چکیده
با در نظر گرفتن سه پیش فرضِ تحت عنایت ویژه خدا بودن معجزه، ارتباط منطقی میان انجام معجزه و ادعای نبوت و حکیمانه بودن افعال الهی، دانسته میشود که معجزه دلیلی برهانی بر صدق آورنده آن است.
مقدمه
در نوشتار پیشین تحت عنوان نقدی بر مقاله «نگاهی نقادانه به معجزه»(1) بحثی اثباتی پیرامون معجزه ارائه شد. اینکه محققین حقیقتمدار چه در این زمان و چه در زمان انبیا به خوبی قادر بر شناسایی معجزه بودهاند هر چند مخالفان مدعیان نبوت در همه دوران به انحای مختلف سعی خود را بر تیره نمودن فضای ذهنی مردم گماردهاند. حال با در نظر گرفتن توصیفی که از معجزه در نوشتار پیشین بیان شد به مرحله دیگری از بحث قدم میگذاریم و آن، بحث ثبوتی پیرامون معجزه است. اینکه آیا معجزه دلالت بر صدق مدعی نبوت دارد و اگر دارد چگونه؟ همچون روال گذشته ابتدا تلخیصی از گفتار مقاله مورد بحث را بیان میکنیم و سپس به بررسی مدعیات شبهه گون نویسنده آن میپردازیم.
تلخیصی از بخش دوم مقاله «نگاهی نقادانه به معجزه»
نویسنده مقاله پس از بحثی اثباتی پیرامون معجزه و بررسی اینکه چگونه میتوان معجزه بودن عمل خاصی را شناسایی نمود با نظر به این فرض که قادریم معجزه بودن یا نبودن عمل شگفت انگیز مدعی نبوت را کشف نماییم وارد مرحله دیگری از نقادی مساله معجزه میشود. اینکه آیا معجزه دلالت بر واقعیت و صدق ادعای مدعی نبوت دارد یا خیر؟ وی به نقل از دانشمندان اسلامی، معجزه را به عنوان دلیلی قطعی و یقینی بر صدق آورنده آن در ادعای نبوتش معرفی میکند و به دو دلیل از ناحیه ایشان بر اثبات مساله مزبور اشاره نموده، برای هر دلیل تقریرهایی از جانب عالمان اسلامی بیان مینماید که در ذیل خلاصهای از تقریرها و نقدهای وی به آنها را بیان میکنیم:
تقریر اول از دلیل «حکمت الهی»:اگر خدا قدرت معجزه را به مدعی دروغین نبوت بدهد یا در برابر خوارق عادات او سکوت نماید در حقیقت به طور غیر مستقیم او را تایید و تصدیق کرده است و مردم را به سوی جهالت و خلاف غایت خود سوق داده است و این خلاف صفات خیر خواهی و حکمت و تنزه خدا از قبح است. پس اعطای قدرت معجزه به مدعی نبوت یا سکوت در برابر آن به معنای درستی ادعای اوست.
نقد نویسنده مقاله «نگاهی نقادانه به معجزه»: اولاً به چه دلیل باید اعطای قدرت معجزه به مدعی یا سکوت در برابر اعمال خارق العاده او توسط خداوند را به معنای تایید و تصدیق وی بدانیم و نه چیز دیگر؟ممکن است خداوند مثلا برای امتحان عقول آدمیان و یا امتحان خود مدعی نبوت این قدرت را به او داده باشد. تا زمانی که در مورد هدف و غرض خداوند از این کار احتمالات متعدد و مختلفی وجود داشته باشد نمیتوان یک احتمال را بدون هیچ دلیلی بر دیگر احتمالات ترجیح داد. ثانیاً اگر هم فرض کنیم سکوت علامت رضاست از آنجا که عقل(که در نگاه دینداران، رسول الهی و حجت باطنی است) دلالت منطقی معجزه بر صدق مدعی نبوت را رد میکند کشف میشود که در حقیقت خدا در اینجا سکوت نکرده بلکه به واسطه عقل آدمیان، مدعی نبوت را تکذیب نموده است. ثالثاً زمانی میتوان اعطای معجزه به مدعی دروغین نبوت یا سکوت در برابر اعمال خارق العاده او را منافی با حکمت الهی دانست که عدهای به او ایمان آورند. در این صورت آیا برهان مذکور برای مخاطبان اولیه مدعی دروغین نبوت کارایی دارد؟
تقریر دوم از دلیل «حکمت الهی»:اگر خداوند حکیم به مدعی دروغین نبوت قدرت بر اعجاز عطا کند اغرای به جهل و به عبارت دیگر اضلال کرده است و اضلال و اغرای به جهل برخلاف حکمت خدای حکیم است. خواه این اغرای به جهل ناشی از دلالت منطقی معجزه (به خودی خود) بر تایید و تصدیق الهی باشد و خواه (هر چند معجزه به خودی خود و دقت عقلی بر نبوت مدعی دلالت ندارد) بر حسب فهم متعارف عوام که فاقد نکته سنجیهای عقلی و منطقی است باشد.
