نویسنده: پریسا راد
چکیده
این اثر در نقد مقاله «سیمای زن در نهجالبلاغه» نگاشته شده است. مقالهی مورد نظر با تمسک به بخشهایی از گفتار منسوب به امام علی(ع) در نهجالبلاغه سعی دارد جایگاه زن در اسلام ـ بهخصوص نزد آن امام ـ پست و حقیر معرفی نماید. سعی ما در این مقاله بر این است که کلمات حضرت علی(ع) را با نگاه مجموعهنگر به نهجالبلاغه و در پرتو آیات نورانی قرآن و روایات متقن، کالبد شکافی کنیم تا روشن گردد که پیشوای شیعیان که بیتردید قرآن ناطق است ملاک برتری در نزد خداوند را جنسیت ندانسته و سخنان آن امام نیز هر کدام در جای خود دارای ابعاد و حکمتهایی ارزشمند است.
مقدمه
در بخش گذشته تحت عنوان «سیمای زن در خطبهها» به برخی از اتهامات نویسنده به حضرت علی(ع) پرداخته شد. در نوشتار پیشرو به موضوع زن در موارد ذیل خواهیم پرداخت: نامه14، نامه31، حکمت230، حکمت58، حکمت227، حکمت119، حکمت131 و در ادامه، قضاوت نویسنده درباره شارحین نهجالبلاغه را بررسی خواهیم نمود.
بررسی نامه 14
حضرت در قسمتی از این نامه میفرماید:
«زنان را میازارید و آنان را به خشم میاورید، هرچند آبروى شما را بریزند یا امیرانتان را دشنام دهند؛ چرا که زنان به جسم ناتواناند و به نفس و عقل ضعیف.»
قبل از هر چیز باید توجه داشت که آزردن انسانها (اعم از زن و مرد) امری ناپسند است؛ ولی توجه امام در این کلام به بانوان و تأکید بر نیازردن آنها از یکسو به لطافت جسمی زنان و دارا بودن قوای جسمانی ضعیفتری در مقایسه با مردان است و از اینرو هم در معرض آزارهای جسمی هستند و هم قدرت دفاع جسمی از خود را کمتر از مردان دارند و از سوی دیگر، به دلیل لطافت روح و حساسیت عاطفی، از اطرافیان خود توقع حمایت عاطفی دارند و اگر این حس اقناع نشود بلکه به عکس، با آزار رساندن تحریک شود ممکن است زن را به ناسزاگویی سوق دهد و به دلیل غلبه احساسات زنانه ممکن است نتواند در برابر این رفتار شکیبایی به خرج دهد و با بهرهگیری از نیروی اندیشه به مقابله پردازد و در نتیجه با دشنام دادن و ناسزا گفتن، هم موجب حقارت خود و هم توهین به طرف مقابل و زمینهسازی برای مشکلات بعدی شود. البته ناگفته نماند چنین رفتارهایی بیشتر در زنانی بروز میکند که از تربیت الهی بیبهره یا کمبهرهاند، همانطور که آزار رساندن به زنان از سوی مردانی صورت میگیرد که از تربیت دینی درستی برخوردار نیستند.
بررسی فرازهایی از نامه 31
«از مشورت با زنان بپرهیز، که رأى آنان زود سست مىشود، و تصمیم آنان ناپایدار است. در پرده حجاب نگاهشان دار، تا نامحرمان را ننگرند، زیرا که سختگیرى در پوشش، عامل سلامت و استوارى آنان است. بیرون رفتن زنان کمخطرتر از آن نیست که افراد غیرصالح را در میانشان آورى، و اگر بتوانى بگونهاى زندگى کنى که غیر تو را نشناسند چنین کن.»
زنان نیمی از جمعیت جهان را تشکیل میدهند و علاوه بر امور خانوادگی، امروزه در پستهای کلان جامعه نقشهای مدیریتی و مشاورهای را به عهده دارند و در این راستا موفق نیز بودهاند. اگر چنین است پس چرا امام علی(ع) در این نامه به امام حسن(ع) توصیه میکند با زنان مشورت نکند؟ این موضوع از اهمیت خاصی برخوردار است و نیازمند به بررسی تفصیلی است. قبل از هر چیز بهتر است نظر قرآن و سیره و روش معصومین را در این موضوع، جویا شویم. در قرآن درباره موضوع مشورت، دو دسته آیه وجود دارد:
الف) امر عام و کلی به مشورت:
«و امرهم شوری بینهم»[1]
«شاورهم فی الامر»[2]
همانطور که مشاهده میشود در این آیات بدون تعیین جنسیت به همه مسلمانان امر شده است که در امورشان از رأی و نظر یکدیگر بهره گیرند.
