دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

نقدی بر مقاله «هفت انتقاد بی اساس به نظریه تکامل»،(1) «نظریه تکامل در بوته نقد»

مقاله «هفت انتقاد بی‌اساس به نظریه تکامل» سعی دارد از تئوری تکامل انواع، دفاع نماید و در این راستا به پاسخ‌گویی از انتقاداتی می‌پردازد که توسط دانشمندان مختلف به این نظریه شده است و به نظر می‌رسد هدف نویسنده این مقاله، تمسک به تئوری تکامل برای نفی وجود خدا است.
نقدی بر مقاله «هفت انتقاد بی اساس به نظریه تکامل»،ʁ) «نظریه تکامل در بوته نقد»
نقدی بر مقاله «هفت انتقاد بی اساس به نظریه تکامل»،(1) «نظریه تکامل در بوته نقد»
نویسنده: معصومه عبادی

چکیده

مقاله «هفت انتقاد بی‌اساس به نظریه تکامل» سعی دارد از تئوری تکامل انواع، دفاع نماید و در این راستا به پاسخ‌گویی از انتقاداتی می‌پردازد که توسط دانشمندان مختلف به این نظریه شده است و به نظر می‌رسد هدف نویسنده این مقاله، تمسک به تئوری تکامل برای نفی وجود خدا است. در نوشتار حاضر با نگاهی تحقیقی، ضمن بررسی پاسخ‌های نویسنده، توهم وی مبنی بر اینکه نظریه تکامل نافی وجود خداوند است را نیز مورد بحث قرار خواهیم داد.

مقدمه

تکامل به مفهومی که برای گیاهان، حیوانات و بشر به‌کار می‌رود به معنای تغییر شکل دادن گیاه یا حیوانی از یک نوع به نوع دیگر است.[1] این نظریه بیانگر تحول انواع است که در مقابل نظریه ثبات انواع قرار دارد؛ نخستین کسی که نظریه تحول را با روش علمی بیان کرد دانشمند فرانسوی "لامارک" (1829- 1744) بود و پس از وی "چارلز داروین" (1882-1829) دانشمند انگلیسی به تحکیم آن پرداخت. فرضیه لامارک در جامعه آن روز پذیرفته نشد؛ اما فرضیه تکامل داروین مورد توجه قرار گرفت.

طبق نظریه تحول انواع، تصور خلقت جداگانه برای هر دسته‌ای از جانوران، بی‌اساس است.[2]

با شهرت نظریه تکامل نقد‌هایی هم متوجه آن گردید. نویسنده مقاله «هفت نقد بی‌اساس به نظریه تکامل» به هفت مورد از آن‌ها اشاره کرده است که عبارتند از: 1) تکامل همچنان یک فرضیه است؛ 2) وجود حلقه‌های مفقوده؛ 3) تنافی نظریه تکامل با طراحی هوشمندانه؛ 4) تنافی نظریه تکامل با قانون دوم ترمودینامیک؛ 5 ) تکامل پروتئین‌ها غیر‌محتمل است؛ 6) انتخاب طبیعی منجر به تکامل نمی‌شود؛ 7) پیچیدگی فرو نکاستنی.

در این مقاله به بخشی از دفاعیه‌های مذکور می‌پردازیم و ادامه بحث را در بخش بعدی پی خواهیم گرفت.

توضیحی کوتاه درباره نظریه داروین

داروین نظریه خود را بر چهار اصل استوار ساخت:

1.تنازع بقا: افزایش نامحدود جانوران و گیاهان سبب می‌شود که غذا و مسکن برای آن‌ها کفایت نکند؛ پس هر موجودی که بخواهد در صحنه زندگی باقی بماند باید بقای خود را تضمین کند؛ از این‌رو همواره میان موجودات نزاع و کشمکش بر‌قرار است.

2.انتخاب اصلح: هنگامی که موجودات برای بقای خود تلاش می‌کنند پیروز میدان کسی است که نیرومندتر و قوی‌تر است و خصیصه‌ی این طبقه فاتح تحت عنوان قانون وراثت به نسل‌های بعد منتقل می‌شود و در نتیجه نسل‌های بعد کامل‌تر شده و در نتیجه تحول انواع موجودات پدیدار می‌گردد.

