نویسنده: معصومه عبادی
چکیده
مقاله «هفت انتقاد بیاساس به نظریه تکامل» سعی دارد از تئوری تکامل انواع، دفاع نماید و در این راستا به پاسخگویی از انتقاداتی میپردازد که توسط دانشمندان مختلف به این نظریه شده است و به نظر میرسد هدف نویسنده این مقاله، تمسک به تئوری تکامل برای نفی وجود خدا است. در نوشتار حاضر با نگاهی تحقیقی و در ادامه بررسی پاسخهای نویسنده، توهم وی مبنی بر اینکه نظریه تکامل نافی وجود خداوند است را نیز مورد بحث قرار خواهیم داد.
مقدمه
در بخش گذشته تحت عنوان «نظریه تکامل در بوته نقد» به برخی از دفاعیههای نویسنده در برابر اشکالات نظریه تکامل پرداختیم. در این بخش ضمن پیگیری دفاعیه نویسنده در برابر اشکالاتی همچون: «تنافی نظریه تکامل با قانون دوم ترمودینامیک»، «تکامل پروتئینها غیرمحتمل است»، «انتخاب طبیعی منجر به تکامل نمیشود» و «پیچیدگی فرو نکاستنی»، این ادعای اصلی نویسنده که نظریه تکامل با اثبات وجود خالق در تنافی است، را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
انتقاد از دفاعهای بیاساس
تنافی نظریه تکامل با قانون دوم ترمودینامیک
نویسنده در پاسخ به این اشکال که نظریه تکامل، قانون دوم ترمودینامیک را نقض میکند، میگوید: «[طبق قانون دوم ترمودینامیک] بینظمی در سیستمهای بسته افزایش پیدا میکند؛ حال آنکه زمین به هیچ وجه سیستمی بسته نیست.»
در پاسخ به این گفتار میتوان گفت: قانون اول ترمودینامیک درباره بقای ماده و انرژی صحبت میکند و قانون دوم ترمودینامیک بیان میکند که هر سیستم بستهای تمایل به افزایش بینظمی دارد.
قانون دوم در فیزیک دلالت بر متناهی بودن عمر جهان و یا به تعبیری، حدوث زمانی آن دارد و از اینرو مؤید این تصور است که خداوند، آفریننده جهان است.[1]
برخی از اخترشناسان با توسل به قانون دوم از آفرینش آنی دفاع میکنند؛ ولی دسته دیگر از آنان با بیان این امر که جهان، سیستمی بسته نیست، اشکالاتی را بر آفرینش آنی وارد کردهاند و این در حالی است که هنوز بر سر اینکه جهان سیستم بسته است یا نه، بین دانشمندان اختلاف نظر است.
با این همه، اگر از قانون دوم هم دست برداریم، اعتقاد به تکامل تدریجی با قانون اول نیز (بقای ماده و انرژی) در تناقص است.[2]
تکامل پروتئینها غیرمحتمل است
نویسنده در برابر این اشکال که تکامل پروتئینها غیر محتمل است، میگوید: «از احتمالات نمیتوان برای رد کردن فرآیندهای پسگشتی استفاده کرد.»
پروتئینها، از مولکولهای کوچکتر بهنام «آمینو اسید» که به تعداد و نظم مشخّص در کنار هم قرار میگیرند تشکیل میشوند. این مولکولها سنگ بنای ساختار سلّولهای زنده را تشکیل میدهند. نکته قابل توجه این است که، حتّی اگر یکی از آمینو اسیدها که ساختار پروتئینها را شکل میدهد کم و یا اضافه گردد، آن پروتئین را به یک توده مولکول غیر مفید در میآورد. به همین خاطر هر آمینو اسید باید کاملاً در جای مناسب خود قرار گیرد. تئوری تکامل که ادّعا میکند، زندگی بر حسب تصادف بهوجود آمده، در برابر این نظم متحیر میماند؛ زیرا نظم مورد بحث آنقدر خارقالعاده است که نمیتوان آن را توسّط بینظمی توضیح داد (چه بسا تئوری تکامل هنوز جواب این مسئله که آمینو اسیدها چطور شکل گرفتهاند را پیدا نکرده است).