ب) آیاتی که به مشورت با زنان اختصاص دارد:
«اگر باردار باشند، نفقه آنها را بپردازید تا وضع حمل کنند و اگر براى شما [فرزند را] شیر مىدهند، پاداش آنها را بپردازید و [درباره فرزندان، کار را] با مشاوره شایسته انجام دهید.»[3]
«اگر آن دو [زن و شوهر]، با رضایت یکدیگر و مشورت، بخواهند کودک را [زودتر] از شیر بازگیرند، گناهى بر آنها نیست.»[4]
با توجه به آیات مزبور، نهتنها مشورت با زنان منع نشده است بلکه بر مشورت با آنان در مواردی، تأکید هم شده است.
در سیره معصومین نیز میتوان نمونههای متعددی یافت که با زنان مشورت و به نظر آنها عمل شده است. برای نمونه میتوان به عمل کردن حضرت شعیب(ع) به نظر مشورتی دخترش برای استخدام حضرت موسی(ع) اشاره نمود.[5] طبق حدیثی از امام رضا(ع)، دختر حضرت شعیب(ع) نظر خود را که با درایت خویش دریافته بود به همراه دلایل منطقی به پدر عرضه نمود و آن پیامبر عظیمالشأن مطابق نظر دخترش عمل نمود و حضرت موسی(ع) را استخدام کرد.[6]
نمونه دیگر، نظر مشورتی امسلمه، یکی از همسران پیامبر اکرم(ص)، است که پیامبر آنرا پذیرفت. این اتفاق زمانی رخ داد، که در زمان تصرف مکه مکرمه از سوی کفار، مسلمانان عازم حج شدند ولی مشرکین در میان راه، از ادامه دادن مسیر حج توسط مسلمانان ممانعت کردند. پس از مذاکره میان دو طرف، قرارداد صلحی منعقد شد که طبق آن، مسلمانان در آن سال اجازه حج نداشتند و حج به سال بعد موکول شد. نبی اسلام نیز از همراهان خواست تا از احرام حج خارج شوند؛ اما یاران از پذیرفتن سخن پیامبر که به اجبار کفار صادر شده بود راضی نبودند و گمان نمودند این دستور، قطعی نیست. پیامبر اندوهگین بود و با همین حال نزد همسرش امسلمه رفت. امسلمه پس از اطلاع از ماجرا، به پیامبر پیشنهاد نمود که شما خود از احرام خارج شوید. وقتی اصحاب بفهمند که شما در این دستور مصمم هستید بر نظر خود اصرار نمیکنند و از احرام خارج میشوند.» پیامبر طبق نظر امسلمه عمل نمود و پیشبینی امسلمه تحقق یافت.[7] در این مثال، میبینیم که نبی مکرم اسلام(ص) گرچه عالم به علوم نهان و آشکار است و از مشورت ـ به خاطر بیشتر و بهتر دانستن ـ بینیاز است با این حال با مشورت نمودن با انسانهای عادی به تربیت و آموزش پیروانشان پرداختهاند و در این آموزش، هم زنان و هم مردان را لایق مشاوره دانستهاند.