3.قانون وراثت: داروین معتقد بود اگر صفت یا تغییری در جانوران و گیاهان در مرحله‌ای از زندگی ظاهر شود در فرزندان او در همین سن یا زودتر بروز خواهد نمود.

4.قانون سازش با محیط: اعضای هر موجودی تابع محیطی است که در آن زندگی می‌کند؛ به عنوان مثال: هرگاه حیوانِ دارای چشم، مجبور به زندگی در غارها شود کم‌کم بینایی او تحلیل رفته و نسل بعدی او نابینا خواهد شد.[3]

در میان نظریاتی که در علوم طبیعی مطرح می‌گردد شاید کمتر نظریه‌ای مانند تئوری تکامل در جهان موج ایجاد کرده است؛ زیرا این نظریه از حوزه زیست‌شناسی خارج شده و تمام حوزه بشری را درگیر ساخته است. با ظهور این نظریه، بی‌همتایی انسان و اشرفیت او با تشکیک جدی روبرو شد. اصول داروینی بر جهان سایه افکند و جنگ‌ها توجیه یافت و در نهایت، جایی برای خدا نماند.

"تامز هنری هوکسلی" از داروینیسم‌های مشهور، بیان می‌کند: «تکامل محلی برای ماوراء طبیعت باقی نمی‌گذارد؛ زیرا زمین و سکنه آن خلق نشده‌اند؛ بلکه تکامل یافته‌اند.»[4]

انتقاد از دفاع‌های بی‌اساس

دفاعیه نویسنده مزبور در برابر انتقاد‌های هفت‌گانه‌ مورد نظر وی را در ذیل نقل و نقد می‌کنیم:

«تکامل» هم‌چنان یک فرضیه است

نویسنده در دفاع از این اشکال که «تکامل» کاملاً اثبات نشده بلکه فقط یک نظریه است، می‌گوید: «دانشمندان برای کلمه «نظریه» معنای کاملاً متفاوتی را در نظر دارند. نظریه‌ها زمینه‌های استوار، قابل اعتماد و اثبات شده در علم هستند. اگر «تکامل» یک نظریه است و به همین خاطر حدس و گمان پنداشته می‌شود، جاذبه هم این چنین است.»

برای روشن شدن مطلب ابتدا باید تفاوت نظریه و قانون علمی روشن شود. قوانین علمی (علوم طبیعی) قضایای کلیه‌ای مربوط به جهان طبیعت هستند که به‌وسیله آزمایش و مشاهده یا به‌وسیله فرمول‌های ریاضی و امثال آن، که پایه و اساس مسایل دیگر هستند، اثبات شده‌اند. بدیهی است قراینی که برای نظریه تکامل آورده می‌شود هم‌چون: علوم دیرینه‌شناسی،‌ جنین‌‌شناسی و تشریح تطبیقی، نه جنبه آزمایش و مشاهده را دارند و نه صورت فرمول‌های ریاضی و مانند آن؛ زیرا اصولاً مسئله‌ای که ریشه آن در اعماق تاریک قرون و اعصار گذشته است قابل مشاهده و آزمایش نیست و حساب‌های دقیق ریاضی در آن راهی ندارد و نباید انتظار داشت صحنه‌ای که چند صد میلیون سال از آغاز آن می‌گذرد تحت آزمایش و مشاهده قرار گیرد.[5]

بنابراین صحت هیچ نظریه‌ای را نمی‌توان اثبات کرد؛ حداکثر چیزی که درباره یک نظریه می‌توان گفت این است که توافق بیشتر یا بهتری با معلومات موجود دارد و چه بسا در آینده دست‌خوش باز‌بینی و تغییر قرار گیرد. در نظریه هیچ‌گاه یقین به‌دست نمی‌آید.[6]

خود داروین هم بر این امر اعتراف داشته و بیان می‌کند: «من آن‌قدر کم عقل نیستم که تصور کنم این موفقیت را پیدا کرده‌ام که دایره‌های وسیعی برای اصل انواع ترسیم کنم.»[7]