نقد نویسنده مقاله «نگاهی نقادانه به معجزه»: اولاً اعطای قدرت معجزه به مدعی دروغین نبوت لزوما اغرای به جهل و اضلال مردم محسوب نمیشود، مگر اینکه از پیش معتقد باشیم انجام معجزه عقلاً و منطقاً دلالت بر تایید الهی مدعی نبوت دارد؛ اما دلیلی بر این مدعا یا پیش فرض اقامه نشده است. بنابراین، تقریر فوق دچار دور و مصادره به مطلوب است. ثانیاً همانطور که در عمل و عالم واقع شاهدیم خداوند چنین تضمینی نداده است که جلوی فریب خوردن و گمراه شدن افراد عامی را بگیرد و داستان گمراهی انسانها تاکنون میلیاردها بار اتفاق افتاده است همچون فریب مردم توسط مرتاضان هندی و سرخ پوستان آمریکایی. اگر بگویید اعمال مرتاضان و مانند آنها نباید موجب فریب شود؛ زیرا بر خلاف معجزه، بلامعارض نیست، میگوییم افراد عامی با این اصول آشنا نیستند و به این تفاوتها توجهی ندارند و بیش از آنکه به ویژگی بلامعارض بودن دقت داشته باشند مبهوت خارق العاده بودن عمل میشوند. پس در هر صورت اضلال ناشی از فهم سطحی عوام اتفاق میافتد و طبق این تقریر از برهان، خداوند میبایست قدرت انجام این اعمال را از مرتاضان میگرفت و از آنجا که قدرت آنها سلب نشده پس میتوان صدق مدعای مرتاضان مبنی بر ارتباط با ماوراء و حقانیت راه و روش آنها را اثبات کرد.
تقریر اول از دلیل«اعجاز،تنها فعل خدا»: نفس معجزه چنان محیّر العقول است که عقل خود به خود با مشاهده آن، فاعل را منحصر به باری تعالی میکند. پس، از نفس مشاهده معجزه علم به ارتباط آورنده آن با مقام الوهی حاصل میشود.
نقد نویسنده مقاله «نگاهی نقادانه به معجزه»: آدمیان با دیدن معجزه، فاعلیت آن را لزوما به خدا نسبت نمیدهند. آنچه عقل پس از مشاهده معجزه بدان حکم میکند این است که عمل مذکور با علم و قدرتی که خداوند به مدعی نبوت داده است انجام شده است، نه اینکه فاعل آن لزوما خداست. حتی اگر پذیرفته شود که فاعل آن نمیتواند خود مدعی نبوت باشد این امکان وجود دارد که نیروهای ماوراء طبیعی (ملائک و شیاطین) فاعل اصلی معجزه باشند.
تقریر دوم از دلیل «اعجاز، تنها فعل خدا»: با مشاهده یک عمل خارق العاده از سوی مدعی نبوت این نکته به دست میآید که لابد فاعل معجزه دارای یک خصوصیت و ویژگی خاص و فرا طبیعی است. آن خاصیت، داشتن نفس نبوی و قدسی است.