با توجه به آموزههای قرآنی و تطبیق سیره معصومین با آنها، بهتر میتوان پیرامون کلام امام علی(ع) درباره مشورت با زنان قضاوت نمود. در این راستا به روایتی پیرامون مشورت با زنان برمیخوریم که میتواند مقصود آن حضرت در نامه 31 را روشن کند:
«از مشورت با زنان بر حذر باش مگر اینکه کمال عقل آنان را تجربه کرده باشی.»[8]
طبق این روایت، از مشورت با زنانی که عقلانیت در آنها به کمال شایسته خود نرسیده نهی شده است، نه همه زنان؛ پس میتوان با زنان باتجربه و دانا مشورت نمود. چنین قید و شرطهایی در مشورت گرفتن، منحصر به زنان نیست؛ بلکه در روایات از مشورت با افراد جاهل، بخیل، دشمن، ترسو، حریص و دروغگو نیز نهی شده است[9] و این صفات، اختصاصی به مرد یا زن ندارند. بنابراین، عدم کمال عقل و کمتجربگی که در روایتِ مورد بحث، دلیل خودداری از مشورت با زنان شمرده شده، در مردان بسیاری نیز وجود دارد که موجب پرهیز از مشورت با آنان میشود. در حدیثی از امام باقر(ع) آمده است: «در عصر ظهور منجی، زنان صاحب کمالی وجود دارند که مطابق کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) قضاوت خواهند کرد. بیشک بر همه لازم است که مطابق رأی آنان که در واقع همان رأی خدا و رسول است، عمل کنند.»[10]
از مطالبی که تا اینجا بیان کردیم، روشن میشود که اصل مشورت با زنان از دیدگاه اسلام نهتنها امر نامطلوبی نیست که ممدوح و پسندیده است. آنچه حضرت امیر(ع) مذموم شمرده، مشورت با زنانی است که دارای صلاحیت لازم برای مشاوره نیستند. نکتهای که در زنان وجود دارد و در صورت عدم مدیریت میتواند منشأ مشاورههای نامطلوب شود، عواطف و احساسات زنانه است که در جای خود بسیار با ارزش است و قوام کانون خانواده به آنهاست؛ اما اگر تحت کنترل خِرَد قرار نگیرند، در امر مشاوره آثار زیانباری بر جای مینهند.
بهعلاوه این کلام حضرت میتواند خطاب کنایهآمیزی به مردان نیز باشد؛ زیرا غلبه احساسات در مردانی که خرد و تعقل عمیقی ندارند، نیز بسیار اتفاق میافتد و حضرت در این کلام کنایهآمیز، مردان را نیز از إعمال احساسات در امر مشاوره برحذر داشته است.
نکته آخر اینکه مشورت امری خطیر است که به تجربه زیاد نیاز دارد. در امور اجتماعی و کلان که معمولاً زنان به علت درگیری با امور خانهداری و تربیت فرزندان فرصت پرداختن به آنها را ندارند، مشورت با آنان توصیه نمیشود؛ مگر اینکه جزء معدود زنانی باشند که کارهای کلان مدیریت اجتماعی انجام میدهند و توانایی آنها در این امور روشن باشد – بنابر قید روایت – که در این صورت چنین مشورتی ایراد ندارد.
بررسی چند حکمت از نهج البلاغه
حکمت 58
«زن کژدمى است که گزیدنش شیرین است.»
با توجه به مباحث گذشته روشن میشود که زن از دیدگاه قرآن و روایات، موجود شروری نیست. چگونه زن (به عنوان اینکه زن است) موجود شروری است در حالیکه خداوند زنانی چون مریم(ع) را برگزید و تطهیر کرد[11] و وجود مطهر او را مهد پرورش پیامبرش عیسی(ع) روحالله قرار داد؟ حضرت فاطمه زهرا(س) نیز نمونه کامل خیر محض است که از کوثر وجود او، انوار ائمه معصومین(ع) جوشیده و عالم را نورانی نموده است.