ساختار کارکردی پروتئینها را به راحتی با محاسبات احتمالات نیز نمیتوان مشخّص نمود؛ به عنوان مثال، یک مولکول پروتئین در حدّ معمولی، در ترکیبش 288 آمینو اسید و 12 نوع مختلف از آمینو اسیدها وجود دارد که این تعداد آمینو اسیدها 103 نوع مختلف میتوانند در کنار هم قرار گیرند؛ (معنی آن این است که در کنار یک، 300 صفر دیگر قرار میگرفت که رقم واقعاً عظیمی است). فقط یکی از این زنجیرها، پروتئین را بهوجود میآورد و بقیّه زنجیرهای تشکیل یافته نه تنها هیچ فایدهای ندارند؛ بلکه آمینو اسیدهای مضر هستند. به همین خاطر در مثال بالا بهوجود آمدن مولکول پروتئین بهطور تصادفی احتمالش یک در 10 به قوّه 300 میباشد. بهوجود آمدن این احتمال در شرایط معمولی امکانناپذیر است.
با تمام آنچه بیان شد، بنبستهای تئوری تکامل به اتمام نمیرسد. برای بهوجود آمدن یک پروتئین تنها در کنار هم قرار گرفتن یک سری آمینو اسید با یک نظم و تعداد بهخصوص و در ساختار سه بعدی قرار گرفتن کافی نیست؛ برای تحقق یک پروتئین، علاوه بر موارد مذکور، مولکولهای آمینو اسید که از شاخههای مختلف شکل میگیرند بایستی با شاخههای معین در اتّصال باشند. یک چنین اتّصالی را «اتّصال پپتید» نامگذاری میکنند. آمینو اسیدها با اتّصالات مختلف به یکدیگر میتوانند اتّصال داشته باشند؛ ولی پروتئینها فقط و فقط با آمینو اسیدهایی که اتّصال پپتید با یکدیگر دارند بهوجود میآیند.[3]
انتخاب طبیعی منجر به تکامل نمیشود
نویسنده در پاسخ به این اشکال که انتخاب طبیعی منجر به تکامل نمیشود و هیچ دانشمندی بهوسیله آزمایش نشان نداده چگونه ماهی به قورباقه تبدیل شده است، میگوید: «در انتخاب غیر طبیعی (تجربههای آزمایشگاهی) گاه نتایجی بهدست میآید که با گونههای موجود در طبیعت متفاوت است؛ اما باید توجه داشت که این فرآیندها نیاز به میلیونها سال زمان دارد و در شواهد فسیلی کاملاً نشان داده شده است.»
همانطور که ملاحظه میشود نویسنده با قرار دادن گزینه «نیازمندی به میلیونها سال» در سدد خلع سلاح منتقدان نظریه تکامل است؛ ولی باید از او پرسید چه دلیلی وجود دارد که گذر این مدت طولانی در همه موجودات موجب تغییر و تکامل شده است؟ به علاوه دلیل بر ادعای لزوم گذشت میلیون سال چیست؟ و اساساً ملاک تعیین این مدت زمان چیست؟ وی قایل است نتایج تحقیقات آزمایشگاهی گاه با گونههای موجود در طبیعت، متفاوت است؛ ولی محققین زیستشناس و حتی خود "داروین" با این ادعا، لااقل در عمل، موافق نبوده و نیستند.[4] از اینها گذشته، شواهد فسیلیای که نویسنده از آنها یاد کرده اگر حقیقت داشته باشد با شواهد مخالف، مواجه است. به عنوان نمونه، دکتر "لوئیس لی کی" و همسرش با مطالعه سی ساله خود برای یافتن فسیلهای بشر ماقبل تاریخ در شرق آفریقا، به استخوانی که کاملاً شبیه جمجمه یک انسان بود برخورد کردند. صاحب جمجمه در حدود دو میلیون سال قبل زندگی میکرد و پوزهای شبیه به انسان داشت. صورت آن پهن و چانهای مستطیل شکل داشت. این جمجمه به هیچ وجه به میمون شباهت نداشت.[5] با چنین کشفیاتی ادعای نویسنده متزلزل خواهد بود.
