چکیده
کشف قطعی و یقینی ویژگیهای شمرده شده برای معجزه، خاصه سه ویژگی خارق العاده بودن، غیر قابل تعلیم و تعلم بودن و معارض نداشتن، در عملی که از ناحیه پیامبران انجام پذیرفته امکان پذیر بوده و هست. این امر در عصر حاضر جای هیچ تردیدی ندارد و در عصر انبیا نیز با تحقیق و تفحص آگاهانه و حق مدار قابل دستیابی بوده است.
مقدمه
تاریخ زندگانی بشر شاهد ظهور خیل عظیمی از افراد صالحی است که خود را فرستاده خداوند عالمیان معرفی نمودهاند و در دفاع از مدعای خویش گاه اقدام به انجام اموری مینمودند که در اصطلاح متکلمین «معجزه» خوانده میشود. عملی خارق العاده که نمیتوان با آن مقابله نمود. به راستی این چگونه عملی است که نمیتوان همانندش را آورد. این سوالی است که همواره ذهن مخاطبان و تحلیل گران معجزه را به خود مشغول ساخته است و در مواجهه با آن دو گروه عمده شکل گرفت. برخی با اتخاذ موضعی منفی، سعی نمودند آن را در دایره توانایی بشر تفسیر نمایند از اینرو برچسب سحر و جادو و امثال آن بر معجزه زدند و عدهای دیگر منشائی الهی برایش قایل شدند. در این میان، متکلمان اسلامی ویژگیهایی را برای معجزه بیان کردهاند که فارق میان آن و اعمال عادی یا غیر عادی بشری است. مسالهای که در نوشتار حاضر به آن میپردازیم بحثی مصداق شناسانه است. اینکه آیا راهی برای تشخیص مصداق معجزه (با تعریفی که متکلمین اسلامی از آن ارائه دادهاند) وجود دارد یا خیر؟ و اینکه چگونه میتوان ویژگیهای اساسی معجزه را در عمل مدعی نبوت به گونه ای یقینی شناسایی نمود؟
تلخیصی از بخش اول مقاله «نگاهی نقادانه به معجزه»
نویسنده گفتارش را با این مطلب آغاز میکند که چنانچه بپذیریم خداوند پیامبرانی را به سوی بشر مبعوث نموده سوالی که با آن روبرو میشویم این است که چگونه میتوان پیامبران راستین را (به فرض وجود) از مدعیان دروغین باز شناخت؟ مسلماً نمیتوان با استناد به صفات نیکی که مردم زمانش از او میبینند و نقل میکنند به قطع و یقین گفت که در ادعای خود مبنی بر دریافت وحی و ماموریت الهی نیز راستگو است؛ چرا که اولاً انگیزهها و عوامل مختلفی میتواند شخص راستگو را به فریب کاری اندازد و دوم اینکه ممکن است وی دچار توهم شده باشد. سپس به نقل از متفکران اسلامی تنها و مهمترین نشانه محکم و قطعی نبوت را «معجزه» معرفی مینماید؛ بگونهای که ارائه معجزه از سوی مدعی نبوت میتواند به نحوی برهانی، دلالتی قطعی بر صدق او و واقعیت ادعایش داشته باشد. آنگاه به تعریف معجزه از دیدگاه متفکران اسلامی اشاره کرده، سه عنصر اساسی معجزه را: خارق العاده بودن، اتکا داشتن به قدرت و اذن الهی بدون دخالت آموزش و تمرین بشری و نفی نمودن معارض معرفی میکند . پس از آن، سوالاتی متفاوت اما همسو پیرامون معجزه طرح نموده، از منظر خویش به پاسخگویی میپردازد؛ همچون:
1.چگونه میتوان معجزه بودن یک فعل خاص را اثبات نمود؟
2. به فرض که معجزه بودن عمل را بتوان تشخیص داد آیا معجزه دلالت بر صدق آورنده آن در ادعای نبوتش دارد؟
در نوشتار حاضر تنها به بررسی گفتار نویسنده در ذیل سوال اول میپردازیم و نقد و بررسی مباحث او پیرامون مساله دوم را به نوشتار بعدی موکول مینماییم.