"هرشل" معروف‌ترین فیلسوف قرن نوزدهم بیان می‌کند تنها راه رسیدن به علم واقعی از طریق دانش کافی و معتبر از ریاضیات ممکن است. وی همچنین استدلال می‌کند که بهترین انواع قوانین بنیادی، آنهایی هستند که «کمّی» باشند؛ همانند قانون جاذبه - که هرشل آن را بالاترین حقیقت جهانی می‌داند -؛ زیرا تعمیم‌هایی هر چند دقیق از مشاهدات متعدد و استقراهای بی‌شمار هیچ‌گاه بدون محاسبات ریاضی، نیوتن را به‌سوی قانون جاذبه رهنمون نمی‌کرد.[8] بنابراین نمی‌توان تردیدی که در نظریه تکامل وجود دارد را به قانون جاذبه سرایت داد.

عدم دست‌یابی به حلقه‌های مفقوده

نویسنده در پاسخ به این اشکال که فسیل‌های حد واسط (حلقه‌های گمشده) پیدا نشده است؛ مثلاً هنوز هیچ‌کس مشاهده نکرده که پا چطور بوجود آمده، می‌گوید: «رده‌های فسیلی به شکل کاملاً وسیعی یافت شده‌اند. به‌علاوه اگر هیچ فسیلی هم موجود نباشد باز تکامل به‌خاطر شواهد مولکولی، جنین‌شناسی تطبیقی و... قابل اثبات است.»

همان‌طور که سابقاً اشاره شد قراینی که برای اصل تحول از علوم دیرینه‌شناسی، جنین‌شناسی و تشریح تطبیقی آورده شد اگر‌چه جالب است، ولی برای اثبات این مدعا کافی نیست زیرا:

اولاً: اساس علم فسیل‌شناسی بر یک سلسله قراین ظنی استوار است.

ثانیاً: شباهت جنین‌های مختلف جانداران یا پیدا شدن پاره‌ای از اعضایی که با ساختمان جانداران ارتباطی ندارد در دوران جنینی، دلیل بر صحت اصل تحول نیست؛ زیرا پایه‌های قراین جنین‌شناسی مقایسه‌ای بر اساس تخمین و حدس است. این قراین هیچ‌گاه نمی‌تواند این احتمال را که جانداران با همین شباهتی که دارند به‌طور مستقل از یکدیگر به وجود آمده باشند، نفی کند.

ثالثاً: روییدن مو و آثار دندان در وال‌ها در دوران جنینی، خود مشکل بزرگی برای طرفداران اصل تحول به‌شمار می‌رود؛ زیرا این موضوع مستلزم سیر قهقرایی در سلسله‌ی موجوداتی است که رو به تکامل هستند؛ چون طرفداران اصل تحول عقیده دارند که «پستانداران» از «حیوانات دریایی» تکامل پیدا کرده‌اند؛ پس چگونه ممکن است وال‌ها که از حیوانات دریایی هستند در تکامل جنینی خود بعضی از صفات و حالات پستانداران خشکی را که در سلسله تکامل در مرحله‌ی بعد قرار دارند را دارا باشند.

رابعاً: قراینی که از تشریح مقایسه‌ای برای اصل تحول ذکر شده همان اشکال اساسی ظنی بودن را دارا می‌باشند.[9]

بنابراین اگر بپذیریم رده‌های فسیلی به شکل کاملاً وسیعی یافت شده‌اند (که این هم جای تردید دارد) مقایسه‌ی چند عضو از چند حیوان با هم‌دیگر و تشابه آن‌ها در بعضی جهات، دلیل بر قطعی شدن اصل تحول نیست؛ زیرا این مشابهت‌ها هم بنا‌‌‌بر ثبوت انواع نیز قابل توجیه است.

تنافی «نظریه تکامل» با طراحی هوشمندانه

نویسنده در پاسخ به این اشکال که اندام‌های جانداران پیچیده‌تر از آن است که فرآیندهای تصادفی بتواند آن‌را به‌وجود آورد، می‌گوید: «در حد واسط‌ها و روند تکامل نشانه‌ای از طراحی هوشمند وجود ندارد. کشف برخی حد وسط‌ها در روند تکامل نشان می‌دهد که ساختار‌های پیچیده‌ای مثل چشم توسط فرآیند‌های سلسله‌وار آهسته به‌وجود آمده است.»