نقد: بر فرض که بپذیریم انجام معجزه توسط مدعی نبوت دلالت بر وجود یک ویژگی خاص و فراطبیعی در او دارد با این حال نمیتوان گفت که کاشف از ارتباط او با خدا و دارا و بودن نفس نبوی و قدسی است؛ چرا که این ویژگی میتواند به معنای داشتن نفس شیطانی و ارتباط با شیاطین باشد.
نویسنده مقاله مورد بحث، پس از نقادی ادله مذکور نتیجهای به واقع شگفت انگیز را عرضه میدارد: از آنجا که انجام معجزه توسط مدعی نبوت نمیتواند صدق او را اثبات نماید غرض خداوند از اعطای معجزه به او هرگز نمیتواند تایید و تصدیق مدعای وی باشد. در این صورت مدعی نبوت باید با دلیلی محکم و خدشه ناپذیر اثبات کند که هدف خداوند از اعطای معجزه به او تایید و تصدیق بوده و چون چنین دلیلی وجود ندارد اگر مدعی نبوت، انجام معجزه را به عنوان دلیل صدق خود مطرح کند اتفاقاً معلوم میشود که پیامبر نیست.
نحوه دلالت معجزه بر صدق مدعی
قاطبه دانشمندان اسلامی، معجزه را دلیلی برهانی و عقلی بر صدق مدعی نبوت میدانند[1] و این مدعا را مبتنی بر سه پیش فرض، اثبات مینمایند:
1. معجزه، فعل خدا و عنایت ویژه اوست؛
2. میان انجام معجزه و ادعای نبوت ارتباطی منطقی وجود دارد؛
3. خداوند، حکیم و افعالش حکیمانه است.
قبل از آنکه به اصل برهان پرداخته شود لازم است بحث مختصری پیرامون هر یک از این پیش فرضها ارائه دهیم. همانطور که در نوشتار پیشین ذکر شد از جمله خصوصیاتی که در تحلیل معجزات انبیا توسط اندیشمندان اسلامی بیان شده است، ویژگی «از فعل خدا بودن»[2] یا «ناشی بودن از عنایت خاص الهی»[3] است. این خصوصیت که صریحا یا تلویحا در آثار ایشان مورد توجه قرار گرفته است، برآیندی از سه ویژگی خارق العاده بودن،قابل تعلیم و تعلم نبودن و عدم معارض میباشد. با این بیان که مجموع این سه ویژگی با توضیحاتی که قبلا گذشت از وجود منشائی ماورائ طبیعی برای معجزه خبر میدهد؛ زیرا معجزه عملی است خارج از روال طبیعی بدون بهره گیری از اسباب مادی و فراتر از علم و صنعت روز توسط فردی که نه تنها از هیچ استادی علم و تجربه کسب نکرده که تمامی دانشمندان و صاحبان فنون عصر را به مقابله طلبیده و ضعف همگان را آشکار نموده؛ انجام چنین عملی به شهادت هر متفکر و اندیشمند آزادهای جز با اتصال به منبعی ماورائی امکانپذیر نمیباشد؛ اما سخن بر سر این منشاء فراطبیعی است؛ آیا خداست یا چیز دیگر؟ در اینجا احتمالات سه گانهای قابل فرض است:
1. نفس انسان با بهره گیری از نیروهای غیر طبیعی شیطانی؛
2. نفس انسان با بهره گیری از نیروهای غیر طبیعی الهی؛
3. فعل مستقیم و بیواسطه خداوند.
