلب است که در علم اصول فقه، قاعدهای وجود دارد با این عنوان «کل ما حکم به العقل حکم به الشرع»؛ به این معنا که هر جا عقل قطعی حکمی نماید شارع مقدس نیز آن حکم را میپذیرد.[16] اینجا نیز ایمان دینی کمترین تاثیری در حکم عقل ندارد و آموزههای دینی مصادیق این حکم عقلانی را تشکیل میدهند.
این منزلتی که اسلام برای عقل قایل است کجا و سخن نازل و دور از واقعیت نویسنده درباره نقش عقل در اسلام کجا!
مبارزه اسلام با اسارت عقل و تقلیدهای کورکورانه
دلیل دیگر بر آزادی و استقلال عقل در اسلام، نفی گمانگرایی و تقلیدهای بیمعیار است. در منابع دینی اسلام شواهد بسیاری در این باره وجود دارد. در قرآن کریم بیان شده است که انسان در مقابل راهی که برمیگزیند و از آن پیروی میکند مسئول است.[17] همچنین مشرکانی که بدون فکر و اندیشه از پدران خود پیروی میکردند مذمت شدهاند.[18]
بنابراین گرچه اسارت عقل و تقلید کورکورانه آن ناپسند است؛ اما تطبیق این سخن بر عقل در اسلام توسط نویسنده بر خلاف واقع است و بر اساس آنچه گفته شد معتقدیم که نه تنها اسلام تفکر عقلانی آزاد را محصور نکرده؛ بلکه به شدت با موانع رشد عقلانی مبارزه نموده است.
نویسنده به دام یکی از مغالطات رایج در اندیشه مخالفان اسلام افتاده است. مخالفان اسلام مطالب حقی همچون ناپسندی تجاوز به حقوق دیگران یا ظلم به زنان و امثال اینها را بیان میکنند و سپس دلایلی را بر نادرستی آنها اقامه میکنند. وقتی ذهن مخاطب درگیر شد و به نادرستی این مطالب رسید، با تطبیق غلط و بدون دلیل، اسلام را متهم مینمایند؛ در حالی که آنچه باید برای آن اقامه دلیل شود، اثبات مصداق است. در مقاله نویسنده نیز چنین مغالطهای صورت گرفته است که در کتب منطقی با عنوان «مغالطه تحریف» شناخته میشود.[19]
شکوفایی عقل در پرتو اسلام
علاوه بر نقش ممتاز عقل در اسلام، این مکتب متعالی به تقویت بنیه عقل و وسعت دادن به جولانگاه و عمق بخشیدن به فهم آن نیز پرداخته است. بر خلاف ادعای نویسنده، عقل در اسلام مانند کارآگاهی است که نه تنها محدود به تحقیق در حوزه خاصی نشده است و آزادانه در همه امور به تحقیق میپردازد بلکه راههایی که در توان فهم او نیست و منابع و افقها و سرنخهای جدیدی توسط اولیای دین در اختیار او قرار گرفته است تا بهتر بتواند به کشف حقایق بار یابد. دلیل این مطلب را باید در محدود بودن عقل و توان انسان دانست. انسان در موضوعات مختلف نیازمند مراجعه به متخصصان و عالمان است و این نیز حکمی از احکام عقل است. درباره دین نیز عقل پس از پیبردن به اصل توحید و نبوت و وجود عصمت در انبیا، به سرچشمه وحی متصل میشود و وحی بسیاری از معلوماتی که از دسترس عقل خارج بوده را در اختیار او قرار میدهد یا به او کمک میکند تا فهم عمیقتری نسبت به دانستههای خود بدست آورد. در این موضع گرچه عقل تابع آموزههای اسلام است اما این به معنای اسارت و بردگی عقل نیست بلکه به معنای استمداد عقل از وحی در اموری است که خود در دستیابی به آن ناتوان است.
