نویسنده: پریسا راد
چکیده
این نوشتار نقدی است بر مقاله «سیمای زن در نهجالبلاغه». نویسنده این مقاله با نگاهی سطحی به برخی از مطالب نهجالبلاغه درباره زن، از جمله خطبه هشتادم، سعی دارد که امام علی(ع) را مخالف با حقوق طبیعی زن و شکننده شخصیت او معرفی نماید. در نوشتار حاضر تأکید خواهد شد که فهم عمق کلام امیرالمؤمنین(ع) پیرامون زنان، همچون کلمات دیگر ائمه(ع) مستلزم دقت در سند و دلالت این کلمات است و به منظور فهم صحیح این خطبه تصویر جایگاه ارزشی زن در قرآن، برای تدوین چهارچوبی جهت سنجش این روایات، امری ضروری است. پس با بهرهگیری از این چارچوب به بررسی سند و دلالت خطبه هشتادم نهجالبلاغه میپردازیم.
مقدمه
نهجالبلاغه یکی از گنجینههای معارف الهی است که در طول تاریخ اسلام همیشه مورد توجه مسلمانان و غیرمسلمانان بوده است و شرحهای فراوانی از جانب عالمان شیعه و سنی بر آن نگاشته شده است. در این مجموعه حدیثی که شامل گفتارهایی از امام علی(ع) است به موضوعات مختلفی پرداخته شده است که یکی از آنها بیان ویژگیهای زنان است. محتوای این بخش از گفتار آن حضرت، مورد بحث و نقد و نظرهای جدی واقع شده است تا جاییکه برخی از کوتهاندیشان سعی دارند با استناد به این گفتهها نگاه فرودستانه به زن را به اسلام و حضرت علی(ع) نسبت دهند.
نویسنده مقاله «سیمای زن در نهجالبلاغه» در زمره گروه مذکور است که با نگاهی سطحی به برخی از کلمات امام علی(ع) قصد دارد در ژرفا و عمق اندیشه و کلام آن حضرت خدشه کند. ما نیز در نوشتار خود عهدهدار نقد مقاله مزبور شدهایم و سعی داریم در ضمن دو بخش به ادعاهای بیاساس نویسنده به شکلی فشرده و کوتاه پاسخ گوییم. در نوشتار حاضر که بخش اول از مقاله ما را تشکیل میدهد ابتدا بهطور مختصر به بیان چگونگی تتبع در گفتار معصومین میپردازیم و سپس با ارائه تصویری اجمالی از سیمای زن در قرآن، نگاهی گذرا به خطبه هشتادم[1] نهجالبلاغه به عنوان جنجالیترین گفتار آن حضرت درباره زنان، خواهیم داشت.
روششناسی فهم روایات
همانگونه که در محاورات عرفی باب است برای قبول و بهکار بستن یک خبر نیاز است که از دو چیز مطمئن باشیم: یکی اینکه خبر مزبور از منبعی موثق است و خبردهنده در محتوای آن دستکاری نکرده است (اطمینان به سند) و دیگر اینکه معنا و مفهوم خبر را کامل و درست فهمیدهایم (اطمینان به دلالت). از آنجا که به اعتقاد ما، امامان معصوم(ع) در ارتباط وحیانی با علم الهی هستند و در گفتار و کردار خود از هرگونه خطا و گناه مصوناند، چنانچه به سند و دلالت حدیثی که از ایشان نقل شده است اطمینان یابیم آن حدیث را میپذیریم. از اینرو عالمان اسلامی قبل از عمل به روایات، ابتدا سند آنها را بررسی میکنند تا از منتهی شدن آنها به معصوم(ع) اطمینان حاصل کنند و آنگاه نوبت به بررسی دلالت حدیث میرسد تا با اصول عقاید و آیات قرآن و روایات معتبر در تعارض نباشد و بتوان به آن استناد جست.[2]
چنانچه دلالت و سند روایت، اطمینانآور نباشد با توجه به شرایط و ضوابط حدیثشناسی، یا بهکلی رد میشود و یا مسکوت گذاشته خواهد شد. به همین دلیل، برخی از محققین در باب روایات نقصان عقل زن، معتقد به اجمال آنها شدهاند به این معنی که استفاده هیچ حکمی را از آن احادیث جایز ندانستهاند.[3]
درباره روایاتی که دستمایه مقاله مورد نقد شده است نیز باید توجه داشت که بعضی از آنها نه سند محکمی دارد و نه دلالت متقنی؛ با این حال برخلاف منش نویسنده مزبور سعی میشود نگاهی واقعبین به محتوای آنها داشته باشیم و سعی میکنیم کلمات منسوب به حضرت علی(ع) را در چارچوبی که قرآن و روایات متقن به تصویر میکشند ببینیم.