متکلمین اسلامی با توجه به دو نکته، فرض نخست را نپذیرفته اند: اول اینکه تعالیم مدعیان راستین نبوت متناسب با عقل و فطرت انسانها و موجب رشد و بالندگی و صلاح و پاکی زندگی فردی و اجتماعی بشریت است و دوم اینکه معجزه قابل تعلیم و تعلم و معارضه نیست؛ مجموع این دو مطلب، فرض اول را ابطال میکند؛ زیرا از طرفی همانطور که تلقی همگان است ره آورد نیروهای شیطانی چیزی جز فساد و تباهی و ظلم و اغتشاش نیست. پس طبیعتاً آموزههای مدعی حقیقی نبوت، در تضاد با مقاصد شیطانی است و در این صورت نمیتوان منشاء معجزاتی که انبیا برای تصدیق خود بدان تمسک جستهاند را نیروهای خبیث دانست.[4] از طرف دیگر، نیروهای غیر طبیعی شیطانی با توجه به ذات خبیثشان چنانچه قادر بر معارضه با انبیا و تخریب وجهه ایشان میبودند از این امر فروگذار نمیکردند؛ اما با این حال معارضی برای معجزات انبیا وجود ندارد. درباره فرض دوم؛ یعنی بهره گیری انبیا از نیروهای غیر طبیعی الهی دو احتمال میتوان فرض نمود: این نیروها 1. به صورت مستقل از خدا، قادر بر اعطای چنین قدرتی به نفس انبیا باشند؛ 2. واسطه(نه مستقل) در ابلاغ این عنایت از ناحیه خداوند به انبیا بوده باشند. دانشمندان اسلامی احتمال اول را نمیپذیرند؛ چرا که تمامی مخلوقات فراطبیعی به دو بخش عمده قابل تقسیماند: یا همچون طایفه جنیان دارای اختیارند و یا مانند ملائکه هیچ استقلال و ارادهای مجزا از اراده خداوند ندارند. در فرض اول، همان بحثی که درباره نوع انسانی وجود دارد درباره دیگر طوایف مختار نیز وجود خواهد داشت؛ زیرا در میان مخلوقات عالم هر جا پای اراده و اختیار به میان آید صواب و خطا هم در آنجا هست و طبیعتا دو گروه درستکار و خطاکار، و صالح و فاسد در برابر هم جبهه میگیرند. بر این اساس اگر نیروهای فراطبیعی مختار، مستقل و صالح، چنین قدرتی را به مدعی نبوت داده بودند این به معنای ناتوانی فاسدان از این طیف، بر انجام آن عمل نخواهد بود و با توجه به ذات خبیث خود، در مصاف مخالفت و مقابله با انبیا، این عمل را به مخالفان ایشان تعلیم میدادند و همین که مشاهده میکنیم معجزه عملی معارض ناپذیر است نتیجه میگیریم این قدرت اگر هم نزد نیروهای فراطبیعی صالح و مختار است به عنایت خاص پروردگار میباشد و در واقع واسطهای برای ابلاغ این قدرت به انبیا بودهاند. به این ترتیب هر دو قسم نیروهای فراطبیعی الهی (جنیان صالح و ملائکه) واسطهای بیش نخواهند بود و با این بیان، فرض دوم ، قابل پذیرش خواهد بود، همانطور که فرض سوم؛ یعنی اینکه معجزه، فعل مستقیم و بیواسطه خداوند باشد نیز قابل پذیرش است و منع عقلی ندارد. بنابراین تا اینجا ثابت شد که معجزه باواسطه یا بیواسطه فعل خداوند یا ناشی از عنایت خاص اوست.[5]