گفتار نویسنده نظر‌یه "ریچارد داکینز" را در ذهن به تصویر می‌کشد. به باور داکینز تصادف و انتخاب طبیعی به همراه دوره‌های زمانی بسیار طولانی، برای تفسیر تمام انواع متنوع حیات و از جمله خود ما کفایت می‌کند. چه نیازی داریم ایده خدا را در کار آوریم، در حالی‌که تصادف و انتخاب طبیعی به تنهایی می‌توانند تمام خلاقیت موجود در داستان حیات را توجیه کنند.[10]

در اصل، داکینز و به تبع او، نویسنده، دو مؤلفه «تصادف» و «انتخاب طبیعی» را محور اصلی سخن خود قرار می‌دهند که هر دو از اصول نظریه داروین هستند. اینک هر دو مؤلفه را تبیین و نقد می‌کنیم:

1) تصادف‌: تغییراتی که به تمایز انواع منجر می‌شوند صرفاً تصادفی هستند؛ بنابراین حاکی از آنند که کار طبیعت «اتفاقی» و غیر عقلانی است.[11]

در نقد این گفتار می‌توان گفت: فرضیه جهش یا موتاسیون نمی‌تواند از عهده این سؤال اساسی که «آیا این نظریه می‌تواند پیرایش عضو جدیدی را با وجود روابط نزدیکی که با سایر اعضا دارد روشن سازد؟» عاجز است؛ زیرا پیدایش یک عضو جدید با ارتباط دقیق و هماهنگی عجیبی که اعضای بدن هر جانداری با هم دارند، چگونه می‌تواند با پیدایش و انطباق جهش‌های تصادفی هماهنگ و با تغییر متابولیسم جاندار تحت اثر شرایط محیط زندگی به‌وجود آید؟[12]

چگونه می‌توان از یک سلسله تصادف، عضوی جدید که روابط بی‌شمار هماهنگی برای آن لازم است، را انتظار داشت؛ به عنوان مثال: ساختمان چشم را در نظر بگیرد. آیا احتمال دارد که بر اثر تصادف، جمجمه فرو رود، زجاجیه تشکیل شود، میلیون‌ها رشته عصبی ایجاد گردد و... تا چشم به‌وجود آید!.[13]

کشفیات جدید در علم وراثت و ژنتیک ثابت می‌کند که تبدیل نوعی به نوع دیگر محال است؛ به‌طوری که عوامل وراثتی که در سلول‌های هر نوع وجود دارد، فقط خصایص همان نوع را واجد بوده و به نوع دیگر منتقل نمی‌شود. قانون وراثت اثبات تکامل در محدوده نوع واحد است نه تبدیل یک نوع به نوع دیگر.[14]

تئوری تکامل در ارتباط با اینکه زندگانی بر روی کره زمین چطور به‌وجود آمده، کاملاً با یک بن‌بست روبه‌رو شده است؛ زیرا سلّول موجودات زنده تا آن حد پیچیده است که نمی‌توان ادّعا کرد که بر حسب تصادف به وجود آمده‌اند؛ بلکه به‌طور کامل امکان ناپذیر است. تکامل‌گرایان در نیمه دوّم قرن بیستم با حقیقت این مسئله که ریشه زندگانی چیست روبه‌رو شدند. تکامل‌گرای روسی به نام "آلکساندر اوپارین" در کتابش تحت عنوان «ریشه زندگانی» که در سال 1936 منتشر گردید چنین می‌نویسد: «متأسفانه به‌وجود آمدن سلّول از مهم‌ترین نقاط تاریکی است که تئوری تکامل را به خود می‌کشاند.» از زمان اُوپارین تا به این طرف، تکامل‌گرایان سعی بر این دارند که بتوانند سلّول را بر حسب تصادف به‌وجود آورند و این را اثبات کنند. "نیکولاس وید" از نویسندگان روزنامه «نیویورک تایمز» در مقاله‌ای که در سال 2000 چاپ شد چنین می‌نویسد: «هر موضوعی در ارتباط با ریشه زندگانی در این جهان شر می‌باشد و چنین مشاهده می‌گردد که هر‌چه بیشتر در این خصوص دانسته شود به مراتب به همان مقدار با پیچیدگی روبه‌رو خواهیم شد.»[15] یکی از دلایل مهمّی که تئوری تکامل نمی‌تواند چگونگی به‌وجود آمدن سلّول را توضیح دهد همین مسئله پیچیدگی آن است.[16]