به اعتقاد وی هیچ راهی وجود ندارد که با قطع و یقین ثابت شود که فعلی خاص(مانند تبدیل عصا به اژدها) دارای خصوصیات سه گانه معجزه است زیرا:
1. درباره اولین خصوصیت (خارق العاده یا به عبارت دیگر، خارج از چارچوب قوانین طبیعت بودن) دو مشکل حل ناشدنی وجود دارد: اول اینکه هیچگاه نمیتوان به همه قوانین و اسرار طبیعت علم پیدا کرد تا پس از آن گفته شود فلان عمل در چارچوب قوانین طبیعت میگنجد یا خیر؛ دوم اینکه اصولاً دانش بشر نسبت به طبیعت دانشی تجربی و استقرایی و لذا غیر قطعی و غیر یقینی است. بنابراین در مواجهه با پدیدهای خارج از قوانین شناخته شده طبیعت، این شک به وجود میآید که شاید آنچه ما به عنوان قانون طبیعت میشناختیم واقعاً چنین نبوده و ما اشتباه کردهایم. به علاوه ما از بسیاری از تواناییهای اسرار آمیز انسان ناآگاهیم؛ لذا ممکن است در مواجهه با اعمال شگفت انگیز برخی انسانها به تبیین ماورایی آنها بپردازیم و این رویکرد شاید خطا باشد.
2. درباره دومین خصوصیت (آورنده آن با آموختن از دیگران و تمرین و ممارست موفق به انجام معجزه نشده باشد) نیز با این مشکل روبروییم که از چه راه میتوان فهمید مدعی نبوت، آن فعل شگفت انگیز را از کسی نیاموخته است؟ هر چقدر هم در زندگی او و گذشتهاش تحقیق و جستجو شود، نمیتوان در این مورد به نتیجهای قطعی رسید.
3. در مورد خصوصیت سوم (هیچ کس نتواند مثل آن را انجام دهد) به فرض که بتوان از مردم سراسر زمین پرس و جو کرد و همه اظهار عجز نمایند باز نمیتوان یقین نمود که عمل مدعی نبوت واقعا بدون معارض است؛ زیرا هیچ گاه استقرا از مردم جهان تمامی ندارد. در طی این مدت چه بسیار خردسالانی که بزرگ میشوند و چه بسیار جوانانی که از نظر خود باز میگردند. بنابراین هیچ راهی برای یافتن پاسخی قطعی به این سوال که آیا در سراسر جهان کسی قادر است آن فعل مدعی نبوت را بیاورد یا خیر وجود ندارد و فرقی هم نیست میان اینکه خودمان حاضر در زمان پیامبر و ناظر بر معجزه او باشیم یا معجزه او برایمان نقل شده باشد.