پس از اثبات پیش فرض اول نوبت به تقریر اصل دوم (رابطه منطقی میان معجزه و ادعای نبوت) میرسد. تاکنون گفتیم که معجزه عملی خارق العاده و ناشی از عنایت خاص خداوند است. اینک میگوییم که نبوت و ارتباط وحیانی با خداوند، همانند معجزه، به خودی خود عملی خارق العاده است، با این تفاوت که معجزه امری قابل مشاهده برای مخاطبان انبیاست؛ ولی ارتباط وحیانی داشتن با خداوند امری غیر مشهود برای آنهاست. اندیشمندان اسلامی در تبیین نحوه ارتباط منطقی میان این دو امر خارق العاده میگویند پیامبران خود را سفیر خدا معرفی کردند. اشخاصی که تا پیش از این ادعا همچون دیگر همنوعان خود زندگی میکردند و چه بسا در مرتبه پایینی از طبقات مادی و رفاهی به سر میبردند، یکباره داعیهدار سفارت الهی و رهبری خلق شدند و ادعا کردند که عنایت خاص پروردگار شامل حال آنهاست. از نگاه متفکر حقیقتجو و به حکم عقل اگر این مدعی، به راستی مشمول عنایت خاص غیر مشهودی همچون ارتباط وحیانی با خداست پس لاجرم میتواند عملی مشهود که آن هم ناشی از عنایت ویژه اوست را بیاورد مخصوصا اگر این عمل بتواند موجب مقبولیت مدعی نبوت نزد مردم باشد. به این ترتیب ارتباط منطقی و عقلی بین «آوردن معجزه» و «دعوی نبوت» ثابت میشود.[6]
پیش فرض سومی که باید به آن پرداخت وجود صفت حکمت در خداست. حکمت در اصطلاح کلام اسلامی به دو معنا میآید: یکی، بودن فعل در غایت استحکام و اتقان و تمام و کمال و تدبیر؛ و دیگری، عدم انجام قبیح و عدم اخلال به واجب توسط فاعل. خداوند به هر دو معنا حکیم است؛ زیرا در غیر این صورت ناقص و نیازمند خواهد بود و حال آنکه نقص در خدا راه ندارد. طبق معنای اول، خداوند کاری که از دایره تدبیر و لحاظ جوانب کار و نظم و نظام بیرون باشد انجام نمیدهد و طبق معنای دوم آنچه از نگاه عقل قبیح است را مرتکب نمیشود و هر دو معنا رابطه تنگاتنگی با یکدیگر دارند.[7]
با در نظر گرفتن این سه اصل پیشینی، تردیدی در صحت ادعای متکلمین اسلامی مبنی بر برهانی بودن دلالت معجزه بر صدق مدعی نبوت نخواهد بود و این سخن در ضمن بررسی شبهات روشنتر خواهد شد:
بررسی شبهات در تقریر اول از دلیل«حکمت الهی»
شبهه: اولاً به چه دلیل باید اعطای قدرت معجزه به مدعی یا سکوت در برابر اعمال خارق العاده او توسط خداوند را به معنای تایید و تصدیق وی بدانیم و نه چیز دیگر؟ ممکن است خداوند مثلا برای امتحان عقول آدمیان و یا امتحان خود مدعی نبوت این قدرت را به او داده باشد. تا زمانی که در مورد هدف و غرض خداوند از این کار احتمالات متعدد و مختلفی وجود داشته باشد نمیتوان یک احتمال را بدون هیچ دلیلی بر دیگر احتمالات ترجیح داد. ثانیاً اگر هم فرض کنیم سکوت علامت رضاست از آنجا که عقل(که در نگاه دین داران، رسول الهی و حجت باطنی است) دلالت منطقی معجزه بر صدق مدعی نبوت را رد میکند کشف میشود که در حقیقت خدا در اینجا سکوت نکرده؛ بلکه به واسطه عقل آدمیان، مدعی نبوت را تکذیب نموده است. ثالثاً زمانی میتوان اعطای معجزه به مدعی دروغین نبوت یا سکوت در برابر اعمال خارق العاده او را منافی با حکمت الهی دانست که عدهای به او ایمان آورند. در این صورت آیا برهان مذکور برای مخاطبان اولیه مدعی دروغین نبوت کارایی دارد؟