سیمای زن در قرآن
قرآن، این کتاب آسمانی، چارچوب ذهنی ما در تمامی مسائل مرتبط با هدایت دینی را شکل میدهد و منبعی مهم برای تشخیص درستی یا نادرستی احادیث است. بر این اساس بایست گفتار امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه را (گذشته از بررسی سندی) با قرآن سنجید. برای پیبردن به جایگاه ارزشی زن در قرآن، توجه به نکات ذیل راهگشاست:
الف) زن، خلیفه الهی است
این مقام والا در چند آیه بیان شده است. از جمله در سوره بقره میخوانیم:
«بهدرستی که من در زمین، جانشینی قرار خواهم داد.»[4]
برخی از مفسران معتقدند که مقام خلافتِ انسان در این آیات، متعلق به «آدمیت» است نه «شخص» پس همه انسانها (چه زن و چه مرد) را شامل میشوند. شاهد بر این ادعا نیز خطابهایی در قرآن است که عمومی و ناظر به تمامی انسانهاست؛[5] مانند:
«خداوند به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دادهاند وعده مىدهد که قطعا آنان را حکمران روى زمین خواهد کرد، همانگونه که به پیشینیان آنها خلافت روى زمین را بخشید.»[6]
بنابراین مقام خلافت الهی شامل زن و مرد میشود و در این امر فرقی میان آنها نیست. دلیل دیگر بر عدم اختصاص این مقام به مردان، این است که طبق آیات قرآن، نشانه شایستگی آدم برای مقام خلافت الهی، قابلیت او بر تعلیم و تعلم علوم الهی است[7] و محور تعلیم و تعلم، روح و جان آدمی است نه تن او، و روح نه توصیف به مذکر میشود و نه مؤنث. بنابراین خلافت الهی شامل زنان نیز میشود.[8]
ب) زن، مسجود ملائکه است
خداوند به ملائکه خود دستور داد بر آدم سجده کنند:
«و (یاد کن) هنگامى را که به فرشتگان گفتیم: براى آدم سجده و خضوع کنید؛ همگى سجده کردند...»[9]
آنچه موجب شد که خداوند چنین دستوری به ملائکه دهد، چیزی نیست جز مقام «آدمیت» که مشترک میان زن و مرد است. شایستگی انسان برای این مقام هم به دلیل برتری او بر ملائکه است چراکه قادر به تعلیم و تعلم اسمای الهی است. بنابراین هر کس بتواند آگاهی خود نسبت به علوم و اسمای الهی را افزایش دهد، انسانیت خود را توسعه داده و برای مقام خلافت شایستهتر خواهد بود؛[10] خواه زن باشد یا مرد.
ج) ویژگیهای اساسی انسان و تساوی زن و مرد
در نگرش اسلام، زن همچون مرد، انسان است و سه ویژگی مهم انسانی یعنی اختیار، مسؤلیتپذیری و توان ارتقایابی و کمال را داراست. در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که به اشتراک زن و مرد در تکلیف، مسؤلیت پذیری، ثواب و عقاب در اعمال مشابه، شناخت اصول دین و اشتراک در مؤلفههایی مانند: اختیار، ادراک خوبیها و بدیها و نیروی انگیزشی به سمت خوبی و بدی، رسیدن به زندگی پاک و ... اشاره دارد.[11]
د) زن و آیات خلقت از «نفْس واحده»
«اى مردم! از [مخالفت] پروردگارتان بپرهیزید. همان کسى که همه شما را از یک انسان آفرید و همسر او را [نیز] از جنس او خلق کرد و از آن دو، مردان و زنان فراوانى [در روى زمین] منتشر ساخت.»[12]
طبق این دست از آیات، زن و مرد از «نفْس واحده» آفریده شدهاند و همانطور که بسیاری از مفسران اشاره کردهاند مقصود از «نفس واحده» گوهر وجود آدم است که نه مؤنث است و نه مذکر. همچنین طبق آیاتی از قرآن، مرد یا زن بودن به بُعد جسمانی انسان مربوط میشود نه روح و جان او:
«آیا انسان گمان مىکند بىهدف رها مىشود؟ آیا او نطفهاى از منى نبود که در رحم ریخته مىشود؟ سپس بهصورت خون بسته در آمد، و خداوند او را آفرید و موزون ساخت، و از او دو زوج مرد و زن آفرید.»[13]
همانطور که ملاحظه میشود این آیه، تذکیر و تأنیث را به بخش جسمانی نسبت میدهد[14] و از اینرو میان مرد و زن در روح و جان فرقی نیست و همین روح و جان مشترک، سکوی کمال انسان است.