بررسی اتهامات
سیره و روش مسلمانان
بر خلاف ادعای نویسنده، مسلمانان در طول تاریخ آنجا که به دستورات نورانی و متعالی اسلام عمل کردهاند رشد یافتهاند به حدی که در حدود 400 سال سکاندار تمدن بشری بودهاند[20] و اکنون هم در جوامع اسلامی خصوصا انقلاب اسلامی ایران، مسلمانان آزادانه درباره مسائل گوناگون به تحقیق و بررسی میپردازند و سوالات مختلفی را مطرح میکنند و دانشمندان اسلامی نیز با متانت، به پاسخگویی میپردازند. هم اکنون، مراکز علمی بسیاری در ایران و دیگر ممالک اسلامی دایر است که نمود پویایی جامعه اسلامی خصوصا جامعه شیعی است. این سخن نویسنده که مسلمانان دائما در انحطاط و عقبماندگی به سر بردهاند و پرداختن به مسائل عقلی و دانشهای گوناگون در میانشان کم رنگ بوده است ادعایی بیش نیست و هر که کمترین آگاهی از تاریخ و آموزههای اسلام داشته باشد این واقعیت را میپذیرد. این رویه برگرفته از آیات قرآن و تعالیم پیامبر گرامی اسلام است و در منش ائمه اطهار(ع) به وفور یافت میشود که مناظرههای علمی امام صادق(ع) و امام رضا(ع) با دگراندیشان از آن جمله است.[21]
رحمت و محبّت، پایهی دعوت اسلام
نویسنده عامل رشد اسلام را غارتگری و تجاوز دانسته است. قبل از اینکه این ادعا را پاسخ گوییم شایسته است نگاهی واقعبین به عملکرد یک دولت ایده آل در جامعه بشری داشته باشیم. با توجه به اینکه انسانها از نظر بکار بستن عقلانیت در زندگی خود در یک سطح نیستند طبیعی است برخورد با ایشان نیز یکسویه نخواهد بود. برخی از انسانها اندیشه را ملاک رفتار خود قرار میدهند و به دور از هر پیشداوری در جستجوی حقیقت هستند؛ اما متاسفانه اکثر انسانها عقلانیت را فدای خواستهها و منافع شخصی و گروهی خود مینمایند و آزاداندیشان نیز اینگونه نیست که همواره همای حق و واقع را در آغوش کشند و چه بسیار که گرفتار جهل و خطا شدهاند. پس قبل از قضاوت پیرامون عملکرد یک دولت علاوه بر اینکه بایست ریشههای وجودی یک دولت و ادعای دولتمردان و میزان همخوانی آموزهها و قوانین ایشان با ملاکهای عقلانی را بررسی نمود، لازم است برخورد مخاطبان و مراتب و خصوصیات آنها را نیز مد نظر قرار داد. به اعتقاد ما حقانیت اسلام و رهبران الهی آن بر اساس براهین و ادله محکم ثابت است. همین باور که بر عقلانیت استوار است ما را پیرامون برخی از احکام و رفتار شبههناک در اسلام و سنت پیامبر(ص) راهنمایی میکند تا دچار قضاوت عجولانه نشویم. از اینرو با نگاهی تاریخی و حقجو به جنگهای صدر اسلام به خوبی میتوان ریشههایی عقلایی برای آن یافت؛ واقعیتهایی که از یک طرف ریشه در حقطلبی اسلام دارد و از طرف دیگر ظلم و باطلگروی دشمنان اسلام را به تصویر میکشد.[22]
اینکه نویسنده میگوید هر دروغ و جنایت و ریاکاری در راه ایمان و منافع آن و برای سلطه و سیطرهخواهی متولیان اسلام، مفید و رواست؛ نمونه دیگری از اتهامهای توخالی به اسلام است که ناشی از عدم اطلاع از تاریخ اسلام یا نتیجه قضاوتی عجولانه است. کجای آموزههای اسلام به چنین رفتاری توصیه شده است؟ بهتر بود نویسنده بحثی عینی را در این رابطه مطرح میکرد و از ادعاهای کلیشهای پرهیز مینمود. همچنین این ادعای نویسنده که وابستگی عقل اسلامی به مصالح ایمانی و ابزار بودن این عقل در خدمت ایمان، تباه کنندهی منش و فردیت انسانها بوده است؛ نیز شعاری غیرواقعی است. اسلام فرد و جامعه را محترم میشمرد و برای هر یک حقوقی را به رسمیت شناخته است.[23] در یک کلام میتوان منشاء اشتباه نویسنده را در این دید که عقل را در اسلام تابع و مقلد محض ایمان میداند؛ اما همانطور که قبلا گذشت از منظر اسلام عقل در احکامش مستقل است و آنجا که نیازمند به استمداد و راهنمایی است وحی چراغی پرفروز در پیش روی اوست.