پاسخ: همانطور که گذشت یکی از پیش فرضهای متفکرین اسلامی در محل بحث، وجود ارتباط منطقی میان انجام معجزه و ادعای نبوت است و همانطور که گفته شد عقلای عالم پس از شنیدن ادعای پیامبر مبنی بر دارا بودن مقام وحی که عنایت الهی نامحسوس است طبیعتا طلب عنایت الهی مشهودی مینمایند که همان معجزه است؛ پس، از نگاه عقل انجام معجزه رابطهای تنگاتنگ با نبوت راستین دارد؛ چرا که هر دو برخاسته از عنایت خاص الهی است. با پذیرش این پیش فرض و ضمیمه نمودن فرض حکمت الهی به آن، جایی برای احتمالات دیگر غیر از تایید الهی نمیماند؛ زیرا فهم اولیه عقلای عالَم از مشاهده معجزه، وجود عنایت خاص خداوند به مدعی نبوت و راستگویی او در ادعای ارتباط خاص داشتن با خداست و اگر خداوند حکیم از اعطای معجزه - یعنی این دلیل واضحالدلاله که سرنوشت میلیونها انسان به آن بسته است - به مدعی نبوت منظور دیگری میداشت سزاوار بود از راهی مطمئن ایشان را مطلع نماید تا محققان حقمدار و عقلای جهان به مقتضای این درک عقلانی خود عمل نکنند. به گمان نویسنده مقاله محل بحث، مادام که کسی به مدعی دروغین نبوت ایمان نیاورده اعطای معجزه به او خلاف حکمت نیست. به نظر میرسد ایشان به معنای لغوی و اصطلاحیِ «حکمت» آن طور که باید، توجه ننمودهاند. اینکه خداوند وسیلهای همچون معجزه (با توضیحاتی که در چند سطر بالا داده شد) را در اختیار مدعی دروغین نبوت گذارد معنایی جز قرار دادن شیئ در غیر محل خود ندارد. به علاوه منحرف نمودن ذهن انسانها از درک حقیقت، عملی ناپسند است و این هر دو با معنا و حقیقت حکمت ناسازگار است، خواه کسی به مدعی نبوت ایمان بیاورد یا نیاورد.
بررسی شبهات در تقریر دوم از دلیل«حکمت الهی»
شبهه: اولاً اعطای قدرت معجزه به مدعی دروغین نبوت، لزوما اغرای به جهل و اضلال مردم محسوب نمیشود؛ مگر اینکه از پیش معتقد باشیم که انجام معجزه عقلاً و منطقاً دلالت بر تایید الهی مدعی نبوت دارد؛ اما دلیلی بر این مدعا یا پیش فرض اقامه نشده است. بنابراین، تقریر فوق دچار دور و مصادره به مطلوب است. ثانیاً همانطور که در عمل و عالم واقع شاهدیم خداوند چنین تضمینی نداده است که جلوی فریب خوردن و گمراه شدن افراد عامی را بگیرد و داستان گمراهی انسانها تاکنون میلیاردها بار اتفاق افتاده است همچون فریب مردم توسط مرتاضان هندی و سرخ پوستان آمریکایی. اگر بگویید اعمال مرتاضان و مانند آنها نباید موجب فریب شود، زیرا بر خلاف معجزه، بلامعارض نیست، میگوییم افراد عامی با این اصول آشنا نیستند و به این تفاوتها توجهی ندارند و بیش از آنکه به ویژگی بلامعارض بودن دقت داشته باشند مبهوت خارق العاده بودن عمل میشوند. پس در هر صورت اضلال ناشی از فهم سطحی عوام اتفاق میافتد و طبق این تقریر از برهان، خداوند میبایست قدرت انجام این اعمال را از مرتاضان میگرفت و از آنجا که قدرت آنها سلب نشده پس میتوان صدق مدعای مرتاضان مبنی بر ارتباط با ماوراء و حقانیت راه و روش آنها را اثبات کرد.