پیچیدگی فرو نکاستنی
نویسنده در پاسخ به این اشکال که مکانیسمهای پیچیده سلولی را نمیتوان تکاملیافته از مراحل ساده ابتدایی فرض کرد، میگوید: «انتخاب طبیعی در تکامل سیستمهای پیچیده دخالت میکند؛ زیرا در هر مرحله، سیستم کارکردی دارد. در هر مرحله سیستم پیچیدهتر و به بخشهای اضافه شده وابسته شده است.»
نویسنده در اثبات ادعای خود به سیستم لخته شدن خون اشاره نموده است که بهطور ابتدایی در موجودات نخستین مثل ماهی لامپری بوده و سپس مرحله به مرحله در موجودات تکامل یافتهتر اجزایی اضافه شدند که به مرور زمان وجودشان ضروری شده و دیگر نمیشود این اجزا را از این موجودات جدید جدا کرد.
در پاسخ به نویسنده میتوان گفت این یک مورد جزئی است و نمیتواند قانونساز باشد.[6] چه بسا خداوند این موجودات را چنین خلق کرده؛ یعنی با این اندامها و این دستگاهها؛ چه استبعادی دارد که خداوند، ماهی لامپری را با آن خصوصیات خلق کرده و انسان و سایر موجودات را با خصوصیت خاص خودشان. صرف شباهت در بعضی از دستگاههای بدن نمیتواند دلیل محکمی بر تئوری تکامل باشد. در اصل، از پیچیدگی فرو نکاستنی نمیشود به عنوان استدلالی برای نظریه تکامل استفاده کرد.
نظر داروین در مورد خداوند
برخی از افراد از روی عمد یا جهل دچار اشتباه بزرگی شدند و خیال کردند فرضیهی داروین و یا سایر فرضیههای تحول، اگر اثبات شوند باید فاتحه مذهب را خواند که البته این نظریه بیشتر از سوی ماتریالیستها بیان میگردد که همیشه دنبال این هستند که اثبات کنند خدایی وجود ندارد و البته سابقه آنها به دوران یونان باستان باز میگردد.[7]
"چارلز داروین" و "آلفرد راسل والاس" در قرن نوزدهم میزیستند و هیچ کدام منکر وجود خدا نبودند. داروین بیان میکند که از ایمان به وجود خداوند در این جهان بزرگ، احساس لذت و آرامش میکند و در جواب نامه «پرفسور فرادین» - نویسنده کتاب گونههای تردید - این گونه بیان میکند که «اگر معنای ملحد این است که خدا را انکار کند، من حتی در شدیدترین حالات تردید هم، ملحد نشدم و بهطور کلی توصیف لاادریگرا بهتر است.»[8] همچنین داروین در برخی آثارش این نظریه را مطرح کرده است که قوانین تکامل حیات، آفریننده خداوند است؛ هر چند برخی انواع پدید آمده از تکامل، محصول اتفاق بوده است نه طرح و تدبیر قبلی و از قوانین طبیعی، به عنوان «وسایط ثانویه»ای که خداوند از طریق آنها به آفرینش میپردازد سخن گفته است.[9] او حتی از پذیرفتن کتاب «سرمایه» که از سوی "کارل مارکس" به وی هدیه شد خودداری کرد؛ زیرا پذیرفتن آن را تأیید نظرات مارکس میدانست.[10]
آیا فرضیه تکامل در صورت اثبات، با خداشناسی منافات دارد یا خیر؟