از آنچه گذشت، بهدست میآید که از نظرگاه قرآن کریم، زن و مرد از جایگاه ارزشی و انسانی یکسانی برخوردارند. امیرالمؤمنین(ع) که مفسر حقیقی قرآن است نگاهی غیر از این به جایگاه زن نداشته است. در نتیجه کلمات این بزرگوار باید در سایه این نگاه بررسی گردند تا معنای حقیقی آنها بدست آید.
تحلیل و بررسی خطبه 80 نهجالبلاغه
«اى مردم! بیتردید زنان از نظر ایمان، بهرهوری و خرد در کاستیاند. امّا کاستی آنان در ایمان بدان جهت است که در «ایام عادت» از نماز و روزه برکنارند؛ و امّا کاستی در خرد، بدان سبب است که شهادت دو زن همسنگ شهادت یک مرد است؛ و امّا کاستی در بهرهها، بدان دلیل است که میراث آنان نیمِ مردان است. پس، از زنان شرّ بپرهیزید و نیکانشان را واپایید، و در خوبیها فرمانشان مبرید تا در زشتیها طمع نکنند.»
سندشناسی خطبه
این خطبه از نظر سندی، روایتی مرسل است. راویان این خطبه همچون دیگر مطالب نهجالبلاغه، توسط سیدرضی نقل نشده است و کتابهای دیگری که این خطبه را نقل نمودهاند نیز آنرا به عنوان یک روایت مرسل[15] نقل کردهاند و به سند خطبه دست نیافتهاند. در نتیجه چنین روایتی معتبر محسوب نمیشود.[16]
مفهومشناسی خطبه
گرچه خطبه مورد نظر روایتی مرسل است؛ اما نمیتوان از این واقعیت چشمپوشی نمود که نهجالبلاغه با تمامی مطالب آن همواره مورد توجه عالمان اسلامی در طول قرنها بوده است و شخصیتی بزرگ همچون سیدرضی به جمعآوری آن پرداخته است. پس شایسته است با قطع نظر از ضعف سند این خطبه، محتوای آن را بررسی نماییم تا ببینیم آیا این محتوا میتواند توجیه قابل قبولی داشته باشد یا خیر؟ در این خطبه به پنج مطلب درباره زن اشاره شده است:
1) نقصان در ایمان زن
2) نقصان در بهره و نصیب زن
3) نقصان در خرد و عقل زن
4) برحذر بودن از زنان خوب
5) عدم پیروی از گفتار و کردار نیک زن
نقصان ایمان
بنابر آنچه از تبیین جایگاه ارزشی زن در قرآن بدست آوردیم، روشن است که نقص ایمان زن در این خطبه نمیتواند به معنای ارزشی آن یعنی تصدیق و اعتقاد قلبی باشد؛ بعلاوه به نص قرآن کریم، تمامی مراتب رشد و کمال معنوی میان زن و مرد مشترک است و در صورت اکتساب این درجات معنوی، خداوند اجر و مغفرت بزرگی را نصیب آنها میکند:
«به یقین، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شکیبا و زنان صابر و شکیبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق کننده و زنان انفاق کننده، مردان روزهدار و زنان روزهدار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن و مردانى که بسیار به یاد خدا هستند و زنانى که بسیار یاد خدا مىکنند، خداوند براى همه آنان مغفرت و پاداش عظیمى فراهم ساخته است.»[17]
این آموزه قرآنی کاملا منطبق بر فهم عقلانی است چراکه با وجود یکسان بودن اطاعت و عصیان و پاداش و کیفر در بین زن و مرد، چگونه ناتوانی زن برای رسیدن به حد کامل ایمان با عدالت قابل جمع است؟ بر این اساس، ایمان از فضایل اکتسابی است که هر مرد و زن برای کسب درجات آن باید تلاش کند و در این صورت خصوصیات بیولوژیکی نباید مانعی بر سر راه رسیدن به آن قرار گیرند.[18]