بنابراین با در نظر گرفتن این کلام در کنار دیگر آموزههای اسلامی میتوان گفت این تشبیه و موارد مشابه مانند حکمت 230، بر شرور بودن زنان دلالت ندارند؛ بلکه نکته دیگری در درونشان نهفته است. به عنوان مثال در حکمت 58 شاید نکته این است که جاذبههای زن میتواند همچون نیش عقرب عمل نماید. نیش عقرب بر خلاف نیش زنبور بهگونهای است که اگر انسان نداند نیش عقرب است از آن احساس لذت و شیرینی میکند؛ اما این احساس، ماهیت مُضر نیش عقرب را عوض نمیکند. زن بهعنوان موجودی پرجاذبه همواره در معرض نگاههای آلوده است. نگاه به زن نامحرم گرچه شیرین است اما در واقع نیش عقرب است و عقرب همان جاذبههای زن است اگر به نادرست از آن استفاده شود. این سخن فقط به زن منحصر نیست. اگر زنی به دام نگاههای آلوده به مردان بیفتد هر نگاه نابجای او به مردان همچون نیش عقرب عمل میکند یعنی ظاهرش شیرین و واقعش کشنده است و در این مطلب فرقی بین زن و مرد نیست؛ ولی چون جاذبه از ناحیه زن بیشتر است، حضرت علی(ع) به اینسو اشاره نموده است.[12] در حکمت 230 نیز شاید مقصود امیرالمؤمنین(ع) هشدار به مردان است که در نحوه برخورد و معاشرت با زنان به گونهاى عمل نکنند که از اهداف عبادی و والای خویش باز بمانند و به طور دائم مشغول معاشرت با زنانشان باشند که این معاشرت دائمى و سرگرم بودن افراطى شر خواهد بود؛ زیرا مانع رسیدن آنان به اهدافشان خواهد شد. امّا از سوى دیگر لازمه زندگى، همراهى و همنشینى با آنان است.[13]
حکمت 119
«غیرتِ زن کفر است و غیرتِ مرد ایمان است.»
استاد شهید مرتضی مطهری درباره این صفت مینویسد: «غیرت نوعی پاسبانی است که آفرینش برای مشخص بودن و مختلط نشدن نسلها در وجود بشر نهاده است.»[14] بنابراین کلام در معنا و مفهوم غیرت نوعی بازدارندگی نهفته است. این بازدارندگی با توجه به خصوصیات مرد و زن موجب تفاوت آنها در اتصاف به این صفت میشود. شهید مطهری راز این تفاوت را چنین توضیح میدهد: «سر اینکه مرد حساسیت فوقالعادهای در جلوگیری از آمیزش همسرش با دیگران دارد، این است که خلقت مأموریتی به او داده است تا نسب را در نسل آینده حفظ کند... علاقه به حفظ نسل در زن هم وجود دارد، ولی در آنجا احتیاج به پاسبان نیست، زیرا انتساب فرزند به مادر همیشه محفوظ است و اشتباهپذیر نیست. از اینجا میتوان فهمید که حساسیت زن در منع آمیزش شوهر با دیگران، ریشهای غیر از حساسیت مرد در این مسأله دارد... احساس مرد چنان که گفتیم جنبهی نوعی و اجتماعی دارد.»[15] به عبارت دیگر، ریشه این کلام حضرت امیر(ع) به مسأله تعدد زوجات برمیگردد؛ زیرا تعدد زوجات به خاطر ضرورتهای اجتماعی مهم و پرمصلحتی تشریع شده است؛ ضرورتهایی همچون فزونی دختران آماده ازدواج در مقایسه با پسران و فزونی تلفات پسران در مقایسه با دختران و در نتیجه باقی ماندن زنان بیوه و مطلقهای که برای ادامه حیات سالم خود و فرزندانشان به یک رابطه خانوادگی نیک نیازمندند. حال اگر مردی نسبت به همسرش غیرت بورزد و متوقع باشد روابط عاطفی و جنسی زن به او محدود شود امری خلاف طبیعت انجام نداده است؛ زیرا روابط جنسی و عاطفی خارج از چارچوب خانواده یا در روابط آزاد با نامحرم مصداق پیدا میکند که فضاحت و رسوایی آن حتی بر مبلغانش در مغرب زمین نیز روشن است و یا اینکه در چند شوهری زن بروز میکند که به علت مخالفتش با طبیعت و غریزه زن (که خواهان قلب مرد است) و مرد (که خواهان سلامت نسلش است)، بهجز موارد معدودی در طول تاریخ بشر دوام و گسترش نیافته است.
غیرت ورزیدن زن بر مرد به این معنا که مرد اجازه داشتن بیش از یک همسر نداشته باشد مستلزم نادیده گرفتن مصالح مهم در مسأله تعدد زوجات است که پیش از این مختصرا به آن اشاره کردیم. در واقع غیرت زن سبب جلوگیری از دستیابی گروهی از زنان جامعه به حقوق طبیعی خود میشود به طوریکه برای تمام عمر از حق طبیعی تشکیل خانواده و ایفای نقش همسری و مادری محروم میشوند و لطمههای جبرانناپذیر روحی و گاه جسمی به آنان وارد میشود. وجود چنین زنان و دختران بیشوهر در صورت عدم رعایت ضوابط اخلاقی در روابط، تهدیدی جدی برای کیان خانواده همان زنانی هستند که انشعاب خانوادهای دیگر از خانواده خود را بر نمیتابند.