مفهوم شناسی معجزه
واژه معجزه از ریشه لغوی «عجز» و به معنای «ناتوان کننده» است.[1] سرّ نامگذاری معجزه توسط متکلمان به این نام، ویژگی منحصر به فرد آن یعنی «تحدی و مبارز طلبی» است. در قرآن از این اصطلاح استفاده نشده است و اعمال خارق العاده پیامبران با عنوان «آیه» و «بینه» شناسانده شدهاند.[2] متکلمان اسلامی با توجه به معجزات نقل شده در اسناد و مدارک قابل استنادشان خصوصاً قرآن به عنوان آخرین معجزه نبوی، به بحث پیرامون ماهیت شناسی معجزه پرداخته، سعی نمودهاند تصویر روشن و البته تمایز بخش معجزه از موارد مشابه را به دست دهند. در این راستا تعاریف گوناگونی از معجزه ارائه داده، از ویژگیهای متعددی همچون: خارق العاده، مطابق با ادعا، مقرون به تحدی، اختصاص به مدعی و عدم مغلوبیت، غیر قابل تعلیم و تعلم، مقرون به ادعای نبوت، ظاهر شدن در زمان تکلیف، فعل خدا بودن، عدم تقدم بر ادعا و رهنمون کننده به خیر و سعادت نام بردهاند.[3] بخشی از این ویژگیها (مانند خارقالعاده بودن) به عنوان اجزای ماهوی و تشکیل دهنده حقیقت معجزه و بعضی دیگر (مانند عدم مغلوبیت) بازگو کننده راه شناسایی مصداق حقیقی آن میباشد.[4] به هر حال، مقاله«نگاهی نقادانه به معجزه» از سه ویژگی: خارق عادت بودن، قابلیت تعلیم و تعلم نداشتن و نبود معارض نام میبرد؛ پس ما نیز بحث خود را بر مدار این سه خصوصیت ارائه میدهیم.
تذکر یک نکته
قبل از پرداختن به نقد مقاله مورد نظر لازم است موضع خود را پیرامون چند امر مشخص کنیم. آیا به عنوان فردی از نسل امروز و حاضر در این عصر به معجزه مینگریم یا فردی از جامعه عصر پیامبران؟ از طبقه متفکران و اندیشمندان هستیم یا طبقه عوام؟ جویای کشف حقیقتیم یا متعصب در عقاید شخصی خود؟
نوع پاسخ به هر سوال گونهای خاص از بحث را میطلبد. اگر به عنوان فردی از عصر حاضر و آگاه از اعتلای سطح علمی و فرهنگی جوامع بشری این دوران به معجزه نگاه کنیم بدون شک جایی برای بسیاری از شبهات طرح شده در مقاله مورد نظر نخواهد بود. با غنای علمی این عصر و رشد فزاینده تکنولوژی، تحقیق و تفحص پیرامون معجزات انبیا و کشف یقینی ویژگیهای شمرده شده برای آنها کاری سهل و آسان است. با گذشت هزاران سال از معجزات انبیای گذشته با اینکه در عصر علم و تکنولوژی به سر میبریم هنوز هیچ کس نتوانسته مانندی برای معجزات انبیا بیاورد. بسیاری از رموز وقایع و پدیدههای عالم طبیعت کشف شده اما تاکنون نه هیچ دانشمندی توانسته است معجزات انبیا را در چارچوب اصول ثابت شده علوم تجربی تفسیر و تحلیل نماید و نه مرتاضان و دیگر گروههای از این دست توانستهاند بسان معجزات انبیا را انجام دهند. پس همانطور که نویسنده مقاله مورد نظر تصویر کرده خویش را به عنوان فردی از جامعه عصر انبیا لحاظ میکنیم؛ ولی از کدام طبقه اجتماعی؟ لایههای اصلی تشکیل دهنده هر جامعه عبارتند از طبقه عوام( توده مردم) و طبقه خواص (بزرگان، دانشمندان محققان، صاحب منصبان، رؤسا). عوام نوعاً دنباله رو خواص و متاثر از ایشاناند؛ اما در دستیابی به حقیقت و قبول آن نسبت به طبقه خواص از پیچیدگی کمتری برخوردارند و به اطمینان و علم عادی (ظن راجح) بسنده میکنند.[5] به همین دلیل متکلمین اسلامی راههای یقین آور و مطمئن شناسایی پیامبران را منحصر به معجزه نمیدانند و متناسب با بافت اجتماعی جوامع بشری دست کم از دو شیوه دیگر یعنی جمع قراین و شواهد زندگانی مدعی نبوت (اخلاق و منش، شاگردان، منهج و روش، محتوای آموزهها و ...) و معرفی و تصدیق نبی سابق نام بردهاند.[6] با این وجود ارائه معجزه به عنوان دلیلی همگانی بر اثبات ادعای نبوت ناگزیر مینماید.[7] اما در مواجهه با این دلیل نیز دو گروه اصلی شکل گرفت. حق مداران و عناد ورزان. عنادورزان بر خلاف حق مداران با مشاهده معجزات و ناتوانی در مواجهه با آن از سلاح تهمت و افترا استفاده میکردند و بدون ارائه هیچ دلیلی معجزات انبیا را بسان سحر و جادو معرفی مینمودند. به نظر میرسد نویسنده مقاله از منظر محقق و اندیشمندی حق مدار به معجزه مینگرد. ما نیز چنین نگاهی خواهیم داشت.