توجه به این نکته نیز ضروری است که اکثر روایاتی که به این نقص اشاره کردهاند از عبارت «نقصان دین» استفاده نمودهاند و فقط در یک یا دو روایت، عبارت «نقصان ایمان» آمده است. به نظر میرسد مقصود حضرت علی(ع) نیز «نقصان دین» باشد و این مطلب با علتی که امام درباره این فراز آورده همخوانی دارد. به عبارت روشنتر زنان نسبت به مردان نقص در دین دارند به خاطر اینکه در برخی اوقات از انجام تکالیف و دستورات دینی معاف شدهاند. نقص دین نقص ارزشی نیست بلکه نوعی تسهیل و تخفیف بر گروهی از مکلفین است که تبعیت از این دستور، خود، عین اطاعت است و نقصان ایمان که عبارت از نقص در باور و اعتقاد قلبی است را به دنبال ندارد. پس این سخن نویسنده مزبور درست نیست که: «[امام] علی، علت کمی ایمان زنان را در این میداند که آنها مدتی از ماه را نمیتوانند نماز بخوانند و روزه بگیرند؛ یعنی تنها کمیّت را عامل بالا رفتن کیفیت دانسته، گویی که هر کس بیشتر نماز بخواند و ساعات بیشتری به عبادت اختصاص دهد، همین کافی است تا ایمان او قوی و محکم گردد.» همچنین این قضاوت وی که عادت ماهانه زنان اگر (همانطور که امام علی گفته است) علت نقص ایمان باشد حکمی ظالمانه است چراکه «زنان در این باره هیچ دخالتی نداشتهاند و تنها در برابر قانون طبیعت سر تعظیم فرود آوردهاند» نیز بدون دقت کافی انجام گرفته است؛ زیرا در دیدگاه اسلام، عبودیت و بندگی پروردگارِ در سایه اطاعت از دستورات اوست؛ دستوراتی که هر یک بر اساس شرایطی صادر شده است. برای نمونه نماز ظهر و عصر در شرایط عادی چهار رکعت است ولی در سفر، اصطلاحاً شکسته شده، هر کدام دو رکعت میشوند. در این صورت اگر مسافری نمازش را در سفر، کامل بخواند، این عصیان پروردگار است. در بحث ما نیز عبودیت و بندگی خداوند توسط زن در زمان حیض به این است که عبادت ترک شود و این عین اطاعت از خدا و در نتیجه، کمال ایمان است. البته ناگفته نماند که در اسلام راهکارهایی برای جبران این نقص دینی (نه ایمانی ) تعیین شده است. طبق این آموزهها زنانی که در عادت ماهانه هستند، میتوانند با انجام دعا و ذکر، این نقیصه را جبران نمایند تا همانگونه که با اطاعت از پروردگار در مراتب ایمان اوج گرفتهاند با خواندن این ادعیه و ذکرها از کمال دینی نیز برخوردار باشند.[19]
به نظر میرسد با جمعبندی نهایی مطالب پیش گفته و با صرف نظر از اشکال سندی خطبه 80، نتیجهای که حاصل میشود چیزی نیست جز توافق محتوای این خطبه با قرآن. به عبارت دیگر این نقص تنها به جنبه تشریعی دین بر میگردد که زن هیچ دخالتی در آن ندارد. بنابراین با نقصان ایمانی که در خطبه هشتاد طرح شده، هیچ نقص ارزشی و به دنبال آن هیچ ایرادی به سیمای زن وارد نخواهد بود.