نتیجهگیری
عقل در اسلام تابع محض نیست؛ بلکه متناسب با کارایی خود هم استقلال دارد و هم در برخی از مواضع از دین استمداد میجوید. گرچه عقل در کاربست و فهم و دفاع از هستی تاریخی و اجتماعی سیستم اسلام موثر است؛ اما این به معنای بردگی عقل نیست؛ بلکه عقل متکی بر ادراکهای یقینی خود بنیان دین حق را شناسایی و تصاویر اسلامی از جهان و خدا و انسان را تایید میکند و به این ترتیب عقل در کنار وحی در سرتاسر حیات فرهنگی و فکری جامعه مسلمانان نقش ایفا میکند و در این صورت نه مسئولیتگریزی در کار است و نه آزادیها و اختیارات انسان به کلی سلب شده است. با نویسنده موافقیم که با نگاه به درون خود و با آگاهی از آنچه هستیم، میتوان به سراغ تجربیات و اندیشههای دیگران رفت و رابطه گفتگو و فراگیری و انگیزشی برقرار نمود؛ اما نباید این حکم را منحصر به جهان مادی دانست چرا که این خود به معنای بردگی و اسارت عقل در چارچوب جهان مادی است. باید عقل را رها گذاشت تا خود به یک جهانبینی درست نایل شود نه اینکه قبلا جهان را در ماده محصور گردانیم و آنگاه به عقل اجازه سخن دهیم.
سیره مسلمانان در قدیم و جدید نشان میدهد که در طول تاریخ آنجا که به دستورات نورانی اسلام عمل شده است رشد یافتهاند. با بررسی زندگی پر افتخار پیامبر اکرم(ص) به خوبی روشن میشود که نبردهای مسلمانان به منظور دفاع از انسانهای بیگناه و حفظ کیان انسانی آنها بوده است. بعلاوه دین اسلام دینی بر پایه عقل غیر مقلد است نه ایمانگرایی عقلستیز که با اسارت عقل، دروغ و فریب و جنایتپیشگی را به دنبال داشته باشد.
مطلب مرتبط :
نقدی بر مقاله «جستاری در بحران عقل تابع» (2) «روشنفکری و انقلاب اسلامی ایران»
فهرست منابع
- قرآن کریم
- 1) ابن خلدون، محمد؛ تاریخ ابنخلدون، بیروت، دار الفکر، 1408ق، چاپ دوم.
- 2) ابن هشام، عبد الملک؛ السیره النبویه، بیروت، دار المعرفه، بی تا.
- 3) جوادی، عبدالله؛ دین شناسی، قم، اسراء، 1387ش، پنجم.
- 4) جوادی، عبدالله؛ نقش عقل در هندسه معرفت دینی، قم، اسراء، 1387ش، سوم.
- 5) راغب اصفهانی، حسین؛ المفردات فی غریب القرآن، بیروت، دار العلم، 1412ق.
- 6) رضوانی، علی اصغر؛ پیامبر شناسی و پاسخ به شبهات، قم، ستاره، 1387ش.
- 7) صادقی، هادی؛ درآمدی بر کلام جدید، قم، کتاب طه و نشر معارف، 1383ش، دوم.
- 8) طباطبایی، محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: موسوی، قم، جامعه مدرسین، 1374ش، چاپ پنجم.
- 9) طبرسی، احمد ابن علی؛ احتجاج علی اهل اللجاج، مشهد، نشر مرتضی، 1403ق.
- 10) عسکری سلیمانی امیری؛ معیار اندیشه، قم، موسسه امام خمینی، 1381ش.
- 11)کلینی؛ اصول کافی، ترجمه: مصطفوی، تهران، اسلامیه، بی تا.
- 12)کوفی، ابن اعثم؛ الفتوح، ترجمه: مستوقی هروی، تهران، نشر انقلاب اسلامی، 1372ش.
- 13)مصطفی ابراهیم [و سایرین]؛ معجم الوسیط، ترکیه، دارالدعوه، 1410ق.
- 14)مطهری، مرتضی؛ مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، بی تا.
- 15) مظفر، محمدرضا؛ اصول فقه، نجف، دار النعمان، 1386 ق.
- 16)ولایتی، علی اکبر؛ پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، تهران، وزارت امور خارجه، 1382ش، چاپ اول.