معجزه امری خارق عادت
شبهه: یقین کردن به خارق عادت بودن عملی که از مدعی نبوت سر میزند ممکن نیست؛ زیرا اولاً هیچگاه نمیتوان به همه قوانین و اسرار طبیعت علم پیدا کرد تا پس از آن گفته شود فلان عمل در چارچوب قوانین طبیعت است یا خارج آن؛ ثانیاً دانش بشر به طبیعت دانشی تجربی و استقرایی و در نتیجه غیر یقینی است. پس در مواجهه با پدیدهای ناشناخته در طبیعت، در آنچه ما به عنوان قانون طبیعت میشناختیم دچار شک و تردید میشویم. از اینها گذشته ما از بسیاری از تواناییهای اسرار آمیز انسان ناآگاهیم، لذا ممکن است در مواجهه با اعمال شگفت انگیز برخی انسانها به تبیین ماورایی آنها بپردازیم .
پاسخ: واژه «عادت» از ریشه لغوی «عود» و به معنای حالتی برای شیئ است که به صورت یکسان تکرار میپذیرد به حدی که این حالت سرشت و طبیعت دوم آن شیی قلمداد میشود.[8] طبیعتاً تحقق و تکرار این حالت سبب یا اسباب خاص خویش را داراست که بعضی برای ما شناخته شده است و ممکن است اسباب دیگری نیز در کار باشد که برای ما ناشناخته مانده[9] اما سوال اینجاست که آیا برای اینکه به عادت بودن یک حالت پی ببریم بایست به اسباب و رموز تحقق یا تکرار آن حالت، واقف باشیم یا خیر؟[10] با نگاهی اجمالی به رویدادهای جهان پیرامون، در مییابیم که پدیدههایی که در عالم طبیعت ناظر آنیم بر دو قسم کلیاند: یک دسته آنچه بر اساس نظام اسباب و مسببات طبیعی عالم انجام میپذیرد و میتوان از طرق معمول و مرسوم کسب دانش؛ یعنی حس و عقل، از اسباب آنها اطلاع یافت؛ مانند سوزنده بودن آتش که سبب سوختن است و دسته دیگر آنهایی که بر پایه اسباب و عللی غیرمعمول و غیرمرسوم که مشهود حس و عقل نیست انجام میپذیرد به طوری که آدمی نمیتواند با استفاده از آلات و وسایل طبیعی آن را انجام دهد همچون کارهای عجیب مرتاضان.[11] با توجه به تعریف واژه «عادت» و مشاهده انواع پدیدههای عالم، عمل عادی عملی است که به صورت یکسان و مستمر بر اساس علت مشهود طبیعی که در دسترس حس و عقل است انجام میپذیرد، خواه علت مشهود، علت حقیقی پدیده باشد یا خیر، و خواه علتهای دیگری در کار باشند یا خیر. [12] بنابراین برای کشف اینکه عملی از سنخ امور عادی است یا خیر، کافی است بررسی نماییم که دو شاخصه «دارا بودن حالت یکسان مستمر» و «دارا بودن علت مشهود طبیعی» وجود دارد یا ندارد. به عنوان مثال همین که مردم در سالیان متمادی از مجرای معرفت حسی، آتش را سوزنده یافتهاند سوزندگی برای آتش عادت شمرده میشود و همین که در طول سالیان متمادی، تبدیل نمودن تکه چوبی خشک در یک لحظه به حیوانی زنده با تکیه بر سببی طبیعی مشاهده نشده، همین حالت سلبی، برای چوب خشک عادت شمرده میشود هر چند در این تحقیق و جستجو