نقصان عقل
با مروری کوتاه در روایات به موارد متعددی برمیخوریم که به موضوع عقل و عقلانیت پرداختهاند. بهطور کلی، عقل در روایات اسلامی وسیلهای دانسته شده است که میتوان با کمک آن در مسیر تقرب الهی گام برداشت؛ راهی که آدمی را به سعادت دنیا و آخرت میرساند. امام علی(ع) در این باره میفرماید:
«عقلت تو را کفایت میکند در آشکار ساختن راه گمراهی از راه رشد.»[20]
همچنین از ایشان روایت شده که فرمود:
«جبرئیل بر آدم(ع) نازل شد و گفت: ای آدم، من مأمور شدهام که تو را در انتخاب یکی از سه چیز مخیّر سازم؛ پس یکی را برگزین و دو تا را واگذار. آدم گفت: آن سه چیز چیست؟ گفت: عقل، حیا و دین. آدم پاسخ داد: عقل را برگزیدم. جبرئیل به حیا و دین گفت: شما بازگردید، آن دو گفتند: ای جبرئیل، ما مأموریم هر جا که عقل باشد، با او باشیم.»[21]
از آنچه گذشت، معلوم میشود که عقل مهمترین سرمایه انسان برای حرکت در مسیر تکامل و تقرب الهی و اساسیترین میزان در تشخیص حق از باطل است. حال اگر این مطلب را با آنچه پیرامون جایگاه انسانی زن در قرآن و یکسانی زن و مرد در ثواب و عقاب و یکسانی تکالیف در عبادات بیفزایم[22] روشن خواهد شد که نقصان عقل در زن به معنای ضعف در توانایی او در تشخیص راه رشد و ضلال و ناتوانی او در رسیدن به اجر و مغفرتی که در قرآن به زن نیز وعده داده شده نیست و در یک جمله، نقص عقل در این خطبه به معنای نقص ارزشی نیست. با توجه به تبیین امام درباره چرایی نقصان عقل در زنان، به نظر میرسد مراد از نقصان عقل، عدم تساوی زن و مرد در بهرهمندی از قوه عقل نیست بلکه مراد موانعی است که به سبب خلقت خاص زن مانع از تعقل کامل در شرایط مختلف میشود. به عبارت دیگر به دلیل غلبه عواطف و احساسات در زنان که در جای خود لازمه هستی زن و از ضروریات زندگی زناشویی و ایفای نقش مادری و همسری است، قوه عاقله ایشان نمیتواند به خوبی عمل نماید؛ به عنوان مثال در بحث شهادت دادن (که در همین خطبه به آن اشاره شده است) یا قضاوت کردن، این عواطف و احساسات میتواند درصد خطا در حکم قاضی را افزایش دهد و با توجه به اهمیت ویژه شهادت دادن و قضاوت نمودن که با جان و مال و ناموس مردم در ارتباط است خردمندانه این است که تمهیداتی در این رابطه اندیشیده شود و اسلام این کار را انجام داده است. بنابراین بر خلاف این اتهام نویسنده به شرع اسلام که: «در واقع شرع اسلام چون زن را ضعیف و ناقص عقلتر از مردان میداند شهادت دو تن از زنان را معادل یک مرد قرار میدهد» زن و مرد بهطور یکسان از عقل برخوردارند اما احساسات قوی زنانه در بهرهگیری از عقل گاه به مثابه مانع عمل میکند و بدین منظور در باب شهادات، از آنجا که احساسات سرشار زن ممکن است مانع از اتخاذ موضعی صحیح گردد، انضمام شاهدی دیگر به منظور حصول اطمینان، در احکام اسلام پیشبینی شده است.