بنابراین غیرت زن کفر است؛ چون خسارات جبرانناپذیر اجتماعی و خانوادگی را به دنبال دارد و غیرت مرد ایمان است چون موجب حفاظت از زن و نسل اوست.
نکته آخر در حکمت 119 آن است، که غیرت ورزیدن بیجای مرد نیز از ایمان خارج است؛ زیرا موجب آزار و تحریک زن عفیف و پاکدامن است. به عبارت دیگر، غیرت افراطگون مرد موجب بدگمانی و نسبت ناروا زدن به زن میشود و میتواند عواقب وخیم روحی به زن وارد نماید و در نتیجه زندگی خانوادگی را از هم فروپاشد. بنابراین از نظر حضرت علی(ع) هر امر نابجایی که عواقب ناگوار فردی یا اجتماعی بهبار آورد نامطلوب است، خواه غیرت زن باشد، خواه زیادروی در غیرتورزی مرد باشد.
حکمت 131
«جهاد زن خوشرفتاری با شوهر و اطاعت از اوست»
این حکمت نورانی از نقاط عطف نگاه دین مبین اسلام به زن وجایگاه اودرخانواده است؛ اما اینکه نویسنده مقاله «سیمای زن در نهجالبلاغه» این حکمت را نشاندهنده نگاه فرودستانه به زن از منظر اسلام و حضرت علی(ع) میداند، جای تعجب دارد و جز کوتهبینی و سطحینگری وی که ناشی از جهانبینی مادی و غیر الهی اوست دلیل دیگری ندارد؛ دیدگاهی که ارزش چندانی برای امور معنوی و حفظ کانون خانواده قایل نیست.
خداوند خوشرفتاری زن با شوهر و فراهم آوردن اسباب آسایش و راحتی او که نتیجهای جز ایجاد جاذبه بیشتر میان همسران و استحکام پایههای خانواده ندارد را معادل جهاد در راه خدا قرار داده است. چنین موقعیتی برای زن فرصت مناسبی است تا با عملکرد صحیح خود هم خانواده را حفظ و حراست نماید تا بهدنبال آن اجتماع سالمی به بار آید و هم درجات قرب معنوی را در نوردد. این در حالی است که مرد ضمن انجام وظایف خانوادگی و تأمین نیازهای مادی و عاطفی همسر و فرزندان، وظیفه جهاد در راه خدا را نیز به عهده دارد.
حکمت 227
«نیکوترین خوی زنان زشتترین خوی مردان است: به خود نازیدن [تکبر] و ترس و بخل. پس هرگاه زن به خویش نازد، رخصت ندهد که کسی به او دست یازد و هرگاه بخیل باشد مال خود و شوهرش را نگاه میدارد و هرگاه ترسو باشد از آنچه به او رو آورد میترسد و دوری میگزیند.»
دستورات اسلام در قرآن کریم، خطاب کلی و عمومی به مسلمانان اعم از زن و مرد است. شرح و تفصیل این کلیت در شرایط مختلف و نسبت به افراد مختلف در روایات ائمه(ع) وارد شده است و مجموعه روایات هم در کنار یکدیگر و با دید جامعنگر، سیستم اعتقادی، حقوقی و اخلاقی اسلام را تشکیل میدهد.
حکمت 227 نهجالبلاغه نیز در صدد بیان وظایف زن مسلمان است؛ بطوریکه حفاظت خود و صیانت خانواده را بههمراه داشته باشد؛ ضمن اینکه در این رهنمود رعایت بخش اساسی وجود زن یعنی حیات عاطفی و احساسی او که بارها در این اثر به آن اشاره نمودهایم، اهمیت ویژهای دارد.