به علت حقیقی سوزندگی آتش و عدم تبدیل چوب خشک به حیوان در یک لحظه، یا دیگر اسباب احتمالی نایل نشویم. با توجه به توضیحات ذکر شده نتیجه میگیریم که اولاً برای پی بردن به خارق العاده بودن یک امر نیاز نیست به همه اسرار طبیعت آگاه باشیم؛ چرا که ملاک شناخت امر عادی، حالت جاری، یکسان و مکرر شیئ با تکیه بر سبب مشهود طبیعی است[13] خواه اسباب دیگری در کار باشد یا خیر و خواه علت حقیقی این حالت، همان سبب طبیعی باشد یا چیزی دیگر و نشانه خرق عادت، قطع چنین حالتی است. به عبارت دیگر هنگام انجام کار خارق العاده چند اتفاق رخ میدهد: حالت یکسان و مکرر شیئ قطع میشود، سبب طبیعی مشهود کارایی خود را از دست میدهد، حالت جدیدی که پدید میآید بدون سبب طبیعی و مشهود حس و عقل انجام میپذیرد. طبق این ملاک علاوه بر معجزات انبیا انواع کارهای مرتاضانه، سحر و جادو و امثال اینها خرق عادت شمرده میشود[14]. ثانیاً پی بردن به عادت یک چیز، مبتنی بر استقرای تام نیست؛ به عنوان مثال، برای کشف عادت سوزندگی آتش میتوان به تجربیات حسی خود و دیگر همنوعان عصر خویش یا عصرهای گذشته که برایمان نقل شده توجه نمود و این جستجو تا آنجا ادامه مییابد که سوزندگی به عنوان حالتی یکسان و مکرر با سببی طبیعی در چارچوب شناخت حس و عقل ثابت شود نه بیشتر.[15] به عبارت دیگر هر چند فرض کنیم با این جستجو یقین به اینکه سوزندگی جزو حقیقت آتش است پیدا نشود اما یقین میکنیم که حالت مکرر و مشهود آتش سوزندگی است. در این صورت پس از مشاهده خرق این حالت توسط مدعی نبوت، خارق العاده بودن عمل وی ثابت میشود بدون اینکه در مستمر و رایج بودن حالت سوزندگی برای آتش شک و شبههای ایجاد شود. البته عادتها متفاوت هستند: برخی از آنها عادتهای عام و مشترک در تمامی مناطق است و برخی اختصاص به یک یا چند منطقه به خصوص دارد.[16] عدهای معتقدند همین که عمل مدعی نبوت خارق عادت منطقه خود او باشد کفایت میکند[17] اما به نظر میرسد برای یقین به معجزه بودن یک عمل لازم است خرق کننده عادتهای عام باشد همان گونه که در معجزات انبیا چنین بوده است[18] و برای پی بردن به این عادت عام از تجربیات خود و کسانی بهره میجوییم که در محل سکونت مدعی نبوت و دیگر مناطق مرتبط، چه در حال و چه در گذشته، زندگی نموده اند. مشاهده، تجربه و نقلهای متواتر، همه جزو یقینیات منطقی[19] هستند که میتوان از آنها برای کسب یقین به عادت عام بودن یک حالت بهره برد. درباره مطلب اخیر نویسنده در این شبهه، باید عرض کنیم که ایشان از موضوع بحث خارج شدهاند؛ زیرا صحبت در طریق شناخت عمل خارق العاده است نه بررسی منشاء انجام آن و در بحث حاضر تفاوتی نمیکند که منشاء، نفس انسان باشد یا سببی ماورایی.