نقصان در بهره و نصیب زن
در خصوص این فراز از خطبه نیز باید توجه داشت که مرد بواسطه ویژگیهای فیزیکی و شخصیتی خود توانایی مدیریت و تامین نیازهای جامعه را بیشتر از قشر زنان داراست. از اینرو در مهمترین و کوچکترین تشکل اجتماعی یعنی خانواده وظایف مشخصی متناسب با همان ویژگیها به مرد واگذار شده است که از آن جمله، نانآوری و تأمین نیازهای اقتصادی خانواده است. بر این اساس طبیعی است که منابع مالی باید بیشتر در اختیار او قرار داشته باشد تا بتواند در این راستا گام بردارد و یکی از این منابع مالی، ارثیه است. در نظام اقتصادی اسلام به جایگاه مهم مرد در ساختار خانواده اهمیت ویژهای داده شده است و این امر به مردسالار بودن اسلام و اینکه شرع اسلام زن را در مرتبه پایینتری میداند ربطی ندارد بلکه خصوصیتهای بارز قشر مردان، منشاء چنین آموزههایی است. از این گذشته باید توجه داشت که هرچند مالکیت بیشتر اموال در اختیار مردان قرار دارد اما به همین موازات مسئولیت بیشتری را عهدهدار است و موظف است جامعه زنان را از منافع این اموال بهرهمند سازد؛ به عنوان مثال: دادن مهریه، پرداخت نفقه و... . با این وجود اگر بخواهیم دقیقتر به این مسأله بنگریم نه تنها زنان از بهرههای مادی محروم نیستند بلکه ضمن داشتن حق مالکیت در بخشی از اموال، از منافع اموالی که در مالکیت مردان است نیز بهرهمند خواهند بود.[23] بنابراین عملا بهره زنان بیشتر از مردان است هرچند به ظاهر، اموال بیشتری در اختیار مردان قرار دارد.
بررسی فرازهایی از خطبه 155
امام علی(ع) در فرازی از خطبه 155 به عایشه (یکی از همسران پیامبر که جنگ جمل را بر ضد امام علی رهبری نمود) اشاره کرده، در مذمت او میفرماید:
«اما بر آن زن [یعنی عایشه] اندیشه زنان غلبه یافت و کینه در سینه او جوشیدن گرفت...»
نکته خاصی در این خطبه که وهن تمامی زنان باشد نیست مگر همین فراز که فرمود: «اندیشه زنان بر او غلبه یافت». نویسنده با تمسک به همین جمله و قرار دادن در کنار برخی از دیگر گفتار حضرت علی(ع) همچون نامه 14، چنین میگوید: «میتوان حرف او [امام علی] را اینگونه تعبیر کرد که عایشه به علت غلبه یافتن اندیشه زنان بر او، اقدام به این کار [جنگ با آن حضرت] کرد و از آنجا که رأی و اندیشه زنان سست و ضعیف است چنین نتیجهای حاصل شد.»
در پاسخ به نویسنده و با تمسک به آنچه در بخش پیشین بیان شد میتوان گفت منظور امام نقص ارزشی اندیشه و تعقل در زنان نیست بلکه مقصود این است که جنبه عواطف و احساسات در زنان بیش از مردان است و همین امر موجب میشود که نیروی تعقل در او بیشتر تحت تأثیر احساس وی باشد. به این ترتیب اگر عایشه به تهذیب نفس و مقابله با حس حسادت زنانه و کینهورزی خود میپرداخت شرایط حساس آن زمان را درک و حق را از باطل تشخیص میداد و فتنه جنگ جمل را دامن نمیزد.
نتیجهگیری
با توجه به آنچه بیان شد روشن میشود که در هیچیک از فرازهای خطبههای ذکر شده نقص ارزشی به زنان نسبت داده نشده است و آنچه موجب وهن شخصیت زن باشد در گفتار حضرت علی(ع) وجود ندارد.
فهرست منابع
- قرآن کریم
- نهجالبلاغه
- 1) جوادی آملی، عبد الله؛ تسنیم، قم، مرکز نشر اسراء، 1378.
- 2) جوادی آملی، عبدالله؛ زن در آیینه جلال و جمال، قم، مرکز نشر اسراء، 1377.
- 3) خزعلی، کبری [و دیگران]؛ «زن، عقل، ایمان، مشورت»، تهران، سفیر صبح، 1380.
- 4) طباطبایی، سید محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، 1393هـ - 1973م.
- 5) طباطبایی، سید محمدحسین؛ زن در قرآن، مصحح و محقق: محمد مرادی، قم، دفتر تنظیم و نشر علامه طباطبایی، 1384.
- 6) علاسوند، فریبا؛ جایگاه ارزشی و انسانی زن، دانشنامه فرهنگ فاطمی (در دست چاپ).
- 7) کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق؛ اصول کافی، بیروت، دار الاضواء، 1413هـ – 1992م.
- 8) مهریزی، مهدی؛ زن و فرهنگ دینی، تهران، هستینما، 1382.