پاسخ: با توجه به نکاتی که قبلا گذشت رابطه منطقی میان اعطای معجزه و تایید الهی فهمیده میشود؛ اما سخن ایشان در بخش دوم از نقدشان جای بسی تعجب دارد؛ چرا که بین «به خطا انداختن» و «مانع از به خطا افتادن» خلط کردهاند. خدا با اعطای معجزه، پیروی از مدعی نبوت را به ما القا مینماید و اگر این راهی که نشان میدهد کج راههای به سمت جهالت و گمراهی باشد، آیا میتوان گفت خدا مرتکب قبیحی نشده است؟ فراموش نشود که میان اعطای معجزه و ادعای نبوت رابطهای منطقی و عقلانی است. البته پیرامون ممانعت خدا از به خطا افتادن بندگانش، تذکر این نکته خالی از فایده نیست که همانطور که همگان به خوبی میدانند انسان دارای ساختار وجودی مختار است، پس اگر خدا بر سر راه اختیار انسان قرار گیرد طبق هر دو معنای حکمت، حکیم نخواهد بود؛ ولی این بدان معنا نیست که هدایت بخشی بندگان را یکسره رها کند؛ زیرا این هم از خدای صاحب لطف و حکمت سزاوار نیست. پس انبیایی را فرستاد تا با برهانهای قاطع راه صواب را از خطا به مخلوقات مختار نشان دهند و همه خوب میدانیم که شنیدن و دیدن حقیقت، غیر از انتخاب و اختیار نمودن آن است. با توضیحاتی که ارائه شد روشن میشود اگر کسی هم قایل شود معجزه فی نفسه و به دقت عقلی دلالت بر نبوت مدعی ندارد، اما از آنجا که خدا چنین ابزار خارق العادهای را در اختیار مدعی قرار داده - که عقلای عالَم آن را جز از ارتباط خاص با خدا ناشی نمیدانند - چنانچه غرضی غیر از تصدیق مدعی داشته باشد خلاف حکمت خواهد میباشد؛ زیرا در این صورت خویشتن، مستقیما موجب گمراهی مردم شده است. برای روشنتر شدن مطلب به این مثال توجه کنید. شخصی به دنبال چشمه آب میگردد. به سر دو راهی میرسد و راهنمایی را در آن جا میبیند که راهی را به عنوان راه چشمه نشان میدهد؛ اما به واقع راه درست نیست. اینجا همگان شخص راهنما را مذمت میکنند؛ اما اگر شخص جوینده بدون اینکه راهنما چیزی بگوید یا از او پرسش نماید به استناد اینکه مثلا راهنما بر سر فلان راه ایستاده بود آن راه را طی کند و اشتباه از آب در آید کسی راهنما را مقصر نمیداند. در بحث ما نیز چنین است. اعطای معجزه به مدعی نبوت به معنای اعلام لزوم پیروی از مدعی نبوت است و اگر درست نباشد اضلال و اغرای مردم است و این خلاف حکمت الهی است.
بررسی شبهات در تقریر اول از دلیل«اعجاز،تنها فعل خدا»
شبهه: آدمیان با دیدن معجزه، فاعلیت آن را لزوما به خدا نسبت نمیدهند. آنچه عقل پس از مشاهده معجزه بدان حکم میکند این است که عمل مذکور با علم و قدرتی که خداوند به مدعی نبوت داده است انجام شده است، نه اینکه فاعل آن لزوما خداست. حتی اگر پذیرفته شود که فاعل آن نمیتواند خود مدعی نبوت باشد این امکان وجود دارد که نیروهای ماوراء طبیعی(ملائک و شیاطین) فاعل اصلی معجزه باشند.
پاسخ: همانطور که گذشت با در نظر گرفتن ویژگیهای معجزه، نمیتوان فاعل آن را نفس مدعی نبوت بدون اتصال با منشائی فرا طبیعی دانست. پس ناگزیر بایست منشائی فوق طبیعی را جستجو نماییم. پیرامون این منشاء، سه فرض قابل تصور است که تنها دو مورد از آنها قابل دفاع میباشد: 1.نفس انسان با اتصال به نیروهای فراطبیعی شیطانی، 2.نفس انسان با اتصال به نیروهای فراطبیعی الهی و 3.فعل مستقیم خداوند. با توجه به محتوای آموزههای مدعیان نبوت از یکسو و ناتوانی مخالفان از مقابله با ایشان از دیگر سو، فرض اول پذیرفته نمیشود. دو فرض بعدی از نگاه عقل قابل دفاع میباشند و هر دو به نحوی در عبارات اندیشمندان اسلامی آمده است. با توجه به توضیحاتی که – در اویل این مقاله - داده شد چه منشاء را نیروهای فراطبیعی الهی بدانیم و چه معجزه را فعل مستقیم خداوند تلقی نماییم در هر دو فرض یک امر ثابت است اینکه معجزه ناشی از عنایت خاص خداوند به مدعی نبوت است و این نتیجه ما را در اثبات مدعای اصلیمان که همان دلالت معجزه بر صدق مدعی نبوت است کفایت میکند؛ خواه معجزه فعل مستقیم خدا باشد یا عملی با واسطه نیروهای فراطبیعی دیگر، البته تحت عنایت ویژه پروردگار.