عدم تعلیم و تعلم در معجزه
شبهه: هیچ گاه نمیتوان درباره اینکه آیا مدعی نبوت عملش را از کسی آموخته یا خیر به نتیجهای یقینی رسید؛ زیرا هر قدر هم که در زندگی او و گذشتهاش تحقیق و جستجو شود باز این امکان وجود دارد که به گونهای آن را فرا گرفته باشد.
پاسخ: برای کشف این ویژگی در عمل خارق العاده مدعی نبوت، ملاحظه دو امر نافع است: یکی، بررسی حالات و سرگذشت وی و دیگری، ملاحظه اصل عمل خارق العاده. این دو در کنار هم دلیلی یقینآور در اثبات ویژگی مزبور میباشند. توضیح مطلب این است که آن عمل خارق العاده یا با پشتوانه دانش بشری رایج در عصر پیامبر (اعم از علوم تجربی و عقلی و سحر و امثال آن) انجام پذیرفته است یا دانشی فراتر از آن. در فرض اول طبیعتاً تحصیل، مطالعه، تفکر و تحقیق بیشائبهای لازم است تا عمل خارق عادتی آورده شود که هماورد میطلبد و این تلاش، چیزی نیست که از چشم مردم زمان، خاصه نزدیکان، بزرگان و صاحبان فن مخفی بماند. به علاوه یک محقق فرهیخته و حقجو در مواجهه با چنین عمل خارق العادهای به سراغ متخصصان و صاحبان فن اعم از دانشمندان، عارفان، ساحران و جادوگران زبردست میرود تا توجیهی متناسب بیابد و دامنه این تحقیق ممکن است تمامی مناطق همجوار و مرتبط با جامعه پیامبر را نیز شامل شود. با این حال همه متخصصان یک صدا اظهار بیاطلاعی کرده میگویند قادر نیستند در میان اصول شناخته شده خود توجیهی علمی برای آن دست و پا کنند. فراموش نشود که بحث در امکان شناخت معجزه است نه اثبات انجام معجزه. به عنوان یک محقق حقیقت جو آیا نتیجهای غیر از این میتوان گرفت که عمل مدعی نبوت با این توصیفی که ارائه شد، از دانش بشری ناشی نشده و قابل تعلیم و تعلم بشری نیست؟ این نتیجه در واقع حدسی منطقی برخاسته از مشاهده و تجربه خود و دیگر متخصصان زمان است و میتواند در مقدمات برهانی مورد استفاده قرار گیرد. باز اگر گفته شود ما هنوز هم احتمال اشتباه میدهیم توصیه میکنیم به همان کاری که عقلای عالَم انجام میدهند روی آورید. نزد ایشان احتمالات بر دو گونهاند: احتمالات مقبول و احتمالات غیر مقبول. احتمالات مقبول ملاک عمل قرار میگیرند و بیتوجهی به آن موجب سرزنش است، بر خلاف احتمالات نامقبول. خود قضاوت کنید، آیا با چنان تلاشی که پیرامون شناخت ویژگی «قابل تعلیم و تعلم نبودن» انجام گیرد جایی برای سرزنش معتقد به آن ویژگی باقی میماند؟ از آنچه گذشت چند مطلب روشن میشود: اولاً برای کسب یقین در این مورد تنها راه منطقی مراجعه به متخصصان و دانشمندان زمان است.