2) انتخاب طبیعی: مفهوم حقیقی انتخاب طبیعی در تنازع بقا و انتخاب اصلح خلاصه می‌شود که طی آن صرفاً ارگانیسم‌های سازگار باقی می‌ماند و این نشانه جهانی است که در اساس، بی‌هدف و نسبت به حیات و انسانیت بی‌تفاوت است.[17]

در نقد این بیان نیز باید گفت: حتی داروین هم در اینکه انتخاب طبیعی عامل منحصر به فرد باشد دچار تردید است و در این باره می‌نویسد: «تا این اندازه قانع‌ام که قانون انتخاب طبیعی عامل اصلی پیدایش انواع و تبدیل انواع است؛ ولی نمی‌توان آن را عامل منحصر به فرد این تغییرات دانست.»[18]

درست است که طبیعت جهش‌های سودمندی دارد ولی %99 آن‌ها مضر هستند، پس چه می‌ماند تا طبیعت انتخاب کند؟

انتخاب طبیعی هرگز موجود جدیدی به‌وجود نمی‌آورد؛ زیرا یک موجود زنده باقی می‌ماند در حالی‌که به عنوان یک فرد تکامل یافته در نظر گرفته نشده است. اگر یک کبو‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر چندین جوجه داشته باشد و بعضی شکار شوند، آیا دلیل می‌شود که آنچه باقی می‌ماند تکامل یافته است‌‌‌؟ خیر! بلکه بعضی از جوجه‌ها مرده‌‌اند و برخی‌ زنده مانده‌اند و شاید آن‌هایی که مرده‌اند به مراتب مرغوب‌تر از آن‌هایی باشند که زنده مانده‌اند؛ این انتخاب به‌‌وسیله طبیعت هیچ‌گاه جوجه‌ها را به یک موجود جدید تبدیل نخواهد کرد.[19]

هر چند علم ژنتیک و موتاسیون (جهش) رشد زیادی کرده است؛ ولی باز هم نتوانسته اصول داروینی را تقویت کند؛ بلکه نتیجه، عکس این است. حتی کشف DNA و کرموزوم‌ها هم اثبات می‌کند که توارث، نژاد‌ها را مجزا نگه می‌دارد.

با این توضیحاتی که بیان شد اگر هم فرضیه تکامل گام فرا‌تر نهد و به مرحله قوانین علمی برسد، یکی از مصادیق برهان نظم و اثبات نامنظم خواهد بود؛ زیرا چه نظمی بالا‌تر از اینکه پروردگار از یک موجود تک سلولی ساده این همه موجودات عجیب و شگفت‌انگیز گوناگون را ایجاد کرده است.[20] تا آنجا که حتی خود داروین هم به وجود خدا ایمان داشته و خود بار‌ها این را ذکر کرده است. مادی‌گرایان و کسانی که می‌خواهند با این نظریه وجود خدا را انکار کنند، تعصبات غیر عالمانه‌ای دارند؛ زیرا نظریه تکامل بیان می‌کند که طبیعت دخالت مستقیم در به‌وجود آمدن گونه‌ها دارد؛ ولی هرگز نیروی ماوراء طبیعت را انکار نمی‌کند و طبق نظر متکلمان مسلمان می‌توان گفت که طبیعت علت مُعِدِّه است و علل و اسباب طبیعی نزد متکلمان مسلمان هیچ‌گاه در عرض علل طبیعی نبوده؛ بلکه در طول آن بوده است.[21]

با این توضیحات اشکال انتخاب طبیعی هم به تفصیل بیان شد.