پاسخ به نقد تقریر دوم از دلیل«اعجاز،تنها فعل خدا»
شبهه: بر فرض که بپذیریم انجام معجزه توسط مدعی نبوت دلالت بر وجود یک ویژگی خاص و فراطبیعی در او دارد با این حال نمیتوان گفت که کاشف از ارتباط او با خدا و دارا بودن نفس نبوی و قدسی است؛ چرا که این ویژگی میتواند به معنای داشتن نفس شیطانی و ارتباط با شیاطین باشد.
پاسخ: با توضیحاتی که در پاسخ به نقد پیشین داده شد این شبهه نیز برطرف میشود.
نتیجه گیری
با توجه به پیش فرضهای سه گانه: تحت عنایت ویژه خدا بودن معجزه، ارتباط منطقی میان انجام معجزه و ادعای نبوت و حکیمانه بودن افعال الهی، دانسته میشود که معجزه دلیلی برهانی بر صدق آورنده آن است. پس اگر مدعی نبوت، انجام معجزه را به عنوان دلیل صدق خود مطرح نماید، نزد عقلا قابل پذیرش است و دلیلی بر پیامبری اوست.
مطالب مرتبط:
نقدی بر مقاله «نگاهی نقادانه به معجزه» (1)
کتابنامه:
- 1) ابوالصلاح الحلبی، تقی الدین؛ تقریب المعارف الکلام، تقدیم و تحقیق: رضا الاستاذی، موسسه النشر الاسلامی،1363.
- 2) البحرانی، میثم بن علی بن میثم؛ قواعد المرام فی علم الکلام، تحقیق: السید احمد الحسینی، باهتمام: السید محمود المرعشی،منشورات مکتبه آیت الله المرعشی النجفی، الطبعه الثانیه، 1406ق.
- 3) الحمصی الرازی، سدید الدین محمود؛ المنقذ من التقلید، تحقیق و نشر: موسسه النشر الاسلامی الطبعه الاولی،1412ق.
- 4) ربانی گلپایگانی، علی؛ ایضاح المراد فی شرح کشف المراد، قم: انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه، چاپ پاییز، 1382.
- 5) ربانی گلپایگانی، علی، عقاید استدلالی، انتشارات نصایح، چاپ دوم، 1382.
- 6) الطباطبایی، محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت: منشورات مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، الطبعه الخامسه،1403ق.
- 7) الطوسی، محمد بن الحسن، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، دار الاضواء، الطبعه الثانیه، 1406ق.
- 8) مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ نهم،1372.
- 9) الموسوی البغدادی، الشریف المرتضی علی بن الحسین؛ الذخیره فی علم الکلام، تحقیق: السید احمد الحسینی، موسسه النشر الاسلامی،1411ق.
پی نوشت:
- [1] . المیزان،ج1،ص84؛آموزش عقاید، ص274؛ایضاح المراد،ص407
- [2] . الذخیره،328؛ تقریب المعارف،ص104؛ المنقذ من التقلید،ج1،ص389
- [3] . ایضاح المراد،ص387
- [4] . ایضاح المراد،ص403
- [5] . ایضاح المراد،صص390 و403 – 405؛ آموزش عقاید،ص 265؛ عقاید استدلالی،ص 35؛ الذخیره،328
- [6] .عقاید استدلالی،ص36؛ ایضاح المراد،ص390؛ المیزان فی تفسیر القرآن،ج1،ص84 و 86
- [7] .آموزش عقاید،ص 274؛ ایضاح المراد،ص393، الاقتصاد،ص254؛ الذخیره،؛ص331؛ قواعد المرام،ص130-132