[20] ثانیاً هر چه کمیت و کیفیت متخصصان مراجعه شده زیاد باشد احتمال اشتباه متخصصان در تشخیص، کمتر و دست یابی به یقین و حدس منطقی، سریعتر خواهد بود. بنابراین، عدم عصمت متخصصان مشکلی در رسیدن به یقین ایجاد نمیکند هر چند در صورت عصمت، دیگر نیازی به مراجعه متعدد نخواهد بود. ثالثاً این احتمال که: شاید مدعی نبوت بر اساس علمی بشری که تنها او میداند آن عمل را انجام داده؛ وصول به یقین را مختل نمیکند؛ چرا که با توجه به این فرض، گذراندن مقدمات تحصیلی و تحقیقی وافر و بهره بردن از دانشمندان و متخصصان زمان، لازم است. به علاوه هر کشف جدیدی در حوزه دانش بشری بر پایه دانستههای قبلی است و صاحبان فن گرچه خود بدان نایل نشده باشند قادرند که اصول و مقدمات کشف جدید را شناسایی نمایند؛ با این وجود اگر نه تحصیل و پژوهشی از او سراغ دارند و نه میتوانند عمل مدعی نبوت را در چارچوب اصول مسلم علمی توجیه و تفسیر نمایند همین کاشف از آن خواهد بود که علم مدعی نبوت از راهی غیر عادی و غیر معمول بدست آمده است و چنین علمی، خود، امری خارق العاده و تعلیم و تعلم ناپذیر است.[21]
نبود معارض در برابر معجزه
شبهه: در این مورد که آیا کسی قادر است مانند عمل مدعی نبوت را بیاورد یا خیر نیز دستیابی به یقین ناممکن است؛ زیرا پرس و جو از مردم جهان تمامی ندارد.
پاسخ: همان طور که از مطالب پیشین به دست میآید تنها راه منطقی برای کشف اینکه عمل خارق العاده مدعی نبوت معارض دارد یا خیر مراجعه به متخصصان و دانشمندان زمان است. نیازی نیست به تک تک افراد جامعه یا انسانهای کره زمین مراجعه شود. همچنین نیاز نیست منتظر انسان های اعصار آینده باشیم. آنچه در وصول محقق هم عصر با مدعی نبوت به حدس یقینی یا نفی احتمالات قابل قبول لازم است تحقیق و تفحص از صاحب نظران در علوم و فنون مرتبط با عمل پیامبر است آن هم در محدوده جغرافیایی زندگی پیامبر و مناطق مرتبط. نتیجه اینکه یک محقق حقیقت مدار با مشاهده عجز متخصصان زمان و اینکه با وجود اعلام عمومی هیچ هماوردی یافت نشده است، به این یقین خواهد رسید که نفس این عمل قابل معارضه بشری نیست؛ چرا که تمامی اعمال آگاهانه آدمی از مجرای دانش بشری است و اگر این عمل خارق العاده معارض پذیر بود دانشمندان و متخصصان آن عصر و عرصه قادر به انجامش میبودند. اگر باز هم بر وجود احتمال اشتباه مصرّ باشد از او میخواهیم همان مسیری را طی کند که عقلای عالَم در آنند؛ یعنی نفی احتمالات ضعیف و نامقبول با تکیه بر تحقیقی در خور.
نتیجه گیری
شناخت یقینی ویژگیهای سه گانه خارق العاده بودن، تعلیم و تعلم ناپذیر بودن و عدم معارض در معجزات انبیا، در عصر حاضر سهل و آسان و برای مخاطبین عصر انبیا امکان پذیر بوده است.
مطالب مرتبط:
نقدی بر مقاله «نگاهی نقادانه به معجزه» (2)
کتابنامه:
- 1) ابوالصلاح الحلبی، تقی الدین، تقریب المعارف الکلام، تقدیم و تحقیق:رضا الاستاذی، موسسه النشر الاسلامی، 1363ش؛
- 2) البحرانی، میثم بن علی بن میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، تحقیق:السید احمد الحسینی، باهتمام:السید محمود المرعشی، منشورات مکتبه آیت الله المرعشی النجفی، الطبعه الثانیه، 1406ق؛
- 3) الحمصی الرازی، سدید الدین محمود، المنقذ من التقلید، تحقیق و نشر:موسسه النشر الاسلامی الطبعه الاولی، 1412ق؛
- 4) ربانی گلپایگانی، علی، ایضاح المراد فی شرح کشف المراد، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ پاییز1382ش؛
- 5) ربانی گلپایگانی، علی، عقاید استدلالی، انتشارات نصایح، چاپ دوم، 1382ش؛
- 6) سبحانی، جعفر، الالهیات علی هدی الکتاب و السنه و العقل، بقلم الشیخ حسن محمد مکی العاملی، انتشارات موسسه الامام الصادق، الطبعه الخامسه، 1423ق؛
- 7) السیوری الحلی، جمال الدین مقدادبن عبدالله، ارشادالطالبین الی نهج المسترشدین، تحقیق:السید مهدی الرجایی، باهتمام:السید محمود المرعشی، منشورات مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، 1405ق؛
- 8) الطباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، منشورات مؤسسه الاعلمی للمطبوعات(بیروت-لبنان)، الطبعه الخامسه، 1403ق؛
- 9) الطوسی، محمد بن الحسن، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، دار الاضواء، الطبعه الثانیه، 1406ق؛
- 10) العلامه الحلی، جمال الدین ابو منصور حسن بن یوسف، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، تحقیق: محمد نجمی الزنجانی، انتشارات الرضی و انتشارات بیدار، الطبعه الثانیه، 1363ش؛
- 11) فیاض لاهیجی، ملا عبد الرزاق، گوهر مراد، تصحیح و تحقیق:زین العابدین قربانی لاهیجی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1372ش؛
- 12) مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ نهم، 1372ش؛
- 13) مصباح، محمد تقی، راهنما شناسی، موسسه انتشارات امیر کبیر، چاپ اول، 1375ش؛
- 14)الموسوی البغدادی، الشریف المرتضی علی بن الحسین، الذخیره فی علم الکلام، تحقیق:السید احمد الحسینی، موسسه النشر الاسلامی، 1411ق.
پی نوشت:
- [1] . المفردات فی غریب القرآن،ماده عجز
- [2] . ایضاح المراد،ص381
- [3] . قواعد المرام،ص127؛تقریب المعارف،ص104؛انوار الملکوت فی شرح الیاقوت،ص 184 ؛الذخیره،ص 328؛ ارشادالطالبین،ص 306-307؛ ایضاح المراد،ص 382-385؛ راهنما شناسی،ص 164
- [4] . ایضاح المراد،ص 385
- [5] . ایضاح المراد، ص 379
- [6] . الالهیات،ج3،ص65؛آموزش عقاید،ص263
- [7] . گوهر مراد،ص 382؛راهنما شناسی،ص 151
- [8] . المفردات فی غریب القرآن و المعجم الوسیط ،ماده عود
- [9] . ایضاح المراد،ص 394-395
- [10] . الذخیره،ص 329
- [11] . ایضاح المراد،ص385-386
- [12] . ایضاح المراد،ص385-386؛المیزان فی تفسیر القرآن،ج1،ص 75-74 ؛تقریب المعارف،ص 104؛المنقذ من التقلید،ج1،ص398-399
- [13] . الاقتصاد،ص 252؛الذخیره،ص 329 ؛ عقاید استدلالی،ص 38 - 40
- [14] . ایضاح المراد،ص 397؛ عقاید استدلالی،ص 38- 39
- [15] . راهنما شناسی،ص161؛الذخیره،ص 329
- [16] . الذخیره،ص 329
- [17] . المنقذ من التقلید،ج1،ص 389؛الذخیره،ص 329
- [18] . ایضاح المراد،ص 396
- [19] . جهت مطالعه پیرامون یقینیات منطقی می توانید به کتب مربوطه همچون ((المنطق)) مرحوم مظفر مراجعه نمایید.
- [20] . آموزش عقاید،ص 264
- [21] . راهنما شناسی،ص 181