همانطور که اشاره شد پاسخ این سؤال، منفی است؛ زیرا اگر بر فرض، همین فرضیه [با توجه به اشکالات فراوانی که دارد] به مرحله قطعی علمی برسد، یکی از مصادیق روشن «برهان نظم» خواهد بود؛ چه نظمی بالاتر از اینکه پروردگار از یک موجود تک سلولی ساده این همه موجودات عجیب و شگفتانگیز گوناگون را ایجاد میکند؟[11] عقیده «تحول انواع» به هر صورتی که باشد مانند عقیده «ثبوت انواع» با اصل توحید و خداشناسی مخالفتی ندارد؛ بلکه هر دو بهطور مساوی، وجود یک نظام عمیق و اسرارآمیز را در جهان هستی اثبات میکنند و این نظام، خود بهترین نشانه وجود خداست.[12]
فرضیه داروین و کیفیت آفرینش انسان
در موضوع آفرینش انسان آنچه از قرآن مجید و از تورات استفاده میشود این است که انسان آفرینش مستقل داشته و خداوند او را بدون اینکه از سایر حیوانات مشتق شده باشد از خاک آفریده است؛[13] ولی برخی از دانشمندان معاصر معتقدند آیات قرآن مجید صراحتی در آفرینش مستقل ندارد؛ بلکه ممکن است ابتدا آفرینش از خاک شروع شده و پس از طی مراحل تکامل، نوع انسان پدید آمده باشد.[14]
بنابراین در مسئله خلقت انسان نیز تصادمی میان عقاید مذهبی و فرضیه تکامل نیست؛ ولی انصاف این است که نمیتوان ظهور آیات در خلقت مستقل انسان را انکار کرد؛ زیرا تاکنون هم هیچگونه دلایل قاطع علمی بر خلاف آن اقامه نشده است. بنابراین تلاش عدهای از دانشمندان برای تطبیق دادن فرضیه داروین با آیات قرآن هیچگونه لزومی ندارد و اصولاً حساب فرضیات و تئوریها از مباحث مذهبی که بر اساس ادله قطعی استوار است جداست.[15]
باید توجه داشت از دیدگاه اسلام چه نظریه تکامل اثبات شود و چه اثبات نشود هیچ ضرری به بحث الهیات وارد نمیشود؛ زیرا بنیان الهیات، مبتنی بر ادله عقلی است و نظریات تجربی هیچ زیانی بر ادلهی عقلی وارد نمیکند؛ تا وقتی ادله عقلی وجود دارد راهی بر حس و تجربه نیست تا با تغییر آنها باورهای اعتقادی مسلمانان هم تغییر کند.
نتیجهگیری
داروین خود به صراحت اذعان میکند که منکر وجود خداوند نیست و ایمان به وجود خدا برایش احساس لذت و آرامش دارد. باید دانست که نظریهی تکامل چه اثبات گردد و چه اثبات نگردد هیچ ضربهای به وجود خداوند نخواهد زد؛ بلکه بر عکس بر فرض اثبات، یکی از مصادیق برهان نظم خواهد بود و نیز مؤید این واقعیت خواهد بود که ناظمی مدبّر و حکیم وجود دارد که از یک تکسلولی ساده این همه موجودات شگفتانگیز گوناگون را ایجاد کرده است؛ زیرا تصادف به هیچوجه قادر به چنین کاری نیست.
فهرست منابع
- قرآن
- 1) باربور، ایان؛ علم و دین، ترجمه بهاالدین خرمشاهی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ دوم، 1374
- 2) خسروپناه، عبدلاحسین؛ کلام جدید، مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه، چاپ سوم، 1383.
- 3) محمود عقاد، عباس؛ قرآن و مکتب تکامل، سید خلیل خلیلیان، تهران، انتشارات اسلامی، بیتا
- 4) مکارم شیرازی، ناصر؛ آخرین فرضیههای تکامل، تهران، نسل جوان، چاپ دوم، 1345
- 5) یحیی، هارون؛ نیرنگ فرضیه تکامل، بیجا، بینا، بیتا.