مقصود از بخل زن بهعنوان یک صفت حسنه برای او، بیشتر آن است که در حفظ اموال همسر خویش بکوشد و در هزینه کردن آن حد اقتصاد و میانهروی را رعایت کرده، از صرف اموال و داراییهای خانواده بدون نظارت شوهر اجتناب نماید. همچنین غرور و تکبر زن موجب میشود که مردان هوسباز به خود اجازه ابراز توجه و علاقه به زن را ندهند و احساسات او را تحریک ننمایند و او را به ورطه فساد و نابودی نکشند. در واقع تکبر و غرور زن باعث میشود تا مردان در رفتار با او حدود احترام را نگه دارند و از برخورد و نگاههای جنسی و آلوده پرهیز نمایند. منظور از ترس زن، معنای مذموم آن نیست بلکه یک ترس عقلایی است. زن بهعنوان موجودی لطیف و آسیبپذیر چنانچه از اموری که به او آسیب میرساند بترسد این ترس در زمره ترسهای ممدوح و عقلایی نوع بشر بهحساب میآید و باعث میشود زن وجود لطیف و پرجاذبه خویش را در معرض تباهی و آلودگی قرار نداده، از عبور و مرورهای غیرضروری و رفتن به اماکن خطرساز خودداری نماید. نتیجه اینکه تمام صفات مذکور که بروز آن در شرایط زمانی و مکانی خاص برای زن تجویز شده است، از زن، انسانی میسازد که محترم، عزیز و بزرگوار است و به این ترتیب امنیت خود و جامعه را بهدنبال دارد.
سخنی پیرامون شارحان نهجالبلاغه
در پایان این نکته را متذکر میشویم که شارحان نهجالبلاغه نوعا با تلاش فراوان در فراگیری علومی همچون ادبیات عرب در شاخههای لغت، صرف، نحو و معانی بیان و آموختن علوم مختلف دینی اعم از علوم حدیث و تفسیر و کسب تخصصهای دیگر در تبیین گفتار معصومین، به شرح و تفسیر نهجالبلاغه پرداختهاند؛ با اینحال ممکن است برخی از مطالبی که ایشان در شرح کلمات حضرت امیر(ع) در مورد زنان به رشته تحریر در آوردهاند، با نظرات شخصی و سلیقهای ایشان همراه شده باشد. بنابراین گرچه مقاله «سیمای زن در نهج البلاغه» سعی دارد نگاه فرودستانه به زن را از عبارت امام علی(ع) استفاده کند و با تکیه به برخی از گفتارهای بعضی از شارحین آنرا تثبیت نماید اما نباید در این راه دچار جزئینگری از یک طرف و تعصب از طرف دیگر شد. نگارنده این سطور در صدد نقد یا دفاع از نوشتههای شارحان نهجالبلاغه نیست و این امر را به مخاطبان آگاه و حقمحور میسپارد و توصیه میکند اگر قرار است شرح شارحان را محور فهم خود قرار دهیم باید از جزئینگری و تعصب دوری گزینیم. قصد ما در این نوشتار کوتاه و در حد بضاعت خود آن بود که نگاه امیر المؤمنین(ع) را در مجموعه تعالیم اسلامی در کنار قرآن و روایات دیگر تبیین نماییم و ادعای بیمقدار دانستن زنان از دیدگاه آن حضرت را باطل اعلام نماییم.
نتیجهگیری
آنچه در نهجالبلاغه پیرامون شخصیت زنان بیان شده است بر اساس فطرت، خلقت و موقعیت زن در نهاد اجتماع و خانواده بوده است. برای پی بردن به این مطلب لازم است گفتار آن حضرت را در کنار دیگر آموزههای قرآنی و روایی ببینیم و از جزئینگری و تعصب در پیشفرضها خودداری نماییم و این شیوه را در مراجعه به شرحهای شارحین نهجالبلاغه نیز باید رعایت نمود.
فهرست منابع
- قرآن کریم
- نهج البلاغه
- 1) حسینی، سید فهیمه؛ زن از دیدگاه نهج البلاغه، تبیان، ش 51-52.
- 2) خزعلی، کبری [و دیگران]؛ «زن، عقل، ایمان، مشورت»، سفیر صبح، تهران، 1380.
- 3) مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1403 هـ. 1983 م.
- 4) مطهری، مرتضی؛ مسأله حجاب، صدرا، تهران، 1379.