نتیجه‌گیری

تکامل همچنان یک فرضیه و با قانون متفاوت است؛ قانون بر اساس مشاهده، آزمایش و فرمول‌های ریاضی اثبات می‌گردد ولی فرضیه این چنین نیست. علم فسیل‌شناسی که در اعماق تاریک گذشته سیر می‌کند بر یک سلسله قرائن ظنی استوار است. تشریح مقایسه‌ای و جنین‌شناسی تطبیقی و شباهت‌های جنین جانداران مختلف، دلیلی بر صحت اصل تحول نیست؛ زیرا این علم‌ها هم بر اساس تخمین و حدس است. اساس فرضیه تکامل بر محور تصادف و انتخاب طبیعی استوار است در حالی‌که بیش از 99% جهش‌ها در طبیعت مضر هستند و علم احتمالات ریاضیات هم بیان می‌کند که اگر احتمال یک به توان پنجاه باشد برابر صفر خواهد بود، پس علنا جهش‌های مثبت که بخواهند به نوع جدید منجر شوند نیز محال می‌گردد و همچنین تکامل تا به امروز از عهده‌ی پاسخ به این پرسش که چگونه از موجودات بی‌جان حیات به‌وجود آمده درمانده است.

    فهرست منابع
  • 1) اف هات؛ علم و دین از تعارض تا گفتگو، ترجمه: بتول نجفی، کتاب طه، 1382.
  • 2) باربور، ایان؛ علم و دین، ترجمه: بهاءالدین خرم‌شاهی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ دوم، 1374.
  • 3) بهزاد، محمود؛ داروینیسم و تکامل، انتشارات فرانکلین، چاپ هفتم، 1353.
  • 4) زمانی، سید مصطفی؛ تکامل جانداران، تهران، نسل جوان، بی‌تا.
  • 5) سبحانی، جعفر؛ بررسی علمی داروینیسم، تهران، کتابخانه بزرگ اسلامی، بی‌تا.
  • 6) صمدی، هادی؛ مقاله «روش‌شناسی نظریه تکامل داروین»، نامه علم، ش16- 13.
  • 7) کلانتری، ابراهیم؛ مقاله «نظریه تکامل زیستی موجودات زنده و برهان نظم»، مجله زبان و ادبیات، ش11- 10.
  • 8) مکارم شیرازی، ناصر؛ آخرین فرضیه‌های تکامل، تهران، نسل جوان، چاپ دوم، 1345.
  • 9) مهدوی نژاد، محمد حسین؛ دین و دانش، تهران، دانشگاه امام صادق(ع)، 1384.
  • 10)یحیی، هارون؛ نیرنگ فرضیه تکامل، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

مطلب مکمل

نقدی بر مقاله «هفت انتقاد بیاساس به نظریه تکامل» ʂ) «نظریه تکامل و اثبات خدا»

نقدی بر مقاله «هفت انتقاد بیاساس به نظریه تکامل» (2) «نظریه تکامل و اثبات خدا»

مقاله «هفت انتقاد بی‌اساس به نظریه تکامل» سعی دارد از تئوری تکامل انواع، دفاع نماید و در این راستا به پاسخ‌گویی از انتقاداتی می‌پردازد که توسط دانشمندان مختلف به این نظریه شده است و به نظر می‌رسد هدف نویسنده این مقاله، تمسک به تئوری تکامل برای نفی وجود خدا است.

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
نقد دو مقاله «بیگ بنگ در قرآن»و «قرآن و پیدایش جهان، قضیه پدید آمدن کائنات از دود»

نقد دو مقاله «بیگ بنگ در قرآن»و «قرآن و پیدایش جهان، قضیه پدید آمدن کائنات از دود»

قرآن کریم آخرین سروش آسمانی است که بر آخرین پیامبر؛ یعنی حضرت محمد(ص) فرود آمد و جهانیان را به نور و کمال هدایت کرد.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʅ) علی(ع) و رابطه‌ او با ایرانیان

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (5) علی(ع) و رابطه‌ او با ایرانیان

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʈ) اهداف اعراب از حمله به ایران ʂ)

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (8) اهداف اعراب از حمله به ایران (2)

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʇ) اهداف اعراب از حمله به ایران ʁ)

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (7) اهداف اعراب از حمله به ایران (1)

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS